ریدلی اسکات عنوان کرد که ممکن است دیگر فیلمی من باب بیگانهها نسازد ، اما مقتضیات تجاری و گیشهای باعث شد تا ریدلی اسکات نسبت به عقیدهی خود عقب کشیده و فیلمی جدید بسازد ، قبل از هرچیز باید عنوان کرد که بیگانه ریدلی اسکات در سال ۱۹۷۹ نسبت به سایر بیگانهها سیاهتر و تاریکتر بود اما وقتی متوجه شدیم که دنباله بیگانهها قرار است به کارگردانی ریدلی اسکات باشد مطمئن شدیم که فیلم جدید دیگر در ورطه کلیشهها نخواهد افتاد، و این انتظار محقق شد به دلیل اینکه فیلم پرومتئوس اثری متفکرانه و فلسفی بود و به مراتب فیلمی سنگینتر و فلسفیتر نسبت به فیلمهای علمی تخیلی ترسناک است ، به دلیل اینکه فیلم پرومتئوس فیلمی است که بیشتر در مورد نویابی و استفسار کیهانیست که برای فهم بنمایه ، اساس و سبب وجود بشر است و تاکیدی بر جلوههای ویژه و سینمای اکشن ندارد (هرچند که نمیتوان گفت چنین چیزی ندارد) ، اما به دلیل اینکه در سال ۲۰۱۲ با استقبال متوسط بینندهها و منتقیدن روبهرو شد، کمپانی فاکس تصمیم گرفت که راه فیلم جدید را عوض کند ، شاید این تصمیم بیشتر متعلق به تهیه کننده باشد تا فیلمساز ، در هر صورت هنگامی که فیلم جدید ساخته شد، مشخص بود که ریدلی اسکات از تم و بن مایه فیلم پرومتئوس به شدت دور شده و راه جدیدی در پیش گرفته است، راهی که ریشه در انتظارات بیننده عام سینما دارد و آن چیزی نیست جز وحشت، ترس، هیجان و قاعدهای جذاب میان ژانر علمی/تخیلی و ترسناک ، در ادامه به اینکه داستان فیلم چیست و از چه میخواهد بگوید و نقاط ضعف فیلم چیست، اشاره خواهم کرد. با سینماگیمفا همراه باشید.
داستان فیلم در مورد کیهاننوردی است که سرنشینان آنها مدتها خوابیدهاند و تنها کسی که هوشیار است رباتیست به نام والتر که وظیفه آن محافظت از فضانوردان و ۱۱۲۰ جنین است ، در همین حین یک نوریتو ستارهای به فضاپیما آسیب میرساند و باعث کشته شدن کاپیتان فضاپیما: عهدنامه میشود که نقش آن را جیمز فرانکو بازی میکند و در فیلم همسر دنیلز است، وقتی فضاپیما در حال تعمیر است، اورما بعد از برانسون با اغماض کاپیتان فضاپیما میشود، یکی از کارکنان از یک موج رادیویی باخبر می شود که حاصل این پیام ، معرفی سیارهای است که قابل سکنه است.
دنیلز با این تصمیم که آنها به این سیاره بروند مخالفت میکند اما اورام که به تازگی کاپیتان شده ، تصمیماتش قطعیست. یک تیم اعزامی فرستاده میشود تا به این سیارهای که شبیه به زمین است، سفر کنند و وقتی در آنجا مستقر میشوند هالت و لیوراد توسط اسپورهای بیگانه مورد هجوم قرار میگیرند و بیمار میشوند، وقتی لیوارد به فضاپیما برمیگردد، یکی از کارکنان، او را تا محلی مناسب همراهی میکند تا اورا معالجه کند اما کارین همسر اورام در را روی او قفل میکند و سپس لیوراد میمیرد و از کمر آن موجودی بیگانه به بیرون میجهد، کارین میخواهد به همکار خودش کمک کند اما بخاطر تیرهایی که به اشتباه میزند باعث میشود که کل فضاپیما منفجر شود و خودش هم بمیرد.
در بخش دیگر که هالت مورد هجوم بیگانهها توسط باکتری قرار گرفته است، زنومورفی از کمر آن بیرون میجهد و یکی از اعضای تیم را به قتل میرساند و توسط دیوید موجودات بیگانه با یک نور دور میشوند و آنها به را به جایی هدایت میکند که محیط امنی است. دیوید برای آنها تعریف میکند که با یک مایع سیاه یک جمعیت بومی را قتل عام کرده است و بعد تیم اعزامی به دیوید میگویند که هدف آنها ارتباط با آن موج رادیویی بوده که برای آنها ارسال شده است . اما در سکانس بعدی یک زنومورفی ، رز را به قتل میرساند و دیوید بعد از قتل رز میخواهد با آن موجود بیگانه ارتباط برقرار کند که اورام سر میرسد و او را به قتل میرساند بعد از این قتل دیوید، کاپیتان اورام را متقاعد میکند که اورا به زیرزمینی ببرد که موجود بیگانهها در حال شد هستند، دیوید اورام را مجاب میکند که به آنها دست بزند و بعد از این مهم، یک موجود بیگانه به اورام حمله میکند و او را به قتل میرساند در حالی که دیوید هیچ عکسالعملی نشان نمیدهد.
در ادامه والتر به دنبال اورام و رز ، به جسد دکتر شاو برخورد میکند و با دیوید رو به رو میشود که دیوید با یک بوسه و به صورت ناگهانی اورا به قتل میرساند و بعد دیوید به نزد دنیلز میرود و میخواهد او را به خاطر کنجکاوی بیش از حدش به قتل برساند اما والتر که بخاطر علم جدید هنوز نمرده است او را نجات میدهد و با دیوید درگیر میشود . و بعد از آن دنیلز ، لوپ و والتر (که در واقع همان دیوید است) میخواهند از آنجا فرار کنند که وقتی سوار فضاپیما میشوند یکی از موجودات بیگانه به آنها حمله میکند و در نهایت موفق به کشتن آن میشوند و به کیهاننورد خود بازمیگردند.
در ادامه دنیلز و تنسی متوجه یک موجود بیگانه در کیهاننورد میشوند که از قفسه سینه لوپ بیرون آمده است ، آنها در نهایت با کمک والتر(دیوید) موفق به بیرون راندن زنومورفی از کیهاننورد میشوند و در ادامه کیهان نورد:عهدنامه قصد آن را دارد که به اوریگی-۶ برود اما این سفر چون طولانیست نیاز است که آنها به خواب عمیق بروند و هنگامی که تنسی به خواب میرود نوبت دنیلز میرسد و هنگامی که وارد دستگاه میشود متوجه میشود که والتر، والتر نیست و دیوید است و هرچه تقلا میکند که بیرون بیاید در نهایت به خواب میرود. دیوید در نهایت دو عدد از موجودات بیگانه (زنومورفی) که همچون جنین هستند را در دستگاه قرار میدهد و در نهایت فیلم به پایان میرسد تا این پایان باز منجر به فیلمی دیگر در ادامه این فیلم شود.
در این فیلم مرکزیت فیلم نه بر شخصیت محوریست و نه بر موقعیت داستانی ، بلکه بر شخصیتهایی است که هنوز برای انسان ناشناخته باقی مانده و آن چیزی نیست جز بیگانهها ، که البته همین مسئله (عدم مرکزگرایی بر مسئلهای خاص) چاشنی هیجان ، ترس و وحشت شده است ، به واقع نیمی از زمان فیلم صرف موجودات بیگانه میشود و تنها نیم دیگری به رباتها و انسانها تعلق دارد و حتی میتوان عنوان کرد که شاید کمترین سهم را انسانها در این فیلم دارند، به لحاظ زمانی میتوان این برداشت را کرد که تاکید ریدلی اسکات بیشتر بر موجودات غیرانسانی است تا انسانی، موجودی سرکش به نام ربات که استعارهای از ابلیس مدرنی است که انسان خلق کرده است و حتی حاضر به تعظیم نیست و میخواهد انسانها را تحت سیطره و استیلای خود در آورد . دیوید نسبت به والتر نامحدودتر است ، هرچند که والتر در این فیلم آپدیت شده است اما حوزه عملکرد وی به شدت محدود است و بیشتر در حوزه خدمت به انسانهاست اما دیوید به گونهی پیریزی شده که شخصیتی جاهطلب دارد و اصلا قبول ندارد که نسبت به انسانها ضعیفتر است و زیر سلطه آنها باشد و اساسا علت کشتن دکتر شاو توسط دیوید به همین دلیل بوده است ، و او را مورد آزمایش قرار میدهد ، حتی دیوید در پرومتئوس خواهان این بود که به تنهایی به دنبال سوالات (علت خلقت انسان و …) برود، و در میزانسنها و قاببندیهای هوشمندانه ریدلی اسکات هم دیده میشود که نقاشیهایی که دیوید کشیده همگی ریشه در همین خواسته دارند، به زعم بنده به شخصیت دیوید یک حس و حال آئینی و الوهیتی داده است که میتواند خالق دنیای جدیدی باشد، اما مسئله اینجاست که این خواسته به شدت در تضاد با خواسته انسانهاست و در فیلم مشخص بود که دیوید به شدت هوشمندانه آنها را کنار میزند. در راستای همین خواسته، ریدلی اسکات در اول فیلم نشان میدهد که حتی والتر انسان را تحقیر میکند ، چگونه؟ بر سر پاسخ که ما رباتها بیشتر از شما انسانها عمر خواهیم کرد و حتی نامیرا هستیم و این پاسخ خالقش را به ستوه میآورد و ملال و رنج در چهره خالقش پدیدار میشود و به نظر بنده در این فیلم مرکزیت نه بر پاسخ به سوالات فیلم قبلیست و نه بر جلوههای ویژه و اکشن و هیجانی فیلم است، بلکه به شدت بر این مسئله است که رباتها در آینده بر انسانها غلبه خواهند کرد .
این نشان دهنده این است که ریدلی اسکات تنها برای تجارت و گیشه به سمت این فیلم نیامده است اما این مسئله چندان عمیق و دقیق مورد بررسی قرار نمیگیرد و این را در ادامه یادداشت در بخش نقاط ضعف عنوان خواهم کرد ، اما به صورت کلی میتوان عنوان کرد که فیلم به دو صورت برای بیننده خواهد بود ، یک: کسانی که به دنبال پاسخهای فیلم پرومتئوس هستند ، دو: کسانی که برای سرگرمی و لذت بردن آنی به سراغ فیلم آمدهاند ، به زعم بنده دسته دوم از دیدن فیلم راضی خواهند بود اما دسته اول از دیدن فیلم ناراضی. به دلیل اینکه مایههای فلسفی پرومتئوس به زعم تهیه کنندهها باعث شده بود که با استقبال به شدت متوسط این فیلم رو به رو شود اما بعد از اکران این فیلم، به نظرم تهیه کننده به این قضیه پی بردند که این فیلم بیشتر از فیلمنامه رنج میبرد تا محتوای آن.
به صورت کلی میتوان گفت که فیلم جدید ریدلی اسکات بر سه پایه استوار است ، مسائل فلسفی فیلم پرومتئوس (البته نه به شدت فیلم پرومتئوس) ، زنده ماندن انسانها در مقابل بیگانگان و چیرگی و غلبه بودن رباتها بر انسانها که بیشترین تمرکز فیلم بر همین مورد سوم است و چیزی که مشخص است ریدلی اسکات خواهان توازن در میان این سه مهم است ولی چیزی که دیده میشود این است که در این قضیه به شدت شکست خورده است .
تیم بازیگری فیلم بیگانه: عهدنامه از بازیهای خیلی خوبی برخوردار است مخصوصا مایکل فاسبندر و دنی مک براید، همچنین کاترین واترستون ، به دلیل اینکه حس گذاریها ، حرکات چهره و بدن و بیان همگی در انسجام خوبی برخوردار هستند و البته نباید از بازی خیره کننده مایکل فاسبندر که به شدت در نقش خودش جا افتاده است بیتوجه بود ، کافیست قیاسی میان نقشهای فاسبندر انجام دهیم تا متوجه شویم که چقدر در حال پیشرفت است .
اما نقاط ضعف فیلم بیگانه:عهدنامه چیست؟ اولین چیزی که میتوان عنوان کرد این است که در این فیلم یک کنش غالب بر سایر کنشهای فرعی فیلم وجود دارد و آن هدف کاراکتر محوری فیلم یعنی دیوید است، درست است که دنیلز از اول فیلم حضور دارد اما باید به این مسئله اذعان کرد که بعد از حضور دیوید ، مسیر فیلم به کلی تغییر میکند ، پس وقتی چنین کاراکتر مهمی به فیلم اضافه میشود باید از خواستهها و اهداف وی در فیلم به خوبی آگاه بود ، هدف اصلی دیوید چیزی نیست جز گسترش دهنده موجودات بیگانه در ادامه زندگی به عنوان خالق آنها، اما این هدف چگونه به دیوید رسیده است ؟ وقتی با دقت بیشتری دقت کنیم متوجه میشویم که پیش درآمد این خواسته مهم چیزی نیست جز تحول شگرف دیوید؛ به واقع دیوید در این فیلم به تحول عمیقی رسیده است، او گریه میکند ، ساز میزند ، پژوهش میکند و حتی نقاشی میکشد ، اما چگونه؟ این تحول چگونه رخ میدهد؟ سوالی که ریدلی اسکات به آن پاسخی نمیدهد و برای بیننده به شدت گنگ است ، و در ادامه این سوال ، سوال مهمتری عنوان میشود که به شدت کاربردی و کلیدی و در راستای هدف اصلی دیوید است ، و آن این است که دیوید به عنوان ربات چگونه توانسته است ارتباط به این عمیقی با موجودات بیگانه (زنومورفیها) پیدا کند؟ به واقع در هنگام دیدن فیلم ، پاسخی که ریدلی اسکات میدهد فقط منتهی میشود به میزانسنها و قابهایی که شامل فعالیت دیوید میشوند و نه پاسخ به این سوال. این دو مقوله از مقولههای مهم، کارکردی و کلیدی فیلم هستند که متاسفانه در فیلم بدون پاسخ مانده بودند، در همین زمینه باید از فیلمی نام برد که کل فیلم فقط بر همین زمینه بنا نهاده شده بود و آن فیلم ، ورود ساخته دنی ویلنو بود، اما این سوال مهم متاسفانه در فیلم بیگانه:عهدنامه پاسخی ندارد و همین مسئله چالش برانگیز منجر به کنشهای مهم داستانی فیلم ریدلی اسکات میشوند ، به دلیل اینکه اگر تحولی اتفاق نیوفتاده بود، چیرگی بر انسانها در ذهن دیوید شکل نمیگرفت و اگر دیوید با زنومورفیها نمیتوانست ارتباط بگیرد ، به واقع ده سال در آن سیاره زنده نمیماند و حتی نیت اینکه انسانها را از میان بردارد بر سرش خطور نمیکرد.
ضعف بعدی فیلم این است که شخصیتهای فرعی فیلم وقتی به قتل میرسند مخاطب همذات پنداری نمیکند ، به دلیل اینکه شخصیتها به وسواس و دقت پردازش نشدهاند و اساسا اگر در همان اوایل روایت آنها را حذف کنیم ، مشکلی در قصه اصلی بوجود نمیآید ، و هرچند که کاترین واترستون بازی خیلی خوبی از خودش ارائه داده است اما چیزی که باعث آزردگی مخاطب میشود آن است که اینگونه شخصیتها را در سری بیگانهها به خوبی دیدهاند و دیگر از تکرار این شخصیتها خسته شده اند.
به طور کلی چیزی که به وضوح قابل بیان است این که ریدلی اسکات ۸۰ ساله این فیلم را ساخته است، فارغ از هرگونه نقاط ضعف و نقاط قوت ، فیلم بیگانه: عهدنامه فیلمی سرزنده و با روح است با بودجهای کلان و صحنههای جذاب اکشن که میتواند هر مخاطبی را سرگرم کند و حتی به فکر فرو ببرد، اما چیزی که مشخص است این است که طرفداران فیلم پرومتئوس را ناامید کرده است.
نظرات