نقد و بررسی قسمت دوم از فصل هشتم سریال Game of Thrones

26 April 2019 - 22:00

بعد از گذشت یک هفته از پخش قسمت افتتاحیه فصل هشتم سریال پرطرفدار Game of Thrones «بازی تاج‌وتخت»، قسمت دوم آن روز دوشنبه با نام «شوالیه هفت‌پادشاهی» از شبکه‌ی HBO پخش شد. قسمتی که رسیدن به پایان سفر طولانی و پر پیچ‌وخم سریال را بیش از پیش به ما یادآور می‌شود. با سینما فارس و نقد و بررسی قسمت دوم از فصل آخر سریال Game of Thrones همراه ما باشید.

 هشدار: ادامه‌ی متن دارای اسپویل بسیار شدید است و داستان این قسمت را لو می‌دهد.

بگذارید همین ابتدا صادقانه حرفم را بگویم، قسمت دوم این فصل سریال «بازی تاج‌وتخت»، همچون قسمت قبلی و همینطور بسیاری از قسمت‌های فصل قبل، داستان را در طول یا حتی عرض پیش نمی‌برد. اما کاری که این اپیزود برخلاف قسمت «وینترفل» توانسته انجام بدهد، نفوذ به عمق و درون برخی از شخصیت‌های پر اهمیت و کلیدی داستان است. شخصیت‌هایی که درون فصل‌های گذشته هر کدام ماجراهای زیادی را سپری کرده‌اند. «شوالیه هفت‌پادشاهی» فرصت کوتاهی برای تعدادی از این شخصیت‌ها است که قبل از نبرد یا نبردهای پیش رو، تنفسی به خود بدهند. کاری که این اپیزود در عمده‌ی مدت زمان خود انجام می‌دهد و در بخش‌هایی هم سعی کرده بود که انجام بدهد، همان کاری است که در فصل‌های ابتدایی و قدیمی سریال دیده‌ بودیم. همان کاری که مدت‌ها انتظار آن را از یکی از قسمت‌های دو فصل اخیر می‌کشیدیم و دلتنگش بودیم.

همچون اپیزود «وینترفل»، «شوالیه هفت پادشاهی» شروع قابل‌توجه‌ و جان‌داری دارد. شروعی که با توجه به سکانس پایانی قسمت گذشته، همگی انتظارش را می‌کشیدیم. جیمی لنیستر یکه و تنها از کینگز لندینگ به جایی آماده که افرادی در آن جمع شده‌اند که یا به خون او تشنه‌اند یا حداقل خاطرات بسیار بدی از او دارند. محاکمه‌ی جیمی در وینترفل طبق انتظار پیش می‌رود. جیمی به سوگند خود وفادار مانده و از نقشه‌ی سرسی می‌گوید و سکانس با نقش‌آفرینی درست و به‌جای بازیگران به خصوص نیکلای کاستر والدو که موقعیت فعلی جیمی را به‌درستی بازی کرده، دنبال می‌شود. هرچند که ظاهراً همه‌چیز علیه او پیش می‌رود، بانوی شرافتمندی به حمایت از او می‌شتابد. سریال از همین جا می‌خواهد به شما بگوید که برین و همینطور رابطه‌اش با جیمی که از فصل‌های قبل به‌آرامی شکل گرفته تا چه اندازه در این اپیزود اهمیت دارد و در واقع نقطه‌ی تمرکز آن است. تا به حال برین لحظات مهمی در سریال داشته‌ است و در بسیاری از قسمت‌ها نقش عمده‌ای ایفا کرده، اما شاید بتوانیم بگوییم که «شوالیه هفت پادشاهی» مهم‌ترین اپیزود او در سریال است. بهترین سکانس این اپیزود، که در نیمه‌ی دوم آن رخ می‌دهد، متعلق به اوست؛ و نیز نام آن.

در ادامه‌ی مسیر قسمت قبل، سریال همچنان دیدار شخصیت‌های مختلف را قبل از نبرد بزرگی که در راه است، تدارک دیده، دیدارهایی که یا جدید هستند یا سعی دارند کامل‌کننده‌ی رابطه‌ی شکل‌گرفته یا شکل‌نگرفته در قسمت قبلی باشند. یکی از این ملاقات‌ها، مربوط به دنریس و سانسا است. دو شخصیتی که در قسمت گذشته روابطشان با یک درگیری تقریباً کمرنگ همراه شده بود. ابتدای گفتگویشان در این اپیزود کمی آن‌ها و روابطشان را به هم نزدیک‌تر می‌کند اما دقیقاً در اوج این گفتگو و جایی که می‌تواند این رابطه متزلزل در هم بشکند، نویسنده با یک اتفاق ناگهانی یعنی ورود تیون همه‌ چیز را معلق نگه‌ می‌دارد. تا با خود بگوییم این رابطه‌ای که در حال شکل‌گیری بود، دوباره به نقطه‌ی اولش بازگشته است. البته، سکانس ورود تیان احساسی است و کارگردانی درستی دارد. الفی الن به‌ زیبایی شخصیت تیان گریجوی را به تصویر کشیده است و همواره با قوس ‌داستانی این شخصیت همراه بوده است. تیان که روزگاری مورد نفرت تقریباً همه‌ی مخاطبان سریال قرار داشت، اکنون به شخصیتی دیگر تبدیل شده. شخصیتی که مانند جیمی به‌ دنبال جبران اشتباه و کسب شرافتی است که در وینترفل و نبرد برای استارک‌ها می‌تواند برای خودش پیدا کند. آرامش درونی تیان در هنگام در آغوش گرفتن سانسا، همه‌ی حرف را درباره‌ی او می‌زند.

اما همه‌ی این مقدمه‌چینی‌ها را که رها کنیم، کار خارق‌العاده‌ی نویسندگان در این اپیزود آماده‌سازی شخصیت‌های اصلی برای نبردی است که قرار است حوالی سپیده‌دم روز بعد اتفاق بیفتد. آن هم نه یک نبرد عادی، بلکه نبردی با بزرگ‌ترین و مخوف‌ترین سپاهی که احتمالاً وستروس به عمرش دیده؛ و به اضافه‌ی یک اژدها. از دل نبرد و شب قبل آن، دو بخش به‌یادماندنی خلق شده‌ است. یکی کوتاه‌تر و با شخصیت‌های کمتر و یکی طولانی‌تر و با شخصیت‌های بیش‌تر که دومی به‌درستی به تمرکز اصلی اپیزود «شوالیه هفت پادشاهی» تبدیل می‌شود. آن سکانس کوتاه‌تر، جایی است که دوباره نگهبانی جان، اد و سم آغاز می‌شود و بر فراز دیوارهای وینترفل و البته در کنار گوست که در سایز کنونی‌اش کمتر شباهتی به یک دایروولف دارد، آماده‌ی نبرد می‌شوند، شوخی‌های به‌جایی با سمول می‌کنند و به عنوان آخرین بازماندگان نایت‌واچ، یاد برادران از دست رفته‌شان را گرامی می‌دارند. سکانسی که در مدت کوتاه خود می‌تواند مخاطبش را با هر سه شخصیت و حس آن‌ها نزدیک‌تر کند.

بخش طولانی‌تر که سکانس‌های به‌یادماندنی و شیرین بسیاری را در خود دارد، آن دورهمی ویژه است که در کنار آتش در یکی از تالارهای وینترفل شکل می‌گیرد. سکانسی که می‌داند باید چه کار کند و آن را به‌ بهترین شکل انجام می‌دهد. سکانس‌های این دورهمی سرشار از حس معین و همینطور آرامش تسکین‌دهنده قبل از نبردی سهمگین و مخوف است. نبردی که جان هیچ‌کس در آن در امان نیست. شوخی‌ها درست اجرا می‌شوند و ناشی از شادی و سرخوشی بیخود و خارج از موقعیت نیستند، بلکه اتفاقاً خلاف آن است و نشان می‌دهد که شخصیت‌ها به درک موقعیت رسیده‌اند و می‌خواهند رنج آخرین شب احتمالی‌شان را با آرامشی خاص و یک خوشی انسانی سپری کنند. این بستر مناسب باعث می‌شود تا شخصیت‌ها و طبیعتاً بازیگرانشان هم بهترین عملکرد را داشته باشند. تیریون بعد از یکی دو فصل، همان تیریونی است که می‌شناختیم و همچون گذشته می‌درخشد و پیتر دینکلیج بار دیگر قدرت خود در اجرای نقشش را به رخ‌ می‌کشد. جیمی به تکامل رسیده، تورموند یک‌تنه بار طنز سریال را به‌درستی بالا می‌برد، سر داووس همچون همیشه با تجربه و شیرین سخن می‌گوید، برین به اوج شخصیت خود می‌رسد و پادریک هم با صدایش در انتها همه را شگفت‌‌زده می‌کند. این قطعاً آخرین دورهمی‌ تمامی این شخصیت‌ها کنار یکدیگر است و به همین خاطر تعامل میان آن‌ها به‌شدت دقیق و ظریف کار شده است. هرکس حرفی برای گفتن دارد و تیریون هم مجلس را به‌طرز باورپذیری اداره می‌کند. کاری که از او انتظار داریم. اما اوج این دورهمی جایی است که حرف از شوالیه‌ شدن برین اهل تارث به زبان می‌آید. جیمی در یک حرکت شرافتمندانه همچون یک شوالیه راستین، شمشیرش را از نیام برمی‌کشد و برین را فرامی‌خواند تا او را شوالیه کند. برین با نگاهی پر از تردید بلند می‌شود و موسیقی فوق‌العاده رامین جوادی شروع به‌نواختن می‌کند و به همراه آن تیریون هم از صندلی برمی‌خیزد. برین در مقابل جیمی زانو می‌زند و موسیقی حس موقعیت را افزایش می‌دهد. برین برمی‌خیزد و به آرزوی دیرینه و قلبی‌اش می‌رسد و به‌راستی به «شوالیه هفت پادشاهی» تبدیل می‌شود. جذابیت این صحنه فقط برای این نیست که برای اولین بار شوالیه شدن فردی در سریال را می‌بینیم، بلکه کارگردانی فوق‌العاده این سکانس کاری می‌کند که این صحنه تا ابد در ذهن مخاطب حک شود و بدون‌ شک یکی از بهترین سکانس‌های تاریخ سریال را رقم بزند. صحنه‌ای که تاثیرش با همان لبخند از روی خوشحالی برین هویدا می‌شود.

گردهمایی استثنایی شخصیت‌های داستان با ترانه‌ای دل‌نشین و البته بسیار پراهمیت به پایان می‌رسد. نغمه‌ای که به شخصیت‌های داستان در آن موقعیت و همین‌طور روح مخاطب تسلی می‌دهد و همچنین اشاراتی جدی به داستان شاهزاده وعده داده‌ شده دارد؛ به خصوص اگر از طرفداران سری کتاب‌های «نغمه‌ی یخ و آتش» باشید، این ارتباط را متوجه خواهید شد. کارگردان در این لحظه با درک صحیح از آهنگ و شرایط، حین خواندن آهنگ توسط پادریک، صحنه‌هایی احساسی از گوشه و کنار وینترفل و دیگر شخصیت‌های محبوبمان نشان می‌دهد. شخصیت‌هایی که انگار بخشی از آهنگ را روایت می‌کنند. نخستین پاراگراف این شعر اشاره‌ای به داستان معروف «دانکن تارگرین» و معشوقه‌اش «جنی» دارد. و ماجرای «جنی» ناخودآگاه ما را به پیشگویی جادوگری می‌اندازد که جنی او را به دربار پادشاه «جهریس تارگرین دوم» می‌آورد و آن جادوگر پیش‌بینی می‌کند که شاهزاده وعده‌ داده‌ شده، از نسل ایریس و ریهلا تارگرین به‌ دنیا خواهد آمد. اشاره‌ای که می‌تواند مستقیماً به جان اسنو ربط داشته باشد که فرزند ریگار و از نسل ایریس تارگرین است. هرچند دنریس هم فرزند ایریس تارگرین است. سریال با وجودی که زمان کافی برای گفتن ماجرای مفصل دانکن و جنی از اولداستون را نداشته، با این موزیک کنجکاوی بیننده ناشناس با سریال را برانگیخته تا درباره‌ای این واقعه حساس شود و با هوشمندی پایان آهنگ را به سکانس متعلق به جان و دنریس متصل می‌کند. لحظه‌ای که جان هویت واقعی‌اش را برای دنریس بازگو می‌کند.

در مورد صحنه‌ی دنریس و جان باید بگویم که متاسفانه در اینجا هم مانند قسمت اول، پتانسیل این لحظه مهم به صورت کامل استفاده نشده و بخشی زیادی از آن هدر رفته. ما مدت‌هاست که هویت جان را می‌دانیم و طبیعتاً غافل‌گیری خاصی برای ما نخواهد داشت اما این قضیه باید برای جان و در این سکانس برای دنریس تبدیل به یک واقعه مهم و غیرمنتظره شود. اما سریال فرصتی به کرکترها نمی‌دهد تا این واقعیت را پردازش کنند و بدون این پردازش به سراغ اصل مطلب می‌رود. بدتر از آن، وقتی که قرار است این واقعه به‌جای کلیدی برسد و این کنش بین شخصیت‌ها را جلوتر ببرد، نویسنده و کارگردان دوباره از حربه‌ی وقوع اتفاق ناگهانی که این بار ورود وایت‌واکرهاست استفاده می‌کند و نمی‌گذارد، داستان به جلو برود. این دومین باری است که در این اپیزود به اشتباه این کار انجام شده است.

یکی از دیگر سکانس‌های جنجالی این هفته سکانس ارتباط آریا استارک و گندری بود. سکانسی که فارغ از اینکه از ضروری بودن یا نبودن آن صحبت کنیم (که ضروری نبود و حتی وقت سریال را هم می‌گیرد!) اما چیزی که درباره‌ی آن اشتباه است، این است که عملاً بدون ایجاد تعامل درست‌وحسابی بین این دو شخصیت در قسمت‌های قبل این سکانس به یکباره نمایش داده می‌شود. درست است که آریا می‌گوید که می‌خواهد در این شب که ممکن است آخرین شب زندگی‌اش باشد این کار را تجربه کند اما مسئله‌ این است که این توجیه نمی‌تواند چندان واقعی باشد. به‌وضوح در قسمت اول می‌بینیم که نویسندگان سعی دارند رابطه‌ا‌ی احساسی میان این دو شخصیت اضافه کنند اما به عشوه آمدن آریا استارک بسنده کرده‌اند که اصلاً کافی نیست. اگر نیاز به وجود این سکانس جنجالی در این قسمت بود، حداقل باید قبل از آن رابطه‌ی احساسی میان این دو کرکتر شکل می‌گرفت نه‌فقط نویسنده بر روی غیرمنتظره بودن آن حساب باز می‌کرد.

«شوالیه هفت‌پادشاهی»‌ اشکالاتی دارد، در چند سکانس ضعیف عمل می‌کند و قدرت دیالوگ‌نویسی ابداً به فصل‌های نخستین نمی‌رسد اما به‌مراتب در جایگاه بهتری نسبت به قسمت قبل همین فصل قرار می‌گیرد. داستان به جلو پیش‌ نمی‌رود ولی در جایی که ایستاده، به شخصیت‌ها احترام می‌گذارد و زمانی برای آن‌ها اختصاص می‌دهد و در نهایت برای نبرد عظیم و بزرگ قسمت سوم که قرار است طولانی‌ترین قسمت سریال هم باشد، زمینه‌سازی می‌کند. چند سکانس از جمله لحظات مربوط به دورهمی شخصیت‌ها که درباره‌ی آن مفصل اشاره شد، در میان لحظات تاریخی و به‌یادماندنی سریال باقی خواهند ماند. علاوه بر آن، درصدی از تأثیر این اپیزود پس از مشاهده قسمت‌های آینده مشخص می‌شود. پس از آنکه بازگردیم به این قسمت و آنگاه غرق‌ شخصیت‌پردازی شخصیت‌ها شویم و از فقدان برخی‌ آن‌ها افسوس بخوریم. حالا سریال در نقطه‌ای قرار دارد که همه‌چیز مهیای قسمت سوم شده که قرار است نبرد بزرگ وینترفل را به تصویر بکشد.

شما می‌توانید نقد و بررسی قسمت‌های قبلی سریال Game of Thrones «بازی تاج‌وتخت» را در سایت سینما فارس مشاهده کنید.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.