نقد و بررسی سریال Mr Robot؛ فصل اول

26 June 2019 - 22:00

اگر شخصیت پردازی و نقش‌آفرینی نیمی از مواد تشکیل‌ دهنده یک سریال باشند، پس «مستر ربات» بیشتر از نیمی از راه را طی کرده است. سریال هیت شبکه USA که در حال حاضر آماده پخش فصل چهارم در سال ۲۰۱۹ می‌شود، چهار سال پیش آغاز شد و خیلی زود، تبدیل به یکی از متفاوت‌ترین و با کیفیت‌ترین سریال‌های تلویزیون شد. سریالی که نام Sam Esmail (سم اسمائیل) را به عنوان یک تریلر نویس درجه یک روی زبان‌ها انداخت و همینطور Rami Malek (رامی ملک)، بازیگری که این روزها با بردن جایزه اسکار تبدیل به فوق ستاره شده است، را به دنیای بازیگری معرفی کرد. همانطور که اشاره شد، فصل چهارم این سریال که ۱۲ قسمت خواهد بود، در سال جاری منتشر می‌شود به همین سبب، قصد داریم تا مروری فصل به فصل بر این سریال فوق‌العاده محبوب داشته باشیم.

هشدار: این متن بخش‌هایی از داستان سریال را لو می‌دهد.

«مستر ربات» در واقع یک سریال پیوندی است، سریال‌های پیوندی سریال‌هایی هستند که نمونه آنها در سال‌های اخیر کم دیده نشده و حاصل پیوند دو ژانر به ظاهر غیر مرتبط هستند. مثلا اگر کسی سه سال پیش به من می‌گفت سریال به نام Westworld «وست‌ورد» می‌آید و دو ژانر وسترن و علمی-تخیلی را با هم پیوند می‌زند، به یقین می‌گفتم طرف ضربه مغزی شده! با این حال دیدیم که این سریال چطور توانست در فصل اول، به صورت بی‌نقصی این دو ژانر را به هم پیوند بزند. «مستر ربات» هم در واقع پیوند تریلرهای دارک بریتانیایی و درام روانشناسانه «شاتر آیلند» و کمی «فایت کلاب» است. «مستر ربات» تا حد زیادی من را یاد دو فصل اول سریال «آینه سیاه»، پیش از آمریکایی شدنش، می‌اندازد. همان طور که آنجا در اکثر اپیزودها تکنولوژی همچون تار عنکبوتی بود که زندگی افراد را به طرز سیاهی تحت تاثیر قرار داده بود، اینجا هم این شبکه اجتماعی است که عامل نادانی و بدبختی شده است. همانقدر که در «شاتر آیلند» شخصیت‌ اصلی برای دور زدن شکست‌های زندگی‌اش، یک داستان آلترنتیو ساخته بود، اینجا هم الیوت آلدرسون (Eliot Alderson) در قالب مستر ربات، سعی می‌کند خلع به وجود آمده در زندگی‌اش از زمان مرگ پدرش را پر کند و همانقدر که در «فایت کلاب» شخصیت راوی، شخصیتی خیالی خلق کرده بود تا علیه وضعیت حاکم بر جامعه شورش کند، اینجا هم مستر ربات، همین نقش را برای الیوت ایفا می‌کند. سم اسمائیل توانسته به طرز معرکه‌ای این المان‌ها را با هم گره بزند.

رامی ملک و کریستن اسلاتر در «مستر ربات»

چند هفته پیش سریال «چرنوبیل» از شبکه HBO پخش شد و با تحسین فوق‌العاده‌ای از سوی منتقدان و مخاطبان رو به رو شد. یکی از مسائلی که در «چرنوبیل» توجه من را به خود جلب کرد، نحوه بازگو شدن اطلاعات علمی بود. قطعا در سریال‎‌هایی مانند «چرنوبیل» و «مستر ربات»، که مسائل علمی بخش مهمی از فهم آنها را تشکیل می‌دهد، توضیح این اطلاعات به صورتی که حوصله مخاطب سر نرود، از بزرگ‌ترین چالش‌های نویسنده است. خوشبختانه، همانطور که «چرنوبیل» توانسته بود با استفاده از تکنیک «اول نشان بده، بعد توضیح» از این چالش سربلند بیرون آید، «مستر ربات» هم در این امر موفق بوده است. حتی اگر گاهی اوقات نفهمید چه در «مستر ربات» می‌گذرد، چرایی انجام چیزی که می‌بینید کاملا واضح است و همین امر باعث می‌شود مخاطب به خوبی با الیوت ارتباط برقرار کرده و به جبهه او ملحق شود.

نکته مثبت دیگری که در «مستر ربات» جلب توجه می‌کند، نحوه استفاده آن از میزانسن و رنگبندی است. رنگ غالب بر تمام محیط‌ها، به جز پایگاه FSociety، خاکستری یا تیره است و همین نحوه لباس پوشیدن الیوت هم، به خوبی نشان دهنده یکنواختی زندگی‌اش هستند. پایگاه FSociety، یعنی جایی که الیوت فرصت آن را پیدا می‌کند تا بالاخره تغییری ایجاد کند، تنها لوکیشن سریال است که در آن زندگی جریان دارد و این گویای این است که FSociety، وسیله‌ای برای بیرون زدن الیوت از چرخه خاکستری زندگی‌اش است.

بی‌انصافی است اگر از نقش‌ آفرینی درجه یک رامی ملک در نقش الیوت نگوییم. نقش‌ آفرینی ملک از آن جنس نقش آفرینی‌هایی است که نبودش، به صورت جدی به اثر لطمه می‌زند. روایت الیوت روی صفحه تلویزیون بخش زیادی از سریال را تشکیل می‌دهد و حقیقتا، اگر به خاطر ملک نبود این بخش به شدت خسته‌کننده می‌شد، که اینطور نشده. با تنها یک هودی مشکی و دو چشم درشت از حدقه بیرون‌ زده، امکان ندارد بتوانید چشم‌ از ملک بردارید. اگر نیمی از موفقیت «مستر ربات» مدیون به ملک باشد، نیم دیگر آن مدیون به سم اسمائیل است. او به خوبی کاراکترها را در قاب‌های وسیع می‌گذارد تا کوچک بودن آنها را نشان دهد. کاراکترهایی که همگی در نوع خود، تنها هستند اما از سوی رسانه و جامعه مجبورند تا خود را سازگار کنند و با دیگران ارتباط داشته باشند. یک حس پارانویا و بدبینی بر کل فضای سریال حاکم است و نبوغ سریال وقتی مشخص می‌شود که می‌فهمید رئیس شرکت Evil Corp، در تمام مدت از انقلابی که در راه است آگاه بوده و آن تنها بخشی از نقشه‌اش است.

البته از حق نگذریم، فیلمنامه اسمائیل هر چند گاهی گاف‌های کوچکی دارد. برای مثال، گیدئون، رئیس الیوت، در مورد خود چیزی به الیوت می‌گوید که الیوت باید با توجه به طبیعت فضولش، از قبل می‌دانست. جلوتر هم او و آنجلا، سکانسی با یک دیگر دارند که کاملا خارج از شخصیت هر دو نوشته شده. موسیقی متنی که مک کوئیل (Mac Quayle) ساخته، در حد و اندازه خود سریال ترسناک ظاهر می‌شود. «مستر ربات» حتی به آهنگ If You Go Away از نیل دایموند هم رحم نمی‌کند و از آن برای نفوذ به زیر پوست‌تان استفاده می‌کند. کار سم اسمائیل و تیمش در به تصویر کشیدن بدبینانه دنیا آنقدر خوب است که حتی یک سواری در چرخ و فلک هم به سکانسی ناخوشایند بدل می‌شود.

«مستر ربات» ابایی از بردن نام‌های مشهور ندارد. الیوت در بخشی از سریال می‌گوید فیسبوک ندارد، چون از فیسبوک متنفر است یا مثلا می‌گوید مردم وانمود می‌کنند که استیو جابز انسان بزرگی بوده، در صورتی که او از کودکان در جهت رسیدن به اهدافش کار کشیده است. اگر اینها برایتان کافی نیست، باید بدانید که «مستر ربات» فصل به فصل بهتر می‌شود. فصل دوم از فصل اول بهتر است و فصل سوم هم در یک کلام، شاهکار است. مسئله‌ای که در قسمت‌های بعدی این مقاله به بررسی آن می‌پردازیم. پس اگر خدایی نکرده این سریال را ندیده‌اید، دست به کار شوید.

 

[poll id=”10″]

برچسب‌ها: ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.