روزگاری سیاره زمین، اکنون سیاره میمون‌ها| نقد و بررسی فیلم War for the Planet of the Apes

5 November 2017 - 16:57

به محل زندگی خود فکر کنید، به تمام منابعی که به عنوان پادشاه طبیعت از آن بهره می‌برید، آیا حاضرید تمام این امکانات را با موجوداتی که از بدو تولدتان به آن‌ها به عنوان حیواناتی بی‌عقل می‌نگریستید تقسیم کنید؟ آیا انسان می‌تواند اجازه سلطنت کردن گونه‌ای جز خودش بر جهان را بدهد؟ نه، اندکی صبر کنید، آیا انسان قادر است که حتی با همنوع خودش همزیستی مسالمت آمیز بکند؟ یکی از خصائص ذاتی انسان، حس برتری‌طلبی و طمع‌ورزی اوست که در نهاد وی حک شده است و اگر این خصیصه ذاتی از کنترل خارج شود، آتش فساد و افسارگسیختگی او جنگ‌ها و نابودی‌های فراوانی را به وجود می‌آورد. با نگاهی کوتاه در سیر تاریخ نیز می‌توان به وضوح اشخاص خودخواهی که به دلیل عقده‌های درونی خود زندگی بسیاری از مردم را تباه کرده‌اند مشاهده کرد.

«سیاره میمون ها» یکی از فرنچایزهای با قدمت سینما است که نسخه‌های مختلفی از آن با الگو گرفتن از کتاب‌هایش به نویسندگی «پیر بول» ساخته شده است. «جنگ برای سیاره میمون ها» سومین قسمت از این مجموعه است که برداشتی جدید از کتاب‌های آن بود و شروع آن با «خیزش سیاره میمون ها» در سال ۲۰۰۱ و «طلوع سیاره میمون ها» در ۲۰۱۴ کلید خورد و اکنون اثر پیش روی ما از جدیدترین فیلم های اکران شده در سال جاری است و در این مقاله قصد بررسی آن را داریم. با سینما گیمفا همراه باشید.

داستان فیلم با روایت اندکی از قسمت های قبلی آن شروع می‌شود. در نسخه اول ویروسی که به دلیل آزمایشات بر روی گروهی از میمون ها انجام می‌شود، جمع کثیری از انسان‌ها را از بین می‌برد. میمون‌ها نیز دچار جهش می‌شوند و هم از لحاظ فیزیکی و هم مغزی بسیار پیشرفت می‌کنند و تبدیل به رقیبانی برای انسان‌ها می‌شوند.‌ در نسخه دومی شاهد هستیم که سزار تبدیل به رهبر میمون‌ها شده و به دنبال روبط دوستانه با انسان هاست اما یکی از میمون‌ها که کینه زیادی نسبت به انسان‌ها دارد، با آنها جنگی را آغاز می‌کند که در نهایت سزار، اقدام به قتل کوبا که تحریک کننده‌ی میمون‌ها علیه انسان هاست می‌کند. در نسخه سوم همانطور که از اسم آن پیدا است باید شاهد درگیری و جنگی بین میمون‌ها و انسان‌ها باشیم، اما فیلمنامه زیبا و متفکرانه فیلم مخاطبان را به سفری عمیق‌تر و پرمعناتر از عمده فیلم‌های پرهزینه رهسپار می کند.

سزار که اکنون بدون وجود رقیب خبیث خود کوبا که قصد قتل عام تمام انسان‌ها را داشت به صورت مقتدرانه‌تری بر میمون‌ها حکومت می‌کند، حال در وجود خود درگیری و کشاکش خطرناک‌تری را حس می‌کند و حتی در رویاها و توهماتش کوبا را مشاهده می‌کند. این درگیری هنگامی به حد جنون می‌رسد که سرهنگ (شخصیت منفی این قسمت) با خیانت عده‌ای از میمون‌ها به محل زندگی او حمله می کند و در این بین همسر و پسر بزرگ سزار کشته می‌شود، اکنون او بیش از هر زمانی خود را شبیه به کوبا می‌بیند، سرشار از کینه، سرشار از نفرت و انتقامی که او را به دنبال کشتن قاتل خانواده‌اش می کشاند. شخصیت سازی که «مت ریوز» کارگردان فیلم برای سزار انجام داده است بسیار خارق‌العاده است. او برای بینندگان خود تبدیل به سمبلی از احساسات متناقض انسانی می‌شود و حتی با این وجود که در صحنه‌های اندکی صحبت می‌کند همه‌ی تماشاگران را به دانستن سرانجام خود علاقه‌مند میکند و این مهم به طور قطع به مدد بازیگری تحسین برانگیز «اندی سرکیس» با استعداد انجام می پذیرد که با استفاده از تکنولوژی موشن کپچر نقش سزار را ایفا می‌کند و بار دیگر ما را به یاد نقش آفرینی خارق‌العاده‌اش در نقش اسمیگل در فیلم «ارباب حلقه ها» می‌اندازد. از دیگر ابتکارات فوق العاده‌ای که باعث تقویت شخصیت پردازی و وجه درام فیلم می‌شود دختری است که در اوایل فیلم توسط سزار و چند همراهش پیدا می‌شود و توان حرف زدن را نیز ندارد. فیلمنامه‌ به حدی خوب و راضی‌کننده است که از یک فیلم پرهزینه‌ی تابستانی به هیچ وجه انتظار نمی رود و از همان ابتدا به مخاطب می‌فهماند که اگر به دنبال انفجارهای پیاپی و دیالوگ‌های سطحی آمده است، شاید چندان سرخوش از سینما خارج نشود. البته فیلم صحنه‌های اکشن بسیار خوبی نیز دارد و به هیچ وجه مخاطبان این سبک را ناامید نخواهد کرد.

موسیقی متن فیلم یکی از بخش‌های بی نظیر و خارق العاده‌ی آن است که از همان ابتدا اتمسفر داستان را در ذهن ما دیکته می‌کند. مایکل جاکینو آهنگساز این قسمت از فیلم است. او پیشتر نیز جایزه اسکار بهترین موسیقی متن برای انیمیشن زیبای «Up» را کسب کرده است و به خوبی توانسته است تا از فضای موجود در فیلم بهره ببرد و گوش مخاطبان را با یکی از زیباترین موسیقی‌های متن امسال سینما آشنا کند.

جلوه‌های ویژه گرافیکی نیز در این قسمت به مانند فیلم قبلی فوق العاده است و به احتمال زیاد از مدعیان اصلی فصل جوایز سینمایی امسال است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد.

یک رهبر واقعی،موجودی که بیش از انسان ها به معنای واقعی انسانیت پی برده است،سزار…

«جنگ برای سیاره میمون ها» فیلم با ارزشی است. اثری که تا سال‌ها توسط بینندگان خود به یاد می‌ماند و شخصیت دوست‌داشتنی سزار را در ذهن آن‌‌ها حک میکند. شاید بتوان اصلی‌ترین دلیل موفقیت فیلم را در این دانست که سازندگان آن صرفا اثری برای سرگرم کردن مردم در تابستان تولید نکرده‌اند، بلکه به دنبال رساندن پیامی به مخاطبین خود نیز بوده‌اند و فصل جداکننده‌ی این اثر نسبت به بسیاری از فیلم‌هایی که فقط به دنبال به جیب زدن مبالغ هنگفت پول هستند همین است. میمون‌ها در مقابله با انسان‌ها می‌توانند به عنوان نمادی در نظر گرفته شوند که در نهایت منجر به ظهور خصائل ذاتی انسان می‌شود. این موضوع که نسل انسان در خطر است نیز باعث نمی‌شود که آنها حتی از جنگ با خود دست بردارند و این موضوع به پایان تمامی آن‌ها در انتهای فیلم منجر می‌شود. سرهنگ که خود را فردی متعهد می‌داند، جنگ با همنوعان خود را امری مقدس می‌داند و همنوعان خود را بی‌رحمانه با دلیل موجه‌ای که برای خود ساخته است به قتل می‌رساند. آیا این موضوع در واقعیت نیز مشهود نیست؟

در نهایت تماشای این اثر زیبا و صد البته تفکر برروی آنرا به تمامی دوستداران سینما پیشنهاد میکنم…

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.