تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه ها؛ قسمت سوم: بازگشت پادشاه

17 March 2021 - 18:00

«بازگشت پادشاه» که قسمت سوم سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها است، پایانی است شکوهمند و شایسته بر تمامی اتفاقات دو قسمت قبلی، چه از لحاظ داستانی و چه از لحاظ تکنیک سینمایی. در این قسمت نبرد بزرگ و پایانی خیر و شر، که در سری‌های قبلی این سه‌گانه دائما هشدار یا نوید آن داده می‌شد اتفاق می‌افتد، نبردی که سرانجام به پیروزی خیر و برقراری صلح منتهی می‌شود. در تحلیل قسمت‌های قبلی این سه‌گانه، به مباحث کهن‌الگویی، اسطوره‌ای و افسانه‌ای این سه‌گانه پرداختیم و چگونگی ساخت و پرداخت این مباحث در این سه‌گانه را بررسی کردیم. هرچند که علاوه بر مباحثی که ذکر شد، موارد بسیار دیگری هم در این سه فیلم جای داشت که تحلیل آن نکات بر عهده‌ی مخاطبین گرامی این مقالات است.

تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه‌ ها؛ قسمت سوم: بازگشت پادشاه

اتفاق کهن‌الگویی مهمی که در «بازگشت پادشاه» می‌افتد، ظهور منجی «میان زمین» است که نام این قسمت نیز به این نکته اشاره دارد. اسطوره‌ی منجی از دوران باستان در ادبیات کهن ملل وجود داشته و حتی هنوز هم ملت‌هایی هستند که منتظر ظهور یک نجات‌بخش و برقرار کننده‌ی صلح هستند. منجیِ «میان زمین» در ارباب حلقه‌ها، شخصیت آراگورن است که در دو قسمت قبلی، به تواضع، عزت نفس و قدرت درونی و بیرونی‌اش به خوبی پرداخته شده. او کسی است که در جهت خیر هرگونه فداکاری‌ انجام می‌دهد و در این مسیر حتی رابطه‌ی عاشقانه‌اش با «آرون» را به خطر می‌اندازد. مومن بودن آراگورن به خیر و نفرتش از شر، اصلی‌ترین محرک و انگیزه‌ی او است برای تمامی اقداماتش، اما انگیزه‌های دیگری هم هستند که عزم او را برای ایثارگری راسخ‌تر می‌کنند، هم‌چون تبار پادشاهی‌ای که از آن زاده شده و احساس وظیفه‌اش نسبت به پدران خود. و یا لزوم نابودی و تضعیف شر برای رهایی و آزادیِ «آرون»، معشوقه‌ی دلبندش که سنگینی حضور شر یا همان سائورون، سایه‌ی تاریکیِ عمیقی را در دلش حکم‌فرما کرده است. البته لازم به ذکر است این انگیزه‌ها در ساختار یک داستان اسطوره‌ایِ مملو از افسانه قابل پذیرش است، وگرنه شاید به نظر بسیاری از مخاطبین این انگیزه‌ها برای آن حجم از تواضع و ایثارگری کافی نباشد، هرچند که ترس از برقراری حکومت شر بر جهان به نظر بنده انگیزه‌ی کافی است برای هر اقدامی. سیمای آراگورن در این سه‌گانه، هم‌چون شمایل پیغمبران کتب مقدس ترسیم می‌شود و بُعدی استعلایی و مقدس به شخصیت فداکار او می‌دهد که در پایان و نبرد سهمگین موردور، اوج مومن بودن و فداکاری او را به تصویر می‌کشد.

طبق سنت همیشگی حماسه‌های بزرگ، در آخر داستان، همیشه جبهه‌ی شکست خورده و خیر و صلح حکم‌فرما می‌شود. در تحلیل‌های قبلی گفتیم که داستان اسطوره‌ای نمایان‌گر امیال و آرزوهای انسان است و نشان‌گر جهان‌بینی و شرایطی است که انسان در آن زیست می‌کند. این‌که خیر بر شر پیروز می‌شود نیز نشان‌گر میل فطریِ جامعه‌ی بشری است بر برقراری صلح و خوشایند بودن این‌گونه داستان‌ها نزد عامه‌ی مردم نیز بر این مطلب صحه می‌گذارد.

در ارباب حلقه‌ها، با یک تاریخ خودساخته‌ی افسانه‌ای مواجه‌ایم که در میان زمین می‌گذرد و موجوداتی افسانه‌ای را با امیالی مشابه امیال نوع بشر نشان می‌دهد، نظیر دورف‌ها و الف‌ها و… . این نوع از فانتزی همان‌طور که مستحضر هستید به شکلی تمثیلی به وضع کنونی بشر، علی‌الخصوص بشر مدرن اشاره دارد، زیرا که تالکین، خالق جهان ارباب حلقه‌ها در دهه‌ی ۵۰ این جهان فانتزی را خلق کرده. در انتهای این سه‌گانه و وقتی که سائورون شکست می‌خورد، زمان خداحافظی همه‌ی نژادهای افسانه‌ای از «میان زمین» است و ملکه‌ی الف‌های جنگلی، که اسطوره‌ی خرد و جاودانگی هستند، اذعان می‌دارد که زمان حکومت انسان‌ها بر زمین فرا رسیده و وقت آن است که این موجودات به خاستگاه خویش بازگردند، جایی که درد جاودانه بودن نزد موجودات فانی را تجربه نکنند، جایی شاید شبیه به جهان رویا و خیال.

اما ارباب حلقه‌ها پیروزی صلح و حکم‌فرما شدن خیر را با محقق شدن چه امری نشان‌ می‌دهد؟ همان‌طور که در دو قسمت قبلی منتظر پیروزی فرودو بر وسوسه‌های حلقه‌ی قدرت بودیم، در این قسمت انتظارها به پایان می‌رسد و حلقه‌ی قدرت نابود می‌شود، با نابود شدن حلقه‌ی قدرت و از بین رفتن حکومتی که طبیعت را به تاراج می‎‌برد و با ترس و قدرتِ زیاده‌خواهانه سعی بر محکم کردن پایه‌های حکومت خویش بود، خیر حکم‌فرما می‌شود. در جهان پس از نابودی حلقه، هیچ وسوسه‌ی بیمارگونه‌ای برای قدرتمند بودن وجود ندارد و حکم‌رانان خود را خدمت‌گزار مردم می‌دانند، آن‌گونه که آراگورن نیز همین‌طور است و این مطلب را با زانو زدن مقابل چهار هابیت جوان اثبات می‌کند. پایه‌های حکومت خیر در ارباب حلقه‌ها بر دوستی، ایمان و امید استوار است و این نکته به طور ضمنی اشاره دارد به راه حلی که تالکین در زمان خود به جهانیان ارائه داد. یادمان نرود که تالکین کم از حکومت آلمان نازی ضربه نخورد و به اندازه‌ی کافی نشانه در داستانش قرار داده که حکومت سائورون را تا حدودی شبیه حکومت نازی‌ها نشان بدهد، البته تالکین خود را درگیر سیاست نکرده و داستانش را جهان‌شمول‌تر از این‌ها نوشته است. به‌طوری که برای خواننده‌ی عصر حاضر هم تمامی جوانب داستان قابل لمس است. روایات افسانه‌ای و اسطوره‌ای اگر همچون ارباب حلقه‌ها به خوبی ساخته و پرداخته شوند، می‌توانند در هر دوره و زمانه‌ای قابل فهم، ملموس و عمیق باشند و هیچ‌گاه اهمیت خود را از دست ندهند، آن‌گونه که ایلیاد و ادیسه و شاهنامه و دیگر شاهکارهای ادبیات حماسی و کهن نیز همین‌طور هستند. رمز موفقیت این داستان‌ها، این است که با ساختن زمان (یا تاریخ) و مکانی افسانه‌ای که در انتها به تاریخ کنونی بشر متصل می‌شود، داستان خود را جهان‌شمول می‌کنند. برای مثال شاهنامه نیز با تاریخی اسطوره‌ای آغاز و در انتها به تاریخ پادشاهان واقعی ایرانی متصل می‌شود. ساختن تاریخ و مکانی تمثیلی، می‌تواند همواره و در هر فرهنگی خوانا و تاثیرگذار باشد، ارباب حلقه‌ها نیز به این مهم دست میابد و هوشمندانه‌ترین پایان ممکن را با پیوند دادن تاریخ فانتزی‌اش به تاریخ حقیقی بشر رقم می‌زند.

تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه‌ ها؛ قسمت سوم: بازگشت پادشاه

اما سخن پایانی درباب سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها این است که آیا اقتباس سینمایی از این اثر ادبی بزرگ و ماندگار، موفق بوده یا خیر؟

از لحاظ زبان سینمایی و کیفیت سمعی-بصری، پرداخت‌های دراماتیک و تمامی وجوه یک فیلم، وقتی که مستقلا به سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها نگاه می‌کنیم، آن‌را اثری موفق و شایسته‌ی ستایش میابیم. البته، اثری موفق در حیطه‌ی سینمای عامه‌پسند و تجاری.

بدون شک اثر ادبی تالکین، اصالت خود را بر دیدگاه‌های فلسفی و تاریخی خود نشان می‌دهد اما در اقتباس سینمایی آن، با اینکه عصاره‌ی این دیدگاه‌ها بیان می‌شود، اما اصالت فیلم بر سرگرم کننده بودن، نشان دادن نبردهای بزرگ و شکوه سمعی و بصریِ صحنه‌های اکشن است. این سه‌گانه‌ی پرخرج را می‌‌توان ادای دینی ستودنی به اثر بزرگ تالکین دانست اما نمی‌توان گفت به خوبی و کاملا توانسته که مضامین عمیق اثر ادبی تالکین را در خود جای بدهد. یکی از دلایلی که این سه فیلم نتوانسته‌اند به این مهم دست یابند، این است که اساسا مضامین مورد نظر تالکین تنها در مدیوم ادبیات قابل بازگویی بوده و با تغییر مدیوم و اقتباس در سینما، ناگزیر برخی از این مفاهیم ناگفته باقی می‌ماند.

نکته‌ی حائز اهمیتی که در اینباره بایستی ذکر شود این است که در اثر ادبی تالکین، هم با موجودات افسانه‌ای و تصاویر و توصیفات انتزاعی بیشتری مواجه‌ایم و هم اینکه هیچ کدام از آن‌ها به ما نشان داده نمی‌شود! هنگام خواندن رمان ارباب حلقه‌ها و زمانی که در حال خواندن کلمات رمان و استفاده از نیم‌کره‌ی راست مغزتان برای درک کلمات هستید، با نیم کره‌ی چپ مغز و تخیل‌تان تمامی آن مفاهیم و تصاویر انتزاعی شگفت را تخیل کرده و به بهترین نحو ممکن و خوشآیند‌ترین شکل برای خودتان می‌سازید. گاهی اوقات برخی تصاویر رمان آن‌قدر باشکوه هستند که هیچ تصویری را نمی‌توانید به عنوان ما‌به‌ازای دقیقی برای آن مجسم شوید و همین باعث می‌شود که با حجم باشکوهی از مفاهیم انتزاعی در کنار ساخت و پرداخت دقیق فلسفی متن داستان تالکین مواجه باشید.

اما در سه‌گانه‌ی سینمایی، این آزادی در تخیل از بیننده گرفته شده و ما‌به‌ازای بصری تمامی موجودات، حتی مفهوم انتزاعیِ دهشتناکی همچون سائورون به نشان داده نمی‌شود. در اینکه این تصاویر از لحاظ سینمایی درجه یک و موفق هستند شکی نیست، اما آیا اگر پستر جکسون دست بیننده را کمی در تخیل کردن باز می‌گذاشت بهتر نبود؟ ممکن بود که هر بیننده آن بخشی که مجبور بوده در ذهن خودش تخیل کند را به بهترین شکل برای خودش تخیل کند و همین امر به موفقیت فیلم اضافه کند، اما این اتفاق در فیلم رخ نداده، ممکن است که تصاویری که پیتر جکسون به شما نشان می‌دهد پا را از تخیلات شما نیز فراتر گذاشته باشد، اما برعکس این قضیه نیز ممکن است، به خصوص در مورد طراحیِ سائورون و چشم جهان‌بین او. هر انسانی ترس‌های عمیق و درونی خود را دارد و برای تجسم ترسناک‌ترین چیز دنیا، هیچ‌کس غیر از خودتان نمی‌تواند تا سر حد دیوانگی شما را بترساند، زیرا خودتان خودتان را بهتر از هر کس دیگری می‌شناسید!

تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه‌ ها؛ قسمت سوم: بازگشت پادشاه

«بازگشت پادشاه» پایانی است شایسته و موفق بر سه‌گانه‌ی سینمایی بزرگ پیتر جکسون و به‌طور کلی سه‌گانه‌ی سینمایی ارباب‌حلقه‌ها اقتباسی است شایسته‌ی تقدیر از رمان‌های تالکین، اما اینکه  آیا پیتر جکسون توانسته از پس تمامی نقاط قوت رمان تالکین برآمده و همه‌ی آن‌ها را در اثر سینمایی خود بازتاب دهد، بدون شک جواب خیر است. زیرا اصولا چنین چیزی ممکن نیست، ارباب‌حلقه‌های تالکین شخصیت ادبیِ خاص خود را دارد که تنها در مدیوم ادبیات می‌تواند محقق شود و ارباب‌حلقه‌های پیتر جکسون نیز شخصیت سینمایی مختص به خود را دارد که تنها در مدیوم سینما قابل تصور است. هر دوی این آثار، در جایگاه خود، آثاری ماندگار و دوست‌داشتنی هستند که تجربه‌ی خواندن یا دیدن هرکدامشان، از لذت‌بخش‌ترین تجربیات هر رویاپردازی است.

تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه‌ ها؛ قسمت سوم: بازگشت پادشاه

تحلیل قسمت قبلی این سه‌گانه را از این لینک بخوانید.

[poll id=”152″]

مطالب مرتبط



مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.