Luke Cage سریالی برای تمام سلیقه‌ها

2 October 2016 - 11:00

به واسطه کامیک‌ بوک‌ها، فیلم‌ها و سریال‌هایش، مارول دنیایی گسترده را خلق کرده‌است که در آن کاراکترها به هم می‌رسند، داستان‌ها با هم تلاقی پیدا می‌کنند و همه وقایع به یکدیگر متصل است. مارول همچنین از المان‌های مستقل نیز در این قالب استفاده می‌کند و این فرصت را در اختیار آنها می‌گذارد که بسته به ارتباطشان با آن دنیا یا کارکترها، حول آنها گسترده شوند یا به طور کلی از آن جدا باشند. برای طرفداران ژانر ابرقهرمانانِ کامیک بوکی، مارول کماکان نیروی غالب است؛ تنها کمپانی که می‌توان بر روی آن برای تولید فیلم‌های مناسب، کامیک بوک‌های خواندنی و به تازگی، سریال‌های جذاب، اتکا کرد. با سینماگیمفا همراه باشید.

البته برای بسیاری از مردم، مارول به عنوان فرنچایزی فراگیر، گزینه‌ای برای انتخاب یا ترک است. بسیاری هستند که اگر از آنها بپرسیم طرفدار کاپیتان هستید یا آیرون‌من، گزینه هیچکدام را انتخاب می‌کنند. پس حال چرا بسیاری از همین مردم، از دیدن سریال‌های مارول در قالب نتفلیکس لذت می‌برند؟

Daredevil اولین سریال مارول بود که توسط نتفلیکس به نمایش درآمد. به مرکزیت چارلی کاکس (Charlie Cox) در نقش اصلی، سریال به اکتشاف حکم‌فرمایی سیاسیون فاسد بر منطقه Hell’s Kitchen پرداخت و در ادامه، تلاش مت مورداک را برای متوقف کردن آنها به نمایش گذاشت. مت مورداک وقتی در قالب شخصیت ثانویه خود، Daredevil قرار دارد، با وجود نابینا بودن می‌تواند از قدرت شنوایی فرا صوتی‌اش برای غلبه بر دشمنان استفاده کند. توانایی او در شنیدن نزدیک شدن تهدید یا خطر، به همراه سال‌ها تمرین برای تبدیل شدن به نینجا، این قابلیت را به او می‌دهد که تقریبا با هر تبهکاری مقابله کند و در سریال شاهد بسیاری از آنها هستیم.

luke_cage_and_jessica_jones

چیزی که باعث منحصر به فرد بودن Daredevil می‌شود (جدای از اکشن جذابش)، ارتباط شخصیت‌ها با یکدیگر و داستان درگیرکننده آن در میان مبارزات است؛ به عبارتی وجه نرمال زندگی. برای کسانی که ذاتا طرفدار جنبه ابرقهرمانی سریال نیستند، دیدن تقلای مورداک برای داشتن زندگی نیمه قهرمانانه و نیمه نرمال در قامت یک وکیل و همچنین تلاش او برای زنده نگهداشتن شرکت وکالت اشتراکی‌اش با دو دوست بسیار نزدیکش، بهترین قسمت سریال است. با انتشار Daredevil در دو فصل، مارول نشان داد که در قالب یک فرنچایز، توانایی ساخت درامی عالی، همراه با شوخی‌های مناسب و شخصیت‌های پیچیده و چند لایه را دارد.

با تمرکز فصل دوم این سریال بر روی جنبه ابرقهرمانانه مت مورداک، این موضوع به وجود آمد که بسیاری از طرفدارانِ جنبه نرمال سریال، آن را دوست نداشتند. با این وجود، هنوز هم مشاهده ارتباطات عاطفی مورداک در گذشته و حال و تقابل آنها با یکدیگر، برای این دسته از طرفداران خالی از لطف نبود. در انتهای این فصل این موضوع روشن شد که قهرمان بودن در کنار خود بهایی دارد و برای مورداک این بها، از دست دادن نزدیک‌ترین دوستانش بود.

ارتباطات دوستانه، در سریال Jessica Jones نیز عاملی تاثیرگذار بود. با بازی کریستن ریتر (Krysten Ritter) در نقش کاراگاهی به هم ریخته و معتاد به الکل، شاهد این موضوع هستیم که نزدیک‌ترین دوستش، تریش واکر، نقشی بسیار مهم در زندگی جسیکا جونز دارد. جسیکا قدرت‌های ماورایی دارد، ولی در بهترین حالت ابرقهرمانی شلخته است و شخصیتی به شدت پر اشکال دارد. شخصیت تریش نیز بدون ایراد نیست، ولی رابطه دوستانه بین این دو زن غیرقابل شکستن است. در کنار این رابطه، ارتباط عاطفی جسیکا و شخصیت لوک کیج وجود دارد که این سریال را تبدیل به سرگرمی عالی برای گذراندن وقت می‌کند. سریال همچنین به موضوع آزار روحی و جسمی نیز پرداخته است؛ جایی که جسیکا مدت زمانی را به طور اجباری درگیر رابطه‌ای مرده و مخرب با شخصیت کیلگریو با بازی دیوید تنانت (David Tennant) می‌شود و پس از رهایی از آن، تحت تاثیر مشکلات روانی بعد از آن قرار می‌گیرد. در واقع، نحوه برخورد مارول با موضوعات سخت بصورت رو در رو است که باعث می‌شود محتوای آن از طرف مخاطبان با اقبال مواجه شود. هر دو سریال Daredevil و Jessica Jones درام‌های عالی (نه بدون نقص) و زنده هستند که… بر حسب اتفاق شخصیت‌های اصلی آنها قدرت‌های ماورایی دارند.

luke-cage-marvel-netflix-mike-colter

بعد از معرفی و حضور موفق در سریال Jessica Jones، لوک کیج، حال سریال مخصوص خودش را دارد. به احتمال بسیار زیاد، طرفداران عادی، برای دیدن این سریال بیش از دو سریال قبلی نتفلیکس مشتاق و هیجان زده باشند. لوک کیج کاراکتری جالب است، با جستجویی کوتاه در گوگل، متوجه می‌شویم آزمایشی انجام شده‌ بر روی او، به او قدرت و پوستی تخریب ناپذیر داده‌است. این بدین معنی است گلوله بر روی او اثر ندارد، مشت زدن به او باعث شکستن دست می‌شود و هیچ تصادفی به او ضرر نمی‌رساند.

کیج همچنین همسری به نام ریوا داشت که جسیکا جونز تحت اثر کیلگریو او را به قتل رساند. پس زمانی که رابطه جسیکا و لوک شروع می‌شود، از همان ابتدا می‌دانید که عاقبت خوشی در انتظار این رابطه نخواهد بود. در نهایت، بعد از منفجر شدن مغازه‌اش در سریال جسیکا جونز، لوک هلز کیچن را ترک کرده و به سمت محله هارلم می‌رود و از اینجا اتفاقات سریال Luke Cage شروع می‌شود.

با در نظر داشتن گذشته‌اش، باعث تعجب نیست که لوک بخواهد دور از دردسر باشد. او در مغازه سلمانی زمین را تمیز می‌کند ولی در نهایت از اتفاقات مخوف زیرزمینی آگاه می‌شود و نمی‌تواند جلوی خود را برای مقابله با آن بگیرد. کورنل استوکس ملقب به Cottonmouth (نوعی مار خطرناک)، کلوپی شبانه دارد و در پشت آن به قاچاق اسلحه مشغول است و در کل شخصیتی است منفی. از قضا، دختر عمویش ماریا استوکس، سیاست مداری محلی است که در ظاهر، شخصیتی مثبت است که قصد دارد هارلم را از بدی‌ها تمیز کند و خیابان را تبدیل به مکانی امن برای شهروندان کند، ولی در باطن او نیز به Cottonmouth نزدیک است. تمام تبهکاران و شرورهای دنیای مارول و نتفلیکس تا کنون جذاب بوده‌اند و شخصیت Cottonmouth با بازی ماهرشلا علی (Mahershala Ali) نیز از این قاعده مستثنی نیست. شخصت او به شدت خطرناک و مرموز است و در عین حال بسیار جذاب و کاریزماتیک.

فساد در سیاست موضوعی تازه نیست، و به عنوان مخاطب، تماشای سیستمی که به نظر به هیچ وجه نمی‌توان آن را تغییر داد کمی کسل کننده و کلیشه‌ای به نظر می‌رسد. لوک شخصیتی نترس و شجاع است و برای عدالت کسانی مبارزه می‌کند که توانایی دفاع از خود را ندارند. تخریب ناپذیری او عاملی تاثیر گذار است ولی او نیز مانند جسیکا جونر ابرقهرمانی رشد نیافته است و اشکالات بسیاری دارد. همین موضوع است او را محبوب می‌کند؛ او مردی نرمال است و قلبی مهربان دارد که باعث می‌شود صلاح خود را به نفع دفاع از مظلومان کنار بگذارد. او بدون نقص نیست؛ او نیز دچار اشتباه می‌شود و مانند همه ما ترس‌هایی دارد. تفاوت این است که او از همین ترس برای مقابله کردن استفاده می‌کند.

cage2

تماشای لوک کیج، حس تماشای یک سریال ابرقهرمانی را به شما القا نمی‌کند یا حداقل تصور شما را نسبت این ژانر دچار تغییر می‌کند. البته که اکشن زیادی وجود دارد، ولی در کنار آن، عمق زیادی نیز وجود دارد و خشونت درون آن کاملا توجیه پذیر است. سازنده سریال چئو هوداری کوکر (Cheo Hodari Coker) استفاده از تنها یک هودی (کلاه‌های سویشرت) برای مخفی کردن قهرمان را این طور توجیه کرده‌است که در جامعه کنونی، بسیاری از ما به این موضوع عادت کرده‌ایم که فردی سیاه پوست در خیابان را با این پوشش ببینیم.

دقیقا همین نکات ریز است که باعث می‌شود طرفداران عادی نیز مجذوب چنین سریال‌هایی شوند. طراحی صحنه‌ها، موزیک و آهنگ‌ها و شخصیت‌پردازی سریال به قدری دقیق کار شده‌است که این احساس به وجود می‌آید که این سریال بدون استفاده از ابرقهرمان نیز موفق خواهد بود. لوک کیج مردی است که هنوز عزادار است، هنوز سعی در پیدا کردن آرامش درونی دارد و سعی می‌کند اشتباهات بقیه را جبران کند. حتی اگر خود را در جرگه طرفداران ژانر ابرقهرمانی قرار نمی‌دهید، باز هم این سریال را تماشا کنید. البته بعید است که نظر و سلیقه شما را به طور کلی تغییر دهد، ولی جدای از تخریب ناپذیری، Luke Cage، درامی به شدت جذاب است که ارزش وقت و توجه شما را خواهد داشت.

منبع: ScreenRant

برچسب‌ها: ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • Matt Murdock says:

    معلومه که همکاری های مشترک نتفلیکس و مارول شاهکار از آب در میان.
    تا آخر هفته دانلودش میکنم و همون اخر هفته تمومش میکنم