بررسی تطبیقی انیمیشن «سیاره گنج» با رمان «جزیره گنج»

28 June 2021 - 18:00

«جزیره گنج» نام رمانی ماجراجویانه در بستر تماتیک سرگذشت دزدان دریایی است که توسط رابرت لویی استیونسُن نویسنده اسکاتلندی نوشته شده‌ است. این رمان در سال ۱۸۸۳ میلادی به صورت کتاب به چاپ رسید. جزیره گنج را غالباً جزو آثار ادبیات کودک و نوجوان به حساب می‌آورند و منتقدان آن را به خاطر توصیف استادانه نویسنده از شخصیت‌ها و رویدادها و فضای داستان، ستوده‌اند. این کتاب بارها به روی صحنه تئاتر و پرده سینماها رفته و از محبوبیت خاصی به ویژه نزد نوجوانان، برخوردار است، به طوری که تاکنون بیش از ۳۰ اقتباس سینمایی و تئاتری و تلویزیونی از روی این اثر ساخته شده است!
این کتاب تأثیر بسیار زیادی بر عامه مردم در رابطه با موضوع دزدان دریایی بر جای گذاشت که از جمله این موارد می‌توان به وجود عناصری همچون کشتی‌های بادبانی، نقشه مشخص شده با علامت ایکس، جزایر گرمسیری و دریانوردان یک‌پایی که یک طوطی را بر شانه خود حمل می‌کنند اشاره داشت.
«سیاره گنج» یک فیلم انیمیشن آمریکایی در سبک علمی–تخیلی و موزیکال به کارگردانی ران کلمنتس و جان ماسکر است که در سال ۲۰۰۲ منتشر شد و توانست نامزد اسکار بهترین انیمیشن سینمایی آن سال شود. این انیمیشن از رمان «جزیره گنج» با تغییرات بسیار اقتباس شده بود. سیاره گنج را پر خرج ترین انیمیشن سنتی تاریخ می‌دانند که با بودجه عظیم ۱۴۰ میلیون دلار ساخته شد اما علی رغم فروش زیاد بیش از صد میلیون دلاری، نتوانست از نظر تجاری موفق شود. کمپانی سازنده این انیمیشن، والت دیزنی بود که چهل و سومین انیمیشن خود را تولید و توزیع می‌کرد.

در آغاز باید تاکید کرد که اولین تفاوت چشمگیر بین انیمیشن و رمان، بستر مکانی-زمانی این دو اثر است. در رمان، استیونسن یک فضای کاملا رئالیستی و تاریخی درباره دوران رواج دریانوردی قرن هجدهمی می‌سازد. تاکید نویسنده درباره سال رخداد رمان و مکان‌ها به همین دلیل است. در تصویرگری رمان نیز، شخصیت‌ها با لباس‌های تاریخی ترسیم شده اند که هویت مشخصی به آن‌ها داده است. خوراکی‌ها (بشکه سیب، گوشت بز کوهی نمک زده، پنیر، بیسکوئیت‌های بادوام، کنیاک و رم) با تاریخ ملوانی همخوانی دارند. اسلحه‌ها (شمشیر، تپانچه و توپ کشتی) به همراه قایق‌ها و کشتی بادبانی از جمله مصادیق پیروی فضاسازی نویسنده از واقعیت‌های تاریخی است.
در انیمیشن اما، اصل بر تلفیق فضای مکانی-زمانی قرن هجدهمی با یک آینده نامعلوم با رواج ربات‌ها، سفرهای فضایی و موجودات فضایی می‌باشد. مشابه این تلفیق را جورج لوکاس در ساب ژانر «اپرای فضایی» در فرانچایز «جنگ ستارگان» انجام داده بود. چنین تلفیق‌هایی در ژانر علمی-تخیلی رایج است.


تفاوت چشمگیر دوم، طبع طنز و کمیک انیمیشن در قیاس با رمان است. مولفان انیمیشن، بسیاری از جزییات رمان را به نفع شوخ طبعی انیمیشن تغییر داده‌اند. مثلا سه شخصیت در انیمیشن داریم که نسخه به شدت اگزجره و اغراق‌آلودی از شخصیت‌های مرجع در رمان هستند: مورف، بن گان و دکتر داپلر (لیوزی).
مورف در رمان تقریبا هیچ نقشی ندارد و صرفا یک طوطی سخنگوست که جان سیلور آن را در اختیار دارد و یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد جان سیلور است که بعد ها در آثار مرتبط با دزدان دریایی این ویژگی (داشتن یک طوطی بر روی شانه) تکرار شد. این طوطی در رمان نه تنها روی داستان کوچک‌ترین تاثیری ندارد بلکه حتی وجودش در رمان فراتر از آکسسوار صحنه نیست و ابدا تبدیل به یک شخصیت حتی مکمل نمی‌شود.
در انیمیشن اما، مورف یک موجود فضایی عجیب است که می‌تواند خودش را به شکل هر چیزی در مقیاس کوچک در بیاورد! حرف نمی‌زند اما باهوش و شیطان است. مورف موجودی صورتی و بی‌شکل است که جسمی خمیری شکل دارد. او متعلق به جان سیلور است و به نوعی محرم اسرار اوست که با آمدن جیم هاوکینز به کشتی، به جیم نیز علاقه‌مند می‌شود؛ تا جایی که در نهایت از جان سیلور جدا شده و نزد جیم هاوکینز می‌رود.
مورف به دلیل شوخی‌ها و شیطنت‌هایش، به لطافت انیمیشن می‌افزاید. مثلا یکی از شیطنت‌های او این است که خودش را به شکل بن گان در می‌آورد و جیم را می‌خنداند یا در جای دیگر پس از یک نزاع، خودش را به شکل یکی از خدمه خبیث کشتی در می‌آورد و او را مسخره می‌کند.
اما مورف صرفا نمک انیمیشن نیست بلکه در یکی از گره‌های مهم داستان در فیلمنامه نقش محوری دارد؛ او که بسیار به جیم هاوکینز نزدیک شده، در نزاعی بین جان سیلور و جیم هاوکینز بر سر دست یافتن به نقشه گنج، خودش را به نقشه میرساند و آن را تصاحب می‌کند.‌ سپس در کشاکش سیلور و جیم برای برداشتن نقشه، آن را در لا‌به‌لای طناب‌ها می‌اندازد. جیم هاوکینز، نقشه را پیدا می‌کند و فرار می‌کند، در حالی که پس از فرار از کشتی، می‌فهمد که مورف خودش را به شکل نقشه درآورده و جیم در اصل مورف را تصاحب کرده است!
این واقعه مقدمه‌ای می‌شود برای بازگشت پر از تعلیق جیم هاوکینز به کشتی و نزاع او با یکی از خدمه خبیث کشتی که مشابه آن در رمان نیز آمده است ولی علت رفتن جیم هاوکینز با انیمیشن فرق دارد. در رمان، علت رفتن جیم به کشتی، صرفا خارج کردن اختیار کشتی از دست دزدان دریایی است در حالی که در انیمیشن، هدف جیم (یافتن نقشه گنج) بسیار مهیج‌تر و پردردسرتر است. فیلمنامه نویسان، چالش‌های بیشتری برای جیم هاوکینز در قیاس با رمان ایجاد کرده‌اند.
تفاوت بعدی در شخصیت بن گان وجود دارد. بن گان در رمان یک پیرمرد نسبتا ناتوان است که در گذشته همچون جان سیلور، جزو خدمه کشتی ناخدا فلینت بوده و به دزدی دریایی اشتغال داشته است. او به دلیل طمع به جزیره آمده تا بدون نقشه، گنج را پیدا کند و بعد از چند سال موفق شده، اکنون نیز از ترس جان سیلور می‌خواهد به جیم هاوکینز کمک کند. بن گان در رمان، کاملا جدی و مادی است. پیچیدگی و خلاقیت خاصی در شخصیتش وجود ندارد.

بن گان در انیمیشن به شدت متفاوت است؛ او یک ربات دست و پا چلفتی و خنگ است که مدت‌ها خدمتکار ناخدا فلینت بوده و تنها کسی است که از راز گنج خبر دارد. به همین دلیل، ناخدا فلینت، حافظه او را از سرش جدا کرده! او مدت‌هاست که در جزیره سیاره گنج است. ویژگی متمایز بن گان در انیمیشن این است که او بسیار موقعیت‌های کمیکی ایجاد می‌کند؛ مثلا علی رغم اینکه جیم به او می‌گوید که بلند حرف نزند تا دزدان دریایی آن‌ها را پیدا نکنند، بن گان بلند بلند حرف می‌زند! یا در هنگامی که جیم او را فرستاده تا توپ خانه لیزری کشتی را از کار بیندازد، آن قدر سیم‌ها را جا به جا می‌کند که تعلیقی برای درگیری بین جیم و یکی از خدمه خبیث کشتی رخ می‌د‌هد و لحظات خنده‌داری به خاطر دیوانه‌بازی بن گان خلق می‌شود.
ربات بودن بن گان نیز، با ساب ژانر «اپرای فضایی» در انیمیشن همخوانی پیدا می‌کند و نشان دهنده استقلال کامل نویسندگان انیمیشن نسبت به رمان می‌باشد.
سومین شخصیتی که نسبت به رمان تفاوت جدی دارد، دکتر داپلر است که حتی نامش با شخصیتی که در رمان داریم فرق می‌کند. داپلر نسخه ادغام شده اسکوایر و دکتر لیوزی است. داپلر یک سگ است که به صورت آدم‌نما به تصویر کشیده شده است. تنها اشتراکش با شخصیت‌های مرجع، دهن لق بودنش مانند اسکوایر و دکتر بودنش مانند دکتر لیوزی است؛ وگرنه داپلر شباهت چندانی به مرجع خود ندارد.
دکتر داپلر نیز مثل مورف و بن گان، در جهت افزودن بر لحن طنز انیمیشن تغییر کرده است. برای مثال در سکانس ورود جیم و دکتر به کشتی، داپلر یک لباس فضانوردی خنده‌دار به تن دارد در صورتی که طبق منطق درام، هیچ ضرورتی برای پوشیدن لباس دست و پاگیر فضانوردی وجود ندارد. در همان سکانس، پس از آنکه ناخدا آملیا به او می‌گوید که در هنگام شتاب گرفتن کشتی (سفینه) محکم بایستید، او به ناخدا دهن کجی می‌کند ولی بلافاصله بعد به شکل مفتضحانه‌ای به دیوار برخورد می‌کند! از این دست موقعیت‌های کمیک با حضور‌ دکتر داپلر فراوان است.
دهن لقی دکتر داپلر که گفتم از اسکوایر در رمان به ارث رسیده، در سکانس ورود داپلر به کشتی دیده می‌شود. آنجاست که داپلر موقع معرفی جیم هاوکینز به ناخدا آملیا، داشتن نقشه گنج را لو می‌دهد و ناخدا آملیا به او تذکر می‌دهد.
جدیت و قوی بودن پراتیک در دکتر لیوزی و اسکوایر با دکتر داپلر قابل قیاس نیست. دکتر لیوزی در رمان از همان ابتدا با اسب به رستوران می‌آید و در اولین دیدار با بیل بونز، او را تهدید می‌کند. این صلابت و روحیه سلحشوری به هیچ عنوان در داپلر وجود ندارد. داپلر در همان سکانس آغازین حضور در انیمیشن، از یک دختر بچه فضایی موقع غذا خوردن می‌ترسد! یعنی انیمیشن و رمان از همان ابتدا درباره این شخصیت رویکرد متفاوتی دارند.
فقدان عملگرایی و قوت و صلابت در داپلر که با شلختگی او همراه است، یک اهمیت دراماتیک در انیمیشن دارد؛ اینکه بار اصلی درام در انیمیشن را بر دوش جیم هاوکینز و بعد ناخدا آملیا می‌گذارد. در رمان جیم چندان سلحشوری و عملگرایی از خود نشان نمی‌دهد، به جز در سکانس ورودش به کشتی در حالی که در انیمیشن تقریبا تمام ابتکار عمل‌ها و حل کردن گره‌ها به دست او انجام می‌شود که در جهت قهرمان‌سازی‌های مرسوم در هالیوود است. مولفان انیمیشن با کاستن از اهمیت محوری دکتر، جیم را برجسته کرده‌اند.


در جهت کمیک کردن انیمیشن، عناصر زیادی وجود دارند. مثلا کاراکتر‌های فضایی انیمیشن عمدتا باعث خلق کمدی شده‌اند. بیشتر خدمه کشتی چنین کارکردی دارند؛ هیکل‌هایی درشت دارند در حالی که رفتار و حرف‌هایشان پر از بلاهت است. یکی از خدمه حتی زبانی ناهنجار و خنده‌دار دارد و موقع خواب، صداهای غیر عادی در می‌آورد. همین تنوع موجودات فضایی، در رستوران هاوکینز‌ها نیز دیده می‌شود.
در تفاوت‌های رمان و انیمیشن، غیر از تغییراتی که به نفع کمدی و شوخ‌طبعی انجام شده، دو دسته تغییرات عمده دیگر نیز داریم؛ نخست تغییرات چشمگیری که برای خلق دنیای مکانی-زمانی انیمیشن انجام شده و دوم تغییراتی که در جهت هیجان بیشتر و افزودن بر بار دراماتیک و تصویری انجام شده‌اند.
برای خلق جهان اثر در انیمیشن، جزییات بسیاری وجود دارد. در همان ابتدا، فضای بیکرانی پر از ستاره و سفینه‌هایی با موتورهای روشن شعله‌ور در حالی که شبیه کشتی هستند، با خدمه‌ای که چهره موجودات فضایی را دارند ولی لباس‌های قرن هجدهمی بر تن دارند، دلالت بر تلفیق دو فضا و دو مکان-زمان دارد.
هر چه می‌گذرد، نشانه‌های این تلفیق بیشتر به چشم می‌خورد. مثلا کتابی که جیم در آن قصه ناخدا فلینت را می‌خواند، ظاهری شبیه به کتب با جلد سنگی قدیمی دارد ولی تصویر را همچون کامپیوترهای فیلم‌های علمی-تخیلی به صورت سه بعدی و برجسته به فضای اتاق می‌آورد.

در سکانس معرفی شخصیت‌ها در رستوران، موجودات فضایی در حالی به تصویر کشیده شده‌اند که لباس‌های قرن هجدهمی بر تن دارند. معماری رستوران نیز ما را به یاد دوران استعماری اروپا می‌اندازد ولی مثلا مادر جیم گردنبندی دارد که ظاهری مشابه با گردنبندهای قدیمی اروپایی دارد ولی می‌تواند تصویر درون خود را مثل یک پردازشگر پیشرفته به بیرون به صورت سه بعدی منعکس کند و فیلم پخش کند. از طرفی پنجره رستوران دارای پرده‌ای با ظاهر قدیمی است که تصاویر دلبخواه را می‌تواند مثل یک تلویزیون پخش کند.


سلاح‌های ملوانان از همین الگو پیروی می‌کند، ظاهری مشابه با تپانچه‌ها و سلاح‌های باروتی قدیمی دارد ولی لیزر شلیک می‌کند! توپ خانه کشتی نیز ظاهری مشابه با توپ‌های قدیمی دارد ولی گلوله لیزری شلیک می‌کند و بن گان برای از کار انداختن آن، سیم‌های دستگاه الکترونیکی کشتی را جدا می‌کند. جاذبه مصنوعی در کشتی نیز مکانیزمی الکترونیکی و پیشرفته دارد. بادبان‌ها ظاهری شبیه به بادبان کشتی‌های آن زمان دارند ولی در اصل سلول‌‌های خورشیدی برای تامین سوخت کشتی هستند.
حتی غذاها در انیمیشن غیر عادی و فانتزی هستند. مثلا در رستوران، مادر جیم برای موجودات فضایی غذای عجیبی مثل خوراک کرم‌های خاکی آماده می‌کند. یا غذای دکتر داپلر خوراک ماهی با عصاره خاک تازه است! در سفینه (کشتی) درون سوپی که جان سیلور می‌پزد و برای دکتر داپلر می‌ریزد، یک چشم درسته وجود دارد! جالب‌تر و ظریف‌تر، بشکه‌ایست که جیم هاوکینز درون آن پنهان می‌شود. در رمان، این بشکه محتوی سیب است. در حالی که در انیمیشن، میوه‌های عجیبی درون بشکه است که پوست بنفش و گوشت صورتی و آبی سرخ دارند! همه این موارد در جهت فانتزی کردن جهان اثر در راستای ساب ژانر «اپرای فضایی» است.
شخصیت لانگ جان سیلور که در رمان توسط بیل بونز، دریانورد یک پا نامیده می‌شود، در انیمیشن توسط بیل بونز، آدم مکانیکی نامیده می‌شود. در اصل جان سیلور در انیمیشن یک انسان است که یک چشمش مصنوعیست و با لیزر کار می‌کند، یک دستش مصنوعیست و قابلیت‌های فراوان دارد و یک پایش نیز مصنوعی و مکانیکی است. او تقریبا نیمی از بدنش مثل ربات است. اما این تفاوت‌‌ها برای چیست؟ در اصل نویسندگان فیلمنامه، از پرسوناژ دزد دریایی تک پا با یک پای مصنوعی چوبی، یک نیمه ربات-نیمه انسان خلق کرده‌اند، که در عین وفاداری نسبی به مرجع خود، با حال و هوای مکان-زمان انیمیشن نیز هارمونی داشته باشد.
یک تفاوت مهم داستانی بین رمان و فیلمنامه درباره پدر جیم هاوکینز است. در رمان، پدر جیم هاوکینز در ابتدای داستان و هنگامی که بیل بونز به رستوران می‌آید زنده و حاضر است. سرگذشت پدر جیم هاوکینز و مرگ او در عمل هیچ تاثیری بر داستان ندارد. در حالی که در انیمیشن، پدر جیم هاوکینز، پیش از جرقه خوردن داستان، از همسرش جدا می‌شود و می‌رود. ما این اتفاق را در خلال دیالوگ‌های مادر جیم و در یک فلاش بک کوتاه هنگام یادآوری جیم هاوکینز در میانه انیمیشن می‌فهمیم.
پدر جیم حتی در انیمیشن دیده هم نمی‌شود و ما هیچ شناخت و تصویری از او نداریم. اما چرا فیلمنامه‌نویسان، پدر جیم را تقریبا در روند داستان حذف کرده‌اند؟ چرا علت نبود پدر جیم، برخلاف رمان مرگ نیست؟ مهم‌تر اینکه چرا در انیمیشن، جیم بدون پدر، بزرگ شده است در حالی که در رمان، تقریبا تا لحظه شروع سفر ماجراجویانه، جیم در کنار پدرش زندگی می‌کند؟


علت را باید در شخصیت‌پردازی لانگ جان سیلور و شیمی رابطه او با جیم جست‌و‌جو کرد. در رمان، رابطه خاصی بین جان سیلور و جیم هاوکینز شکل نمی‌گیرد. به همین دلیل، نمی‌فهمیم که چرا جان سیلور در انتهای داستان موافقت می‌کند تا جیم زنده بماند و به نوعی از او محافظت می‌کند.
در انیمیشن، رابطه جیم هاوکینز و جان سیلور تبدیل به نوعی رابطه پدر و پسری می‌شود. این امر نه تنها چرایی همکاری و حمایت جان سیلور از جیم در انتهای انیمیشن را به خوبی توجیه می‌کند، بلکه ظرفیت دراماتیک بهتری در سکانس‌های تعامل جیم و سیلور ایجاد می‌کند. از طرفی فیلمنامه نویسان، جزییات دیگری نیز به اثر اضافه کرده‌اند که در رمان نیست. مثلا در انتهای انیمیشن، جان سیلور که گنج ناخدا فلینت را از دست داده، مشتی جواهرات که از گنج فلینت در جیبش گذاشته را به جیم هاوکینز می‌دهد تا رستوران مادرش را بازسازی کند! یک جور می‌توان گفت که تخریب رستوران هاوکینزها را با این کار جبران می‌کند و بر رابطه صمیمانه‌ای که با جیم پیدا کرده، مهر تایید می‌زند.

جان سیلور حتی به خاطر جیم هاوکینز با دزدان دریایی همکار و همراه خود، درگیر می‌شود. این موضوع به صورت کمرنگ‌تر در رمان نیز هست اما در انیمیشن بهتر ساخته و پرداخته می‌شود. با این توضیحات، نبودن پدر در زندگی جیم، کاتالیزوری است برای نزدیک شدن او به جان سیلور. از طرفی ما در جریان مشکل‌ساز بودن جیم و نگرانی‌های مادرش نسبت به بزهکاری‌های او هستیم (در ابتدای انیمیشن، پلیس رباتیک جیم هاوکینز را به جرم سرعت غیر مجاز و حضور در منطقه ممنوعه در هنگام موج‌سواری و پرواز دستگیر می‌کند). این موضوع که مقدمه‌ای برای نجات یافتن کشتی توسط جیم می‌شود و با نبودن پدر در زندگی جیم توجیه بهتری دارد.
یکی از تفاوت‌های بین رمان و انیمیشن از حیث شخصیت‌پردازی، کاراکتر ناخدای کشتی می‌باشد. در رمان ناخدا اسمالت را داریم که مردی تنومند و جدی است که به دکتر لیوزی و اطرافیان او کاملا وفادار است. در انیمیشن اما، ناخدا آملیا یک گربه زن است که ظاهری آدم‌نما دارد. ناخدا آملیا در صلابت، قاطعیت و مهارت‌های دریانوردی تفاوتی با ناخدا اسمالت رمان ندارد اما چیزی که او را متمایز می‌کند، زن بودن اوست.
زن بودن ناخدا آملیا، علاوه بر اینکه مکملی برای دکتر داپلر و مقدمه‌ای برای ازدواج این دو شخصیت در انتهای انیمیشن است، نقش دیگری هم در تناسب بار جنسیتی انیمیشن دارد. امروزه می‌دانیم که فمینیست‌ها آزمونی ‌به نام آزمون بکدل طراحی کرده‌اند که محوریت شخصیت‌های زن در آثار سینمایی را ارزیابی می‌کند. این آزمون در جهت کمک به کمرنگ شدن الگوهای مردسالارانه تولیدات سینمایی است. زن بودن ناخدا آملیا نیز چنین کارکردی دارد.
از طرفی از دریانوردان و ملوانان در آثار سینمایی کلیشه‌زدایی می‌کند (به این کاراکتر تشخص منحصر به فردی می‌دهد.). از طرف دیگر زن بودن شخصیت ناخدا آملیا، به نفع ویژگی‌های مکانی-زمانی انیمیشن عمل می‌کند. علی‌رغم اینکه ظاهرا ملوانان زن در تاریخ آن دوران وجود داشته‌اند، اما این موضوع آنقدر در حاشیه است که باعث می‌شود که حال و هوای کلاسیک انیمیشن در دوران استعمار، کمرنگ‌تر شود.
در راستای تقویت مایه‌های دراماتیک و تصویری انیمیشن در قیاس با رمان، علاوه‌بر تمرکز و تاکید بر رابطه جان سیلور و جیم، تفاوت‌هایی در اختصاص دادن زمان و حجم بخش‌های مختلف این دو اثر دیده می‌شود. مثلا در رمان بیش از یک سوم از حجم و زمان، به اتفاقات پیش از سوار کشتی شدن مسافران اختصاص دارد. حضور بیل بونز و معرفی او در رمان نیز به مراتب طولانی‌تر از انیمیشن است. به طوری که در انیمیشن بیل بونز صرفا در یک سکانس دیده می‌شود و خیلی زود می‌میرد در حالی که در رمان، مدت قابل توجهی در رستوران و مسافرخانه هاوکینزها اقامت دارد. اتفاقات پرده اول در انیمیشن با ریتمی سریع‌تر از رمان می‌گذرد.
این تفاوت در راستای افزایش بار دراماتیک و هیجان‌انگیز اثر است که توسط فیلمنامه نویسان انجام شده است. یافتن گنج نیز در رمان خیلی سریع (به محض توافق جان سیلور و دکتر لیوزی درباره نقشه گنج) رخ می‌دهد، در حالی که در انیمیشن، چالش‌های زیادی برای یافتن گنج پس از این توافق رخ می‌دهد که مهم‌ترین آن، نابودی سیاره گنج توسط نقشه از پیش تعیین شده ناخدا فلینت است که این اتفاق به کلی در رمان نوشته نشده و حاصل تخیل فیلمنامه‌نویسان انیمیشن است.
زاویه دید در رمان دانای کل محدود است. به گونه‌ای که با وجود آنکه راوی سوم شخص است، ما فقط آنچه که جیم هاوکینز می‌بیند را متوجه می‌شویم. به همین دلیل، هنگامی که او به کشتی می‌رود ما از اتفاقات جزیره مطلع نیستیم و هنگامی که او گرفتار دزدان دریایی است، از نقشه دکتر لیوزی خبر نداریم. حتی در همان ابتدای رمان، منازعه درون رستوران بین بیل بونز و مرد کور را نمی‌بینیم زیرا جیم بیرون از رستوران است.
در انیمیشن اما زاویه دید دانای کل داریم که دست نویسندگان را باز می‌گذارد تا هر چه می‌خواهند اطلاعات را پنهان یا آشکار کنند. علی‌رغم اینکه در انیمیشن نیز عمده چیزهایی را می‌دانیم که جیم می‌داند و موارد زیادی از ما پنهان می‌شود یا غافلگیر می‌شویم، اما مواردی نیز هست که به حکم استثنا نشان می‌دهند که زاویه دید، محدود نیست. مثلا در سکانس گرفتار شدن سفینه (کشتی) در سیاه‌چاله، یکی از خدمه خبیث که دزد دریایی است، فرمانده ارشد کشتی (دستیار ناخدا) را با بریدن طناب نجات عملا به قتل می‌رساند. این اتفاق را می‌بینیم در حالی که فقط همین دو نفر شاهد آن هستند و جیم هم از آن مطلع نمی‌شود. در جای دیگری نیز، مادر جیم برای دکتر داپلر توضیح می‌دهد که نگران جیم است و بعد از رفتن پدر جیم، بزرگ کردن جیم برای او دردسر است.

بنابراین می‌توانیم تفاوت‌های زیادی بین انیمیشن و رمان ببینیم که به نفع جذاب شدن بیشتر انیمیشن عمل کرده‌اند.

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.