سینمای کلاسیک: ۱۲ مرد خشمگین، لومتِ میانه‌رو!

13 July 2017 - 12:09

با عرض سلام و وقت بخیر خدمت همه دوستان و کاربران وبسایت سینما گیمفا. امیدواریم که حال شما دوستان خوب باشد و تابستان خوبی را آغاز کرده باشید. چندی است که شروع به انتشار مقاله‌هایی با عنوان سینمای کلاسیک و با هدف آشنایی هر چه بیشتر شما کاربران عزیز با سینمایی فراتر از سینمای هالیوود کرده‌ایم. در این مقاله‌ها بیشتر سعی کردیم با انتشار مقاله‌هایی از فیلم‌های بزرگانی مانند فلینی، آنتونیونی و برگمان کمی از بند سینمای هالیوودی بیرون آمده و نگاهی ژرف‌تر و عمیق‌تر به سینما به صورت جهانی داشته باشیم. اما در این بین تصمیم گرفتیم تا گاهی از سینمای هالیوود نیز مطالبی برای شما عزیزان تهیه کنیم. این بار به سراغ یکی از ماندگارترین آثار تاریخ سینمای آمریکا یعنی ۱۲ مرد خشمگین اثر سیدنی لومت به نویسندگی رجینالد رز خواهیم رفت تا از زوایای مختلف آن را بررسی کنیم. در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.

اگر سینما را مانند تیغی باریک در نظر بگیریم که یک طرف آن سینمای معناگرا و مفهومی و سمت دیگر آن سینمای تجاری و پرفروش باشد، حدود ۹۰ درصد کارگردان‌ها به یک سمت آن تعلق دارند. اساتیدی مانند پیر پائولو پازولینی، لوییس بونوئل و سرگی پاراجانف فیلم‌هایی به شدت مفهومی ساخته‌اند که هیچ‌گاه بین مخاطب عام بیننده‌ای نداشته و پرفروش نبوده‌اند و فقط قشری خاص طرفدار آن‌ها بودند (که البته این موضوع از ارزش کار آن‌ها کم نمی‌کند) . و دسته‌ای دیگر هم سال‌ها به ساخت فیلم‌های عام و تجاری مانند کمدی‌های دم دستی و اکشن‌های بی مغز چند سال اخیر هالیوود مشغول بوده‌اند و به وضوح فیلم‌های پرفروش آن‌ها لکه‌ای ننگ بر پیکره سینما هستند ولی گاهی متاسفانه با اقبال خوب تماشاچی‌ها مواجه می‌شوند. شاید در طول تاریخ فقط حدود ۱۰ درصد کارگردانان بزرگ مانند کوبریک و بیلی وایلدر (دو کارگردان در دو سبک کاملا متفاوت از هم) بوده‌اند که فیلم‌های آن‌ها هم از لحاظ فرم و محتوا در بالاترین سطح قرار داشته‌اند و هم با اقبال عمومی بین عامه مردم مواجه شده‌اند. سیدنی لومت را می‌توانیم جزو اشخاصی تلقی کنیم که توانست به بهترین شکل ممکن تعادل بین این دو مورد را بر قرار کند و فیلم‌هایی با فروش خوب و سطح بالا از لحاظ هنری را در کارنامه‌ خود داشته باشد.سیدنی لومت در ۲۵ ژوئن ۱۹۲۴ در فیلادلفیا چشم به جهان گشود. کار در سینما را از کودکی با بازی در تئاتر و نمایش آغاز کرد. در سال ۱۹۵۷ اولین فیلم بلند خود را کارگردانی کرد که ۱۲ مرد خشمگین نام داشت. تا به امروز از این اثر وی در کنار بعد از ظهر سگی، سرپیکو و شبکه به عنوان بهترین فیلم در کارنامه او یاد می‌کنند.

۱۲ مرد خشمگین فیلمی است که تمام المان‌های یک فیلم تماشاگر گریز را داراست! اگر صحنه آخر فیلم را حذف کنیم تک لوکیشنه است. کاملا دیالوگ محور است، سیاه سفید است و … . تمام این المان‌ها به راحتی می‌تواند تماشاچی امروزی را از فیلم فراری دهد اما می‌توانیم ۱۲ مرد خشمگین را جزو معدود فیلم‌های کلاسیکی بدانیم که حتی سلیقه امروزی را هم پوشش خواهد داد. فیلم روایت گر یک جلسه هیئت منصفه شامل ۱۲ مرد است که دور هم جمع شده‌اند تا اتهام وقوع یک قتل توسط پسر جوانی را بررسی کنند. ۱۱ نفر از این افراد متفق القول هستند که قتل توسط پسر رخ داده است اما در این بین یکی از این افراد (دیویس) مخالف است و پیشنهاد می‌دهد تا پیرامون این موضوع به بحث و مناظره بنشینند. این ایده‌ی به ظاهر ساده، به حدی زیبا و جذاب روایت می‌شود که می‌توان آن را جزو بهترین آثار لومت قلمداد کرد. مبنای کلی فیلمنامه بر اساس یک شک پایه گذاری می‌شود. شکی که به سادگی می‌توان از آن رد شد و چه بسا هر کس دیگری هم به جای دیویس بود از کنار این شک عبور می‌کرد و هم با ۱۱ نفر دیگر درگیر نمی‌شد هم سریع‌تر جلسه را از سر خود باز می‌کرد. اما دیویس که انسان با وجدانی است و قلب پاکی دارد شک در این مورد را جایز می‌داند و تصمیم می‌گیرد ابعاد ماجرا را بررسی کند تا جوان محکوم به قتل بی گناه اعدام نشود. ۱۲ نفر اعضای هیئت منصفه نماینده‌ای از ۱۲ قشر متفاوت از انسان‌ها هستند که در طول فیلم و با پیشبرد درام نظراتشان تحت تاثیر دیویس دستخوش تغییر می‌شود و قهرمان فیلم موفق می‌شود همه آن‌ها را مجاب کند که رای خود را تغییر دهند. در واقع دیویس نمادی از روشن‌فکری در اقلیت، حول دهه ۶۰ میلادی است که در انزوا قرار دارد و همه جامعه را مقابل خود می‌بینید. اما موفق می‌شود با استدلال‌هایی درست و منطقی حتی شخصیت منفی فیلم (نمادی از تعصب سنتی در جامعه) را نیز با خود همراه کند. در ابتدای فیلم شرایط کلی به بیننده نشان داده می‌شود. همه اعضا رای به مجرم بودن پسر می‌دهند، هوا گرم است و اعضای هیئت منصفه می‌خواهند سریع کار راه بیفتد. به عبارتی دیگر در نظر آن‌ها جان یک فرد ارزش تحمل چند ساعته گرما را ندارد. حتی یکی از شخصیت‌ها را به وضوح می‌بینیم که برای این‌که سریع‌تر از گرما خلاص شود حاضر به تغییر عقیده خود می‌شود! مشخصا اعضای هیئت منصفه فیلم “منصف” نیستند. سبک زندگی و آمیزه‌های تربیتی آن‌ها در رای نهایی‌شان موثر است. حال تصور کنیم که دیویس نبود و شخص دیگری مثل ۱۱ نفر دیگر با خصوصیات اخلاقی آن‌ها در این جمع حضور داشت. آنگاه‌ چه می‌شد؟‌ به خاطر نظر شخصی چند نفر که مشخصا افراد مناسبی برای حکم دادن نیستند جوان بی‌گناه اعدام می‌شد. در نظر لومت همه این افراد به جز دیویس به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند و علاقه‌ای به عمیق‌ شدن در موضوع ندارند. این ترس از عمیق شدن در موضوعات مختلف از دیدگاه کارگردان مسئله‌ای بغرنج در سطح جامعه است. چه بسیارند مسائلی که همه به هم پیشنهاد می‌کنند تا سطحی از کنارش رد شوند زیرا با تفکر از ‌آن‌ها مسائلی حاصل می‌شود که با مصلحت همسو نیست. تفکر نکردن و ترس از آن، آفت جامعه است و به نظر می‌رسد دهه ۶۰ میلادی آمریکا به شدت با این موضوع درگیر بود. همین موضوع ایده اصلی ساخت ۱۲ مرد خشمگین بود و لومت تصمیم گرفت با استفاده از مدیوم سینما به این معضل در سطح اجتماع بتازد.

۱۲ مرد خشمگین از لحاظ کارگردانی با وجود این‌که فیلم اول سیدنی لومت است، اما نشان می‌دهد که از همان ابتدا نوعی پختگی در نحوه کارگردانی وی وجود داشته که به تدریج با گذشت سال‌ها بیشتر هم شده است و در فیلم‌هایی مثل بعد از ظهر سگی به اوج خود می‌رسد. برای مثال می‌توان به خفقان اتاق موجود در فیلم اشاره کرد که لومت با هنرمندی تمام به تصویر کشیده است. به طوری که گرمای خفقان آور و تنگی جا کار را برای اعضای هیئت منصفه سخت می‌کند و این حس ناخودآگاه به مخاطب نیز القا می‌شود و ما نیز هم آوا با شخصیت‌های فیلم این موضوع را درک می‌کنیم. از طرفی با گذشت زمان لومت از لنز‌هایی استفاده می‌کند که دیوار‌ها را تنگ تر نشان دهد و سختی لحظاتی که بر شخصیت‌‌های فیلم می‌گذرد برای مخاطب هم برملا شود. همین وسواس و دقت زیاد در کارگردانی اثر، سه نامزدی اسکار در رشته‌های بهترین کارگردانی بهترین فیلم و بهترین تصویر و جوایز بسیاری مقل خرس طلایی برلین برای ۱۲ مرد خشمگین به ارمغان آورد تا اولین فیلم سیدنی لومت یکی از پر افتخار‌ترین آن‌ها باشد. هنری فوندا در یکی از بهترین نقش آفرینی‌های خود در این فیلم موفق می‌شود تا تصویری کامل از شخصی شجاع ارائه کند که برای جان انسان‌ها ارزش قائل است. قطعا او بهترین بازیگر فیلم است و با خونسردی خود حتی در مقابل توهین‌هایی که به او می‌شود با منطقکامل بحث می‌کند و استدلال‌هایی می‌آورد که رد کردن برخی از آن‌ها ممکن نیست. در مقابل او نیز شخصیت منفی فیلم یعنی عضو شماره ۳ قرار دارد که با بازی زیبای لی جی کاب او را به عنوانی شخصی عصبی مستبد و تعصبی خواهیم شناخت. او آخرین نفری است که رای خود را برمی‌گرداند و به این ترتیب دیویس او را نیز مجاب می‌کند تا تعصب خود را کنار گذاشته و احساسات شخصی را با رای خود قاطی نکند. سایر بازیگران نیز نقش آفرینی‌های خوبی دارند و به طور کلی فیلم از لحاظ بازیگری در سطح مناسبی قرار دارد.

در نهایت باید گفت ۱۲ مرد خشمگین درام دادگاهی جذابی است. با وجود این‌که کاملا دیالوگ محور است اما لحظه‌ای مخاطب را خسته نمی‌کند و تا آخرین لحظه تماشاچی را با خود همراه می‌کند. قطعا تماشای این اثر کلاسیک برای هر علاقه‌مند به سینمایی واجب است.

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • kamyar_01 says:

    با عرض سلام و خسته نباشید. نقد بسیار خوبی بود خصوصا قسمت اول که به معرفی شخصیت و ایدئولوژی لومت پرداختید. البته باس یک اشاره کوچولو کنم که در ابتدای فیلم یک سکانس کوچک هست که در دادگاه مجرم هم به صورت کوتاه نشان داده می شود و بعد از اونجا ست که استارت فیلم می خوره. لومت کلا ایدولوژی بر پایه جامعه داره به صورت های مختلف. مثلا در نتورک اشاره به جامعه بدون درک و تفکر داشت و در تلویزیون هر مطلب یا رویدادی بود به راحتی می پذیرفتن که البته در ۱۲ مرد خشمگین هم چنین ایدولوژی داشت (جامعه بدون درک و تفکر). یا در بعدازظهر سگی اشاره به وضعیت بد جامعه داشت که مردم اصلا با پلیس احساس امنیت و آرامش را حس نم کردند. کلا لومت سعی کرد با جذب بیننده در دوره خودش(خصوصا نتورک که مخصوص دوره خودش هست) سعی در پایه گذاری ایدئولوژی خود در ذهن مردم بود و اینکه لومت را میانه رو نام گذاری کردید بسیار شایسته و پسندیده است.