رتبه‌بندی بهترین فیلم‌های اسکار در ۲۰ سال گذشته | قسمت دوم

1 March 2017 - 17:00

هر سال مراسم آکادمی اسکار به منظور بزرگداشت صنعت بزرگ سینما برگزار می‌شود و در آن با اهدای تندیس زیبای طلایی در رشته‌های مختلف از دست اندرکاران ساخت فیلم قدردانی می‌شود. گستردگی رشته‌های موجود به قدری است که به طور حتم تمام فیلم‌ها در ژانرهای مختلف، از درام‌های درونگرا تا بلاک باسترهای تابستانی بتوانند در رشته‌های گوناگون حضور داشته‌باشند. به طور مثال سری فیلم‌های «تبدیل شوندگان» شاید در رشته بهترین بازیگر نتوانند جایزه‌ای بدست آورند ولی همیشه می‌توان آنها را در رشته‌های بهترین جلوه‌های ویژه، میکس صدا و سایر رشته‌های تکنیکی رقیب جدی قلمداد کرد. اما وقتی حرف از جایزه بهترین فیلم سال به میان می‌آید، تنها یک فیلم است که خواهد توانست این جایزه را به دست آورد. در این مقاله قصد داریم به بیست فیلم که در سال‌های گذشته این جایزه را به دست آورده‌اند نگاه و آنها را در یک لیست واحد رتبه بندی کنیم. با ما همراه باشید.

[divider][/divider]

  1. Birdman «مرده پرنده‌ای»

برنده بهترین فیلم سال ۲۰۱۵، «مرد پرنده‌ای» به کارگردانی آلهاندرو جی‌ایناریتو بود، فیلمی با جلوه‌های بصری زیبا. محصول نهایی طوری به نظر می‌رسید که گویا کل فیلم در یک برداشت فیلم‌برداری شده‌است که از نظر بصری زیبا اما گاهی اوقات، فقط گاهی اوقات هدفمندانه به نظر می‌آمد. در واقع گویا «مرده پرنده‌ای» تنها به این دلیل ساخته شده‌بود که بتواند در بخش بهترین فیلم مراسم اسکار برنده شود. فیلم به صورت عمده بر روی این موضوع تکیه دارد که مخاطب دانشی درونی از هالیوود داشته‌باشد یا حداقل اخلاق بازیگران، اهدافشان، نمایندگانشان و مدیرانشان را بشناسد. «مرد پرنده‌ای» برای هالیوود همانند فیلم This Is Spinal Tap برای صنعت موسیقی راک است. این موضوع به طور قطع به موفقیت آن در مراسم اسکار کمک کرد، جایی که رقبایی قدرتمند مانند «سِلما»، «تئوری همه چیز» و «بازی تقلید» برای کسب جایزه بهترین فیلم کمین کرده‌بودند.

[divider][/divider]

  1. The Hurt Locker «مهلکه»

در سال ۲۰۱۰، کاترین بیگلو توانست با فیلم «مهلکه»، همسر سابق خود جیمز کامرون را با فیلم «آواتار» در زمینه بهترین فیلم سال شکست دهد. بیگلو همچنین اولین زنی بود که موفق شد جایزه اسکار را برای بهترین کارگردانی به دست آورد. در حالی که بسیاری از منتقدان، فیلمِ بیگلو را به دلیل واقع گرایانه بودنش ستایش می‌کردند، بسیاری از متخصصان جنگ آن را غیرواقعی توصیف کرده و در برخی موارد روند کار نظامی به نمایش درآمده در آن را فانتزی و خیالی می‌دیدند.

نکته‌ای که در مورد فیلم‌ها وجود دارد این است که عمل مشاهده‌ی فیلم در واقعیت جریان دارد ولی شخصیت‌ها نه. سکانس‌ها به طور دقیق به نحوی طراحی می‌شوند که مخاطبان آن را باور پذیر بیابند و این موضوع در مورد فیلم‌نامه نیز صدق می‌کند. «مهلکه» بر اساس داستانی واقعی ساخته نشده‌است ولی تقریبا تمام قوانین موجود پیرامون دنیای پرخطر مواد منفجره در آن توسط واقعیاتی غیرحقیقی تفسیر شده‌اند. مشاهده این فیلم با یک کارشناس نظامی همانند مشاهده یک فیلم علمی تخیلی با یک دانشمند است؛ آنها تقریبا از هر سکانسی ایراد خواهند گرفت. علی‌رغم عدم ارتباط فیلم با جنگ‌های به وقوع پیوسته در خاورمیانه، «مهلکه» کماکان فیلمی خشن به حساب می‌آید. واقعیت ندارد و واقع گرایانه نیست اما به قدری زیبا و شبیه به واقعیت و بدون پرده ساخته‌ شده‌است که بدون شک با تماشای آن شوکه خواهید شد.

[divider][/divider]

  1. The King’s Speech «سخنرانی پادشاه»

۲۰۱۱ سالی به شدت پر رقابت بود. «سخنرانی پادشاه» به کارگردانی تام هوپر در نهایت توانست به موفقیت برسد اما لازم است به سایر فیلم‌های حاضر در آن لیست اشاره داشته‌باشیم. «۱۲۷ ساعت»، «قوی سیاه»، «مبارز»، «شبکه اجتماعی»، «داستان اسباب بازی ۳» و «شجاعت واقعی» سایر فیلم‌هایی بودند در لیست نامزدهای بهترین فیلم سال قرار داشتند. روی کاغذ، «سخنرانی پادشاه» تقریبا انتخابی بدون مشکل به نظر می‌رسید. به هر حال داستان فیلم واقعی بود و سرگذشت مردی را به نمایش می‌گذاشت که بایستی با غلبه بر دشمنی قدرتمند، تبدیل به مردی بزرگ می‌شد و آن مرد کسی نبود جز پادشاه بریتانیای کبیر، جرج ششم. بعدها نیز این موضوع به آرامی روشن شد که این داستان در واقع اتفاقی مهم در تاریخ تمدن بشری به حساب می‌آید. ظاهرا داشتن مشکل در نحوه گفتار تاثیری به سزا بر روی شکل‌گیری شخصیت فرد می‌گذارد و «سخنرانی پادشاه» داستان مورد نظر را به زیبایی و با بازی عالی بازیگرانش روایت و در نهایت شایستگی خود را برای رسیدن به جایزه بهترین فیلم سال اثبات می‌کند.

[divider][/divider]

  1. The Lord of the Rings: The Return of the King’s «ارباب حلقه‌ها: بازگشت پادشاه»

این موضوع به صورت عمومی مورد قبول است که فیلم سوم ارباب حلقه‌ها موفقیت خود در مراسم اسکار سال ۲۰۰۴ را مدیون موفقیت تمام فیلم‌های این سری است. البته این بدین معنی نیست که «بازگشت پادشاه» به تنهایی شایستگی لازم را برای جوایز دریافت شده نداشته‌است. او در تمام ۱۱ رشته‌ای که نامزد اسکار شده‌بود، جایزه مذکور را به دست آورد، از جمله بهترین کارگردان، بهترین موسیقی متن، بهترین طراحی لباس و بسیاری دیگر. در کل، این فیلم یکی از پرافتخارترین فیلم‌های تاریخ سینما است و دریافت ۱۱ جایزه اسکار، آن را در کنار فیلم‌های «تایتانیک» و «بن هور» به عنوان رکوردداران مراسم اسکار قرار می‌دهد.

پایان بزرگ فیلم در واقع نقطه اوج دو فیلم قبلی بود و می‌توان آن را بهترین پایان ممکن دانست. نسخه سینمایی فیلم چیزی حدود سه و نیم ساعت و نسخه خانگی آن نزدیک به چهار ساعت زمان داشت اما هنگام تماشای آن به هیچ وجه این زمان طولانی مدت را حس نمی‌کنید چرا که می‌دانید این پایان کار است. در واقع سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها» را می‌توان به راحتی در کنار سه‌گانه اولیه سری جنگ‌های ستارگان قرار داد و دقیقا همانند سری جنگ‌های ستارگان، «ارباب حلقه‌ها» نیز با سه فیلم پیش‌درامدِ نه چندان خوب ادامه یافت. شاید جی‌جی ابرامز در سال‌های آینده فیلمی از روی کتاب The Silmarillion بسازد و بار دیگر ارباب حلقه‌ها را به دوران اوج خود بازگرداند.

[divider][/divider]

  1. Spotlight «افشاگر»

تعداد بسیار کمی از این موضوع متعجب شدند که «افشاگر» توانست جایزه بهترین فیلم سال را به خانه ببرد؛ این فیلم از همان ابتدا به عنوان یکی از احتمالات اصلی برای بردن جایزه‌ی مذکور مطرح بود و با گذشت زمان تنها این موضوع به اثبات رسید که رسانه‌ها می‌توانند برای بسیاری از موسسات بزرگ نقش ناظر نهایی را داشته‌باشند و هیچگونه محدودیتی از این نظر برای آنها وجود ندارد. در کنار داشتن داستانی شکل گرفته پیرامون مسائل به اصطلاح حساس، «افشاگر» را به سادگی می‌توان فیلمی خوش ساخت با بازی عالی بازیگرانش قلمداد کرد. مارک رافلو و ریچل مک‌آدامز هر دو برای نقش‌هایشان نامزد جایزه اسکار شدند اگرچه نتوانستند به عنوان برنده این جایزه را به دست آورند. برای بسیاری باعث تعجب بود که مایکل کیتون در نقش رهبر تیم خبری از طرف آکادمی نامزد دریافت جایزه نشد. شاید به اندازه مورد نیاز برای آکادمی پر زرق و برق نبود!!!

[divider][/divider]

  1. The Departed «جدا افتاده»

مارتین اسکورسزی مجموعه‌ای از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما را کارگردانی کرده‌است، اما دریافت جایزه اسکار اتفاقی بود که سال‌های متمادی برای او حادث نشد. فیلم‌هایی مانند «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «رفقای خوب» و بسیاری دیگر در رشته‌های بهترین فیلم و کارگردان نامزد اسکار شدند اما نتوانستند این جایزه را به دست آورند. در سال ۲۰۰۷، هنگامی که «جدا افتاده» در هر دو رشته جایزه را به دست آورد، واکنش بسیاری از طرفداران با یکدیگر متفاوت بود. آنها خوشحال بودند که او در نهایت این جایزه را به دست آورد اما خشمگین نیز بودند که این اتفاق بسیار دیر افتاده‌است. همچنین بسیاری از طرفداران معتقدند جایزه اسکار به فیلمی از فیلم‌های اسکورسزی تعلق گرفت که هیچ کدام از طرفداران پر و پا قرص او، آن را بهترین فیلم او نمی‌دانند.

موضوع اینجاست که فیلم شاهکار است و جایگاه آن بر روی فیلم‌های ذکر شده در بالا به صورت کامل به حق است. واکنش‌ها از همان ابتدا به فیلم مثبت بود و بسیاری آن را به عنوان یک فیلم گانگستریِ حماسی می‌شناسند. بازیگران فیلم نیز نیاز به معرفی ندارند. جک نیکلسون، لئوناردو دی‌کاپریو، مت دیمون، مارتین شین و مارک والبرگ. کارگردانی اسکورسزی عالی است و در این فیلم شاهد خشن‌ترین سکانس‌هایی هستیم که او در تاریخ دوران کاری‌اش به نمایش گذاشته‌است. «جدا افتاده» در بین معدود فیلم‌هایی قرار دارد که بارها شما را به مشاهده دوباره‌‌اش وسوسه می‌کند.

[divider][/divider]

  1. Million Dollar Baby «جگرگوشه میلیون دلاری»

با داشتن دو جایزه اسکار در رشته بهترین کارگردانی، کلینت ایستوود را باید یکی از افسانه‌های هالیوود تلقی کنیم. اسکار دوم برای او در این رشته توسط فیلم «جگرگوشه میلیون دلاری» به دست آمد، فیلمی در سال ۲۰۰۴ در مورد ورزش بوکس که ایستوود در کنار کارگردانی، خود در آن بازی کرد، تهیه‌کنندگی‌اش را بر عهده داشت و موسیقی متن آن را نوشت. این فیلم در زمان اکرانش تبدیل به یکی از شناخته‌ شده‌ترین فیلم‌های سال شد؛ داستانی در مورد رستگاری یک مربی بوکس سالخوره و یک مبارز جوان یک دنده.

داستان فیلم همانند نسخه‌ای روان‌تر از فیلم «راکی» جریان می‌یابد تا اینکه به سکانسی بی‌مانند می‌رسیم و از آنجا به بعد فیلم تبدیل به چیزی کاملا متفاوت می‌شود. اگرچه جنجال‌‌هایی پیرامون پایان آن وجود آمد اما باید گفت که «جگرگوشه میلیون دلاری» داستانی دراماتیک را بدون هیچگونه خیال‌پردازی روایت کرد و در به نمایش گذاشتن جزئیات خشن هیچ ترسی به خود راه نداد. در کنار جایزه بهتری فیلم سال و بهترین کارگردان، فیلم همچنین توانست در رشته بهترین بازیگر زن برای هیلاری سوانک و بهترین بازیگر مکمل مرد برای مورگان فریمن جایزه اسکار را به دست آورد. ایستوود خود نیز در رشته بهترین بازیگر نامزد دریافت اسکار شده بود که نهایت جیمی فاکس برای فیلم «ری» این جایزه را به دست آورد.

[divider][/divider]

  1. Twelve Years a Slave «دوازده سال بردگی»

تماشای برنده جایزه بهترین فیلم سال ۲۰۱۴، «دوازده سال بردگی»، بسیار سخت است اما به منظور آشنایی با اوضاع بردگان در جنوب آمریکا قبل از زمان جنگ داخلی، بسیار ضروری است. باعث شرمندگی است که هنوز هم به آن پرداخته‌شود ولی موضوع نژادپرستی کماکان از موضوعات مهم کشور آمریکا است و هنوز مشکلات پیرامون آن به صورت کامل حل نشده‌است. هنوز هم سیاست‌مداران و قانون‌گزارانی وجود دارند که نمی‌فهمند یا نمی‌خواهند قبول کنند که نگاه به انسان‌ها به عنوان یک دارایی اشتباه است. کارگردان استیو مک‌کوئین با ساخت این فیلم قلب مخاطب را نشانه گرفت؛ داستان واقعی مرد سیاه پوستِ آزاد، سالامون نورثروپ با بازی چیوتل اجیوفور که دزدیده شده و به عنوان برده به فروش می‌‌رسد. بردگی هیچ نکته مثبتی ندارد، هیچ منطقی برای مباحثه پیرامون آن وجود ندارد و فیلم در به نمایش گذاشتن این موضوع هیچ ترسی را به خود راه نمی‌دهد. «دوازده سال بردگی» به شدت ناراحت کننده و خشن است و تماشای آن به منظور پی بردن به رنج انسان‌های رنگین پوستِ آن دوره، ضروری است.

[divider][/divider]

  1. Slumdog Millionaire «میلیونر زاغه نشین»

برداشت دنی بویل از داستان درجه دوم کلاسیک آن روزها در مراسم اسکار سال ۲۰۰۹ بالاترین افتخار ممکن را به دست آورد و از میان فیلم‌هایی چون «مورد عجیب بنجامین باتن» و «شیر» جایزه اسکار بهترین فیلم سال را از آن خود کرد. نمایش هالیوودی از فرهنگ بالیوود توانست اکثر مخاطبان به سمت خود بکشاند. دِو پاتل نقش جمال مالیک را ایفا می‌کند، پسری ۱۸ ساله که در ورژن هندی مسابقه «چه کسی می‌خواهد میلیونز شود» شرکت می‌کند و به تقلب کردن متهم می‌شود. سوال این است که چگونه یک پسر بچه خیابانی قادر است به تمام سوال‌های آیا می‌دانید پاسخ صحیح دهد. در طی مجموعه‌ای از فلش‌بک‌ها و اتفاقات دوست داشتنی ام کلیشه‌ایِ بالیوودی، مخاطبان به گذشته مالیک و نحوه رشد او پی می‌برند و علت دانش بالای او را در پاسخ به هر سوالی متوجه می‌شوند. «میلیونر زاغه‌ نشین» به شدت پر انرژی است و هنرمندانه پرداخته شده‌است و کمتر کسی می‌تواند در مقابل تماشای آن مقاومت نشان دهد.

[divider][/divider]

  1. No Country for Old Men «جایی برای پیرمردها نیست»

برخی از فیلم‌سازان به قدری بزرگ هستند که انتخاب اثری محبوب از بین آثار آنها تقریبا غیرممکن است. چگونه می‌توان از بین آثار کارگردانانی چون اسکورسزی، اسپیلبرگ یا سودربرگ فیلمی محبوب انتخاب کرد؟ برادران کوئن نیز از این قاعده مستثنی نیستند. از «فارگو» گرفته تا «شجاعت واقعی»، «لبوسفکیِ بزرگ» تا «بارتون فینک»، در بین آثار کلاسیک برادران کوئن فیلم‌های بسیاری برای انتخاب وجود دارند. شاید این موضوع در انتخاب به ما کمک کند که آثار آنها فراتر از یک ژانر بخصوص قرار می‌گیرند؛ گاها از کمدی به درام و رومانس تغییر می‌کنند و در مابین آنها قرار می‌گیرند.

با وجود اینکه این کار سخت است، اما می‌توان برای انتخابِ «جایی برای پیرمردها نیست» به عنوان فیلم مذکور دلایلی منطقی را مطرح کرد، برداشتی از رمان نهیلیستی و نئو نوار با همین نام نوشته‌ی کورمک مک‌کارتی. برادران کوئن علاقه خاصی به طنز تاریک دارند اما این فیلم را به سادگی می‌توان غمگین دانست که کمدی موجود در آن به معنای واقعی کلمه تاریک و سیاه است. اما به هر نحوی فیلم درونی جذاب را در ظاهری نه چندان محبوب ارائه می‌دهد که محبوبیتش ریشه در تنفر و عمق داستانش دارد. فیلم به سادگی با ساختارشکنی، ایده نمادگرایی و فضاهای هنری را بازسازی کرده و به صورت مستقل برای خود چهارچوبی جدید را بنا می‌نهد.

نظر شما در این مورد چیست؟ شما این لیست را چگونه رده‌بندی می‌کنید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

منبع: ScreenRant

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.