نشست مطبوعاتی «الیور استون» در سی و ششمین جشنواره جهانی فجر برگزار شد

25 April 2018 - 15:15

 سرشناس‌ترین مهمان سی و ششمین جشنواره جهانی فجر الیور استون امروز (چهارشنبه) در پردیس چارسو حاضر شد و به پرسش‌های خبرنگاران و اهالی رسانه پاسخ گفت. در این نشست مطبوعاتی امیر اسفندیاری نیز در کنار استون حضور داشت. کارگردان برنده اسکار که آخرین‌بار دو سال پیش فیلم «اسنودن» را بر پرده سینماها داشت، از اولین تجربه سفرش به ایران و تماشای فیلم‌های ایرانی، گرایشش به ساخت فیلم مستند و… حرف‌های جالبی زده است که در ادامه می‌خوانید.

شما گرم‌ترین میزبان‌های من بودید

مهم‌ترین نکته در ارتباط با اولین تجربه سفر من به ایران میزبانی گرم شما بود. همه کسانی که دیدم چه در لابی هتل چه در فضای جشنواره و در طول سفرم به اصفهان، با لبخندهای گرم از من استقبال کردند. و همین‌جا بود که دوباره اهمیت سینما بهم یادآوری شد، این‌که چطور زبان فیلم می‌تواند با همه انسان‌ها در سراسر دنیا ارتباط برقرار کند.

همیشه سینمای ایران را تحسین کرده‌ام

در طول سالیان گذشته، حدود بیست فیلم ایرانی دیده‌ام اما از من نخواهید به‌طور مشخص به اسم فیلم یا کارگردان خاصی اشاره کنم، چون من برای به روز نگه داشتن خودم فیلم زیاد می‌بینم و اسامی در خاطرم نمی‌ماند. همیشه سینمای ایران را تحسین کرده‌ام. در همین مدت، به تماشای ده فیلم ایرانی نشسته‌ام. سعی می‌کنم تولیدات روز سینمای آسیای میانه را دنبال کنم. جشنواره جهانی فجر هم فرصت بسیار خوبی شد برای این‌که با فراغ بال به تماشای فیلم‌ها بنشینم و بدون این‌که دغدغه اکران فیلم خودم و نشست خبری و نقدش را داشته باشم از فضای جشنواره لذت ببرم.

منتظر فرصت مناسب در وقت مناسب بودم

ایران علاوه بر تاریخ غنی‌اش، همیشه یکی از بزرگ‌ترین مراکز فرهنگی جهان بوده و من همیشه به این کشور علاقه‌مند بودم. موجودیت ۲۵۰۰ ساله ایران بر روی نقشه جهان قابل انکار نیست. تا به حال هم مشغله‌های کاری اجازه نداده بود به ایران سفر کنم و من در انتظار فرصتی مناسب در زمانی مناسب بودم که به ایران بیایم. همان‌طور که پسرم شان چند سال پیش به اینجا سفر کرده بود و به گفته خودش اوقات بسیار خوشی را سپری کرده بود.

عاشق «سد معبر» شدیم

من پارسال در هیات داوری جشنواره فیلم بوسان حضور داشتم. در آن جشنواره هم مثل اینجا کلی فیلم‌های آسیایی خوب تماشا کردم. من و هیات داوری عاشق فیلم ایرانی «سد معبر» شدیم و جایزه اصلی جشنواره را مشترکا به این فیلم و یک فیلم کره‌ای اهدا کردیم. صداقت این فیلم در بیان معضلات تهران و ایران و نمایش ارتباط فساد و آشفتگی جاری در شهرداری تهران قابل ستایش است. نکته دقیقا اینجاست که مسایل روزمره و معضلاتی از این قبیل صرفا مختص تهران و ایران نیست در شهری مثل نیویورک هم وجود دارد، اما این‌که ما توانستیم با چنین فضایی در ایران آشنا شویم اتفاق بسیار جالبی بود. خط داستانی فیلم بسیار جذاب بود و مخاطب را به دنبال خودش می‌کشید. ضمن این‌که شخصیت اصلی فیلم که یک مامور (حامد بهداد) بود بازی درخشانی را به نمایش گذاشت.

بازگشت به مستندسازی روحم را تازه می‌کند

من خودم را ژورنالیست نمی‌دانم. من دراماتیست (داستان‌پرداز) هستم و زمانی‌که از درام ساختن خسته می‌شوم و به دنبال زنگ تفریحی در سینما هستم به سمت مستندسازی بازگشت می‌کنم. فیلم مستند و سر و کار داشتن با واقعیت و آدم‌های واقعی از جمله رهبران سیاسی دنیا روحم را تازه می‌کند. من با مهم‌ترین رهبران سیاسی دنیا مثل فیدل کاسترو، هوگو چاوز، ولادیمیر پوتین، یاسر عرفات و بنیامین نتانیاهو ملاقات داشته‌ام و درباره‌شان فیلم ساخته‌ام.

هیچ‌وقت قصد نداشتم درباره احمدی‌نژاد فیلم بسازم

در حال حاضر برنامه خاصی برای فیلم ساختن درباره سیاستمداران ایرانی ندارم. شایعه فیلم ساختن درباره احمدی‌نژاد که چند سال پیش سر زبان‌ها افتاد خبر جعلی بود و همین‌جا قویا تکذیبش می‌کنم. من هرگز از احمدی‌نژاد درخواست نکردم فیلمی درباره‌اش بسازم و اصلا نمی‌دانم منشاء چنین شایعه‌ای از کجاست اما باور کنید من آن‌قدرها هم فیلمساز جاه‌طلبی نیستم!

سناریوهای متناقضی درباره داعش وجود دارد

ما در حال حاضر در جهانی زندگی می‌کنیم که بسیار سیاسی است. قاسم سلیمانی هنوز در قید حیات است و باید ببینیم ماجرای نبرد با داعش به کجا می‌رسد. در حال حاضر، سناریوهای متناقضی درباره داعش وجود دارد که فیلم ساختن درباره این موضوع را سخت می‌کند. نیروهای زیادی سد راه ساخت چنین فیلمی خواهند شد. برای مثال امریکا، اسراییل و عربستان قطعا روایت شما را قبول نخواهند داشت اما معنایش این نیست که شما نمی‌توانید در ایران فیلمی با چنین سوژه‌ای بسازید. فعلا باید منتظر ماند و دید آینده آبستن چه وقایعی است.

اگر من تصمیم‌گیرنده بودم اجازه می‌دادم پناهی به کن برود

شخصا آشنایی چندانی با جعفر پناهی ندارم اما می‌دانم سه، چهار فیلم تحسین شده در کارنامه‌اش دارد. از نظر من، مهم‌ترین اتفاق برای هر فیلمساز این است که بتواند فیلم مورد نظرش را بسازد. حالا گاهی ممکن است بتواند در هنگام نمایش فیلمش در عرصه‌های بین‌المللی حور داشته باشد و گاهی هم نه. من در جریان جزییات سیاسی مورد پناهی نیستم و ممکن است اظهار نظر در این‌باره میزبانانم را آزرده‌خاطر کند. با این حال، من اگر تصمیم‌گیرنده بودم اجازه می‌دادم پناهی برای نمایش فیلم جدیدش در کن حاضر شود، چرا که موافق آزادی بیان هنری تا جای ممکن هستم.

نقدم به فیلم‌های یکنواخت جشنواره‌ای در سراسر دنیا بود!

یادم نمی‌آید که در جریان مستر کلاس به‌طور مشخص به سینمای هند یا ایران اشاره کرده باشم. بعدا که آن نقل قول را به من نشان دادند متعجب شدم. من در آن جلسه که با حضور دانشجوهای فیلمسازی برگزار شد به‌طور کلی درباره فیلم‌های جشنواره‌ای در سراسر دنیا حرف ‌زدم که اغلب ریتم یکنواخت و خسته‌کننده دارند. توصیه‌ام این بود که تا جای ممکن فیلم‌های هیجان‌انگیز بسازید. تامید کردم بهترین فرمول فیلمسازی از نظر من یک چیز است: تنش، تنش و تنش. ممکن است لزوما شما با این حرف من موافق نباشید.

بیلی وایلدر فیلمساز و منتقد را حتما می‌شناسید. وقتی فیلم «نیکسن» را ساختم به من انتقاد کرد که چرا یک فیلم را سه ساعت و ده دقیقه کش می‌دهی. حرفت را بزن و تمامش کن. فهمیدم که این آدم از فیلم کوتاه خوشش می‌آید. البته خودم نیکسن را دوست داشتم و به نظرم فیلم به قدر کافی تنش و کشمکش داشت. به این حال، فراموش نکنید که در این حوزه نظرات و سلایق بسیار شخصی است.

در مورد «اسکندر» از همکاری با وارنرها پشیمانم

همین‌جا باید در مورد فیلم «اسکندر» موضوعی را روشن کنم. نسخه اصلی فیلم که توسط خود من در سال ۲۰۰۴ تدوین شد سه ساعت و ۲۶ دقیقه‌ست. سال ۲۰۱۴، نسخه‌ای از فیلم در سایت آمازون در دسترس کاربران قرار گرفت و برادران وارنر هم نسخه دی وی دی فیلم را منتشر کردند که در بازار با استقبال خوبی روبه‌رو شد و چند میلیون دلار فروش کرد. با این حال، این نسخه مورد تایید من نیست و تدوین آن طبق سلیقه شخصی کمپانی برادران وارنر اعمال شده است. آنها مرا ناچار به حذف صحنه‌های زیادی کردند که از نظر من آسیب‌زننده بود و من اساسا اشتباه کردم به همکاری با این استودیو ادامه دادم. از آن زمان تا به حال، درباره این موضوع بارها و بارها نوشته‌ام و همچنان هم این نکته را گوشزد می‌کنم که از همکاری با وارنرها پشیمانم. البته این نکته را هم بگویم که یکی از بدشانسی‌های فیلم من زمان اکران آن بود که درست چند وقت بعد از آن، جرج بوش علیه عراق اعلان جنگ کرد و فیلم من به اثری ضد ایرانی تعبیر شد.

واکنش بی‌مورد رسانه‌های اسراییلی به حضورم در ایران

تنها انتقاد بی‌موردی که در این مدت بابت سفرم به ایران از من صورت گرفته، از سوی رسانه‌های افراطی و محافظه‌کار اسراییلی مطرح شده است. اتفاقا امثال همین رسانه‌ها، انتشار خبر جعلی فیلم ساختن درباره احمدی نژاد را شروع کردند. تا الان تنها واکنشی که بابت سفرم به ایران دریافت کرده‌ام همین بوده.

سیاست‌های امریکا ناقض حقوق بشر است

از سال ۲۰۰۱ به بعد و با رسیدن جرج دبلیو بوش به مقام رییس جمهوری، الگوی تغییر رژیم‌های خاورمیانه دنبال شد. بوش یا اوباما یا ترامپ فرقی ندارند، این الگو با به راه انداختن آتش جنگ در افغانستان، عراق، لیبی، لبنان، و تا حد چشمگیری سوریه آغاز شد و هدف نهایی ایران است. سیاست مشمئزکننده‌ای که دولتمردان امریکا از آن به عنوان «تخریب خلاقانه» یاد می‌کنند و میلیون‌ها زندگی را در سراسر دنیا نابود کرده اما از نظر خودشان اشکالی ندارد چون ثروت، نفت و منابع طبیعی در خاورمیانه است و باید تحت کنترل در بیاید. فیلمسازی مستند بهترین شیوه برای پوشش مبحث جنگ در منطقه خاور میانه‌ست و هیچ ایده‌ای ندارم که چطور یک فیلم درام می‌تواند چنین مبحث عظیمی را به تصویر بکشد.

بی اعتنایی امریکایی‌ها برایم دردناک است

وقتی فیلم «دبلیو.» را با محوریت جرج بوش پسر ساختم، واکنش مردم به این فیلم بی‌تفاوتی بود و این خیلی دردناک است. چون هر فیلمساز فقط یک‌بار در زندگی‌اش فرصت دارد به یک موضوع خاص آن‌طور که دلش می‌خواهد بپردازد‌. در آن فیلم سکانسی طولانی هست که اعضای شورای امنیت ملی امریکا دور هم جمع شده‌اند. ریچارد درایفوس که نقش دیک چینی را بازی کرده به سمت نقشه دنیا می‌رود و اشاره می‌کند ثروت، نفت و منابع طبیعی در خاور میانه‌ست، تهران را نشان می‌دهد و بعد این جمله را ادا می‌کند که «مردان واقعی عازم بغداد می‌شوند»، در همان حال کسی از او می‌پرسد: «استراتژی خروج‌مان چیست» و چینی پاسخ می‌دهد: «خروجی در کار نخواهد بود!» این‌همه فاجعه در عراق رخ داد اما مردم دیگر مثل گذشته حساس نیستند. تاریخ را باید مطالعه کرد و از آن درس گرفت. امریکا هر جا لازم بداند معاهدات بین‌المللی را نقض می‌کند و زیر پا می‌گذارد. مگر هنگام حمله به عراق ما از سوی سازمان ملل متحد مجوز داشتیم؟ نه! و حمله کردیم. برای دولتمردان امریکایی معاهدات بین‌المللی نقض‌شدنی‌اند.

آزادی بیان هنری در همه جای دنیا تحت‌الشعاع امنیت ملی است

من به سختی هزینه ساخت فیلم «دبلیو» را جور کردم، چون استودیوها سرمایه‌گذاری نمی‌کنند. سانسور را در لباس محدودیت اقتصادی به فیلمساز تحمیل می‌کنند. دست آخر هم فیلم فروش متوسطی در گیشه داشت‌ برای فیلم «اسنودن» که سال ۲۰۱۶ ساختم حتی یک پنی هم از استوذیوهای امریکایی دریافت نکردم و در نهایت، آلمان و فرانسه حاضر به تامین بودجه فیلم شدند، جایی‌که طبق آمار بیش از ۶۵ درصد مردم ادوارد اسنودن را فردی آزادیخواه می‌دانند. در حالی‌که در امریکا فقط ۳۵ درصد مردم با او همراه‌اند و بقیه اسنودن را به عنوان کسی می‌شناسند که رازها را افشا کرد!

دست آخر هم یک پخش‌کننده بسیار کوچک حاضر شد این فیلم را در امریکا نمایش بدهد و در حالی‌که فیلم باید در جشنواره کن اکران می‌شد به دلیل مخالفت استودیوی پخش‌کننده، «اسنودن» اول در امریکا روی پرده رفت و متاسفانه در گیشه شکست خورد. البته بعدا در سینماهای اروپا از آن استقبال شد.

در فیلم «سد معبر» من بیان اعتراض‌آمیز را در قالب خشم دیدم. پس شما هم می‌توانید در فیلم‌هایتان انتقاد کنید. تنها راه دور زدن نظام سانسور، ظرافت داشتن در شیوه انتقاد است. من درباره ایران اطلاعات کافی ندارم ولی می‌دانم در همه جای دنیا برای پاسداری از امنیت ملی گام‌های سختگیرانه‌ای برداشته می‌شود و این موضوع محدود به امریکا، ایران و یا روسیه نیست.

برای مکرون و سیاست فرانسه متاسفم

دیشب وقتی به اتاقم در هتل برگشتم در اخبار تلویزیون ایران دیدم که امانوئل مکرون دوشادوش ترامپ ایستاده و دارند درباره لزوم بازبینی توافق هسته‌ای ایران حرف می‌زنند. خیلی متاسف شدم‌. من مادرم فرانسوی بوده و بنابراین نیمه فرانسوی محسوب می‌شوم‌. زمانی را به یاد آوردم که ژاک شیراک از مشارکت در حمله به بغداد خودداری کرد و مقتدرانه به بوش «نه» گفت‌. در حالی که مکرون جوان بدون حافظه و شناخت کافی از تاریخ، سعی دارد به شیوه سارکوزی از طریق دوستی با امریکا، فرانسه را مقتدر و قدرتمند جلوه بدهد اما متوجه نیست این سیاست بازگشت به دوران استعمارگری و امپریالیسم است. تماشای چنین صحنه‌ای در اخبار برایم بسیار غم‌انگیز بود و خاطرم مکدر شد.

دید مردم امریکا بسیار محدود است

در این صد سال مردم امریکا هنوز یاد نگرفته‌اند فیلم زیرنویس‌دار تماشا کنند. به همین دلیل هم سینمای فرانسه هنوز نتوانسته در میان مخاطبان سبنما در امریکا نفوذ پیدا کند، چطور می‌شود انتظار داشت این اتفاق برای سینمای ایران و چین رخ بدهد؟

امریکا به لحاظ جغرافیایی کشوری عظیم اما متاسفانه منزوی است. امریکایی‌ها مردمانی از خود متشکرند و به خودشان و صنعت فیلمسازی‌شان می‌بالند. برای درک سینمای دیگر کشورها، مردم امریکا باید بیش‌تر سفر کنند در حالی‌که اکثریت‌شان حتی گذرنامه‌ هم ندارند. اگرچه با حضور پلتفرم‌های ثروتمندی مانند نتفلیکس فضا تا حدودی در حال تغییر است. از آن‌جایی که این کمپانی به دنبال پول است و ممکن است از فیلمسازها بهره‌کشی هم کند اما امیدوارم دست‌کم باعث رشد تعامل تجاری و بین‌المللی شود.

منبع: آی‌سینما – ایسنا

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.