سینما در گذر زمان، قسمت دهم: رئالیسم شاعرانه فرانسه

12 September 2018 - 10:00

یکی از نکاتی که عموم سینماگران جوان و اشخاص علاقه‌مند به هنر از آن غافل می‌شوند آشنایی با تاریخچه مدیوم مورد علاقه‌شان است. آفتی که در هنرمندان تازه‌کار بسیار شایع است و می‌تواند سبب بروز مشکلات بزرگ‌تری در آینده شود. چگونه یک فیلمساز جوان می‌تواند بدون دیدن هیچکاک، تعلیق را درک کرده و از آن در فیلم خود استفاده کند؟ چگونه یک سینماگر تازه‌کار بدون دیدن مورنائو و شوستروم می‌تواند فرم بفهمد و در نتیجه اثری بسازد که فرم داشته باشد؟ از سویی دیگر تفکری خطرناک از سوی بسیاری از هنرمندان -خصوصا دوستان آلترناتیو و آوانگارد- در حال تزریق به جامعه جوان هنر ایران و مسموم کردن آن است، مبنی بر اینکه چه کسی گفته ما نیاز به خواندن تئوری و دانستن تاریخ سینما داریم؟ قوانین را به دور بریزید و الله بختکی فیلم بسازید. نتیجه این تفکر هم می‌شود خروار خروار فیلم تجربی که با کج و راست کردن بی دلیل دوربین و ادا درآوردن با آن به دنبال پوشاندن ضعف خود در فهم و درک اصول اولیه سینما و تاریخ این مدیوم عظیم هستند و فیلمسازانی که هنوز دوربین ساده و مستحکم جان فورد را درک نکرده، می‌خواهند با تکان دادن بی‌خود دوربین روی دست صحنه دلهره‌آور خلق کنند. در سری مقالات تاریخ سینما سعی من بر این خواهد بود که نگاهی کلی و نسبتا مختصر به تاریخچه عظیم سینما داشته باشم تا خوانندگان و علاقه‌مندانی که زمان یا حوصله خواندن کتاب های قطور تاریخی مانند تاریخ سینمای دیوید بوردول و یا تاریخ سینمای کوک را ندارند با خواندن این مقالات آشنایی نسبی با تاریخ سینما پیدا کنند. امید است که شما خوانندگان عزیز با نظرات خود مرا هر چه بیشتر در نگارش این مقالات یاری فرمایید.

تصویری به قدمت تمام تاریخ!

در قسمت پیشین سری مقالات سینما در گذر زمان به فیلمسازان مهم در دهه بیست و سی میلادی پرداختیم. فیلمسازانی که نقش زیادی در گذار سینما از دوره صامت به ناطق را داشتند. افرادی مثل اریک فون اشتروهایم، جوزف فون اشترنبرگ، کینگ ویدور، روبن مامولیان و حتی مستند ساز معروف رابرت فلاهرتی جزو فیلمسازانی بودند که شمایی کلی از آثارشان به نمایش گذاشته شد. قسمت دهم سری مقالات سینما در گذر زمان به یکی از مکاتب مهم تاریخ سینما یعنی رئالیسم شاعرانه فرانسه اختصاص دارد. فرانسه همواره جزو مهم‌ ترین کشور ها در صنعت فیلمسازی و تولید فیلم بوده است. همان طور که در یکی از قسمت های پیشین به مکتب مهم امپرسیونیسم در این کشور پرداختیم و در یکی از قسمت های آینده نیز به موج نوی فرانسه خواهیم پرداخت، در این قسمت نیز تمرکز خود را بر مکتب مهم رئالیسم شاعرانه متمرکز می کنیم و با فیلمسازان آن بیشتر آشنا خواهیم شد. مکتب رئالیسم شاعرانه مثل بسیاری دیگر از مکاتب سینمایی کاملا منسجم نبود. تعدادی فیلمساز – که در بسیاری از موارد سبک های مختلفی داشتند – دست به ساخت آثاری زدند که بعضا ویژگی های مشترک آن ها سبب می شد همه خالقانشان را هم قطار بدانند. اکثر این آثار توجه خود را به واقعیت های اجتماعی پیرامون و انتقادهای اجتماعی منعطف می کردند و لفظ “رئالیسم” موجود در نام مکتب از همین موضوع سرچشمه می گیرد. اما قسمت دوم این نام از آن جا می آید که این فیلمسازان بر خلاف فیلمسازان نئورئالیست که بعدها جنبش خود را شکل دادند، در آثار خود به فضاهایی شاعرانه پناه می بردند و از تمهیدهایی مثل موتیف‌های تصویری، ریتم کند و حرکات سیال دوربین استفاده می‌کردند. به بیانی دیگر واقع‌گرایی در این مکتب متکی بر استودیو و معمولا دارای میزانسن‌های بازسازی شده و استیلیزه است و از این رو رئالیسمی کم و بیش “غیر اصیل” دارد. فیلم‌سازان رئالیسم شاعرانه توجه وسواس گونه‌ای به میزانسن داشتند که این جنبه از کار آن‌ها مدیون سینمای اکسپرسیونیسم آلمان است. اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین ویژگی آثار این مکتب توجه جبرگرایی و توجه به انگاره‌های تقدیرگرایی است. قهرمان مرد این فیلم‌ها در اکثر موارد محکوم به فناست و این تباهی در تک تک کنش‌ها و حتی سیمای او هویداست. این مکتب توسط ژرژ سادول نامگذاری شد و معتقد بود رئالیسم شاعرانه از طبیعت گرایی ادبی و زولا و همچنین برخی از سنت‌های زکا، فویاد، لویی دلوک و نیز برخی از آموزه‌‌‌های رنه کلر و ژان ویگو الهام می‌گرفت.

نمایی از فیلم بندر مه آلود اثر مارسل کارنه. فیلمی مهم از مکتب رئالیسم شاعرانه

در اوایل دهه سی سینمای فرانسه به سینمای سورئالیستی و فانتزی گرایش شدیدی پیدا کرد. تاثیرگذارترین فیلمساز بر این گرایشات فانتزی رنه کلر بود. فیلمساز بزرگی که تقریبا در هر سبک و نوعی فیلم دارد. گستره آثار او از فیلم دادائیستی گرفته تا موزیکال و کمدی را در بر می‌گیرد. در بررسی آثار دادائیستی دیدیم که آنتراکت (۱۹۲۴) اثر او یکی از مهم.ترین فیلم‌‌های این مکتب خاص تاریخ سینما بود. سپس پاریس خفته (۱۹۲۴) را ساخت که داستان دانشمندی دیوانه را روایت می کند که به کمک اشعه‌ای جادویی پاریس را به خواب می برد. او در این فیلم که با نام اشعه دیوانه نیز اکران شد، از تکنیک فریم‌های منجمد و بازیگران بی‌حرکت استفاده کرد. خود رنه کلر درباره مضمون پاریس خفته گفته است: “پاریس خفته کنتراستی میان حرکت و بی‌حرکتی است.” کمدی کلاه حصیری ایتالیایی (۱۹۲۷) شاهکار صامت‌های رنه کلر محسوب می شود. در این کمدی درخشان زن و مردی در شب عروسی خود به دنبال کلاهی هستند که توسط اسبی بلعیده می شود. اما زیر بام‌های پاریس (۱۹۳۰) که نخستین فیلم سخن‌گوی رنه کلر بود از او فیلمسازی مشهور ساخت. او با این فیلم خلاقانه توانست خود را به عنوان استاد صدا در جهان معرفی کند. فیلم بیانیه هنری سینمای سخنگو به شیوه نخستین اثر سخنگوی پودوفکین یعنی فراری است. در زیر بام‌های پاریس رنه کلر با حداقل دیالوگ نظریه‌ صدای نامنطبق یا کنترپوان را به عمل رساند. صدا و تصویر این فیلم در رابطه‌ای کنترپوان وار با یکدیگر هستند و از سوی دیگر گفتگوی خاموش دو نفر از پشت شیشه‌ای مات به تصویر کشیده شده است. او سپس فیلم موزیکال میلیون (۱۹۳۱) را ساخت که در آن موسیقی را جایگزین جلوه‌های صوتی دیجیتیک موجود در دنیای قصه کرد. منتقدان این فیلم را “نخستین اپرای سینمایی” دانسته‌اند. فیلم بعدی کلر آزادی از آن ماست نام داشت و تبدیل به مهم‌ترین اثر او شد. داستان فیلم اقتباسی دور از زندگی شارل پاته است. در این فیلم کلر استفاده خلاقانه‌ای از “صدای نادرست برای اشیا” در جهت حیرت بینندگان کرد. فیلم به حدی بر روی چارلی چاپلین اثر گذاشت که او آن را به عنوان سرمشق خود برای ساخت عصر جدید قرار داد. چاپلین حتی از سکانس تسمه نقاله در عصر جدید استفاده کرد که باعث شکایت تهیه کننده آزادی از آن ماست شد اما خود رنه کلر با بزرگواری خاص خود اظهار داشت: “خوشحالم که چاپلین بزرگ از فیلم من استفاده می‌کند.” رنه کلر چندی بعد به انگلیس رفت و روح به غرب می‌رود (۱۹۳۵) را به عنوان نخستین اثر انگلیسی خود بر اساس داستان آقای تریسترام به غرب می‌رود اثر اریک کئون ساخت. او پس از این بیشتر به آثار اقتباسی روی آورد. فیلم و سرانجام هیچکس باقی نماند (۱۹۴۵) اقتباس او از رمانی مشهور به همین نام اثر آگاتا کریستی جزو واپسین آثار موفقش بود.

رنه کلر

اما نخستین فیلمساز مهم مکتب رئالیسم شاعرانه را ژان ویگو می‌دانند. فیلمسازی که از بد روزگار در جوانی درگذشت و تنها دو فیلم درخشان و دو مستند ساخت اما میراثی که از خود به جا گذاشت دست کمی از دیگر فیلمسازان با کارنامه‌های پربارتر ندارد. ژان ویگو کار خود را با درباره نیس (۱۹۳۰) که مستندی سمفونی شهری و طنزآمیز درباره شهر نیس و قمارخانه‌ها و مراکز تفریحی‌اش بود آغاز کرد. بوریس کافمن که برادر ژیگاورتوف، فیلمساز بزرگ مکتب مونتاژ شوروی بود، فیلمبرداری درباره نیس را بر عهده داشت. مستند بعدی ژان ویگو، تاریس (۱۹۳۱)‌ نام داشت که درباره تاریس شناگر مشهور آن سالهاست. نماهای اسلوموشن زیر آب این فیلم بسیار مشهور است. ویگو سپس نمره اخلاق صفر (۱۹۳۳)‌ را با حال و هوای سورئالیستی ساخت. فیلم درخشانی که نگاه انتقادی تند و تیزی به سیستم آموزشی فرانسه داشت و الهام‌بخش فیلم‌‌های بسیاری از این دست مانند چهارصد ضربه فرانسوا تروفو، اگر اثر لیندسی اندرسون و انجمن شاعران مرده پیتر ویر شد. در نمره اخلاق صفر معلمان به شکلی گروتسک نمایش داده می‌شدند و فیلم در واقع شاگردان مدرسه را در مقابل خصلت‌های بورژوامآبانه بزرگترها قرار می‌دهد. موسیقی این فیلم به صورت معکوس نواخته شد و یادآور مولفه‌های ساختارشکنانه آثار سینمای سورئالیسم است. اما می‌توان آتالانت (۱۹۳۴)‌ را فیلمی دانست که مکتب رئالیسم شاعرانه را کلید زد. این شاهکار ژان ویگو که فیلمبرداری آن باز هم بر عهده بوریس کافمن است، به رابطه میان یک ملوان و همسرش می‌پردازد. آتالانت با یک مراسم ازدواج آغاز می‌شود اما فضاسازی به گونه‌ای است که گویی شاهد مراسم عزاداری هستیم و افراد داخل صحنه سیاه پوش و غمگین به تصویر کشیده شده.اند. نام فیلم از یک کشتی درون فیلم گرفته شده است. آتالانت انتقادی از سیستم مرد سالارانه حاکم بر مناسبات اجتماعی و خانوادگی است. ژرژ سادول درباره فیلم گفته است: “کیفیت حیرت‌انگیز و شاعرانه آتالانت از دل اوضاعی شلخته و پیش پا افتاده زاده می‌شود.” با وجود همین چهار فیلم و مرگ ژان ویگو در ۲۹ سالگی همچنان او را به عنوان یکی از اصلی‌ترین بنیان‌گذاران سینمای رئالیسم شاعرانه فرانسه و حتی تاثیرگذار بر موج نوی این کشور می‌دانند.

ژان ویگو

مارسل کارنه دیگر فیلمساز بزرگ این دوران است. برای نخستین بار این آثار مارسل کارنه بودند که نام رئالیسم شاعرانه را کسب کردند. او اشتیاق زیادی داشت که در فضاهای داخلی و با دکور کار کند و از فیلمبرداری در فضاهای طبیعی پرهیز می کرد. موضوع اصلی فیلم‌های کارنه رنج و مرگ است و آثار او را به شعر سیاه تشبیه کرده‌اند. مارسل کارنه در سال ۱۹۲۹ فیلم امپرسیونیستی نوژوان، الدورادوی یکشنبه را جلوی دوربین برد که درباره گشت و گذارهای روز یکشنبه در ساحل مارن بود. اما فیلم بعدی او را نخستین اثر بزرگ مکتب رئالیسم شاعرانه می‌دانند. بندر مه آلود (۱۹۳۸) بر اساس فیلمنامه‌ای از ژاک پره ور و بازی ژان گابن ساخته شد. پره ور این فیلمنامه را بر اساس رمانی ار پیرمک اورلان نوشت و برای ساخت به مارسل کارنه سپرد. کارنه سپس با همین تیم – پره ور و گابن – فیلم روز بر می‌آید (۱۹۳۹) را ساخت. فیلمی که آندره بازن منتقد بزرگ فرانسوی آن را شاهکار تراژدی های پرولتاریایی نامیده است. روز بر می آید نمونه ناب رئالیسم شاعرانه با ساختار رجعت به گذشته و درباره تقدیر محتوم است. این فیلم ماجرای کارگری است که در نخستین صحنه فیلم مرتکب قتلی می‌شود و در آپارتمانی توسط پلیس محصور می‌گردد. در طول شب ما به وسیله فلاش بک از ماجرای گذشته او و دلیل چنین قتلی آگاه می‌شویم. این فیلم را باید تنها تجلی کامل رئالیسم شاعرانه با جوهر عرفانی و شخصیت تحقیر شده، زن تقدیر گرا و شعر سیاه دانست که مورد توجه اورسن ولز در حین ساخت همشهری کین قرار گرفت. کارنه بعد از این فیلم بازدیدکنندگان شب (۱۹۴۲) را با فیلمنامه‌ای دیگر از ژاک پره ور که داستان آن در قرون وسطی می‌گذرد ساخت. منتقدان این فیلم را ضد نازی دانسته‌اند و معتقدند کارنه با نمادپردازی‌های خود هیتلر را شیطان بزرگ می‌داند. بچه‌های بهشت (۱۹۴۵) فیلم مهم دیگری از مارسل کارنه با فیلم‌نامه‌ای دیگر از ژاک پره ور است که بر اساس سرگذشت باتیست دوبورو بازیگر مشهور قرن نوزدهم ساخته شد. فیلم به دلیل زمان بالایی که داشت در دو قسمت جدا اکران شد.

مارسل کارنه

اگر رنه کلر را طنز پرداز و مارسل کارنه را رمانتیک بدانیم، ژان رنوار واقعا یک رئالیست است که فیلم‌هایش نه تنها تعهد اجتماعی بلکه روابط اجتماعی را بیان می‌دارد. او فرزند آگوست رنوار، نقاش مشهور امپرسیونیسم، بود. به همین دلیل به پیروی از پدر در میزانسن اکثر آثارش می‌توان ریشه‌های نقاشی امپرسیونیستی و توجه ویژه به سایه روشن را مشاهده کرد. رنوار فیلم نانا (۱۹۲۶) را بر اساس رمان امیل زولا و تحت تاثیر فیلم همسران احمق اثر اشتروهایم به سبک میزانسن و تداوم داستان در قاب می‌سازد. ماده سگ (۱۹۳۱) را با کاربرد صدا متاثر از فرشته آبی اشترنبرگ می سازد و فیلم تبدیل به اثری می شود که به نوعی سینمای نوآر را پایه‌گذاری می‌کند. پس از شب در چهار راه‌ها (۱۹۳۲) که فیلمی بر اساس یکی از رمان‌های ژرژ سیمنون بود، بودوی نجات یافته از آب (۱۹۳۲) ساخت. فیلم که بر اساس نمایش نامه‌ای از فوشوآ و با بازی به یاد ماندنی میشل سیمون ساخته شد، ستایش بی دریغ رنوار از آزادی است. رنوار در این فیلم زندگی بورژوایی را در مقابل ارزش آنارشیستی قرار داد و هجو این واقعیت که ذات افراد عوض نمی‌شود را نشان داد. فیلم بعدی او تونی (۱۹۳۵) با این که شبیه به آثار رئالیسم سوسیالیستی شوروی بود اما با توجه به این که به شیوه مستند واقع گرایانه به تصویر کشیده شد، به عنوان یکی از پیشروان و پایه گذاران مکتب نئورئالیست شناخته شد. حتی عده ای معتقد بودند رنوار در تصویر کردن زندگی یک کارگر و ماجرای عشقی او گام را از فیلم‌های نئورئالیستی فراتر گذاشته است. اما نزدیک ترین آثار رنوار به مستند جنایت آقای لانژ (۱۹۳۵) است که فیلمنامه آن را ژاک پره ور نوشته است. سپس زندگی از آن ماست (۱۹۳۷) را برای جبهه حلق ساخت. این فیلم یک اثر تبلیغاتی و کوتاه کمونیستی بود و در حقیقت بیانیه‌ای اجتماعی بر ضد فاشیسم، گرسنگی، بی‌عدالتی و بیکاری محسوب می‌شد. ژاک بکر در ساخت این فیلم او را همراهی کرد. اما توهم بزرگ (۱۹۳۷) از شاهکار‌های بزرگ رنوار بود. فیلم‌نامه نویس این اثر شارل اسپارک است و فیلمساز بزرگ اریک فون اشتروهایم در این فیلم در نقش افسری نازی ظاهر می‌شود. توهم بزرگ تبدیل به پر آوازه ترین فیلم ضد جنگ در میان دو جنگ جهانی بزرگ شد. این فیلم زندگی اشرافیت رنگ باخته اروپایی را بازگو می‌کند که با تکنیک برداشت بلند، تدوین درونی داخل نما با حرکت در عمق و پلان سکانس ساخته می‌شود. تکنیک‌های چشم گیر توهم بزرگ بر اورسن ولز و فیلمبردار او گرگ تولند در حین ساخت همشهری کین تاثیر زیادی گذاشت. اما منتقدان شاهکار بزرگ رنوار و پر آوازه‌ترین فیلم سینمای فرانسه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم را قاعده بازی (۱۹۳۹) می‌دانند. فیلم با طنزی تلخ به جامعه بورژوازی کنایه می‌زند و دروغ محور اصلی آن را تشکیل می‌دهد. در واقع در این فیلم جامعه به شکل دروغ بزرگ جمعی نمایش داده می‌شود. در قاعده بازی به جای مونتاژ نماهای گوناگون، از حرکت‌های پیچیده دوربین و کاربرد سیستماتیک شفافیت عمق میدان دید استفاده می‌شود. بعد از شروع جنگ جهانی و اشغال پاریس رنوار به آمریکا مهاجرت کرد و مرداب (۱۹۴۱) را به عنوان نخستین اثرش در آمریکا مقابل دوربین برد. خاطرات یک مستخدمه (۱۹۴۶) مهم ترین اثر رنوار در هالیوود محسوب می‌شود. این فیلم که بر مبنای رمانی به همین نام نوشته اوکتاویو میرابو ساخته شد، انحطاط جامعه سرمایه داری فرانسه را نشان می‌دهد. او پس از ساختن فیلم رودخانه که در مورد تمدن هند بود سه گانه خود در ستایش از دنیای نمایش را ساخت. نخستین فیلم این تریلوژی کالسکه زرین (۱۹۵۳) نام داشت که یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما درباره هنر بازیگری بود. سپس کن کن فرانسوی (۱۹۵۵) را با بازی ژان گابن و کاربرد رنگ به شکل امپرسیونیستی و در نهایت النا و مردان (۱۹۵۶) را با بازی اینگرید برگمن ساخت. واپسین اثر این فیلمساز بسیار پر کار تماشاخانه کوچک ژان رنوار (۱۹۷۰) نام داشت. او درباره خودش گفته است:

من یک کارگردان نیستم… یک داستان گویم… تنها چیزی که به این جهان عاری از برهان، بی‌مسئولیت و ظالم آوردم، عشق بود.

ژان رنوار

به جز اسامی بالا فیلمسازان مهم دیگری نیز در این دوره از سینمای فرانسه فعالیت داشتند. ژاک فدر یکی از این افراد بود. او که در دوران سینمای صامت نیز فیلم ساخته بود، در سال ۱۹۳۴ از یک تبعید خودخواسته از آمریکا به فرانسه بازگشت تا جای خالی ژان ویگو و رنه کلر را پر کند. فیلمنامه نویس اکثر آثار او شارل اسپارک بود و در ابتدای کار مارسل کارنه به عنوان دستیارش فعالیت می‌کرد. پس از ساخت بازی بزرگ (۱۹۳۴) که ملودرامی ارزشمند بود، فیلم کمدی کارناوال در فلاندرز (۱۹۳۵) را مقابل دوربین برد که برخی از افراد به آن برچسب حمایت از فاشیسم را زدند. پانسیون های میموزا (۱۹۳۵) اثر دیگر ژاک فدر درامی دژخو و طبیعت‌گرا در باب قمار میان طبقه‌های بالا و پایین جامعه بود. فیلمساز دیگر این دوران این دوران ژولین دوویویه بود. او فیلم آنها پنج نفر بودند را با بازی ژان گابن و فیلمنامه شارل اسپارک می‌سازد و در آن نشان می‌دهد حسادت چگونه دوستی‌ها را بهم می‌ریزد. اما مشهورترین فیلم دوویویه پپه لوموکو یا پپه خالدار (۱۹۳۷) است که داستان یک گانگستر با بازی ژان گابن را روایت می‌کند. با این فیلم بود که ژان گابن شهرت جهانی پیدا کرد. فیلم‌نامه این اثر را هانری ژانسن با تاثیرپذیری از صورت زخمی‌ هاوارد هاکس و دیگر فیلم‌های گانگستری آمریکایی نوشته بود. خشونت کور و جبرگرایی بی‌مانند و همچنین پایان تراژیک آن، پپه لوموکو را به یکی از آثار مهم مکتب رئالیسم شاعرانه تبدیل کرد.

ژولین دوویویه

نوشتار فوق مختصری از مکتب رئالیسم شاعرانه فرانسه بود. امیدوارم از مطالعه این قسمت از سری مقالات سینما در گذر زمان لذت برده باشید.

_______________________________________________________________

نویسنده : دانیال هاشمی پور
منابع : تاریخ سینمای بوردول‌
تاریخ سینمای دیوید کوک
تئوری های اساسی فیلم دادلی اندرو
مقدمه ای بر نظریه فیلم رابرت استم
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف دکتر امیررضا نوری پرتو
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف عباس ملک محمدی

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.