نقد و بررسی سریال Olive Kitteridge

11 May 2019 - 22:00

شخصیت الیو کیتریج شبیه یکی از آن آدم‌های اطراف زندگی روزمره‌مان است که هر وقت با آن‎‌ها چشم تو چشم شده‌ایم، و یا در محیط کار یا عالم همسایگی تحملشان کرده‌ایم به خودمان و نزدیکانمان گفته‌ایم: «از قیافه‌اش خوش‌ام نمیاد، یا ببین چقد سیخ و یُبسه». مینی‌سریال الیو کیتریج محصول شبکه Hbo است که در ۴ قسمت ساخته شده که داستان زندگی یک معلم میان‌‎سال، با بازی فرانسیس مکدورماند را تا سن پیری و بازنشستگی نشان می‌دهد. سریال از مجموعه داستان کوتاهی به همین نام اثر الیزابت استرات اقتباس شده است. که شامل یک سری داستان کوتاه درباره‌ی آدم‌های یک شهر کوچک ساحلی در آمریکاست. که در بیشتر داستان‌ها سر و کله‌ی الیو کیتریج در آن‌ها پیدا می‌شود.

الیو کیتریج بیش از آن‌که یک سریال پیرنگ‌محور با پلات داستانی مشخص و دنباله‌دار باشد؛ بیشتر بررسی و کند و کاو شخصیت الیو کیتریج بی‌اعصاب، تند مزاج، سادیست و به ستوه آمده از زندگی است. و حتی جاهایی رگه‌هایی از کاراکترهای داستان‌ کوتاه‌های ریموند کارور هم در آن دیده می‌شود. درباره‌ی الیو کیتریج می‌توان با صراحت این‌طور گفت: که تقریبا نصف جمعیت شهر از او خوششان نمی‌آید. و نصف دیگر شهر هم از او و گوشه و کنایه‌ها و زبان تند و تیز و لیچارگوی او در امان نیستند. زمانی هم که ساکت و خاموش است و حرف نمی‌زند با نگاه‌های خاص خودش دو شقه‌ات می‌کند. او شبیه به یک غلتک جاده صاف‌کن است که سر راهش به صغیر و کبیر رحم نمی‌کند و تخصصش قهوه‌ای کردن مردم شهر عزیز و نازنینش است. الیو ( فکر کنم موقع تماشای سریال کلی با شخصیتش حال کردم که حالا با اسم کوچیک صداش می‌کنم) در این راه حتی به شوهر مهربان و دوست‌داشتنی‌اش هنری هم رحم نمی‌کند. هنری بر خلاف الیو یک شوهر و داروخانه‌دار مهربان و خوش‌مشرب است که کل شهر دوست‌اش دارند. آن‌قدر مهربان، دوست‌داشتنی، دست‌به خیر و همه‌چی تمام که گاهی الیو از او حالش به ‌هم می‌خورد. هنری در هر موقعیتی آماده کمک کردن و عشق دادن به مردم است. در یکی از سکانس‌های اپیزود اول هنری با یک کارت تبریک و یک‌دسته گل به مناسبت سالگرد ازدواجشان به خانه می‌آید و به الیو تبریک می‌گوید. الیو با سردی جواب می‌دهد و به سرعت از دست کارت تبریک و دسته گل‌ خود را خلاص می‌کند.


هنری، و جان پسر الیو، از دست زخم‌زبان‌ها و اخلاق خاص‌اش در امان نیستند. و جان نیز هم‌چون پدرش گاهی احساس می‌کند با مادرش بیگانه است. الیو سر میز شام، نوع‌دوستی و کمک‌های هنری را به سخره می‌گیرد و با جان رفتاری خشک و طعنه‌زن دارد. اپیزود اول، شخصیت الیو را به خوبی برای مخاطب پردازش می‌کند تا در سه قسمت بعد ما با الیو و شیرین‌کاری‌هایش همراه باشیم. در اپیزود اول روابط الیو با مردم شهر نشان داده می‌شود، هنری قصد کمک به یک دختر جوان را دارد که به تازگی نامزدش را از دست داده و الیو او را موش کوچولو، یا معشوقه هنری صدا می‌زند. از نقطه‌نظر الیو افرادی که هنری قصد کمک به آن‌ها را دارد واقعا رقت‌انگیز هستند، و در مواردی هم واقعا این چنین است. در این اپیزود به زندگی و احوالات ناخوش و درونی الیو پی‌ می‌بریم. هر چقدر که هنری از بودن و در کنار الیو زندگی کردن خوشحال و راضی است، اما الیو هنری را ملال‌آور و آرمانی نمی‌یابد. او عشقی خاموش و کنترل شده نسبت به یکی از معلمان مدرسه دارد.

در اپیزود دوم و سوم به روابط الیو با دیگر شخصیت‌های داستان پرداخته می‌شود و ما از طریق آن‌ها با ابعاد و منحنی تحول شخصیتی الیو آشنا می‌شویم. در سریال حسی از جنس واقعیت‌های خاموش زندگی، گذران عمر، زندگی در یاس و اندوهی از سر ملال و سرخوردگی نشان داده می‌شود، نوعی رخوت و فساد عمر  و بطالت که در یک شهرستان کوچک وجود دارد. الیو ولی با تمام این حرف‌ها و مقدمه‌چینی و توصیف شخصیتی که ارائه شد؛ اما شخصیتی بسیار مسئول، نوع دوست، و رقیق القلب است. ولی مشکل یا حُسن عمده‌ی او این است که خودش است و نمی‌تواند صورتک به چهره بزند و ریاکارانه مبادی آدب و قراردادی باشد. او در تمام این سال‌ها بیش از این ‌که با اطرافیانش به یک هم‌زیستی مسالمت‌آمیز برسد سعی بر حفظ استقلال شخصیتی خو دارد و معارض با کلیشه‌های رفتاری جامعه اطرافش رفتار می‌کند. به همین دلیل است که او فقط با گل‌های باغچه‌اش، سگ‌اش و همکارش رفتاری از سر مهر و محبت دارد. اپیزود عروسی پسرش یکی از بهترین قسمت‌هایی است که الیو پکیج رفتارها و واکنش‌های سادیسمی‌اش را رو می‌کند. آشکارا از عروس جدیدش متنفر است و او را سبک‌سر و جاه‌طلب و هرزه اطلاق می‌کند. از مادر عروس هم دو برابر بدش می‌آید و مادر و دختر را لنگه‌ی هم می‌داند.

پیش‌گویی که پر بی‌راه نیست و نشان از شخصیت‌شناسی دقیق و نگاه بدبین او دارد. الیو در مراسم عروسی پسرش بیش از آن‌که به مهمان‌ها و آدم‎‌های اطرافش اهمیت بدهد، به طبیعت و ساحل دریایی اهمیت می‌دهد که آشغال‌ها و ظرف‌های یک‌بار مصرف مهمانی ممکن است آلوده‌‌اش کند و وسط یک مهمانی بزرگ شروع به آشغال جمع کردن می‌کند. بی‌اعتنا به مهمان‌های عروسی به طبقه بالا می‌رود و روی تخت‌خواب عروسش لم می‌دهد و چرت می‌زند و آن‌جا دست به شیطنت‌های خنده‌دار و سادیسمی می‌زند، طنز این قسمت درخشان است. در قسمت آخر سریال، ما با تنهایی و ملال زندگی الیو، و رابطه‌ی مشکل‌دارش با پسرش مواجه می‌شویم. الیو به حقایقی درباره‌ی هنری از دست رفته و عشق بی‌سرانجامش فکر می‌کند.

سکانس اول سریال با یک صحنه‌ی زمینه‌چینی برای خودکشی شخصیت در دل طبیعت نشان داده می‌شود. که مخاطب را تا ۴ قسمت در این هول و ولا قرار می‌دهد که سرنوشت این شخصیت دوست‌داشتنی به کجا می‌رسد. شخصیتی با نوع رفتار خاص، که مطمئنا نوع خشن‌تر و اغراق شده‌اش در فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری» با اغراق بیشتری نشان داده شده. الیو کیتریج اتفاقا از آن دسته شخصیت‌هایی است که اگر در اطراف یا همسایگی شما هستند، نباید سریع قضاوت‌اشان کرد، بلکه نهان‌خانه‌ی احساسی آن‌ها را باید در موقعیت‌های دشوار و بزنگاه کشف کرد و اگر قلق شخصیتی‌شان را بیابی کلی ممکن است با آن‌ها بهت خوش بگذرد و کیف کنی. البته هر چند وقت یک‌بار هم باید انتظار ضدحال خوردن و قهوه‌ای شدن در جمع یا بحث‌های دوستانه را داشته باشی. در کل بهتر از آن‌هایی هستند که همیشه مزورانه و ابلهانه با تو رفتار می‌کنند. استعداد این آدم‌ها در ارجینال بودن است.

برچسب‌ها: ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.