کریستوفر مککواری قبلا با فیلمنامهی درخشان مظنونین همیشگی خود را به عنوان یک فیلمنامه نویس متبحر و آشنا به ژانر نئونوآر و سینمای جنایی/ پلیسی به مخاطبان شناساند. و بعدها نئونوار جمع و جور و شخصی راه اسلحه را ساخت، که حکایت دو آدمربا با بازی بنیسیو دل تورو و رایان فیلیپ است. فیلمی که همهی دغدغههای سینمایی و ایدههای مک کواری را در خود داشت. دو آدمربا که در ادامه در قامت بادیگارد یک زن حامله (با بازی جولیت لوئیس) ظاهر میشوند. فیلمی درخشان و نفسگیر که نیمهی دومش حال و هوای یک وسترن کلاسیک را داشت. مککواری در این دو فیلم آخر، از سری فیلمهای ماموریت غیرممکن خون تازهای را به فضا، فیلمنامه و کارگردانی این فرنچایز محبوب تزریق کرد. و با بینشی که از ژانر و ساب ژانرهای سینمایی داشت دو فیلم متفاوت از دیگر فیلمهای این مجموعه ارائه کرد. و سه گونهی فرعی فیلم جاسوسی، تریلر و پلیسی جنایی را با هم درآمیخت.
ماموریت غیرممکن: فال اوت فیلمی تماشایی است که شما را سر جایتان میخکوب میکند واجازه نفس کشیدن به شما نمیدهد. سکانسهای اکشن فیلم واقعا کوبنده و نفسگیر هستند، و به سرعت شما را از یک سکانس اکشن به سکانس بعدی منتقل میکنند. کلید شخصیتپردازی شخصیت ایتان در این است که هرگز دست از مقابله و تلاش نمیکشد. ناامیدی در قاموس شخصیت ایتان وجود ندارد و لحظهای که همه سرخورده و ناامید میشوند او تازه انگار جان دوباره و امید بازیافتهای مییابد ودشمناناش را کلافه و داغان میکند. سکانس مبارزهی ایتان و آگوست در دستشویی یکی از بامزهترین سکانسهای زد و خورد است که لایههایی از طنز ظریف و فکر شده را نیز در خود دارد. ایتان و آگوست در بحبوحهی این مبارزه، دو نفری از پس یک مامور چینی بر نمیآیند، وحسابی خرد و خاکشیر میشوند. صحنهی تعقیب و گریز در کلیسا یکی از مهندسی شدهترین سکانسهای اکشن در این مجموعه است، و تام کروزی که هنوز قبراق و چالاک نشان میدهد و میتواند از هر بلندی بپرد و یا با جانکندن از ساختمانی به ساختمانی دیگر فرود بیاید و میان آسمان و زمین آویزان باشد. فیلم گسترهی لوکیشنی متنوعی دارد. وقایع از انگلستان آغاز میشود و به پاریس گریز میزند و در نهایت در کشمیر افغانستان پایان میگیرد.
ماموریت غیرممکن یک قوم سرکش، و فالاوت هر دو یک ابرشرور زیرک با شخصیتپردازی کار شده دارند. سالومون لین که از قسمت پنجم این مجموعه شکل گرفت در فالاوت دوباره سروکلهاش پیدا میشود. سالومون ازآن بدمنهای احمق قهقهزن نیست که از عقدهی خود بزرگبینی رنج ببرد. او مجموعهای است از لبخندهای موذیانه، نگاههای خیره و مات، و صدایی شوم و نجواگونه است که جملگی نشانهها و پس لرزههای یک دسیسه بزرگ و جهانیاند، افکار و نقشههایی که قصد ساختن یک مدینه فاضله و دنیای بهتر را دارند؛ حتی اگر بهایش نابودی نیمی از جمعیت بشریت (تعمدا آسیاییها) باشد. تم فریب و خیانت پیوسته جز لاینفک روایت این دو قسمت از مجموعهی ماموریت غیرممکن است. در این دو فیلم مککواری با توئیستهای روایی که رو میکند هر لحظه مخاطبان را غافلگیر میکند و مفهوم اعتماد را زیر سوال میبرد. شخصیتهایی مثل السا، سالومون لین، بیوه سفیدپوش و آگوست و حتی ایتان و هم تیمیهایش در بزنگاههای روایی، نقاب از چهره بر میدارند و داشتهها و پندارهای عاطفی ما را متزلزل میکنند و فرو میریزند، تا این دو فیلم آخر صرفا یک اکشن خوش ساخت و بلک باستر تابستانی خنک ودمدستی نباشند. و رگههایی از نیت شخصیتهای خاکستریاش را بروز بدهد. و همچنان با موتیف ماسکی که شخصیتها بر چهره میزنند، به ما نشان میدهد که حقههای قدیمی همچنان جواب میدهد. چنانکه ایتان در جواب آگوست میگوید که این ایده باز هم دست اول و کاراست، و در هر قسمت مخاطبین را غافلگیر میکند.
کریستوفر مککواری سعی کرده است که در این دو فیلم از مجموعه فیلمهای ماموریت غیرممکن، طیف متنوعی ازشخصیتهای زن را به کار ببرد. و زنهای درگیر در روایت داستان صرفا جنبهی تزئینی نداشته باشند و صرف حضورشان در صحنه، کامل کردن شخصیت دراماتیک مرد قصه نباشد. بلکه زنهایی مستقل و با اراده هستند و انفعال زنهای بسیاری از فیلمهای مجموعهی جیمز باند را ندارند. شخصیت بیوه سفید هم از جهت شخصیتپردازی و هم نوع پوشش، آرایش و مدل موهای بلوند، فم فاتالهای فیلمهای نوآر را به یاد میآورد. شخصیت السا هم تلفیقی از یک زن رمانتیک و مرموز است، استقلال شخصیتی دارد و به مردها وابستگی ندارد، و درصحنههای اکشن یک بزن بهادر محشر و تمام عیار است که صحنه را از آن خود میکند و حضورش هرچند اندک نفس را در سینه حبس میکند. ماموریت غیرممکن: فالاوت فیلمی است که نباید تماشایش را از دست داد.
نظرات