«یخزده ۲»، با ایجاد پیوند میان مسائلی کهنالگویی با رقص و موسیقیِ باب میل نونهالان عصر حاضر، توانسته طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جلب کند. داستان این انیمیشن، راویِ آشتیِ دوبارهی انسان است با طبیعت. طبیعتی که در ابتدای اثر، گمان میرود که دشمن آدمی است و با راندن مردم آراندل از شهر، بحرانی را به وجود میآورد که السا، ملکهی آراندل را مجبور میکند برای نجات مردمانش، به دل طبیعت زده و به نوایی که او را فرا میخواند، پاسخ دهد. اما السا در این راه تنها نیست و خواهرش آنا، اسون و اولاف و کریستوف که دوستان همیشگی او هستند نیز با او به دل طبیعت میزنند.
این اثر با اینکه مستقیماً به هیچ یک از اساطیر شمال اروپا ارجاع نمیدهد، اما وجود نشانههایی از آن اساطیر هر بینندهای را به طور ناخودآگاه به یاد مسائلی کهنالگویی و اسطورهای میاندازد. اولین مسئلهای که در آغاز داستان مطرح میشود، ترس بشر است از طبیعت. پدر السا و آنا، برایشان تعریف میکند که روزگاری، آدمیان با طبیعت و جادوها و نعماتش پیوند خوبی داشتند، اما از یک جا به بعد، به طرزی ناگهانی طبیعت انسانها را از خود میراند و روح چهار عنصر (که آب و خاک و آتش و باد باشند)، در جنگل سحرآمیز نورثالدرا حبس میشود و هیچ موجود زندهای حق وارد یا خارج شدن از آن جنگل که حالا مهگرفته شده را ندارد. ترس از جنگل، از ابتدای زندگی نسل بشر با ایشان وجود داشته و ردّ وجود این ترس را از اولین بارقههای ادبیات که اسطورهی «گیلگمش» باشد میتوان گرفت، تا اولین نقاشیهای روی دیوار غارها در زمان انسانهای اولیه. طبیعت از همان ابتدا هم مادری مهربان بوده که نعمات بسیار داشته و هم ذاتی خشمگین و جبار داشته که با سرما و گرما و حیوانات وحشی به آدمیان سخت میگرفته. بشریت از ابتدای وجودش تا به الآن، همواره با رحمانیت و جباریت طبیعت در کشمکش بوده و این کشمکش در ادبیات و هنر نیز نمود پیدا میکند. تقریبا هر کشور صاحب اسطوره و ادبیاتی، افسانه یا داستانی کهن دارد که نشانگر کشمکش کهنالگویی انسان است با سختیهای طبیعت. انیمیشن «یخزده ۲» نیز با روایت داستانی که ریشه در کهنترین دغدغهی بشری دارد (و این دغدغه هیچگاه کهنه نخواهد شد و همواره تازه خواهد ماند)، به خودیِ خود داستانی ذاتا جذاب و گیرا را خلق میکند. موضوعی که کمپانیِ دیزنی برای این انیمیشن برگزیده، موضوعی است جهانشمول و همین مسئله باعث پر مخاطب شدن و در نتیجه موفقیت این اثر در گیشه شده است.
دیگر موضوع کهنالگوییِ این اثر، که بار جذابیت داستان را مضاف میکند، جستجوی حقیقت است از طریق رازی که در گذشتهای مبهم وجود دارد و برای فهمیدن این راز بایستی از محل زندگی رخت بر بست و سفر کرد. سفر السا و آنا و دوستانشان، سفری است با انگارههای اسطورهای برای یافتن حقیقت. رستم، بئووُلف، هرکول، اولیس و … که همگی از داستانهای کهن و اسطورهای ملل هستند، راوی سفر قهرمانان کهن هستند و همهی ما کودکیمان را با شنیدن این داستانها گذراندهایم و حال با دیدن این انیمیشن که با زیرکی، شباهتِ ماهرانهای با این داستانهای کهن دارد، به طور ناخودآگاه جذب داستان میشویم. همچنین، در تمامیِ روایات اسطورهای، قهرمان داستان برای فهمیدن حقیقت و رسیدن به پاکی و زلالی، بایستی از آب گذر کند، آب تقریبا در تمامی فرهنگها نشان پاکی، زلالی و حقیقت است و این انیمیشن نیز به خوبی توانسته این مسئلهی اسطورهای را در خود بگنجاند. آراندل شهری است محصور در آب و نوایی که السا را به سوی خود فرا میخواند، نوایِ آتاهالان است که تمامی پاسخها را در خود جای داده. آتاهالان یک رودخانه است که تمامی خاطرات و حقایق را در خود جای داده و در ابتدای اثر، همین رودخانهی آتاهالان است که السا را به سوی خویش دعوت میکند و و در آخر داستان، با رسیدن السا به رودخانه، از تمامی رازهای نهفته در داستان سر در میآوریم. السا با گذر از آب (که آن دریای خروشان سیاه باشد) و رام کردن روح عنصر آب (که آن اسبِ جادویی باشد)، به حقیقت میرسد و مه شومی که بر جنگل نورثالدرا سایه انداخته را از بین میبرد و این روایتی است کهنالگویی و اسطورهای که جذابیت اثر را دو چندان میکند.
مورد دیگر، روح چهار عنصر است. در مورد چهار عنصر اصلی طبیعت، که آب و باد و خاک و آتش باشند، در داستانها و افسانههای کهن بسیار شنیدهایم و این موضوع هیچگاه قدیمی نمیشود، زیرا که با طبیعتی پیوند خورده که هیچگاه نابود نخواهد شد. السا، بعد از رام کردن روح چهار عنصر است که میتواند انسانها و طبیعت را دوباره آشتی بدهد، هر چند که طبیعت هیچگاه در طول داستان با انسانها دشمنی نداشته. در ابتدای اثر با خروشیدن باد و آب در شهر آراندل و راندن مردم از خانه و زندگیشان گمان میبریم که طبیعت کمر به دشمنی با انسان بسته، اما در انتهای اثر متوجه میشویم که تمامی آن جوش و خروش باد و آب و خاک در شهر، برای محافظت از مردم شهر بوده در مقابل ریزش احتمالی سدّی که میان انسان و روح جادویی طبیعت جدایی انداخته. همچنین تمامی بدخلقیهای ارواح آب و باد و خاک و آتش در طول داستان، تنها برای راهنمایی السا و همراهانش بوده به سوی رود آتاهالان و از بین بردن سدّی که میان انسان و جادوی طبیعتِ مهربان جدایی انداخته. رازی که آتاهالان در خود جای داده و السا را برای فهمیدن آن به سوی خود فرا میخواند، این است که طبیعت، با تمامیِ سختیها و سترگیهایش، همیشه در جهت نفع انسان و دیگر مخلوقات قدم برداشته و ذاتا مهربان است، اما این انسان است که با ترس و ضعفش، خود را از مهربانیِ طبیعت محروم میکند، طبیعت نیز در این مواقع چارهای جز راندن انسانها از خود را ندارد، اما همیشه نشانه و امیدی را باقی خواهد گذاشت تا آدمیان دوباره با روح طبیعت آشتی کنند، آنچنان که از حاصل ازدواج شاه آراندل و ملکهی نورثالدرا، السا و آنایی باقی ماندن تا بعدا نوای رود آتاهالان را بشنوند و در جهت نیت خیر روح طبیعت قدم بگذارند.
جادو و موجودات افسانهای نیز، از دیگر عناصری است که این اثر از وجود آنها بهره میجوید. آدمی همواره در پی ارتقای خود و غلبه بر ناتوانیهایش بوده و در جایی که نتوانسته از پس آن بربیآید، به قصه و داستان روی آورده است. تمامی داستانهای افسانهای و مملو از جادو و جمبل کهنی که دیدهاید یا شنیدهاید، راوی تلاش انسان است برای غلبه بر ضعفهایش در جهان رویا و قصه. جهان قصهها حربهای است برای محقق ساختن رویاها و شکست ناتوانیها. موجودات افسانهای و جادویی نیز گاها نشانهی آمال و آرزوهای انسان هستند، آنچنان که ترولها (همان اجنّهی سنگی) در این انیمیشن، نشانگر خردی است که آدمی در جستجوی آن است. میل به غلبه بر طبیعت با همهی انسانها از ابتدا تا انتهای زندگیشان همراه است و وقتی با اثری مواجه میشویم که چنین میل عمیقی را در خود محقق میسازد، ناخودآگاه مجذوبش میشویم، البته شاید برای بزرگسالان چنین امری به سختی محقق شود، اما برای کودکان و نوجوانان این مسئله تازگی زیادی دارد و همین امر باعث شده که این انیمیشن میان کودکان و نوجوانان محبوبیتی دو چندان داشته باشد.
پیوندهای خانوادگی و ماجراهای عاشقانهی این اثر، باعث شده که بتوان آن را در ژانر ملودرام قرار داد، ژانر ملودرام نیز از محبوبترین و گستردهترین گونههای ادبی است. زیر ژانر همیشگیِ آثار دیزنی، کمدی است و این انیمیشن نیز از این قاعده مستثنی نیست، بار زیادی از موقعیتهای کمیک اثر را اولافِ دوست داشتنی بر دوش خود حمل میکند و به خوبی از پس آن برمیآید. فیزیک و چهرهی بامزهی اولاف در کنار بیان و لهجهی شیرینیش و سخنان گاها احمقانه و گاها حکیمانهاش به خوبی به هرچه بیشتر خوشایند شدن اثر کمک کرده. موزیکال بودن اثر نیز امضای همیشه موفق کمپانی دیزنی است که هیچگاه قدیمی نمیشود و همواره با ذائقهی عمدهی مردم هماهنگ است، اما این باب میل عام بودن باعث افت کیفیت موسیقیها نشده و همچون دیگر آثار دیزنی، شنیدنی و زیبا است، زیبا البته برای سلیقهی کودکان تا نهایتا نوجوانان، آنچنان که مخاطبان این اثر نیز در این گروه سنی قرار میگیرند. کارکرد آواز و موسیقی در این اثر، علاوه بر حفظ ریتم انیمیشن، برای بیان درونیات و عواطف کاراکترها است. شخصیتهای اصلی داستان در مواقع مهم که دچار تحول یا درگیریِ درونیِ مهمی میشوند، به آواز روی میآورند تا آمال و احساسات خود را بیان کنند.
از جذابیت بصریِ نوین و همواره در حال پیشرفت کمپانی دیزنی هم نمیتوان گذشت. اولاف و اسون در سریِ قبلی این فیلم، حجم زیادی از شیرینی و جذابیت بصری در شخصیتپردازی کاراکترها را بر دوش داشتند، اما در این اثر با معرفیِ روح آتش، که سوسماری است دوستداشتنی و با نمک، کاراکتر جذاب دیگری (از لحاظ بصری) معرفی شد. تکنولوژی کمپانی دیزنی در شبیهسازیِ محیط و اشخاص انیمیشن نیز به نسبت سری قبلی پیشرفت قابل توجهی داشته و در کل، مطلوب و گیرا است.
تمامی مطالبی که ذکر شد، بالقوگیهای این انیمیشن است که از قبل از حتی دیدن اثر، آن را جذاب و دیدنی میکند، اما هنگام تماشای این انیمیشن، با وجود حجم قابل توجهی از سحر و جادو و اتفاقات شگفتانگیز، با غافلگیریهای جذابی مواجه نیستیم و تقریبا تمامی حوادث برایمان قابل پیشبینی و آشنا است. همچنین در داستانی که راویِ سفر اسطورهایِ تعدادی قهرمان آشنا است، عدم وجود ضدقهرمانی که مانع سفرشان میشود، ضعف کوچکی نیست و در این اثر نیز با ضد قهرمان مواجه نیستیم. قهرمانهای اثر در سریِ قبلی به خوبی پرداخت شدهاند ولی عدم وجود ضدقهرمان باعث شده که نتوانند در این سری از انیمیشن خود را به خوبی نشان دهند. البته سعی شده که طبیعت در ابتدای اثر ضدقهرمان ترسیم شود و در انتها غافلگیریمان این باشد که بدانیم طبیعت ضدقهرمان نبوده، اما چنین ساختاری باعث میشود که کشمکش و حوادث هیجانانگیز اثر از کیفیت پایینتری برخوردار شوند و بیننده به خوبی حال و هوای بحرانیای که انیمیشن سعی دارد در ابتدا به او القاء کند را، حس نکند. سفر قهرمانانهی السا و همراهانش بیشتر از اینکه نبردی نفسگیر و هیجانانگیز باشد، اکتشافی است که با جادو و افسانه خود را جذاب میکند و برای جذب هرچه بیشتر مخاطبان کم سن و سال، به جذابیتهای سمعی-بصری و موقعیتهای کمیک تکیهی بیشتری بکند.
بهطور کلی «یخزده ۲» انیمیشنی است که در ردهی آثار متوسط دیزنی قرار میگیرد و در حد و اندازهی خودش، میتوان آن را تماشا کرد و از آن لذت برد. اثری جذاب و خیرهکننده برای کودکان، سرگرمکننده برای نونهالان و نوجوانان، قابل تحمل برای جوانان و بزرگسالان و شگفتآور برای سالمندان.
[poll id=”133″]
نظرات