قهرمانان فراموش‌شده | نقد و بررسی فیلم Only The Brave

6 April 2018 - 09:00

تنها دلاوران، یک اثر زندگینامه‌ای بسیار زیبا، غم‌انگیز و درعین‌حال خوش‌ساخت و روایت‌مند است و داستان دراماتیک، تلخناک و افسرده‌واری است که از یک رویداد و حادثه‌ی اندوه‌بار و دل‌خراش واقعی اقتباس‌شده است و با ارائه‌ی ساختارمند و پرداخت‌شده‌ی یک داستان‌پردازی نظام‌مند، پُرجزئیات و درعین‌حال بی‌شیله‌وپیله و شخصیت‌پردازی واقع‌گرایانه، مستحکم و چندلایه‌، چنان تماشاگر را در جریان تبیین و تعریف فُرم بصری و محتوایی قصه، به خود دل‌بسته، وابسته و علاقه‌مند می‌سازد که فکر دردناک و اندیشه‌ی هولناک پایان‌بندی قریب‌الوقوع، غم‌بار و تراژدیک آن، لحظه و ثانیه‌ای از جلوی ذهن پریشان و ازهم‌گسیخته و چشمان نگران و هراسان تماشاگر کنار نمی‌رود. تنها دلاوران، اثر درام محزون و تباه‌کننده‌ای است و روایتی است که ذهن تماشاگر را آرام‌آرام در جریان قصه‌پردازی جذّاب و هدفمند خود، می‌فرساید و از هم فرومی‌پاشاند و پایان‌بندی به‌غایت تلخ و ماتم‌زده‌ی فیلم، نقطه‌ی تنش‌زای مالیخولیایی بی‌بازگشتی است که سرنوشت، تقدیر و مکافات جان‌فرسای زندگی، بالاخره روی نفرت‌انگیز، ماسیده‌وار و بی‌رحم‌اش را به تماشاگر نشان می‌دهد و جایی است که تماشاگر مغموم، احتمالاً دردمندانه و دل‌افسرده آرزو می‌کند ای‌کاش این فیلم، یک داستان حقیقی و بر مبنای واقعیت محض نبود که کارگردان مجبور باشد آن را این‌گونه غم‌انگیز و تراژدیک به پایان برساند.

فیلم تنها دلاوران، برداشت و اقتباسی پرداخت‌شده و مفصّل از حادثه‌ی حُزن‌انگیز آتش تپه‌ی یارنل است که در جریان آن، یک آتش‌سوزی گسترده و خوفناک در مراتع منطقه‌ی آریزونا، منجر به مرگ تعدادی آتش‌نشان خُبره شد و بعد از حادثه‌ی یازده سپتامبر، این اتفاق بیشترین تلفات را در میان نیروهای آتش‌نشانی ایالات‌متحده‌ی آمریکا به همراه داشت. تنها دلاوران، روایتی تأثّربرانگیز، هیجان‌گرایانه و نظام‌مند از این حادثه‌ی تلخ است و داستان طولانی، پُرفرازونشیب و بلندبالایی است که مقاطعی هرچند کوتاه اما جذّاب و برجسته از زندگی قهرمانان شجاع این داستان را تعریف می‌نماید. جریان ریتم روایی فیلم تنها دلاوران، کاملاً منظّم و سیّال است و کارگردان – جوزف کاسینسکی – با فراغ بال، آسودگی روان‌شناختی و بدون آن‌که در ورطه‌ی ژرف و بی‌سرانجام فشار، تنش و کشمکش‌های استودیویی ناشی از تنظیم زمان‌بندی فیلم غوطه‌ور و سرگردان شود، با خیال راحت و آسایش خاطر در مدت‌زمانی بیش دو ساعت، داستانش را با تمام جزئیات ممکن، پیچ‌وخم‌ها و پرداخت‌های مفهومی ریزودرشت برای تماشاگر روایت می‌کند و این‌گونه با داستان مفصّل و مشروحی روبه‌رو هستیم که بیش از هشتاد درصد از زمان‌بندی خودش را صرف شخصیت‌پردازی قطره‌چکانی و هدفمند، پایه‌ریزی یک روایت ساختارمند و سازمان‌دهی شده و داستان‌پردازی عاطفی- هیجانی می‌کند و کاسینسکی سعی نکرده است که با بُریدن از سروته فریم‌های فیلم، روایت داستانش را کوتاه و مختصر اما مطابق با میل و خواسته‌ی استودیوهای هالیوودی سازد و بنابراین احتمال دارد ریتم فیلم، برای برخی خسته‌کننده و کسالت‌بار جلوه کند اما این صرفاً یک حدس و گمان احتمالاً پیش‌داورانه و نامنصفانه است و با اطمینان می‌گویم که شخصیت‌پردازی کاراکترها در این فیلم، بدون اغراق تحسین‌برانگیز، تکامل‌گرایانه و جهت‌مند است و روند تحول شخصیت و تکامل ماهیّت روان‌شناختی کاراکترها، به‌خوبی در این فیلم به تصویر کشیده شده است.

فیلم تنها دلاوران، داستان روزمرگی‌های کسل‌کننده، دغدغه‌های فرساینده و دلواپسی‌های مُستهلک‌کننده‌ی زندگی دراماتیک آتش‌نشانان است. داستانی است که جبر بی‌رحم روزگار، آن‌ها را به شکل دراماتیکی در دوراهی اجتناب‌ناپذیر و سرنوشت‌ساز انتخاب یک زندگی کلیشه‌ای، معمولی و کسالت‌بار و یا برگزیدن یک شغل و فعالیّت خطرناک، تنش‌آمیز و مُضمحل‌کننده قرار می‌دهد و اراده‌ی انتخاب، همان عُنصر حیاتی، بنیادی و تعیین‌کننده‌ای است که دست زدن به آن، به‌مثابه‌ی غلتیدن و فرورفتن در ژرفنای ناپیدای تقدیر ابهام‌آلود بشری است و انتخاب طاقت‌فرسایی است که کتاب به‌ظاهر بی‌انتها اما مُلتهب سرنوشت را ورق می‌زند و پایان ژولیده‌وار و غم‌افزایی است که یا به یک مرگ کلیشه‌ای و کم‌فروغ در بستر خواب و یا یک مرگ هولناک و مورمورکننده در عُمق آتش سوزان طبیعت ختم می‌شود.

فیلم‌برداری و کادربندی زوایای تصویری فیلم تنها دلاوران، در یک‌کلام شاهکار، اُستادانه و بی‌نظیر است. چشم‌اندازهای رُعب‌آور، مبهوت‌کننده و درعین‌حال بسیار زیبا و خوش‌منظر آتش‌سوزی جنگل‌ها و مراتع و دودهای پژمرده‌ی خاکستری و انبوه بر فراز آن، که از ترکیب خلاقانه، مبتکرانه و هُنرمندانه‌ی جلوه‌های ویژه‌ی فوق‌العاده و قاب‌بندی حرفه‌ای زوایای تصویری به‌دست‌آمده است، حسابی چشمان متحیّر تماشاگر را به خود خیره می‌سازد. کادربندی تصویری فیلم، چنان شگفت‌آور، شکوهمند و چشم‌نواز ازکاردرآمده است که به شکل بیمارگونه‌ای وسوسه و ترغیب شدم تا نام مدیر فیلم‌برداری این اثر شایسته را بدانم و هنگامی‌که چشمانم به اسم کلودیو میراندا اُفتاد، متوجه شدم که این زیبایی، توانمندی و آفرینندگی هُنرمندانه بی‌دلیل نبوده و یک فیلم‌بردار حرفه‌ای و برنده‌ی اُسکار، پشت دوربین فیلم‌برداری این اثر نشسته است و تنها به گفتن همین موضوع اکتفا می‌کنم که کلودیو میراندا، مدیر فیلم‌برداری فیلم‌هایی نظیر Life of Pi و The Curious Case of Benjamin Button بوده است. حال توانایی میراندا در قاب‌بندی فیلم Oblivion نیز بماند که اتفاقاً جوزف کاسینسکی کارگردان آن بوده و بدون اغراق، جز فیلم‌های علمی- تخیلی کم‌بها داده‌شده‌ و البته قابل‌احترام چند سال اخیر است و فیلم‌برداری خوش‌فُرم آن، دست‌کمی از همین تنها دلاوران ندارد. درنهایت این‌که تعریف و تمجید بیش‌ازحد من شاید فایده‌ای نداشته باشد و اتفاقاً ممکن است نتیجه‌ای معکوس دهد و سبب لوث شدن قضیه شود بنابراین به‌جای پُرحرفی اضافه، شما را به تماشای این فیلم ارجاع می‌دهم تا به کیفیّت بالای فُرم بصری و روایت تصویری دل‌پذیر آن، پی ببرید و ببینید که چگونه برداشت‌ها و شات‌های باز و گسترده از مناظر زیبا و بدیع که با آتش سوزان، حرارت تهوّع‌آور و دودهای خاکستری خفه‌کننده ترکیب‌شده است، چه حس متناقض‌نما، شوکه‌کننده و دیوانه‌واری از ترکیب معجون‌وار آرامش، تشویش و ازهم‌گسیختگی روان‌شناختی را در تماشاگر به وجود می‌آورد.

من شیفته و عاشق مجنون‌وار فیلم‌هایی هستم که در لحظات تراژدیک و غم‌افزایی که مرگ و نیستیِ جان‌فرسا و قریب‌الوقوع، سرنوشت تیره‌وتار و افسرده‌وار کاراکترها را یک‌به‌یک روشن می‌سازد، از موسیقی متن گوش‌نواز، جانکاه و مُستهلک‌کننده‌ی ژرفنای روان برخوردار باشند. موسیقی مسحورکننده و درعین‌حال تلخ و زهرآگینی که روان ازهم‌گسیخته‌ی تماشاگر را آرام‌آرام از درون بخراشد و او را چنان به اعماق ظُلمت‌زده‌ی دل‌مُردگی و پژمردگی فرساینده‌ی این روایت روان‌نژند پرتاب کند که تک‌تک ابعاد وجودی او، از هم بگسلد و این موسیقی ماتم‌زده و دل‌تنگ، نوای شکوهمندی است که به مدد توانمندی، درایت و خلاقیّت جوزف تراپنسی – آهنگساز این فیلم – آشکار و نمایان شده است و باید صادقانه اعتراف نمایم که در چند وقت اخیر، بعد از تماشای فیلم شاهکار Sweet Virginia که موسیقی و نوای خفه‌کننده و محزونش، مزرعه‌ی سرسبز و خوش‌منظر روان و ذهنم را در کسری از ثانیه، به برهوتی غُبارآلود و لم‌یزرع تبدیل کرد، تنها دلاوران، دومین فیلمی است که موسیقی‌اش – مخصوصاً در بخش پایان‌بندی آن – من را از درون، تُهی و پوچ نمود و با بر جای گذاشتن اندوهی گرانبار، حُزن‌آلود و جانکاه بر روی ذهنِ پژمان و خسته‌ام، آرام‌آرام از مقابل دیدگان اشک‌آلودم محو گردید.

درنهایت این‌که فیلم تنها دلاوران، ویترین و دریچه‌ای درخشان، پُرفروغ و هُنرمندانه از حضور فاخر و شگرف بازیگران طراز اول هالیوود است؛ از جف بریجز و جاش برولین گرفته تا جنیفر کانلی و مایلز تیلر و تیلور کیچ که بدون اغراق، همه‌ی آن‌ها در ایفای نقش واقع‌گرایانه، نظام‌مند و ملموس خود، بسیار موفق و سربلند بوده‌اند. در نحوه‌ی ایفای نقش کاراکترها، هیچ عُنصر غیرعادی، تصنّعی و تظاهرمآبانه‌ای وجود ندارد و ماهیّت روایی کاراکترها، به‌هیچ‌وجه مقوایی، پوشالی و نچسب نیست و روند شخصیت‌پردازی کاراکترهای اصلی فیلم، بسیار پرداخت‌شده، روایت‌مند، درگیرکننده و همدلانه پیش می‌رود. درواقع، کوچک‌ترین عیب، ایراد و خدشه‌ای به فرآیند شخصیت‌پردازی کاراکترها، وارد نیست و ایفای نقش بازیگران، کاملاً باورپذیر، یکدست و درعین‌حال هدفمند ازکاردرآمده است. البته این جلوه‌گری هُنرمندانه‌ی بازیگران، در وهله‌ی اول، نتیجه‌ی یک فیلم‌نامه‌ی بسیار قوی و ساختارمند و در وهله‌ی دوم، نتیجه‌ی کارگردانی بی‌نقص و هوشمندانه‌ی جوزف کاسینسکی و توانمندی ژرف و ستودنی بازیگران در بازیگری است. همچنین لازم است که در پایان اختصاصاً به بازی تأمّل‌برانگیز جاش برولین و مایلز تیلر نیز اشاره نمایم که به‌خوبی توانسته‌اند درگیری‌های ذهنی و دغدغه‌های روان‌شناختی یک آتش‌نشان را به منصه‌ی ظهور برسانند و از یک کاراکتر خام احتمالاً کلیشه‌ای و مقوایی، شخصیتی پُرپیچ‌وخم، چندلایه و اندیشناک خلق کنند و با این نمایش، توانسته‌اند یکی از بهترین و قوی‌ترین هُنرنمایی‌هایشان را در طول سالیان بازیگری خود، ارائه دهند.

در پایان، یک پرسش اساسی و بُنیادی بعد از تماشای این فیلم به ذهن پریشانم خطور نمود؛ پرسشی که همچون موریانه‌ای موذی و شیطان‌صفت، به جانِ منطق انتزاعی‌ام و شالوده‌ی عقلانی- هیجانی آن، اُفتاده بود و آرام‌آرام به دنبال ازهم‌گسستن تاروپود و تباهی ویرانگر بُنیان ذهنم بود و آن پرسش محوری، این بود که در این دنیای تیره‌وتار، ازهم‌گسیخته و به‌غایت پوچ، قهرمان حقیقی کیست؟ در دنیایی که قهرمانان عجیب‌وغریب و به‌غایت فانتزی از کاپیتان آمریکا و مرد آهنی گرفته تا مرد مورچه‌ای و بتمن و سوپرمن در حال بالا رفتن از سر و کول سینمای روان‌رنجور و آشفته‌حال و لت‌وپار کردن و نابودی دشمنان واقعی و غیرواقعی پوشالی هستند، حقیقتاً یافتن، شناختن و درک کردن همدلانه‌ی قهرمانان واقعی، فرآیند بسیار دشوار، طاقت‌فرسا و مُضمحل‌کننده‌ای است که روان را می‌فرساید و ذهن را فرومانده می‌کند و فیلم تنها دلاوران، روایت قهرمانان فراموش‌شده‌ای است که در تاریکی‌های سایه‌وار، سکوت خلأ مانند و گمنامی محض، بدون ادّعا، تظاهر و خودنمایی هیستریک بیهوده، جان‌برکف، به استقبال مرگ و نیستی ابدی رفته‌اند و پایان تراژدیک زندگی آنان، به قول اریک مارش – جاش برولین – زیبا و چشم‌نوازترین و درعین‌حال وحشتناک‌ترین چیزی است که همه‌ی ما، احتمالاً در عمر محدود و تباه‌شده‌ی خویش، تماشا کرده‌ایم. درنهایت این‌که فیلم تنها دلاوران، یک اثر زندگینامه‌ای شاهکار و به‌غایت افسرده‌کننده است. روایتی است که تماشای عاقلانه‌ی آن، انسان را به ژرفنای غم‌ها، اندوه‌ها و دل‌مُردگی‌های شناخت و درک انسانی فرومی‌برد و ندیدن جاهلانه‌ی آن، به‌مثابه‌ی فرار از واقعیت تلخ زندگی – مرگ – است و نادیده گرفتن و اعتنا نکردن به این پرسش اساسی است که یک زندگی شکوهمند، شایسته و قابل‌احترام، در بستر گمنامی و روزمرگی کسالت‌بار، بی‌اثر و پوچ به پایان برسد بهتر، سزاوارتر و معنی‌دارتر است یا این‌که به شکل قهرمانانه، ایثارگرانه و دراماتیک، در عُمق سوزان و هولناک شراره‌های بی‌رحم آتش، تراژدیک‌وار خاتمه یابد؟ انتخاب با شماست.

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • somadland says:

    نمی‌دونم چه اصراری دارید که تو نقدهاتون از کلمات سخت و پیچیده استفاده کنید!
    آدم نقدهای آقای علوی رو میخونه، یاد اشعار دوره خراسانی میفته

  • امیر says:

    مشتی یکم روون تر حرف بزنی….مگه تو عهد عتیق زندگی میکنی… اصلا مهم نیست چقدر حرفات خوبه ها اینقدر بد و سخت حرف میزنی که آدم رغبت نمیکنه بخونه