نقد و بررسی فیلم Ready Player One + نقد ویدیویی

23 July 2018 - 17:58

آینده نزدیک و ترسناکی را تصور کنید که دنیای واقعی به مکانی بی‌روح و خسته‌کننده‌ تبدیل شده است و انسان‌ها به واقعیت‌‌ مجازی پناه برده‌اند تا در دنیای خیالی بازی‌های ویدیویی زندگی‌ خود را سپری کنند. مکانی که در آن تکنولوژی ابزاری برای خدمت و یاری انسان‌ نیست؛ بلکه ارباب و حاکم انسان‌‌ها و دنیایشان شده است. چنین آینده‌ای با توجه به پیشرفت عجیب‌وغریب تکنولوژی در عصر حاضر، چندان دور از انتظار و غیرممکن نیست؛ دنیایی تکنولوژی‌زده که زندگی واقعی در آن به فراموشی سپرده شده است. جدیدترین اثر استیون اسپیلبرگ (Steven Spielberg) پرآوازه که بر اساس رمان علمی تخیلی Ready Player One «بازیکن شماره یک آماده» نوشته ارنست کلاین (Ernest Cline) ساخته شده است، در چنین دنیایی جریان دارد و ماجرایش درباره‌ی بازی‌های ویدیویی است. در ادامه با نقد و بررسی فیلم Ready Player One «بازیکن شماره یک آماده» در سایت سینماگیمفا (سینما فارس) همراه باشید.

نقد ویدیویی:

هشدار: ممکن است ادامه مطلب حاوی اسپویل جزیی از داستان فیلم باشد.

هنگامی‌که بازی Adventure برای کنسول آتاری ۲۶۰۰ ساخته‌ می‌شد، آتاری برای اینکه سازندگان بازی‌هایش توسط رقبایش در آن زمان شناخته و جذب نشوند، تصمیم گرفت که نام سازندگان را در بازی نشان ندهد (هرچند همین کار باعث شد تا بعضی از این سازندگان خود شرکت را ترک کنند). وارن رابیننت، سازنده بازی Adventure، هم با این کار مخالف بود و این ایده را عدم احترام به سازنده می‌دانست. به همین خاطر، او در بازی یک مکان مخفی را تعبیه کرد که بازیکن با پیدا کردن آن مکان خاص و مخفی پیامی را مشاهده می‌کرد که نام سازنده‌‌ی بازی را نشان می‌داد. رابیننت در مصاحبه‌ای اعلام کرده بود که او این کار را برای ایجاد یک امضا برای اثرش انجام داده بود اما به‌هرحال سرنوشت به‌گونه‌ای رقم خورد که این کار توجه بسیاری از بازی بازان را جلب کرد و حتی آتاری نیز از آن استقبال کرد. این‌گونه بود که اولین ایستر اگ تاریخ در یک بازی قرار داده شد. هرچند، بعدها در تحقیقاتی که انجام شد مشخص گردید که چند سال قبل در بازی Starship 1 که برای دستگاه‌‌های آرکید آتاری عرضه شد بود، یک ایستر اگ قرار داشت و درواقع شاید این بازی اولین اثری باشد که از ایستر اگ استفاده کرده است (اگر قبل از آن بازی دیگری این کار را نکرده باشد!) اما به‌هرحال این Adventure بود که این نکات مخفی و شوخی‌ها را در رسانه‌ها باب کرد و باعث شکل‌گیری و پایه‌ریزی ایستر اگ ها شد. ممکن است اکنون با خود بپرسید که همه‌ی این‌ها چه ربطی به فیلم «بازیکن شماره یک آماده» دارد. اگر Adventure یا Starship 1 اولین آثاری باشند که در اثری ایستر اگ قراردادند، قطعاً Ready Player One هم یکی از آثاری است که بیش‌ترین تعداد ایستر اگ‌ها را در خود جای داده است (بیش از ۲۰۰ ایستر اگ را در فیلم پیداکرده‌اند!). البته، بحث‌ ایستر اگ ها در «بازیکن شماره یک آماده» فقط به تعداد فراوان آن‌ها برنمی‌گردد، بلکه در داستان و بطن اتفاقات آن نقش عمده‌ای دارد. درواقع، ایستر اگ‌ در تار و پود Ready Player One تنیده شده است و در همه جای فیلم حضوری فعال دارد.

داستان فیلم در سال ۲۰۴۵ میلادی رخ می‌دهد. در زمانی که دنیای واقعی دیگر رنگ و بوی خود را از دست داده است و فضای مرده و دیستوپیایی به خود گرفته است، زندگی مردم با یک بازی در واقعیت مجازی عجین شده است. این بازی که توسط فرد خلاقی به نام جیمز هلیدی ( با بازی مارک رایلنس)، ساخته شده، در واقع یک دنیای کامل و خیالی درون واقعیت مجازی است؛ دنیایی که با نام OASIS (اوئسیس) شناخته می‌شود. پس از مرگ جیمز هلیدی، او از طریق شخصیت مجازی و آواتارش در دنیای اوئسیس از یک مسابقه رونمایی می‌کند. مسابقه‌ای که بازیکنان باید ایستر اگ بازی را پیدا کنند و پس از آن صاحب شرکت صاحب اوئسیس و همین‌طور خود بازی می‌شوند. اما برای دست‌یابی به این ایستر اگ، ابتدا باید از طریق سه چالش دشوار سه کلید را به دست آورند. شخصیت اصلی داستان یعنی وید واتز (با بازی تای شرایدن) که نام انتخابی‌ او در دنیای اوئسیس پارزیوال است، به همراه چهار دوست دیگرش یعنی آرتمیس (با بازی اولیویا کوک)، ایچ (با بازی لینا ویث)، دایتو (با بازی وین موریساکی) و شو (با بازی فیلیپ ژائو) به دنبال تصاحب این سه کلید و در نهایت ایستر اگ بازی هستند. اما هیچ‌گاه کار به همین راحتی نیست. علاوه بر سختی چالش‌های پیش روی شخصیت‌های اصلی، شرکتی به نام IOI وجود دارد که به همراه مدیرش یعنی نولان سورنتو (با بازی بن مندلسون) طرف شر و منفی داستان را می‌گردانند. ارتباط و همکاری پنج شخصیت اصلی داستان و در رأس آن‌ها پارزیوال و آرتمیس که معشوقه‌ی یکدیگر نیز هستند، جالب‌توجه است ولی بااین‌وجود روابط بین شخصیت‌ها در دنیای واقعی و به‌خصوص در مواجه با شخصیت منفی یعنی نولان سورنتو بسیار کلیشه‌ای از آب در آمده است. البته خود شخصیت نولان سورنتو نیز از آن‌ تیپ‌های تکراری استفاده‌شده و فراوان در چنین فیلم‌هایی است.

داستان فیلم بیش‌تر بر روی جهان مجازی و دنیای اوئسیس تمرکز دارد و جذابیت و نکته‌ی قوت آن هم در همین بخش است و حتی در بعضی قسمت‌ها احساس می‌شود که خطر بزرگی که دنیای واقعی مرده و بی‌روح فیلم را تهدید می‌کند به فراموشی سپرده شده است. اینکه داستان درون یک بازی ویدیویی دنبال می‌شود، فرصت بسیار مناسبی را در اختیار نویسنده قرار داده تا با استفاده از المان‌ها و اصطلاحات معروف و مخصوص این بازی‌ها جذابیت و رنگ ‌و بوی ویژه‌ای به فیلم ببخشد. طبیعتاً برای درک و برقراری ارتباط بیش‌تر با بعضی سکانس‌ها، گیمرها از مزیت ویژه‌ای برخوردارند و با فیلم و فیلم‌نامه ارتباط بیش‌تری برقرار خواهند کرد اما متأسفانه، فیلم‌نامه و سیر داستانی فیلم پیچیدگی و عمق خاصی ندارد و به‌جای آن سعی کرده با همین جذابیت‌ها و اشارات فراوان به آثار برجسته گیم و سینما و همین‌طور فرهنگ‌عامه بیننده را با خود همراه کند. بزرگ‌ترین ضعف فیلم نیز همین عدم پختگی فیلم‌نامه است که لطمه‌ی بزرگی نیز به فیلم زده است. برترین سکانس‌های فیلم در همین چالش‌های برای یافتن کلیدهای بازی یافت می‌شود. چالش اول یک مسابقه اتومبیل‌رانی است که حسی همچون یک بازی ریسینگ سریع و البته پر زدوخورد را القا می‌کند. موسیقی و صداگذاری هیجان‌انگیز در کنار جلوه‌های ویژه ستودنی در خلق این سکانس تأثیری کلیدی داشته‌اند. اما اوضاع در چالش دوم بهتر هم می‌شود و با یکی از بهترین لحظات فیلم روبه‌رو هستیم. سکانسی که اسپیلبرگ مخاطب را به درون قاب‌های به‌یادماندنی Shining «درخشش» استنلی کوبریک افسانه‌ای می‌برد و گریزی به یکی از بهترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما می‌زند. اسپیلبرگ با نشان دادن سکانس‌های معروف «درخشش» و قرار دادن شخصیت‌های داستان در مواجه با آن نه‌تنها سعی دارد حس نوستالژی را در بیننده زنده کند بلکه با موسیقی تأثیرگذار و ایجاد تعلیق سکانسی درخور توجه خلق می‌کند که گویی این سکانس ادای احترامی به کوبریک است. همین‌طور نبرد پایانی فیلم که به‌واسطه رسیدن به چالش سوم شکل می‌گیرد جذابیت خاص خودش را دارد و علاوه بر اکشن جالبش، هر گوشه صحنه را که نگاه کنیم شخصیتی معروف از بازی‌ها؛ فیلم‌ها یا انیمیشن‌ها می‌بینیم.
کرکترها در دنیای اوئسیس از شخصیت‌‌پردازی خوبی بهره‌مند هستند اما به همان شخصیت‌ها در دنیای واقعی درون فیلم چندان توجه زیادی نشده است. این امر، شخصیت‌‌پردازی آن‌ها را در آن‌سوی قصه دچار اشکالات قابل‌توجه‌ای کرده است. در این خصوص، نقش‌آفرینی بازیگران نیز کمکی به شخصیت‌‌ها نکرده است. بازیگران عملکرد بدی را از خود نشان نداده‌اند اما نکته استثنایی یا خیره‌کننده‌ای هم در بازی آن‌ها شاهد نیستیم که بتواند کمکی به جلو بردن شخصیت‌هایشان در داستان کند.

طبیعتاً به دلیل محتوای فیلم، شاهد جلوه‌های ویژه بسیار زیادی هستیم که خوشبختانه این جلوه‌ها به‌صورت چشم‌نواز و خیره‌کننده‌ای در فیلم استفاده شده‌اند. اسپلیبرگ سعی کرده عمده‌‌ی جذابیت فیلمش را از طریق این صحنه‌های پر زرق‌وبرق تأمین کند. استفاده فراوان از چنین افکت‌ها و جلوه‌هایی موجب شده لحظات زیادی از فیلم همچون یک انیمیشن یا بازی‌ ویدیویی بماند که همین موضوع ممکن است بخش زیادی از مخاطبان جدی‌تر سینما را دلسرد کند. البته، به لطف همین جلوه‌های کامپیوتری است که توانسته‌ایم این حد صحنه‌های اکشن و ارجاعات مختلف به آثار مختلف سینما و گیم رو ببینیم. احتمالاً به تصور کشیدن دنیای اوئسیس در فرم و قالبی غیر از این، چندان وفادارانه و مطلوب از آب درنمی‌آمد.

اسپیلبرگ در Ready Player One «بازیکن شماره یک آماده» بازگشتی موفق به دنیاهای ماجراجویانه خیالی و موردپسند جوانان و همچنین خودش داشته است. هرچند که محوریت اصلی فیلم بر پایه‌ نوستالژی‌ و اشارات ریز و درشت به فرهنگ‌عامه بوده و طرفدارانش را نیز از همین طریق به دست آورده، اما محتوای عمیق‌تر و مهم‌تری نیز در فیلم‌نامه‌ی سطحی و کم‌عمق اثر نهفته است. محتوایی که نشان می‌دهد تخیل عنصری ضروری و غیرقابل حذف در زندگی انسان است اما گم‌شدن در دنیای بی‌کران این تخیلات و همچنین متکی شدن افراطی به تکنولوژی می‌تواند به قیمت از دست دادن طبیعت و واقعیت زندگی‌هایمان تمام شود و کاملاً متکی شدن به تکنولوژی می‌تواند زیان‌های جبران ناپذیری داشته باشد. احتمالاً اسپیلبرگ ایده‌آل‌ترین گزینه برای به تصویر کشیدن دنیای خلق‌شده توسط ارنست کلاین در پرده‌های نقره‌ای سینما بوده است.

زمان ثابت خواهد کرد که آیا اقتباس استیون اسپیلبرگ از کتاب «بازیکن شماره یک آماده» اثری درخشان در کارنامه‌ی این کارگردان خوش‌نام هالیوودی خواهد بود یا خیر اما برای زمان حال می‌توانیم بگوییم که این فیلم اثری پرشور با جلوه‌های ویژه تماشایی است که طرفداران مخصوص خودش را می‌تواند به‌راحتی جذب و هیجان‌زده کند. در زمانه‌ای که اقتباس‌های فراوان و پرخرج از بازی‌های ویدیویی معروف سرانجامی جز شکست‌های تلخ و سهمگین ندارند و همچون تیری دردناک بر پیکره‌ی طرفداران فرود می‌آیند، اسپیلبرگ با ساخت اقتباسی از کتاب Ready Player One «بازیکن شماره یک آماده» که داستان و ماهیتش در رابطه با بازی‌هاست، فیلمی تحویل طرفداران داده است که همچون مرهمی دل‌نشین برای آنان عمل می‌کند. این فیلم شاید برای دوستداران جدی‌تر سینما فیلمی متوسط یا با اغماض خوب تلقی شود اما برای طیف خاص مخاطبان خود، به‌ویژه گیمرها، یک تجربه‌ی استثنایی، ضروری و به‌یادماندنی خواهد بود.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • akbarof says:

    ممنونم بابت نقد ویدئویی واقعا تدوین و صداگذاریش عالی بود
    فیلم فیلمی جالب و سرگرم کننده ای بود اما اصلا ماندگار و خاطره انگیز نخواهد بود همان طور هم که گفتید بزرگ ترین ضربه فیلم رو فیلمنامه اون زد داستانی ابکی و کلیشه ای مثله بسیاری از بازی های امروزی. نجات دنیا توسط یک منجی اما اینبار در دنیای مجازی
    این فیلم البته از نظر موسیقی و جلوه های ویژه و هنری چیزی کم نذاشت.
    استیون اسپیلبرگ هم بهتره بره سراغ ایندیانا جونز که خیلی وقته منتظریم

  • مازیار همتی says:

    تشکر از مقاله و به خصوص نقد ویدیویی ایده بسیار جالبی هست.

  • علی قربانی says:

    فیلم معمولی بود
    The Post رو بیشتر دوست داشتم

  • Adam.Dixon says:

    به اندازه کتاب خوب و مفهومی نبود اما فیلم سرگرم کننده‌ای بود و ازش لذت بردم. ممنون بخاطر نقد. نقد ویدیویی هم جالب بود.