بگذارید همین ابتدا صادقانه بگویم که هنوز هم باور نمیکنم فیلم A Quiet Place Part II توسط بازیگر شخصیت جیم در سریال The Office کارگردانی شده باشد! اما باید با قاطعیت گفت که جان کرازینسکی (John Krasinski) کاری بسیار سخت را برای بازگرداندن همان حسِ تعلیقِ مرگبارِ فیلم اول و ادامهی داستانِ سهمگینِ آن انجام میدهد و باید گفت که تا حد زیادی نیز از پس این کار دشوار برمیآید.
فیلمهای Quiet Place، بیش از هر چیز دیگری، نانِ ایدهی مرکزیشان را میخورند: هیولاهای بیگانهای فاقد حس بینایی ولی با حس شنوایی خارقالعاده به زمین حمله کردهاند؛ ایدهای که توسط دو نویسنده بهنام برایان وودز (Bryan Woods) و اسکات بک (Scott Beck) طراحی شده است و موتور پیشرانهی هردو قسمت این مجموعه میباشد. کرازینسکی و نویسندگان یاد شده، این ایدهی مرکزی را تبدیل به فیلمی منحصربهفرد کردند که قسمت نخست آن در سال ۲۰۱۶ غوغای بسیار زیادی بهپا کرد و برای سازندگان، کوهی از نامزدیها و جوایز در جشنوارههای معتبری همچون اسکار و گلدنگلوب و تحسینهای فراوانی هم میانِ منتقدین و هم میان مردم را در پی داشت.
اکنون کرازینسکی با پشتوانهی فیلمِ تحسین شدهی نخست، برای ساخت قسمت دومی از این ایدهی دیوانهوار، پا به میدان گذاشته است. تجربه ثابت کرده است که قسمت دوم فیلمهایی که با تحسین مواجه میشوند، یا خوب از آب درنمیآیند و یا بهپای موفقیت فیلم اول نمیرسند، ولی باید گفت که قسمت دوم A Quiet Place اصلا از فیلم اول کم نمیآورد و گاها حتی از آن هم بهتر ظاهر میشود.
هر دوی این فیلمها، نمونهای بارز برای این نکته هستند که همیشه بودجهی زیاد، ضامن موفقیت و کیفیت فیلم نیست. هر دوی این فیلمها در مقیاسی نسبتا کوچک و با CGIی بسیار کمی ساخته شدهاند و در هیچکدام صحنههای جنگ پرزرق و برق و گران را مشاهده نمیکنیم؛ فیلمهای Quiet Place، فیلمهای پاپکورنی کوچک و البته نفسگیر و ترسناکی هستند که در میان فیلمهای پاپکورنی بیکیفیت و پرادعای سالهای اخیر، به ما یادآوری میکنند که هنوز هم میشود از نشستن در سالن سینما و تماشای فیلمهای پاپکورنی لذت برد.
ترفند هوشمندانه و مفیدی که در هر دو فیلم نظر مرا جلب میکند و تحسین مرا برمیانگیزاند، در تصاویر معمولی و البته بسیار ساکت فیلمها است. این تدبیر باعث میشود تا تماشاگر به هر فریم فیلم، توجهی فوقالعاده داشته باشد و جزئیات فیلم را از دست ندهد. این امر علاوهبر متمرکز کردنِ هرچه بیشتر توجه تماشاگر به صحنهی نمایش، میزان تعلیق فیلم را نیز بالا میبرد. بهنظر میرسد که کرازینسکی، درسهای خوبی را در اینباره از استاد بزرگ سینما، آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)، گرفته است. در این میان باید علاوهبر کرازینسکی بهخاطر کارگردانی هوشمندانهاش، به شارلوت برنز کریستنسن (Charlotte Bruus Christensen) برای فیلم اول و پولی مورگان (Polly Morgan) بهخاطر فیلمبرداری بسیار مناسب با فضای فیلم و ضبط تصاویر شفاف و دقیقشان آفرین گفت.
داستان A Quiet Place Part II در ادامهی داستان فیلمِ اول و تنازع بقای اِوِلین با بازی امیلی بلانت (Emily Blunt)، دختر ناشنوایش، رگان با بازی میلیسنت سیموندز (Millicent Simmonds)، پسرِ خانواده، مارکوس، با بازی نوا یوپ (Noah Jupe) و فرزندِ نوزاد خانواده که نام او را بهخاطر ندارم و چندان هم برایمان مهم نیست، میباشد. آنها در کلبهی چوبیشان دنبال چیزهایی میگردند که بتواند از آنها در برابر هیولاها محافظت کند و البته مهمترین و کارآمدترین ابزار آنها برای مقابله با هیولای ترسناکِ بیگانه، همان سمعکِ رگان است که در فیلمِ اول هم به دادِ این خانواده رسیده بود.
داستان فیلمِ جدید از جایی شروع میشود که خانودهی اِوِلین، بهطور اتفاقی با یکی از دوستان خانوادگی خود بهنام امیت با بازی کیلین مورفی (Cillian Murphy)_ که هنوز هم دیدن او در قامت کاراکتری بهجز توماس شلبی در سریال Peaky Blinders سخت است!_ برخورد میکنند و امیت آنها را با خود به کورهی یک کارخانهی قدیمی که تقریبا ضد صدا و حدودِ سه فوت پایینتر از سطح زمین است، میبرد.
یک روز مارکوس، در حالیکه مشغول وَر رفتن با یک رادیوی ترانزیستوری قدیمی است، با یک ایستگاه رادیویی مواجه میشود که تنها یک آهنگ بهنام Across The Sea را پخش میکند. این ایستگاه رادیویی موجب جرقه زدن این ایده در ذهن مارکوس میشود که شاید این سرنخی برای رسیدن به افرادِ جدیدی باشد. بههمین دلیل است که او و همراهانش سعی میکنند تا این ایستگاه رادیویی را پیدا کرده تا شاید بتوانند با کمک افراد جدیدی که پیدا میکنند، با وصل کردن تمام رادیوهای ترانزیستوری بههم، سلاح بزرگ و مرگباری را برای نابودی هیولاها طراحی کنند.
همانطور که دیدید، من تقریبا تمام داستان فیلم را به شما گفتم، ولی این بهمعنای لو دادن (اسپویل کردن) داستان فیلم نیست؛ چون در واقع در این دو فیلم، چیزی که اهمیت دارد، داستان فیلم نیست، بلکه مسیری است که در بین این داستان ساده و کوچک طی میشود؛ این اتمسفر فیلم است که شما را درگیر میکند. این داستان ساده باعث میشود تا مخاطب گستردهتری با فیلم همراه شوند و افراد مسنتری مثل من برای درک داستان فیلم، مانند داستان و ترتیبِ فیلمهای دنیای سینمایی مارول (MCU) دچار حملهی عصبی نشوند!
من تاکنون دنبالههای سینمایی زیادی را دیدهام و باید با جرات بگویم که کمتر دنبالهای را بهانسجام و دقت A Quiet Place مشاهده کردهام. قسمت دوم این مجموعه هرگز از قسمت اول جدا نمیشود (نه در فضاسازی و نه در داستانگویی)؛ این دو فیلم سیستمی یکپارچه و منطقی را تشکیل دادهاند که تحسین هر سینمادوستی را برمیانگیزاند و بههمین علت هم هست که دلیلی نبوده نامی جداگانه به قسمت دوم داده شود و سازندگان به عبارت “قسمت دوم” اکتفا کردهاند.
طرح داستانیِ کمرنگ فیلم، تنها وسیلهای برای قرارگیری تعلیقی سنگین و تصاویری درگیرکننده و سکوتی مرگبار در فیلم است. این، تعلیق و اتمسفر فیلم است که در ذهن شما میماند و اینکه شخصیتها کجا میروند، چه میکنند و نامشان چیست، در درجهی دومِ اهمیت قرار دارند. شاید در هر فیلم دیگری، چنین تدابیری، یک نقطه ضعف اساسی بهحساب میآمد، اما داستان خاص و اعتماد بهنفس کرازینسکی در اجرای چنین ایدهای، همین نکته را به نقطه قوت هر دو فیلم بدل کرده است. اعتماد بهنفس بالای کرازینسکی در تعریفِ بصریِ فیلمش و تصاویر شفاف و پرجزئیاتی که پولی مرگان ضبط کرده است، باعث نوعی پویایی و هوشمندی در فیلم شده که کیفیتش حتی از فیلم اول نیز پیشی میگیرد.
A Quiet Place Part II پرتنشترین و جذابترین فیلمی است که امسال دیدهام. فیلم کاملا مناسبِ تماشا بر روی پردهی بزرگ سینماست و مطمئن باشید که در حین تماشایش حتی یکبار هم از فضایش خارج نمیشوید و امکان ندارد که برخلاف تعداد زیادی از فیلمهای پرمدعا و خستهکنندهی پاپکورنی، اواسط فیلم نیاز به چک کردن موبایلتان پیدا کنید.
کمهزینه بودن، CGIی بسیار کم و سکوتِ معقولِ فیلم به ما میگوید که شاید آیندهی سینما، “بزرگ” کردنِ مقیاس فیلمها نیست، بلکه سینما باید بهسمتِ “کوچک” کردنِ مقیاس و توجه هرچه بیشتر بر فضاسازی و داستانگویی خلاقانه حرکت کند. فیلمهای A Quiet Place، هجومِ هیولاهای بیگانه در سینمای هالیوود را در مقیاسی انسانی و بسیار کوچکتر از چیزی که به آن عادت داریم، نمایش میدهند که این در نوع خود نکتهای منحصر بهفرد و ویژه است. آیا ذکر کردم که هر دو فیلم، تنها ۹۰ دقیقه زمان دارند؟ این فیلمها نکاتی ارزشمند و مفید را برای مدیرانِ هالیوود در خود دارند و میتوانند برای افراد پشتِ پردهی سینما، بهمثابهی یک کلاسِ درس غنی عمل کنند.
نظرات
عالی عالی عالی
ببخشین این فیلم تویی سایت های ایرانی کی پخش میشه
داستان تکراری و ضعیفتر از نسخه یک بود . کاش دنبالشو نمی ساخت.