جنگ میان ملکههای وستروس زودتر از چیزی که پیشبینی میکردیم، آغاز شد. قسمت دوم فصل هفتم سریال Game of Thrones «بازی تاجوتخت» روز دوشنبه از شبکهی HBO پخش شد و اکنون تصمیم گرفتیم تا به نقد و بررسی این قسمت مهم بپردازیم. در ادامه با سایت سینماگیمفا همراه باشید.
هشدار: ادامهی متن دارای اسپویل بسیار شدید است و داستان این قسمت را لو میدهد.
برخلاف قسمت قبل سریال «بازی تاجوتخت» که دیالوگمحور بود و تمرکز خود را بر روی این موضوع گذاشته بود، این قسمت دوباره ویژگی قدیمی و اصلی سریال که همان عنصر سورپرایز و شگفتی است را احیا کرده است.
قسمت «طوفانزاد» از سکانسی در رابطه با دراگوناستون و گردهمایی دنریس با مشاوران اصلی او شروع میشود. سکانسی که در آن شخصیتهای مهمی همچون دنریس، تیریون و واریس حضور دارند. یکی از مهمترین بخشهای این سکانس شک و تردید دنریس به واریس است. شک و تردیدی که شاید در این برههی زمانی که این دو شخصیت حداقل چند ماه کنار هم بودهاند، کمی عجیب به نظر برسد و شاید تنها توجیه آن این باشد که این سکانس اولین صحنهی مشترک این دو شخصیت در سریال است و نویسندگان قصد داشتهاند به هر نحوی این دیالوگ رد و بدل شده بین آنها را نشان دهند. به نظر میرسد که دنریس کمی پختهتر از گذشته شده است اما همچنان میتواند بسیار رفتار آسیبپذیر و اشتباهی نشان دهد که حاصل از بیتجربگی او دارد و خطر تبدیل شدن به فردی همچون پدرش همچنان او را تهدید میکند. با این وجود، حضور تیریون لنیستر و هوش فوقالعادهاش باعث شده تا تعادلی در شخصیت دنریس ایجاد شود و رفتار کنترل شدهای از او مشاهده کنیم. دقایقی بعد با یک دیدار مهم مواجه هستیم. دیدار ملیساندرا و دنریس شاید کمی دور از انتظار بود اما پیامد خوبی به همراه داشت و وسیلهای برای معرفی جان اسنو به دنریس و ملاقات این دو نفر شد. سکانسی که در قسمت آینده میتواند جذابیت خاصی را به همراه داشته باشد.
همانطور که پیشبینی میشد، در قسمت «طوفانزاد» دنریس و تیریون در کنار دیگر متحدانشان تاکتیکها و نقشههای خود را برای جنگ پیش رو بررسی کردند. تفاوت دیدگاههای مشاوران و متحدان دنریس در این سکانس به وضوح نمایان است. هر چند در نهایت همه به تاکتیک طراحی شده توسط تیریون که استراتژی هوشمندانهای دارد، رو میآورند. خوشبختانه رفتار دنریس نشان میدهد که او حداقل در حال حاضر قصد ندارد با قتل عام بسیار زیاد وستروس را فتح کند. جالبترین نکتهی این سکانس گفتوگوی اولنا تایرل و دنریس است. احتمالاً بتوانیم بگوییم که در حال حاضر اولنا تایرل زرنگترین و باهوشترین زن وستروس است. اولنا توصیه بسیار خاصی به دنریس میکند؛ توصیهای که هم میتواند بسیار عاقلانه جلوه کند و هم بسیار خطرناک.
در بارانداز پادشاهی سرسی همانند دنریس در حال متحد کردن دیگر لردهای وستروس با خود است. با توجه به این سکانس، سرسی تعداد اندکی از لردهای جنوبی وستروس به ویژه رندیل تارلی را به کینگزلندینگ فراخوانده تا آنها او را در نبرد مقابل دشمنش همراهی کنند. متاسفانه این سکانس دارای ضعفهایی هست که منطق داستانی را مضحک نشان میدهد و آن را خدشه دار میکند. سرسی که در فصل قبل سپت بیلور و تمامی اعضای درون آن (از جمله وارثان خاندان تایرل) را با وایلدفایر سوزاند، اکنون رو به روی لردهای وستروسی نشسته و در مورد جنایتهای پادشاه دیوانه صحبت میکند. این موضوع در ادامه با قبول درخواست سرسی و جیمی توسط رندیل تارلی از قبل هم غیرمنطقیتر میشود. رندیل تارلی یکی از متحدین وفادار خاندان تایرل است و همچنین نباید فراموش کرد که او یکی از محدود لردهای وستروسی بود که در شورش رابرت باراتیون، به حمایت از پادشاه دیوانه که یک تارگرین بود، برخاست. ایستادگی او در مقابل اولنا تایرل و حمایتاش از سرسی، نمیتواند به راحتی بیننده را قانع کند.
هر چند هفتهی گذشته بخش سمول تارلی در سیتادل دارای مشکلاتی بود، اما این هفته کمی بهتر دنبال شده است. در این قسمت نه تنها بازی و دیالوگهای قوی استاد اعظم سیتادل (با بازی جیم برودبنت) و سم را مشاهده کردیم، بلکه کمی خط داستانی شخصیت جورا مورمنت هم پیش رفت. در حالی که بیماری گریاسکیل جورا به شدت گسترش یافته است، سم راهی خطرناک برای درمان آن پیدا میکند. کاری که سم با جورا انجام میدهد، قطعاً دردناک است اما انتظار داشتیم که درمان گریاسکیل کمی پیچیدهتر باشد و همچنین دیگر استادان اعظم سیتادل هم قادر به انجام این ریسک باشند.
در «دراگوناستون» شاهد دو سکانس فوقالعاده از آریا استارک بودیم و او قطعاً ستارهی آن قسمت بود. آریا در این قسمت هم همچنان به درخشش خود ادامه داده است. او دو سکانس استثنایی دیگر در قسمت «طوفانزاد» دارد که نه تنها بر روی احساسات مخاطب تاثیر میگذارد، بلکه بسیار خوب کارگردانی شده است. به همین خاطر میتوان به راحتی گفت که خط داستانی او تا به اینجای کار به بهترین شکل دنبال شده است و تا به این لحظه شاید منظمتر و هیجانانگیزتر از دیگر خطوط داستانی این فصل نوشته شده باشد. اولین سکانس او که تمامی اجزا و نکات مختلف صحنه، کارگردانی و حتی اجرا به خوبی در آن اجرا شده، مربوط به ملاقات هاتپای و آریا است. سکانسی که باعث میشود آریا متوجه شود جان اسنو توانسته بولتونها را شکست دهد و وینترفل دوباره به دست استارکها رسیده است. میزی ویلیامز که از ابتدای سریال تاکنون همیشه نقش خود را به خوبی ایفا کرده بود، در این صحنه هم توانسته بهترین توانش را به نمایش گذارد و هنگامی که واقعیت را دربارهی جان و وینترفل متوجه میشود، با عملکردش یکباره روح شخصیت آریا استارک را در این قاتل بیچهره جدید زنده میکند و نشان میدهد که هویت خودش را هنوز فراموش نکرده است. این در حالی است که قبل از مشخص شدن این واقعیت، رفتار نسبتاً معمولی و سردی با هاتپای دارد. آریا پس از آگاهی از این موضوع، با هاتپای خداحافظی کرده و سوار اسب خود میشود. در این لحظه است که یک دو راهی دشوار را در مقابل خود میبیند؛ سفر به جنوب و انتقام از یکی از اولین افراد لیستش یا سفر به شمال و بازگشت به وینترفل و دیدار دوباره افراد خانوادهاش. او در این سکانس بالاخره راه واقعی خود را مییابد و هویت استارکیاش بر شخصیت کنونی او غلبه میکند.
مدت زیادی از این انتخاب نمیگذرد که او یک پاداش بزرگ بابت آن دریافت میکند. او بالاخره دایروولفش نایمریا را پس از مدت مدیدی دوری میبیند. بازی میزی ویلیامز و همچنین تم موسیقی فوقالعاده استارکها دست به دست هم میدهند تا این سکانس را به یکی دیگر از سکانسهای احساسی و زیبای این قسمت تبدیل کنند. هرچند نایمریا به این زودی به آریا نمیپیوندد و این را خود آریا هم با توجه به بیان دیالوگ “این تو نیستی” میداند. او دایروولف آریا است و با گرگهای معمولی دیگر فرق دارد و ظاهراً سرنوشتش بی شباهت به آریا نبوده است. با این حال، مطمئناً نویسندگان نایمریا را نگه داشتهاند تا در لحظهای خاص و ویژه به آریا بپیوندد و او را یاری کند.
در شمال، جان اسنو همچنان به دنبال شیشهی اژدها میگردد و مردم شمال را برای مقابله با شاه شب و ارتشش آماده میکند. با این وجود، در قسمت «طوفانزاد» او با یک چالش و تصمیم سخت دیگر نیز روبهرو شد. تصمیمی که برای او ریسک زیادی به همراه دارد ولی مجبور به انجام آن است. علیرغم ریسک بالا، جان تصمیم گرفت تا به دراگوناستون برود و با دنریس تارگرین ملاقات داشته باشد. دیداری که در هفتهی آینده میتواند بسیار برای طرفداران حائز اهمیت باشد. رفتن جان اسنو از وینترفل و ملاقات با دنریس، به این معناست که با بازگشت آریا این دو به این زودی با هم دیدار نخواهند کرد. در غیاب جان، سانسا شمال را اداره خواهد کرد و این شاید بهترین فرصت برای بیلیش باشد تا بتواند نقشهی خود را عملی کند. درگیری جان اسنو و بیلیش در سرداب وینترفل نگاه بیننده را به سکانس مشابهای بین ند استارک و بیلیش در فصل اول در بارانداز پادشاهی میاندازد. نکتهی جالب اینجاست که بیلیش جملهای مشابه چیزی که در آن سکانس پس از رفتن ند گفت، در این قسمت به زبان نیاورد.
مهمترین اتفاق این قسمت، به ده دقیقهی پایانی آن بازمیگردد. اتفاقی که از دو منظر بیننده را سورپرایز میکند؛ اول اینکه حملهی یورون به ناوگان یارا کمی غافلگیرکننده بود و نکتهی بعد اینکه کمتر کسی انتظار داشت در قسمت دوم این فصل شاهد چنین نبرد و جنگی باشیم. نبردی که به طرز فوقالعادهای طراحی شده و بیننده را در اواخر این قسمت در جای خود میخکوب میکند. ریتم مبارزات و اتفاقات این سکانس به خوبی بیننده را با خود درگیر میکند و او را وادار میسازد تا شخصیت یورون را دنبال کند. بالاخره کمی از دیوانگی و شرارت شخصیت یورون گریجوی دیدیم. شخصیتی که در این نبرد کوتاه نشان داد تا چه اندازه میتواند خطرناک باشد و البته همچنان پتانسیل بالاتری دارد. یورون نه تنها میتواند تهدیدی برای دنریس باشد، بلکه شاید خود سرسی هم در آینده از او در امان نباشد. یکی از قابل توجهترین لحظات این سکانس، مربوط به شخصیت تئون گریجوی است. تئون پس از خیانت به راب آهستهآهسته شجاعتش را به فراموشی سپرد و کاری که رمزی با او کرد، باعث شد این شجاعت به کلی از بین رود و او را به شخص دیگری (ریک) تبدیل کند. در این چند قسمت قبل و پس از پیوستنش به یارا، او میخواست شجاعتش را دوباره احیا کند و کمی هم در آن موفق بود ولی فقط در یک لحظه و با جملهی یورون و دیدن شکنجهها و اعمال سربازانش خود را دوباره باخت و دوباره به ریک، شخصیت متزلزلی که رمزی از او ساخته بود، تبدیل شد. در این لحظه نباید از بازی خوب آلفی آلن چشمپوشی کرد که توانست با حرکات چهرهاش به صورت کاملاً واضح شخصیت متزلزل تئون و زجرهایی که دیگر او توان تحملش را ندارد، در چند ثانیه به تصویر کشد.
مهمترین نکته دربارهی این قسمت این است که داستان را به طرز بسیار خوبی با سرعت به جلو پیش برد و راه را برای قسمتهای آینده هم سادهتر کرد. در هفتهی گذشته با نگاه به نیروهای دو ملکهی وستروس (سرسی و دنریس)، کفهی ترازو به شدت به سوی دنریس سنگینی میکرد؛ اما قوانین وستروس و سریال بازی تاجوتخت کمی فرق میکند. نخستین نبرد این دو شخصیت در این قسمت اتفاق افتاد و برندهی آن سرسی بود. یورون واسطهی بسیار خوبی بود که کمی کفهی این ترازو را متوازنتر کند و همچنان هیجان را در این نبرد نگه دارد. هر چند هنوز هم دنریس شانس بیشتری برای فتح وستروس دارد ولی با توجه به سلاحی که کیبورن به سرسی نشان داد، دنریس باید کمی بیشتر نگران اژدهایانش باشد. هرچند هنوز قسمتهای آینده این فصل باقیمانده است و شاید با پخش آنها به اهمیت و ارزش این دو قسمت اول بیشتر پی ببریم. وستروس راه درازی در پیش دارد و همهی ما میدانیم که نبرد واقعی، نبرد با سپاه مردگان است که در حال حاضر بیشتر از هر چیز دیگری برای وستروس به عنوان تهدید به شمار میآید.
«طوفانزاد» لحظاتی دارد که منطق را در داستان کم اهمیت میپندارد یا آن را نادیده میگیرد و حتی سکانسهایی همانند سکانس اضافی میساندی و گریورم دارد که وقت بیننده را میگیرد و او را خستهمیکند ( سکانسی که میتوانست جای خود را به خط داستانی برن بدهد)؛ ولی با این وجود، قسمت هیجانانگیز و جذابی است که در آن لحظات زیبا و حرفهای فراوانی نیز دیده میشود و دوباره عنصر غافلگیری را در سریال زنده کرده است و توانسته در بعضی موارد نسبت به قسمت اول پیشرفت خوبی داشته باشد.
شما میتوانید نقد و بررسی قسمت اول سریال Game of Thrones یا همان بازی تاجوتخت را در سینماگیمفا مشاهده کنید.
نظرات
تو قسمت دیالوگ های وحشتناک قوی رد و بدل شد بینیشون از اون دیالوگ واریس بگیرین تا دعواهای جان وسانسا و دیاولگ آریا که رسما بهترین دیالوگی بئد که میتونست تغییر خودش ( وحتی خواهرش رو نشون بده !)
۱۰ دقیقه اخرش هم که رسما جنگ رو شروع کرد و انتظار نداشتم جنگ به این سرعت شروع بشه !
اما من نمیفهمم بعضیا میان میگن چرا جنگ نداشت چرا نبرده حرومزاده ها نداشت !
اینجاست که تعجب میکنم مگه فصل های قبلی انقدر نبرد داشت !!
بعد ۶ فصل یه نبرد مثل نبرد حرامزاده ها یا هاردهوم بود بقیه اش سریال با همین روند میرفت !
و یه عده میگن هایپمون کردن خب عزیز انتظار داری از همون اول بدون مقدمه چینی اینارو به جون هم بندازه چون اکشن میشه :I
یا بعضیا انتظار دارن هر قسمت سریال مثل قسمت های آخر هر فصل باشه با همون ۲ قسمت مقایسهمیکنن و میگن ضعف داشته :/