یک انتقام شکوهمند | نقد و بررسی فیلم The Dark Valley

23 March 2018 - 10:00

فیلم دره‌ی تاریک، یک وسترن قابل‌احترام، خوش‌ساخت و با روایت تراژدیک، تلخ و گزنده‌ای است که با سرمای استخوان‌سوز و رعشه‌وار قصه‌پردازی ساختارمند و منسجم و فضاسازی منجمدکننده و یخ‌زده‌ی خود، به‌خوبی خبر از یک فیلم شُسته‌ورُفته‌ی کرخت، عاری از هرگونه هیجانات انسانی و بی‌عاطفه از بدنه‌ی سینمای – مستقل – آلمان می‌دهد. دره‌ی تاریک، یک وسترن اروپایی نایاب، شگفت‌انگیز و البته به‌غایت بی‌رحمانه، جان‌فرسا و مُستهلک‌کننده ی ژرفنای روان مخاطب است که تماشای مصرّانه‌ی آن، به‌مثابه‌ی یافتن و کشف کردن معجزه‌وار گوهری کمیاب، پُرفروغ و گران‌بها است که پس از سالیان دراز کاویدن، حفّاری و جستجوی فرساینده و مُضمحل‌کننده، از میان خروارها خاک و سنگ نمناک، زُمخت و دل‌مُرده، به شکل اشک‌آلود و دراماتیکی بیرون آمده و رُخ آشکار نموده است و این فرآیند بُهت‌آور، همان تجربه‌ی شکوهمندی است که تکرار خوشایند، لذّت‌بخش و ارضاکننده‌ی آن، شاید به قیمت نشستن غُبار پیری و دل‌تنگی بر روح و روان انسان و فرسودگی غم‌افزای ماهیّت وجودی او، تمام شود.

فیلم دره‌ی تاریک، همانند نام افسرده‌وار، تیره‌وتار و بی‌فروغ‌اش، روایت سیاه و مورمورکننده‌ی جان‌فرسایی است که از ژرفنای سایه‌وار نفرت‌ها، کینه‌ها، بغض‌ها و عداوت‌های تعفّن‌آور ماهیّت مرموز بشری برمی‌خیزد و داستان طاقت‌فرسا و جانکاهی است که به‌خوبی در لابه‌لای پیچش‌ها، ابهام‌ها و پیچ‌وخم‌های غُبارآلود، همچون پرتگاهی عمیق، ژرف و مه‌آلود، قصه‌اش را نظام‌مند و پرداخت‌شده روایت می‌کند و وقتی این مه غلیظ سفیدرنگ و بخارهای شبنم‌وار پرتگاه، آرام‌آرام رنگ می‌بازند و به شکل پژمرده‌واری محو می‌گردند، دره‌ی تاریک به آهستگی گره‌ها و ابهام‌های ریزودرشت داستانی‌اش را برای تماشاگرِ احتمالاً سردرگم روشن می‌سازد و این‌گونه دره‌ی به‌غایت تاریک، ظُلمت‌زده‌ و پژمرده، به ناگاه همچون درخشش پُرفروغ و تابندگی خیره‌کننده‌ی آفتاب، سایه‌ی روشنایی‌بخش‌اش را آشکار ساخته و تلألؤ جلوه‌گر و تابنده‌اش را در اعماق دل‌مُرده‌ و مخوف خویش می‌اندازد و بدین ترتیب تمام ابهام‌ها، تاریکی‌ها و جزئیات ناپیدا را، روشن و واضح می‌سازد.

فیلم دره‌ی تاریک، یک وسترن اروپایی شگرف و تحسین‌برانگیز است. وقتی درزمینه‌ی ژانر وسترن، از سبک وسترن اروپایی صحبت به میان می‌آید، باید به خاطر داشته باشیم که از رُخداد و پدیده‌ای استثنایی صحبت می‌کنیم که امکان وقوع باشکوه آن، همانند عبور خیره‌کننده و گذر آتشین ستاره‌ی دنباله‌دار نادری بر فراز کهکشانی این کُره‌ی خاکی است که ممکن است در خوش‌بینانه‌ترین حالت هرچند سال و در بدبینانه‌ترین شکل هرچند ده سال به وقوع بپیوندد و از این بابت، باید شاکر و سپاسگزار بود که در دوره‌ای حضور داریم که حداقل توانسته‌ایم تعدادی از فیلم‌های این ژانر را تماشا کنیم. وسترن اروپایی، همانند سبک وسترن اصیل آمریکایی، مؤلفه‌ها و عناصر مشترکی با آن دارد که چشم‌اندازهای بیابانی لم‌یزرع و احتمالاً مناظر کوهستانی سرد و برفی، دهکده‌های خلوت و غُبارآلود، مشروب‌فروشی‌ها و فاحشه‌خانه‌ها، گاوچران‌های بی‌مغز شاتگان به دست و صورت‌سوخته، اسب‌سواری‌ها و تیراندازی‌های مرگبار و کاراکترهای عجیب‌وغریبی که نیّات، امیال و افکار پنهان و مرموزی در باطن دارند، بخشی از آن‌ها است اما آن عنصر و مؤلفه‌ی منحصربه‌فردی که سبک وسترن اروپایی را از سبک وسترن آمریکایی متمایز می‌سازد؛ فضاسازی مُلتهب و تنش‌آمیز، روایت پیچیده و درعین‌حال صریح و خشونت‌محور و یک بی‌عاطفگی و پوچی مزمن و مشمئزکننده در بطن روایی داستان است که نسخه‌ی آمریکایی آن تا حد زیادی فاقد آن است و حال به این ویژگی‌ها، مؤلفه‌های خاص سینمای آلمان که همانا روایت داستانی صریح و روان‌نژند و شخصیت‌پردازی نظام‌مند و درعین‌حال بی‌روح است، اضافه کنید تا متوجه شوید که با چه گوهر جواهرنشان کمیاب و اصیلی روبه‌رو هستیم و چرا الآن باید من این‌قدر هیجان‌زده و شوریده‌وار، در حال صحبت در این مورد باشم.

فیلم دره‌ی تاریک، داستانی تراژدیک من‌باب انتقام است. در چند سال اخیر، معدود فیلم‌های وسترن اروپایی که ساخته‌شده‌اند، بدون اغراق موضوع کینه‌جویی، خونخواهی و قصاص را در مرکز روایت داستانی خود قرار داده‌اند. برای مثال، فیلم خوش‌ساخت The Salvation که نمایش زیبای مدز میکلسن را با خود به همراه داشت، در لابه‌لای مضامین داستانی‌اش، بحث انتقام در آن خوش می‌درخشید و یا فیلم به‌غایت تاریک و ماتم‌زده‌ی Brimstone نیز بحث کینه‌جویی، محور اصلی داستان بود و باید اعتراف کنم که بریمستون، یکی از سیاه‌ترین فیلم‌های چند سال اخیری است که دیده‌ام و خشونتی که در این فیلم وجود دارد، واقعاً بی‌سابقه و شوکه‌کننده است. در دنیای سینمایی غرب، یک قانون نانوشته و غیررسمی وجود دارد که در آن، به تصویر کشیدن اعمال خشونت‌آمیز علیه کودکان، یک تابو و منع جدّی است اما این فیلم به شکل نفس‌گیری، این قضیه را نادیده گرفته و خشونت جسمانی و جنسی هولناک و نفرت‌آوری علیه کودکان، به نمایش می‌گذارد. زیاد از بحث اصلی نمی‌خواهم دور شوم، درواقع هدف و مضمون نهایی گفتار من این است که بگویم انتقام، موضوع موردعلاقه‌ی کارگردانان ژانر وسترن اروپایی است و فیلم دره‌ی تاریک نیز از این اصل و قاعده، مستثنا نیست. در فیلم دره‌ی تاریک، همان عناصر اصیل فیلم‌های ژانر وسترن را می‌بینیم؛ که یک مرد مرموز، دهکده‌ای فرسوده، چشم‌اندازهای بکر کوهستانی، تعدادی مرد ظاهراً شرور و اسب‌سواری‌ها و تیراندازی‌های خونین بخشی از آن‌ها است و قرارگیری باظرافت و دقیق این قطعات پیچیده‌ی پازل کنار یکدیگر، یک وسترن زیبا و ساختارمند را خلق کرده است که بدون اغراق، هم ازلحاظ فُرم بصری و هم ازلحاظ بافتار محتوایی، کمتر ایراد و نقصی به آن وارد است.

ریتم روایی فیلم دره‌ی تاریک، بسیار سیّال، روان و موزون پیش می‌رود و تماشاگر به‌هیچ‌وجه در جریان تماشای فیلم، احساس خستگی، فرسودگی یا فروماندگی نمی‌کند اما در برخی لحظات و دقیقه‌های یک‌سوم پایانی فیلم، این جریان روایی منظّم، اندکی کسالت‌بار، خسته‌کننده و به‌هم‌ریخته می‌شود اما خبر خوب این است که این مسئله‌ی بغرنج، کوتاه‌مدت و ناچیز است و چندان به چشم نمی‌آید که بخواهد برای روح لطیف و روان حسّاس تماشاگر، آزاردهنده و دل‌خراش باشد و همچنین برخی مشکلات و ابهامات در روایت و چینش منطقی داستان به‌خصوص در نیمه‌ی دوم فیلم، احتمالاً بنیان عقلانیّت و مبنای اندیشه‌ورزی تماشاگر را اندکی خدشه‌دار و ریشناک می‌سازد اما خوشبختانه بازهم این مشکل، در حد و اندازه‌ای نیست که تماشاگر را یک مشنگ بی‌عقل و توانایی استدلال او را در حد یک موجود آبزی فرض نماید و صرفاً تُپُق‌ها یا سهل‌انگاری‌هایی است که احتمالاً از دست کارگردان یا فیلم‌نامه‌نویس دررفته است و تمام این حرف‌ها بدین معنی است که دره‌ی تاریک، فیلم بی‌نقص و معجزه‌واری نیست که بخواهد به بزرگان و اسطوره‌های سبک وسترن، طعنه بزند و باعث شود مخاطبان با تماشای آن، از شدّت تحیّر و تعجّب در بستر خود کف و خون قاطی کنند بلکه صرفاً هدف سخنانم این است که بگویم ما با یک فیلم زیبا و درعین‌حال شایسته و خوش‌منظر روبه‌رو هستیم که احتمالاً نقایص و مشکلاتی دارد اما گاهی اوقات باید خوش‌بین، سهل‌گیر و بُردبار بود و به‌جای نق زدن‌های الکی و درشت‌نمایی بیهوده‌ی کاستی‌ها و نقص‌ها، باید زیبایی‌ها و ظرافت‌ها را دید تا بتوان شکوه و عظمت یک وسترن اروپایی آن‌هم از نوع آلمانی‌اش را به‌خوبی درک نمود.

فیلم‌برداری و کادربندی تصویری دره‌ی تاریک، بدون اغراق زیبا و چشم‌نواز است. قاب‌بندی‌های نفس‌گیر از مناظر صعب‌العبور کوهستانی، پرتگاه‌های ژرف، جنگل‌های یخ‌زده‌ی سر به فلک کشیده‌ و چشم‌اندازهای کرخت‌کننده و بی‌روح بارش برف و باران، بدون اغراق کاملاً واقع‌گرایانه و باورپذیر ازکاردرآمده است. شات‌های بسته و کلوزآپی که از چهره‌ی مغموم و ابهام‌آلود کاراکترها، تصویرسازی می‌شود، به‌خوبی در انتقال همدلانه‌ی افکار، عواطف و هیجانات آن‌ها به مخاطبان، موفق است و همچنین برخی نماهای باز و گسترده‌ی کادربندی، نظیر دیدار نخست گریدر با صلیب و کشیش، به‌صورت زیرپوستی و ناملموس، مفاهیم و مضامینی در بطن روایی داستان دارند که احتمالاً ذهن متمرکز تماشاگر را درگیر خواهند کرد. درنهایت این‌که سبک فیلم‌برداری دره‌ی تاریک، قابل‌تحسین و پرداخت‌شده است و کاملاً با ماهیّت ژانر وسترن، همخوان و هماهنگ است و این کادربندی دقیق، به‌خوبی توانسته از عهده‌ی فضاسازی یک دنیای بی‌رحم، خشن و منجمدکننده‌ی عواطف انسانی بربیاید.

شخصیت‌پردازی کاراکترها، ساختارمند، هدفمند و از پیش فکر شده است. شیوه‌ی ارائه‌ی قطره‌چکانی روایت پُرفرازونشیب قصه و شناخت ابعاد وجودی پُرپیچ‌وخم کاراکترها و امیال درونی و افکار باطنی آن‌ها، مناسب و نظام‌مند ازکاردرآمده است و تنها مشکل چشمگیر این بخش، برخی ابهامات در جریان پردازش و مفهوم‌پردازی ماهیّت کاراکترها است که ممکن است درنهایت سبب سردرگمی و ابهام ذهنی تماشاگر بشود اما این مشکل، با روایت مناسب، دقیق و پایان‌بندی گره‌گشای داستان تا مقدار زیادی مرتفع و حل‌وفصل شده است. همچنین نامنصفانه و شاید بی‌رحمانه باشد که این نقد را به پایان برسانم و اشاره‌ای به بازی واقع‌گرایانه و برجسته‌ی بازیگران نکنم. سم ریلی و پائولا بیر که به ترتیب در نقش‌های گریدر و لوتزی، ظاهرشده‌اند، نمایشی بسیار هُنرمندانه، باورپذیر و کاملاً ملموس از خود بر جای گذاشته‌اند و بخشی از بی‌عاطفگی و بی‌روحی فضای فیلم، سرمای سوزناک قصه‌پردازی و انجماد و انفعال هیجانی میان کاراکترها درنتیجه‌ی بازی جذّاب و خوش‌فُرم آن‌ها و بقیه‌ی شخصیت‌های فیلم است و از این بابت باید از آندرس پروچاسکا – کارگردان – متشکر و سپاسگزار بود که چنین فضاسازی تاریک و درعین‌حال مُلتهب و شخصیت‌پردازی واقع‌گرایانه و درعین‌حال تیره‌وتاری را فراهم آورده است.

درنهایت باید بگویم که دره‌ی تاریک، یک فیلم خاص و استثنایی است و احتمالاً نمایشی نیست که فُرم ساختاری- بصری و جریان محتوایی- بافتاری آن، همه‌پسند و فراگیر باشد و به قولی دره‌ی تاریک از آن دست فیلم‌هایی است که احتمالاً در جریان هیاهوی بلاک‌باسترهای هالیوودی و پروژه‌های چند ده میلیون دلاری، گم‌وگور شده و ناجوانمردانه و بی‌رحمانه از مسیر تکامل و موفقیّت به بیرون پرتاب‌شده است و این‌گونه به نظر می‌رسد که احتمالاً فقط توسط منتقدان اروپایی، فستیوال‌ها و تماشاگران کلاسیک و خاص‌پسند دیده‌شده است اما باور و عقیده‌ی صادقانه‌ی من این است که چنین فیلم‌هایی شاید در دنیای آشفته‌وار و بی‌سروته سینما، چندان جدّی و تحویل گرفته نشوند و به آنچه مستحق آن هستند، نرسند اما درنهایت من، شما و سایر تماشاگران فهیم و سینمادوست واقعی، ارزش راستین و شایستگی سزاوارانه‌ی آن را خواهند دانست و این‌گونه است که سینمای داستان‌پرداز و ساختارگرای واقعی و هُنر دراماتیکِ شکوهمند نهفته در درون ذات آن، در رگ‌های رسوب‌کرده و در حال گسست و فروپاشی سینما، همچنان جاری و روان به حیات روح‌بخش خود ادامه می‌دهد و بنابراین می‌توان به فلسفه‌ی ذاتی سینما همچنان اُمیدوار و خوش‌بین بود و از سینمای حقیقی و هُنرمندانه لذّت بُرد.

برچسب‌ها:

مطالب مرتبط



مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.