نقد فیلم Eighth Grade؛ عصر شکوفایی

در عصری از سینما که مخاطبان جوان‌تر آن عموما از تماشای چیزی جز نبرد‌های نفس‌گیر قهرمانانی از جنس کامیک و ایده‌های تخیلی بلاک‌باستر‌گونه و جذاب به هیجان نمی‌آیند، “کلاس هشتم” شاید جزو معدود آثار امسال باشد که به خوبی آنها را به سمت خود و دنیای پرتلاطم افکارشان سوق می‌دهد. “کلاس هشتم”، تجربه‌ای زیبا و هیجان‌انگیز است که دوران جوانی و نوجوانی هر یک از مخاطبانش را به شکلی متمایز بازتاب می‌دهد و برای هر کس به دلیل خاص و متفاوتی شایسته‌ی احترام است. این فیلم بدون تردید یکی از جذاب‌ترین و باکیفیت‌ترین آثار سال گذشته است، هرچند که درمواردی نقایص کمابیش غیرقابل اغماضی را یدک می‌کشد. در سینمافارس بخوانید‌.

سال‌های پرجوشش و خروش و پیچیده‌ی نوجوانی همیشه جزو مسایل داغ و درگیرکننده در جوامع بشری بوده است. دورانی که طی آن به خصوصیات فردی و شخصیتی هر شخص ارتقا بخشیده می‌شود و نحوه‌ی فکر و اندیشه، و رفتار هر فرد به طور جدی‌تر پی‌ریزی شده و شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. از آنجایی که به قول آلفرد هیچکاک بزرگوار و گرامی، تنها تمایز سینما و زندگی حقیقی انسان در بود و نبود لحظات ملال‌آور آن است و فاصله‌ی چندانی میان این دو وجود ندارد؛ پس بعید نیست که گستره‌ی وسیعی از مسائل روز جامعه همچون دوران پرفراز و فرود نوجوانی نیز به محور و اساس داستان یک فیلم سینمایی بدل شوند. آرام‌آرام و از چند دهه‌ی اخیر تا به حال، گستردگی مضمامین داستانی مرتبط دوران نوجوانی سبب شکل‌گیری زیرژانری تازه به نام “دوران بلوغ” (Coming Of Age) شد. آنچه که ما را مجاب کرد که با غرق کردن خود در جهان این‌گونه فیلم‌ها، تک‌تک لحظاتشان را با لذت لمس کنیم و کاراکتر‌های قصه‌اش را عمیقا دوست بداریم، تم خاص و ملودراماتیک‌شان بوده است. زیراکه ساختار روایی این‌گونه آثار صرفا به ژانر‌هایی چون کمدی و درام محدود نمی‌گردد و وسعت انکارناپذیر آن در حقیقت موجب اختصاص یافتن یک زیرژانر منحصر به فرد و متمایز شده که چکیده‌ای از اکثریت سبک‌های فیلمسازی در آن به چشم می‌خورد.

هوشمندی و ابتکار به کار رفته در “کلاس هشتم” در این است که فیلم با تمرکز بر روی وجه بیرونی و دراماتیک‌تر قضایا و زندگی شخصیت اصلی‌اش یک کیلا (Kayla) به بیراهه نمی‌رود. چراکه بعد اجتماعی‌تر زندگی یک نوجوان تنها بخش کوچکی از فراز و فرود‌هایی است که انتظار او را می‌کشند تا با آنها رویارو شود. این‌گونه است که کارگردان از برگزیدن زاویه‌ی دید بیرونی برای مخاطب که لمس احساسات و افکار کاراکتر کیلا را ناممکن می‌ساخت، صرف نظر می‌کند و با داستان‌سرایی از نگاه کیلا و پردازش اتفاقات اطراف به تمثیلی که در ذهن او تحلیل و تفسیر می‌شود به یک فیلم نوجوان‌محور خالص و ناب بدل می‌شود. برنهام با هنری که در غالب کردن اتمسفر حاکم بر کیلا بر مخاطبش به خرج می‌دهد؛ اندیشه‌ها و عواطفی که قصر پر پیچ و خم افکار او را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند را، در ذهن مخاطبش کپی‌پیست می‌کند. این اقدام سازنده برای فیلم علی رغم سرراست ساختن راه برای درک عمق پیچیدگی ذهن پرتلاطم کاراکتر اصلی قصه یعنی کیلا، دو پوهن مثبت دیگر را برای فیلم به ارمغان می‌آورد. نخست، اینکه کارگردان با واقع‌بینی و دقتی که در تحلیل یک شخصیت جوان از خود به خرج می‌دهد، مخاطب را وادار به همذات‌پنداری، و تطبیق خاطراتی که خود از این دوران پرتنش دارد با رویداد‌هایی که کیلا از سر می‌گذارند می‌کند و نتیجه‌ی این برهم‌کنش میان فیلم و مخاطب؛ به احساس نزدیکی انکارناپذیر تماشاگر نسبت به کیلا و بازتاب پیدا کردن دوران نوجوانی او از طریق فیلم می‌شود. به زبان ساده‌تر تماشاگر با تماشای فیلم، ذره‌ذره‌ی خاطرات و پستی و بلندی‌هایی که در دوران نوجوانی پیموده در ذهنش تداعی می‌شود و همین مورد به خودی خود، دومین امتیاز مثبت را در نتیجه‌ی کار به ثبت رسانده، و هیجان و جذابیت به مراتب بیشتری را در رگ‌های فیلم تزریق می‌شود. شاید ظاهر برخی از سکانس‌ها و بخش‌ها به نحوی به فرهنگ غرب تعلق داشته باشند، اما مفهومی که در پس این سکانس‌ها قرار گرفته و در تار و پود آنها بافته شده مصداقی از مفهوم و پیام کلی فیلم هستند و به همین خاطر است که راه برای همذات‌پنداری با کاراکتر کیلا، همواره سرراست است.

“کلاس هشتم” نمی‌توانست در برانگیختن احساسات و عواطف مخاطبانش موفق شود، مگر اینکه در ترسیم کردن اوج حرارت و پیچیدگی اندیشه‌ها و عواطف کیلا، قوی ظاهر شود. فرم داستان‌سرایی فیلم به همان میزان که ذهن نوجوان اصلی قصه‌اش یعنی کیلا انعطاف‌پذیر و پرتلاطم است، از خاصیت تنوع و تغییرپذیری برخوردار است و این اصلی‌ترین توجیهی است که چرایی محدود نشدن فیلم به ژانر‌هایی چون کمدی و درام را اثبات می‌کند. چراکه نوجوان به تازگی با فراز و نشیب‌های زندگی روبرو خواهد شد و بسیاری از چیز‌ها از دید او ناشناخته، هیجان‌انگیز، ناراحت‌کننده و احتمالا تمسخرآمیز خواهند بود. این‌گونه است که نخستین ساخته‌ی بلند بو برنهام (Bo Burnham) به طور هم‌زمان و تنها طی یک ساعت نیم گاهی به یک تریلر هیجان‌برانگیز و مجذوب‌کننده، یک درام واقع‌گرا و احساس‌برانگیز، یک کمدی مفرح و ریشخند آمیز، یک اکشن پرتلاطم اما عاری از خون و خون‌ریزی، و یک فیلم ترسناک گره خورده اتمسفریک و تنش‌زا، تبدیل می‌شود. برای نوجوانی منزوی و به دور از جامعه چون کیلا، قطعا رویارویی با حقیقت جامعه‌ی بیرون و دشواری‌هایی که در انتظار رویارویی با او هستند می‌تواند بسیار وحشتناک و در عین حال هیجان‌انگیز باشد. کاملا مشخص است که برنهام ماهیت زیرژانر “دوران بلوغ” را به خوبی درک کرده که توانایی ساخت چنین فیلمی را بدست آورده است. البته همین که او تنها در نخستین تجربه‌ی کارگردانی‌اش برای یک فیلم بلند به چنین موفقیتی دست یافته، به خودی خود بایست لب‌ها را برای تحسین و تقدیر بگشاید.

آنچه که سبب می‌شود یک نوجوان قرن بیست و یکمی از همذات‌پنداری با کاراکتر کیلا و فیلم “کلاس هشتم” نسبت به کاراکتر‌های آثار کلاسیکی چون “گیج و منگ” (Dazed And Confused) و “دیوارنوشته‌های آمریکایی” (American Grafitti) رضایت‌مند‌تر جلوه کند و به عبارتی، به آن احساس نزدیکی بیشتری کند برهه‌ی زمانی و فرم پس‌زمینه‌ی روایتی است که فیلم در آن جریان می‌یابد. از آنجایی که امروزه شرایط و امکاناتی که یک جوان در آن زندگی می‌کند همگی تحت تاثیر شیوه‌ی زندگی مدرنیته هستند و درگیری جامعه با شبکه‌های اجتماعی به شدت فراگیر شده، پس نادیده گرفتن تاثیر آن بر روند زندگی اصلا صحیح نیست. بزرگترین و نوآورانه‌ترین دستاورد “کلاس هشتم” در این است که تمامی درگیری‌های ذهنی یک نوجوان عصر حال حاضر را در پس‌زمینه‌ی مدرن به تصویر می‌کشد و در عین اینکه به خوبی از پس وظایف اولیه‌ای که در جایگاه یک فیلم نوجوان‌محور به آن محول شده برمی‌آید و حتی در این زمینه عالی ظاهر می‌شود، تعریفی که از تاثیر اینترنت بر رشد افراد ارایه می‌دهد به مراتب پخته‌تر و جذاب‌تر است و مخاطبان کم‌سن و سال‌تر و جوان‌ترش را، بیشتر به سوی غرق کردن در لحظات پرتنش و تلاطمش هل می‌دهد.


یکی از همین مفاهیم اساسی فیلم، در باب پرسشی مطرح می‌شود که اثر حول آن می‌چرخد و ذهن مخاطب را لحظه به لحظه به چالش می‌کشد؛ آیا وجود شبکه‌های اجتماعی برای رشد و شکل‌گیری نسل نوجوان مفید است یا خیر؟ آیا موجب انزوای آنها، سرکوب استعداد‌ها و ایجاد خلا شخصیتی در آنها می‌شود، یا سبب شکوفایی مهارت‌ها و استعداد‌هایشان می‌شود و بستری تازه برای ارتباطات نوین را برای آنها رقم می‌زند؟ جالب اینجاست که تمامی این احتمالات به گونه‌ای در شرایط متمایز و یا مشترک، صحیح و محتمل هستند. در واقع آنچه که منجر به اعتیاد شخص به فضا‌های مجازی و شبکه‌های اجتماعی می‌شود، تماما از محیط بیرون نشات می‌گیرد. کاراکتر کیلا به واسطه‌ی بهره‌مند نبودن از نعمت وجود مادر در خانه، به نحوی دچار به یک خلا عاطفی می‌شود و الحمدالله، پدر کیلا نیز بجا و به‌موقع به این قضیه اشاره می‌کند تا نقطه‌ی مبهمی در داستان باقی نماند! او به طور ناخودآگاه با مراجعه به شبکه‌های اجتماعی، در میان گذاشتن درگیری‌های ذهنی‌اش با دیگران و ایجاد پل‌های ارتباطی با دنیای بیرون و اشخاص تازه؛ سعی بر پر کردن این خلا احساسی دارد. بهره‌جویی از فضای مجازی به عنوان تنها وسیله‌ی کمکی برای داشتن احساسی بهتر، نخست انزوا و گوشه‌گیری او را تشدید می‌کند اما به مرور و با نفوذ و تاثیر عوامل بیرونی چون دوستان و پدر از انزوای او شدیدا کاسته می‌شود و در این امر تعادلی ایجاد می‌شود. می‌پرسید چرا؟

زیرا فضای مجازی را در حقیقت می‌توان پُلی برای شکل‌گیری و پایداری روابط واقعی‌تر دانست و از نقطه‌ای به بعد، این کاری است که کیلا انجام می‌دهد و همین موجب نجات یافتن او از باتلاق گوشه‌گیری و تنهایی شدید می‌شود. به عبارتی شبکه‌های اجتماعی در عین اینکه می‌توانند با ایجاد وابستگی توانایی برقراری ارتباطات حقیقی را از مخاطب‌شان سلب کنند، از توانایی فراهم کردن بستری تازه برای ایجاد مسیر‌های ارتباطی سازنده برای او و شکوفا ساختنش برخوردار است و این، مسئله‌ای بس مهم است که در جامعه‌ی حال حاضر اذهان و افکار فراوانی را به خود درگیر کرده است. از طرفی فیلم با قرار دادن نشانه‌های متعددی به بسیاری از رسوم و امور به ظاهر عادی در فضای مجازی طعنه می‌زند. از طرفی می‌توان رعایت و بهره‌جویی بجا از تکنیک‌های سینمایی چه در صداگذاری و تصویربرداری، و چه از حیث موسیقیایی را به مرور در اثر مشاهده کرد، هرچند که گهگاهی دست‌انداز‌هایی در روند آن به چشم می‌خورد. اما بر کسی پوشیده نیست که اثر در زمینه‌های فنی و بصری چگونه به افزایش هرچه بیشتر کیفیت و ارزش فیلم کمک می‌کند.

“کلاس هشتم” (Eighth Grade) یک فیلم سینمایی زیرکانه، هوشمندانه، جذاب، هیجان‌انگیز و دوست‌داشتنی است که یک هفته‌ی حیاتی و پرتلاطم از زندگی دختری نوجوان به نام کیلا را به زیبایی هرچه تمام‌تر به تصویر می‌کشد. این فیلم با ارایه‌ی تصویر کاملی از جامعه‌ی مدرن و قرن بیست و یکمی در ذهن مخاطبش، نحوه‌ی شکل‌گیری، رشد و شکوفایی نسل جدید را با دقت و پختگی شرح داده و تحلیل می‌کند و همین شاخصه‌ی آن، سبب می‌شود که چشم‌مان را به روی نقایص آن ببندیم آنرا یکی از برترین آثار سال گذشته خطاب کنیم. دلایل فراوانی برای تحسین و تقدیر از بو برنهام، کارگردان این ساخته‌ی دلنشین وجود دارد اما همین‌که او در نخستین تجربه‌ی کارگردانی‌اش برای فیلمی بلند به چنین سطح از پختگی و تسلط دست می‌یابد، به خودی خود کاری می‌کند که از غیاب “کلاس هشتم” در جشنواره‌هایی چون اسکار ابراز تعجب و افسوس کنیم. چراکه بی‌شک این فیلم لایق دریافت نامزدی‌ها و جوایز بسیاری بود.

شما چه فکر می‌کنید؟ آیا از تماشای این فیلم لذت بردید؟ آیا مطالعه‌ی مقاله برای شما مسرت‌بخش بوده است؟

 

[poll id=”13″]

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • AriaDjawadi1991 says:

    ممنون میشم که فیلمای بیشتر درمورد دوران نوجوانی معرفی کنید؛ چون همونطور که گفتید دنبال کردنشون لذت خاصی داره و من هم شخصا به این طور فیلمها علاقه دارم. نقد مفیدی بود، ممنون.

    • امیرعلی محمدیان پور says:

      بخش معرفی فیلم و سریال رو حتما دنبال کنید؛ حتما از این دست آثار هم معرفی خواهند شد. ممنون بخاطر کامنت :)