نقد و بررسی فیلم Us

7 June 2019 - 22:00

«ما» ساخته جدید جوردن پیل (Jordan Peele)، کارگردان فیلم تحسین شده Get Out «برو بیرون»، نه تنها اثبات می‌کند که موفقیت فیلم اول این کارگردان اتفاقی نبوده، بلکه تقریبا در هر زمینه یک قدم رو به جلو برای این فیلمساز مستعد حساب می‌شود. در ادامه و بررسی این اثر با سینماگیمفا همراه باشید.

جوردن پیل با «ما» وارد محدوده خطرناکی شده است. محدوده‌ای که کارگردانان اندکی از آن جان سالم به در می‌برند و آن چیزی نیست جز بالا رفتن انتظارات مخاطبان. در هالیوود کنونی، با وضعیتی مواجه هستیم که برخورد با فیلمی اریجینال که دنباله یا ریبوت نباشد و ایده‌ای تازه و متفاوت از جریان اصلی بهره می‌برد مانند پیدا کردن طلا است. حال خودتان تصور کنید فیلمسازی که کل سینمایش مبتنی بر ساخت آثار ایده محور و اریجینال است چه پدیده ارزشمندی می‌‌تواند باشد. این را اضافه کنید به این نکته که پیل در فیلم‌هایش استفاده گسترده‌ای از المان‌های ژانر وحشت می‌کند. ژانری که بیش از سایرین در سینمای امروز هالیوود مورد هتک حرمت قرار گرفته و اکنون به کمک پیل و آثار شایسته‌ای چون «موروثی» در سالیان اخیر، فرصتی برای خیزش دوباره پیدا کرده است.

با این حال ابدا خیال نکنید که «ما» تنها یک فیلم ترسناک خوش‌ساخت است چرا که اصلا بعید می‌دانم این روزها چنین اثری دیگر ارزشمند باشد. همینطور که «موروثی» و «برو بیرون» در دنیای سینما و The Haunting of Hill House «تسخیر خانه هیل» در دنیای سریال به ما اثبات کردند، در حال حاضر فیلم‌های ترسناکی موفق به جلب توجه می‌شوند که بتوانند وحشت ماورایی قصه‌شان را با وحشتی قابل لمس از دنیای واقعی، گره بزنند. خوشبختانه، «ما» یک نمونه موفقیت‌آمیز و شیک از این پیوند است که همانقدر که در پرده دوم، به صورت معرکه‌ای در ارائه یک تریلر/ترسناک درجه یک به مخاطب سربلند است، همانقدر هم در پرده اول به شخصیت‌پردازی و جذب مخاطب به دنیایش و در پرده سوم، به کند و کاو معانی و استعاره‌های موجود در دقایقش می‌پردازد.

به علاوه، «ما» به غایت دست روی موضوعی حساس‌تر و گسترده‌تر از «برو بیرون» گذاشته و بسیار بهتر و سینمایی‌تر از آن موفق به جمع‌بندی می‌شود. هر چند در پرده برداشتن از یکی از رازهای مرکزی‌اش از همان روش مونولوگ‌گویی استفاده می‌کند. روشی که ابتدا دلسردکننده است اما به لطف پیچیدگی و لایه لایه بودن اثر در تمام دقایق و باز گذشتن پرونده برای بیننده کنجکاو پس از به نمایش در آمدن تیتراژ پایانی، قابل بخشش است.

پیشرفت دیگری که جوردن پیل توانسته نسبت به «برو بیرون» حاصل کند، کارگردانی و چیدمان بهتر صحنه‌های تریلر و هیجان‌انگیز فیلم است. ایده رویارویی هر عضو از خانواده ویلسون با کلون و شیطانی‌ترین صفات درونش مانند تزریق آدرنالین خالص است و ترکیب آن با یک بخش از علایق هر شخصیت، آن را به بعد تازه‌ای از هیجان‌انگیز بودن می‌رساند. مثلا علاقه جیسون به انجام حقه‌های نمایشی با آتش، او را رو به روی پلوتویی می‌نشاند که نیمی از صورتش را به خاطر سوختگی از دست داده است یا گیب با آن قایق موتوری لعنتی‌اش در نبرد با کلونش آبراهام، یک رولرکوستر تمام‌عیار برای مخاطب رقم می‎‌زند.

نکته جالب توجه دیگر درخشش بازیگران «ما» است که پیشرفت قابل‌توجه دیگری برای پیل نسبت به «برو بیرون» محسوب می‌شود. در «ما»، پیل به لطف خلق لحظات اغراق‌آمیز کمتر نسبت به «برو بیرون» (رفتار برادر رز در دیدار اولیه با کریس یا دویدن باغبان در نیمه‌شب) و ایجاد تعادل بیشتر بین منطق روایی و لحظات ترسناک، توانسته بازی بهتری از ستارگانش بگیرد و آن‌ها را بیش از پیش در کانون توجه قرار می‌دهد که در صدر آنها می‌توان به لوپیتا نیونگ (Lupita Nyong’o) و الیزابت ماس (Elizabeth Moss) در نقشی کوتاه اما تاثیرگذار اشاره کرد. چرا که در «برو بیرون» مخاطب آنقدر درگیر درک ماهیت صحنه پیش رویش بود که فرصت برای توجه به کیفیت بالای نقش‌آفرینی‌های موجود نداشته باشد.

بی‌انصافی است اگر از «ما» بنویسم و به بررسی معانی پنهان در آن نپردازیم. با این اوصاف اگر تا کنون فیلم را ندیده‌اید، در تماشای آن درنگ نکنید و سپس برای خواندن ادامه متن بازگردید چرا که در ادامه به مفهوم موجود در دقایق ساخته جوردن پیل می‌پردازیم و طبعا، بخش‌هایی از داستان فیلم را لو می‌دهیم.

اگر بخوایم از نظر کلی تم‌های فیلم را بررسی کنیم، باید گفت ساخته جوردن پیل به بیان موضوعاتی چون اختلاف طبقاتی و نگاه دسته سرمایه‌دار جامعه به اقشار متوسط و پایین‌دست و همچنین تقلید کورکورانه طبقه متوسط از بالادستی‌ها می‌پردازد. چه وقتی انسان‌ها نسبت به کلون‌هایشان که به معنای واقعی کلمه مانند خودشان هستند جبهه می‌گیرند، می‌ترسند و فرار می‌کنند (سعی می‌کنند با آن‌ها قاطی نشوند) یا چه وقتی که یک تبلیغ تلویزیونی که توسط دسته سرمایه‌دار طراحی شده، پایه و اساس انقلابی دروغین را بنا می‌گذارد که از ابتدا شکست خورده است.

گروه قرمزپوش به سرکردگی ادلاید واقعی (که در کودکی توسط کلون خود جایگزین شده) به نوعی نماینده همان قشر آسیب‌دیده جامعه است که طوری مورد برخورد قرار گرفته که انگار اصلا وجود ندارد. گروهی که پس از مدت‌ها به لطف یک رهبر داناتر، برای رسیدن به حقوق خود برخاسته است. طنز تلخ ماجرا این است که تمام انقلاب ادلاید بر پایه یک تبلیغ تلویزیونی و شمایل قرمزپوشان هم، تنها تقلیدی کورکورانه از موزیک ویدیو‌های کوریوگرافی شده مایکل جکسون. افشاگری پایانی فیلم، یعنی همان عوض شدن جای ادلاید کلون و واقعی، سیلی محکم حقیقت است که توسط جوردن پیل به ما کوبیده می‌شود. مهم نیست چقدر خودمان را با تقلید از سلبریتی‌ها و افراد طبقه بالای جامعه یا پیوستن به کمپین‌های به ظاهر انسان‌دوستانه سرگرم کنیم، چرا که در واقع تنها در حال گول زدن خودمان هستیم و آنهایی که باید اهمیت دهند، حتی اگر یک زنجیره انسانی واقعی سرتاسر آمریکا هم درست کنی اهمیتی نمی‌دهند. این حقیقت که جای دو ادلاید با هم عوض شده بیانگر این موضوع است که اصلا این همه طبقه‌بندی و ما و آن‌ها کردن چقدر می‌تواند بی‌معنی و سطحی باشد. اینکه یک نفر می‌تواند با تقلید طولانی مدت از یک دسته، طوری خود را عضو آن دسته جا بزند که حتی خودش هم گول بخورد.

به عنوان کلام آخر، باید گفت «ما» سینمایی است که این روزها خیلی به آن نیاز داشتیم. سینمای خلاقانه و ایده‌محوری که حرفی برای گفتن داشته باشد و بداند چطور هم باید آن حرف را بزند. این‌ها را ترکیب کنید با المان‌های ترسناک فیلم که آن را برای مخاطب عام هم جذاب می‌کنند تا بدانید چرا نباید ساخته جدید جوردن پیل را از دست دهید.

برچسب‌ها: ، ، ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.