پرونده گزینشی؛ بهترین فیلم‌ های گنگستری تاریخ سینما

19 March 2021 - 18:54

سینما به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین مدیوم‌های هنری جهان و در قالب هفتمین هنر بشریت، همواره علاقه‌مندان زیادی را با خود همراه می‌کند. البته انتخاب فیلمی برای تماشا از بین هزاران هزار اثر تولیدشده از آغاز زیست سینما تا به کنون، همواره چالشی است که پیش روی همگان قرار دارد. به همین سبب، منتقدین سینما فارس بر آن شدند تا در حد توان و به سهم خود، امر کشف، انتخاب و تماشای برترین آثار سینمایی را برای شما عزیزان سهولت بخشند و با نوشتارهای نقادانه خود، فیلم‌های محبوبشان را در زمینه‌ها و مضامین گوناگون به شما معرفی کنند.

پرونده گزینشی شماره سه: بهترین فیلم‌های گنگستری تاریخ سینما

ژانر «گنگستری» از ژانرهای قدیمی و پرطرفدار سینما است که همواره مورد علاقه مخاطبین خاص و عام سینما بوده است. در این ژانر، داستان حول رویدادهای جنایی، سرقت و چهره‌های دنیای تبهکاران است. در این پرونده محمدعلی مترنم، محراب توکلی، محمدجواد فراهانی و عرشیا برجعلی به معرفی و بررسی کوتاهی از فیلم‌های محبوب خود در این ژانر پرداخته‌اند.

محمدعلی مترنم: صورت زخمی ۱۹۳۲ (هاوارد هاکس)

اوایل دههی سی هاوارد هاکس بزرگ با فیلم «صورت زخمی» فصل جدیدی در آثار گنگستری رقم زد. «صورت زخمی» اثری بود که بعدها بر روی بسیاری از آثار گنگستری تأثیر گذاشت و تبدیل به منبع و مرجعی برای بسیاری از فیلمسازان بعد از خود شد؛ از «پدرخوانده» فرانسیس فورد کاپولا گرفته تا بازسازی «صورت زخمی» توسط برایان دی پالما در دههی هشتاد.

 فیلم که با الهام از زندگی آل کاپون و بازسازی بخشهایی از زندگی او ساخته شده در مورد خرده خلافکاری به نام تونی کامونتی (پل مونی) است که رفته‌رفته تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین گنگسترهای شهر میشود. هاکس با در اختیار داشتن فیلم‌نامهای دقیق که توسط بن هکت کاربلد نوشته شده بود به خوبی توانست در یک بازه زمانی نود دقیقهای روایتی از به قدرت رسیدن تونی کامونتی و سقوط او را به نمایش بگذارد. «صورت زخمی» یکی از خشنترین آثار ساخته شده در زمان خود بود و بار معنایی پنهان و طنزی که در آثار بعدی هاکس به حد کمال رسید، آن را تبدیل به نمونهای مثال زدنی و پیشرو در میان آثار گنگستری کرده است. 

scarface

یکی از جذاب‌ترین موارد فیلم، فیلم‌برداری درخشان لی گارمس و نماهای بلندی است که نمونهی درخشانش را در صحنهی افتتاحیه فیلم میبینیم؛ افتتاحیهای که به سبک بسیاری از آثار دیگر هاکس، با یک اتفاق، که نقطه‌ی عطفی برای کشیدن مخاطب به درون فیلم است، سنگ بنای محکمی را برای ادامه پر از هیجان اثر میسازد که این تمهید هاکس، در این فتتاحیه درخشان همچون بسیاری از موارد دیگر که به آن اشاره شد جلوتر از زمان خود بود. 

«صورت زخمی» که حالا نزدیک به نود سال است که از زمان ساختش میگذرد، همچنان اثری سرپا و مهم، از کارگردانی تکرار نشدنی در سینماست، اثری که برخلاف بسیاری، اعتقاد دارم که از نسخهی مشهورتر و دیده‌شدهتر برایان دی پالما با بازی آل پاچینو بهتر عمل کرده و همچنان پر از نکات جذاب سینمایی است.

محراب توکلی: سزار کوچک ۱۹۳۱ (مروین لروی)

معرفت، جسارت، خون و …، در مفروضات تماتیک سبک گنگستری باید به گونه‌ای از قِبل روایت تجلی یابند که بشود از آن‌ها پی‌رنگ‌محتواییِ منطبق با فرم را دریافت کرد. پی‌رنگی که از عناصر داستانی جان می‌گیرد و در عرصه‌ی ذهن حک می‌شود. «سزار کوچک» پلاتِ محتواییِ یک فیلم‌نامه‌ی شخصیت محور  را با الگوریتم‌های اخلاقی پر می‌کند و می‌خواهد جان‌مایه‌ای قصه گونه از آن استخراج کند.

ادوارد جی رابینسون در نقش انریکویی که ملقب به «سزار کوچک» است، در شماتیکِ تیپیکالی از دنیای گنگستری، که با تصاحب جایگاه و منزلت تعریف می‌شود، از ایدئولوژیک فردی و شخصی‌اش پلی ثمربخش برای رسیدن به خواسته‌هایش می‌سازد. مروین لیروی (فیلم‌ساز) با تطبیق عناصر بصریِ داستان‌گو و کارکرد دیزالو، بستر زیبایی شناسانه‌ای را برای دراماتیزه‌کردنِ رابطه‌ی میان شخصیت اصلی و جهان گنگستری فراهم کرده است. با این رویکرد، جملگیِ ضوابط نمایشی در کشمش‌های روایی و شخصیتی تعبیه می‌شوند، به گونه‌ای که، میزانسن‌بندی‌های جمعی، پیش‌برنده‌ی روایت است و میزانسن‌های فردی در سیر نماهای بسته، سازنده‌ی عطف داستانی.
little cesar
ادوارد جی رابینسون ورای تطابق با معیارهای بازیگری در دالان‌های علت و معلولیِ روایت، آرمان‌های انسانی یکی از بزرگ‌ترین و تاریخ‌سازترین پلان‌های سینما را برای مخاطب مجسم می‌کند. زمانی که دوست قدیمی‌اش (جو ماسارا) می‌خواهد به او خیانت کند و انریکو تفنگش را به سمت او نشانه می‌رود، کلوزآپی از انریکو داریم. نمایی بسته که قرار است در آینده‌ای بسیار نزدیک تصویرساز یک قاتل باشد. نمای مذکور در کنتراستِ احساسات به معجونی دراماتیک مبدل می‌شود. در واقع بازیِ خیره‌کننده‌ی رابینسون است که ترس، شک، اندوه و افسوس را به یک‌باره در چهره‌اش جا می‌کند.
در نهایت «سزار کوچک» مناسک “خواستن و توانستن”ای است که توسط تیپ‌سازی‌های شخصیتی موضوعیت می‌یابد. فیلمی است که گنگستری بودنش از قواعد تیپیکال این سبک بیرون نمی‌زند و در ساز و کار ایجازگونه‌ای تعریف می‌شود.

جرائم سازمان‌یافته، همواره به عنوان یکی از موتیف‌های فیلمی‌های گانگستری تاریخ سینما مطرح بوده است. فیلم تسخیر ناپذیران، ساخته برایان دی پالما نیز از این قاعده مستثنی نیست. تسخیرناپذیران به ظهور آل‌کاپون در دهه ۱۹۳۰ و فعالیت‌های غیرقانونی او می‌پردازد. در سکانس افتتاحیه دوربین از یک نمای بالا و کنترل‌کننده به آهستگی حرکت می‌کند و رفته‌رفته به کلوزآپ آل‌کاپون می‌رسد، کارکرد این نما و اهمیت نمای نزدیک در آن، چند لحظه بعد، در خلال پرسش‌های خبرنگاران و پاسخ‌های آل‌کاپون، مشخص می‌شود. او تلویحاً از پدیده قاچاق دفاع می‌کند و خودش را حامی مردم نشان می‌دهد، اما در ادامه همین صحنه، وقتی صورتش با تیغ زخمی می‌شود، ترسی مشهود در چهره خاطی دیده می‌شود که ب خوبی نشان‌دهنده شخصیت واقعی آل کاپون است. در واقع با همین نما فیلم‌ساز تا حد زیادی شخصیت او را می‌سازد.

robert de niro

برخلاف تعداد زیادی از فیلم‌های گانگستری که دوربین، در میان تبهکاران قرار می‌گیرد و به پیشبرد داستان کمک می‌کند، در این فیلم پیش‌برنده داستان، الیوت نس، مأمور ویژه اداره خزانه‌داری است. ویژگی این نوع پرداخت در فیلمی‌هایی از این جنس، هم‌ذات پنداری بیشتر با شخصیت‌های مثبت و التهاب بیشتر مخاطب در فرایند پیروزی‌ها و شکست‌های قهرمان داستان است. در تسخیر ناپذیران اعمال نس برای مخاطب اهمیت پیدا کرده و پله‌پله او را دنبال می‌کندنس برای حل این پرونده و دستگیری آل کاپون با چالش‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود، مثلاً با انبار خالی مواجه شده یا همراهانش توسط آل کاپون به قتل می‌رسندبه موازات تمام این مسائل، او در جایگاه مرد و پدر خانواده نیز مطرح است. در واقع درهم تنیدگی مسائل عاطفی و کاری نس موجب ساخته شدن یک کاراکتر چند بعدی شده و یکی از بهترین شخصیت‌های پلیس تاریخ سینما را می‌سازدکاراکتری که در معرض موتیف عشق و وظیفه امکان فراز و فرود بیشتری می‌یابد که بهترین صحنه ظهور و بروز آن، سکانس سالن انتظار قطار در فیلم است (صحنه‌ای که با الهام از فیلم پلکان ادسا اثر آیزنشتاین ساخته شده است) در این صحنه یک موقعیت انسانی ایجاد می‌شود که در آن هیجان به بیشترین میزان خود می‌رسد، نس قصد دارد هم کودک را نجات دهد و هم تبهکار را دستگیر کند. این تعلیق و پیچیدگی‌های درام در سکانس دادگاه آل کاپون نیز دیده می‌شود. جایی که نس قاتل همکارش را پیدا می‌کند و تلاشش برای تعویض هیئت منصفه دو دادگاه، به ثمر می‌نشیند.

در این فیلم هر چقدر آل کاپون قدرتمند و مخرب عمل می‌کند، نس به همان میزان شجاع و سازنده است. این مسئله در کنار وفاداری به سینمای کلاسیک از منظر فرم و نوآوری در فیلم‌نامه، تسخیر ناپذیران را به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های گانگستری تاریخ سینما مطرح می‌کند.

 عرشیا برجعلی: پدرخوانده ۱۹۷۲ (فرانسیس فورد کاپولا)

سالیان سال از پیدایش سینما می‌گذرد و در این ‌بین، نوابغ زیادی شاهکارهای فراوانی را خلق کرده‌اند. در بین تمام این آثار هنری، تعداد قلیلی را می‌توان یافت که نمادی از سینما باشند، فیلم «پدرخوانده»  اما بی‌شک یکی از این فیلم‌ها است. این فیلم، نمود شکوه در بستر سینما و همچون عزیمتی به عظمت هنر هفتم است. شاهکار «کاپولا» به‌تنهایی برای اثبات ارزش و جایگاه این کارگردان در تاریخ سینما کافی است و در آن چیزی که شما از یک فیلم انتظار دارید را در بر می‌گیرد، از فیلم‌نامه، کارگردانی و بازیگری گرفته تا فیلم‌برداری و موسیقی. این اثر همانند یک کلاس درس سینما است، اثری که برچسب «هنری» و یا «برای قشر خاص یا عام سینما» روی آن نقش نبسته اما هم هنری است و هم هر نوع مخاطبی را به بالاترین قله رضایت خواهد برد.
فیلم‌نامه این اثر با اقتباسی از رمانی با همین نام اثر «ماریو پوزو» نگارش شده و بی‌شک خود «کاپولا» هم تأثیر مستقیمی بر آن داشته است. تک‌تک اتفاقات سناریو در خدمت یکدیگر هستند و یک اثر کاملاً کلاسیک و مافیایی بر پرده سینما نقش بسته است. این فیلم و فیلم‌نامه آن، ‌هم برای کسانی که با ذات و ماهیت «مافیا» آشنایی دارند جذاب است و هم برای کسانی که با نحوه کار و چگونگی شکل‌گیری آن غریب‌اند. یک داستان کاملاً پربار و فیلمنامه‌ای پرداخت‌شده که هم شخصیت‌پردازی به خوبی در آن رعایت شده و هم در جای‌جای آن عناصر مهم سینمایی، قابل ‌مشاهده هستند. در این ‌بین اما جای عنصر تعلیق هم خالی نیست!
the godfather
بی‌شک نمی‌توان بازیگری این فیلم را با کلمات توصیف کرد، علی‌الخصوص در باب بازی «مارلون براندو» و «آل پاچینو». اگر بخواهیم از براندو شروع کنیم می‌توان گفت یکی از برترین ایفای نقش‌های تاریخ سینما را شاهد هستیم و بی‌شک بهترین بازی براندو در کارنامه بازیگری‌اش. بازی با میمیک، چشم، صدا و حتی بدن در تمام پلان‌های حضور دون ویتو از وی دیده می‌شود. به‌عنوان‌مثال یکی از تأثیرگذار ترین قسمت‌های بازی وی در این فیلم، سکانس مرگ وی در هنگام بازی با نوه خود است که در این لحظه توانایی براندو در بازی با بدن را به‌وضوح می‌توان دید. اما درباره آل پاچینو نیز تمام این تمجیدها وارد است. یکی از بهترین سکانس‌های پاچینو، سکانس کشتن «سولوزو» و «مک کلاسکی» در رستوران است. در این پلان، از همان اول افزایش تدریجی نفرت در نگاه پاچینو دیده می‌شود و وقتی وی از سرویس بهداشتی باز می‌گردد تا کار را تمام کند و مدام با چشمانش دنبال فرصت مناسب است، به‌ وضوح اوج هنر پاچینو در بازی با چشم نمایان می‌شود. به‌طورکلی می‌توان گفت بازی تمام بازیگران فیلم کاملاً رئالیستی و بدون اگزجره است.
 فیلم «پدرخوانده» بی‌شک از برترین و شکوهمند‌ترین آثار تاریخ سینما است. شاهکاری که تا سینما هست، زنده خواهد ماند و سال به سال به شکوه آن اضافه خواهد شد. از دوربین کاپولا تا چشمان براندو و پاچینو، همه و همه تمام چیزهایی هستند که از سینما انتظار می‌رود.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.