روایتِ فیلمِ “بعد از آن”، بر خلاف اکثرِ داستانهای درامِ دوران نوجوانی و جوانی، یا به اصطلاح عامیانه “تینیجری” شکل میگیرد؛ همانجا که مملو از شخصیتهایی با مشکلاتِ ذهنی و فردی یا روبرو شدن با سرنوشتشان و وظیفهیِ آیندهشان و بسیار دغدغههای دیگر که در این ژانر روایت شدهاند، داستان شکل نمیگیرد. اکثرِ آنها هدفشان قبل ورود به دانشگاه شخصیت است. اما در فیلمِ “بعد از آن”، روایت کلی از دانشگاه به بعد است، و گویا شخصیتها (در اصل تسا)، از آن دوران گذشتهاند. با نقد و بررسیِ بعد از آن در ادامه با من و سینما-فارس همراه باشید.
پس چنین شد که داستانها و از این نقطه خاص گذشته است و تِسا از سن و بلوغ نوجوانی، به جوانی رسیده است؛ با اینکه ایدهی جالبی به نظر میرسد و گویا قرار است موضوعات متفاوتی را شاهد باشیم، اما کافیست اندکی صبر کنیم تا عمقِ فاجعهی این فیلم را در همین نقطه متوجه شویم. شخصیت اصلی “تِسا”، گویا هنوز از آن مرحلهای که قرار بود گذشته باشد، علاوه بر اینکه نگذشته بلکه چند پله هم عقبتر است! چرا وقتی دست روی چنین مرحلهای گذاشته میشود، باز هم دغدغههای قبل از این مرحله به میان بیاید؟ بگذریم، تِسا به همراهِ مادرش و دوست دورانِ کودکیاش “نواه”، که هماکنون به نوعی نامزدش محسوب میشود (همچنین قصد ازدواج در آینده را دارندها!)در ابتدا زندگی میکرده و حال او به دانشگاه و شهرِ دیگری آمده است. تِسا باید به هدفهای خودش واقِف باشد و همانطور که فیلم مثلا از آن نقطهی تکراری گذشته، تِسا هم باید از آن تصمیمات کلیشهای و دغدغههای بلوغ، گذشته باشد؛ اینجا است که فیلم در اولین اِدعایش شکست میخورد و در ادامه دومینو مانند، غرقِ بدبختی و بدتر پیش خواهد رفت. در ادامه داستان، تِسا در دانشگاه با پسری به اسم “هاردین” به طور اتفاقی آشنا میشود و داستان فیلم شکل گرفته و ادامه مییابد. خب سوال اول در مورد شخصیتپردازی اینجاست که بازیگران، مشکلی در شخصیتشان موقع خواندن فیلمنامه ندیدهاند؟ این موضوع بسیار تعجبآور و عجیب است! از شخصیت هاردین شروع میکنیم که بدون شک بدترین نکته تمام فیلم است و بسیاری از مشکلاتِ فیلم بیچاره از این شخصیت و پیرامونش به بیرون میخزند؛ هاردین بشدت به فُرم فیلم، روایتِ داستان بد، احساسات و ارتباطات، مفهومهای عشق که به زور در حلقمان فرویشان کردهاند و هرچیزی (تکرار میکنم هرچیزی!) که به فیلم مربوط است، ضربه جبران نشدنی خیلی بدی زده است. هیچچیزی رقیب او در این امر نمیباشد شک نکنید؛ بازیگر این شخصیت هم، بشدت ناشی است و اصلا در حَد یک بازیگرِ معمولی ردهپایین هم ظاهر نمیشود، او حتی نمیتواند ذرهای به شما احساسی منتقل کند؛ چه برسد ایجاد حس ارتباط و همزادپنداری و عشق…!

اتفاقا هرجایی برروی شخصیتی تمرکز کمتری شده، ماجرا بهتر از آب در آمده؛ مادرِ “تِسا” حداقل نُرمال است بزنم به تخته!
به حَدی شخصیتی غیر قابل ارتباط و باورناپذیر از هاردین محبوب، به نمایش گذاشته شده که از این همه حماقتِ محض (نویسنده و اقتباس کننده، کارگردان، تهیه کننده همه با عرض معذرت البته!) بخاطر قبول چنین شخصیتی تعجب خواهید کرد! “هاردین” حتی خودش هم نمیداند چه تصمیماتی میگیرد و کارهایش در تناقض با کارهای دیگرش است، دقت کنید؛ این موضوع درصورتی درآینده با حس تعلیق یا هردلیل زوری دیگری معنایی پیدا میکند، که با تمام این موضوعات شخصیتپردازی خوب یا حتی متوسط انجام شده باشد. نه اینکه با این کار فقط ادعای دیگری و بیشتری داشته باشد،خب ما عمل کافی را نداشته باشیم و هرکاری شخصیت (انگار کلا هاردین نگوییم بهتر است) انجام میدهد را در آخر بهانه تراشی کنیم، آن هم به زور بازو! شخصیت هاردین و بازیگرش کاری با بیننده میکنند، که در صورت همزادپنداری با این شخصیت به نوعی توهین بسیار شدیدی به خودشان هم کرده باشند. شاید اغراق به نظر بیاید، ولی در همین حد این شخصیتِ توخالی، افتضاح است. تمام این حرفها را فعلا با هم ترکیب کنید و در ذهن داشته باشید، چرا که موقع حضورِ این شخصیت و حرفهای احساسی و تصمیمهایش (همان ادعا و تصمیمات فیلم!) اگر به خنده افتادید، شکی نکنید کارتان اشتباه نبوده و شما کار درست را انجام دادهاید، مگر بروی بیننده ندیدهاند مقداری کمتر “بسیار بَد” تحویلمان دهند! در ضمن او حتی قابلیت تلپورت هم دارد باور نمیکنید؟ در جای جای فیلم، به شکلهای عجیب ظاهر میشود. بله؟ ربطی به شخصیتپردازی ندارد؟ درست است به دلایل دیگری مربوط است. به آن قسمت هم میرسیم شاید هم نرسیم!

این هاردین محبوبمان حتی قابلیت این را دارد هر کجایِ داستان که خواست کاملا “یهویی” ظاهر شود، جل الخالق!
“جوزفین لانگفورد” فقط از نظرِ قیافه شبیه خواهرش “کاترین لانگفورد”، بازیگر با استعداد سریال ۱۳ دلیل برای اینکه، نیست! اگر سریالِ مذکور را مشاهده کرده باشید یا نه میدانید، “کاترین” بازیگرِ بسیار تواناییست و ذاتا با استعداد است چرا که به راحتی ستاره شد. “جوزفین” هم به مانندِ خواهرش با استعداد است؛ ولی میتوان استعدادی که با این فیلم به هدر رفته را مشاهده کرد. او حداقل از این نظر آنقدر بَد کار نکرده، و بسیار بهتر از زوج خود است. مشکلِ اصلی این است که چوب شخصیتپردازی، شخصیتش را خورده. باید گفت شخصیتِ تِسا، تصمیماتی بسیار بیمنطق، دغدغههایی که نباید باشند، ضعیفهایی بچگانه با اینکه مثلا هدفدار است، و دیگر ایرادها را ارائه میکند که نباید بدین صورت باشند واقعا؛ او حتی ثبات شخصیتی مناسب هم ندارد، انتظاراتی ما داریم! این شلختگی تا حدودی شخصیتپردازی بد “هاردین” که مقابل و زوج وی است بیشتر مُقصر نشان میدهد. شاید بگویید اگر شخصیتهای اصلی چنین افتضاحی هستند، خب دیگر شخصیتها تا چه مقدار بد هستند؛ اما کمی صبر کنید، دقت کنید و میبینید هرکجا تمرکز و ادعای روی آن نشده حتی بهتر هم شخصیتش شکل گرفته، مثال مادر تِسا است که قبلا ذکر کردیم. مادرِ تِسا با اینکه شاید به دقیقه در فیلم مشاهده شود، اما بشدت منطق و پختگی در او موج میزند، همان چیزی که لازمه ماست. گویا تمامِ تمرکزِ اقتباسکنندهها از کتاب این اثر و شخصیتهایش، این بوده که لحظات به ظاهر احساسی را شکل دهند؛ ولی نه از منظق بویی بردهاند، نه حتی در قالب فُرم فیلم هم چیزی را به درستی اجرا کردهاند. موضوع در همین حَد افتضاح و خندهآور است، باورتان میشود؟ چنین حماقتها و حتی توهین به مخاطب قابل تحمل نیست. وقتی شما بخواهید به زور هم که شده موضوعی به فیلم اضافه و در مغز مخاطبانتان فرو کنید، چنین وضعی خواهد شد. اصلا اگر مفهومی است، شاید نباید به طور مستقیم به آن اشاره کنید، مثالی میزنم؛ موضوع یا فیلمی بیشتر برای شما جذاب، مفهومی و قابل احترامتر است، که خودتان به نتیجه مفهوم و خواسته آن رسیده باشید؟ یا بدون اینکه چیزی در مورد آن حس کرده باشید، به شما تحمیل شده باشد؟ “بعد از آن” نه به ما شخصیتهای قابل ارتباط، نه موضوعی خاص، نه منطق و عشقی واقعی ارائه کرده و نه توانسته حتی به چنین موضاعاتی نزدیک هم شود، اما در آغاز و پایان از عشق، فداکاری، احساس انسان به عشق میگوید! برخی از داستانها با وجود ارائه درست موضوعی که هدفشان بوده، حتی جرئت نمیکنند آنرا به زبان بیاورند (فعلا که بعد از آن ادای تعریفِ جدید هم میکند) این یعنی احترام به بیننده نه این که آنها ترسی دارند، خیر! یک کلام، محتوای فیلم به آنچه ادعا میکند ساخته و پرداخته، اصلا عمل نکرده و ذرهای ارزشمند نیست.

فقط و فقط نشان دادن عشق به این صورت که کافی نیست (میدانید که دقیق منطورم چیست!) ناسلامتی مخاطب باید چندتا چیز درست و حسابی و اندکی همزادپنداری هم نصیبش شود!
اما به موضوعی میرسیم که شاید برای برخی از مخاطبان هدف و علاقه اصلی لذت بردن از هر فیلمی است، ارائه کردن تمام محتویاتِ بدون اهمیت به آن درست یا نادرست، افتضاح یا شاهکار، سیاه یا سفید در فُرمی صحیح و ریتمِ معمولی است. فیلم بعد از آن، حتی در این قسمت هم با بیننده کاری میکند، تا از هدر رفتن وقتش پیشمان و عصبانی شود؛ چنین ریتم فیلم هم بشدت احماقه است حال میپرسید، چگونه احمقانه؟ اتفاقاتِ مهمی که در فیلم خواهند افتاد که در کسری از ثانیه فراموش میشوند و فیلم به ادامه ماجرا میرود. اتفاقاتِ بیاهمیت چنان کُند روایت میشوند که حوصلهتان را سر میبرند (واقعا حوصله میخواهد!) ثباتِ ریتم در چنین فیلمهایی باعث جلوگیری از خستهکننده بودن آنها شده و اگر خوب و عالی هم اجرا شود، باعث جذابیت بیشتر فیلم میشود. فیلمبرداری با کاتهای بشدت افتضاح و ناشیانه انجام شده است؛ در حالی چنین خواهد که گویا کلا فیلم منطقی ندارد، (تکرار مکررات در هر بخش خسته کننده است، به عنوان نگارنده عرض میکنم!) حتی اتفاقاتِ عجیب و غریبی و فانتزی هم میافتند؛ مانند این ظهور یکبارهی “هاردین” در بین صحبتهای نواه و تِسا که عملا تِلِپورت است! تازه مثلا طبیعی جلوه میکند از نظر تدوینگر محترم فیلم، فیلنمامه که هیج! موسیقیها هم هرزمانی از فیلم و تدوین آنها با نقطهای که پخش میشوند، براستی افتضاح است. تقریبا هر موقع موسیقی پخش میشود، شما حس تکراری (تکراری بودن آهنگ نه) و حوصله سربر بودشنان را متوجه میشوید. باور کنید “ضِد نقد” نیست و تازه هم به عنوان نویسندهِ بررسی فیلمِ، سختتر است از بدی چیزی زیاد بنویسی!تعلیق؟واقعا؟ چه بگویم در مورد این موضوع، اجرای نادرست و اضافه کردن بیدلیل چه در فرم چه محتوای هر فیلم، حتی با آنکه فیلم بسیار بدون نقص باشد هم یک اشتباه تمام عیار است. بدِ این موضوع که دیگر آن فیلم را نابود خواهد کرد، چه برسد به فیلم “بعد از آن” که نابوده شده است از قبل… در ابتدا گفتیم بدترین نکتهی فیلم شخصیت “تاردین” است، بیراه هم نگفتیم چرا که این تعلیق به او مربوط میشود. دیگر نمیشود بیشتر در این موردش گفت، باید فیلم را دیده باشید تا با درستی متوجه فاجعه بودن این موضوع شوید. نمیشود فقط برای این که شوک به داستان و فیلم اضافه شد باشد؛ از تمام این مشکلات چشمپوشی کرد و افتضاح بودنِ موضوعات مربوط به آن را هم از خاطر لامصب! برد.

حداقل نکته مثبتی کم رنگ در فیلم وجود داشت! لانگفوردها انگار کُلا با استعداد هستند و قطعا آیندهی درخشانی در انتظار این دو خواهر است.
بشخصه هنوز ماجرای رابطهی عشق بین تِسا و هاردین را مانند یک خیانت میبینم؛ در اکثر فیلمها این رابطهها بر اثر اتفاقاتی ناگهانی و رودروییهایی خیلی به یکباره، شکل میگیرند. دو نفر با حسی جدید روبرو میشوند و آغازی برای یک داستان و زندگی و رابطه جدید برایشان رقم میخورد. احساسی به هر فرد با عنوان این که شخصی را در زندگیشان دارند که آنها را دوست داشته و به آنها امید میدهد، به وجود میآید (عشق دیگر همه میدانید!) پس درواقع به یک حس جدید کامل دست مییابند؛ در اینجا چه ارزشی دارد وقتی این اتفاق در حالی میافتد، که خیانت صورت میگیرد؟ “نواه” چه چیزی از این احساساتی که گفتیم کم دارد برای رابطهاش با تِسا؟ بله، شاید نواه اندک مشکلاتی دارد و هیچ فردی بدون مشکل نیست، اما اگر تِسا با نواه مشکلی دارد خب چرا آنرا حتی یکبار به نواه نمیگوید و به زبان نمی آورد. در حالی که میداند نواه در چه حد او را دوست دارد و اگر واقعا مشکل قابلِ حل است، حل میشود! به چه دلیل تِسا مانند کودکانِ کمتر از ده سال، به راحتی به شخصی دیگر دل میبندد. ای کاش “بعد از آن” داستانش در دورانِ دبستان شکلگرفته بود، شاید آنموقع قابل باورتر بود! چنین عشقی که با شکستن بیدلیلِ دل دیگری شکل میگیرد، ارزشمند است؟ پس چرا فیلم اینقدر ارزش و مفهوم قلمبه سُلمبه عشق را تا ته در حلق ما فرو میکند؟ جواب: همان تیتر را بار دیگر مینگیریم بیارزش، اما پر ادعا. کاملا چنین جملهای به فیلم “بعد از آن” مینشیند؛ حین تماشای این فیلم قیاسِ عجیبی در ذهن شکل میگیرد، فیلم مانندِ آهنگی از خوانندهای به سبکِ پاپ است، که نه صدایش خوب، نه آهنگ سازی آن مناسب سبک پاپ، نه معنی درست حسابی و عاشقانهای، نه کُلا میتواند احساسی به شما انتقال دهد، بعد حتی خواننده برای شعور شما اندک ارزشی هم قائل نمیباشد و آهنگ را به زور خودش با صِفت *عالی بودن* در مغز شما فرو میکند؛ افسوس که قیاسِ آشنایی بود!
نظرات
ببخشید شما از دید خودتون گفتین . اما هاردین اسکات یا بهتره بگیم هیرو فاینس تیفین نقش بهترین بازیگر مرد رو گرفت!شما چطور میگی بد بازی کرد ؟ من تمام گفته های شمارو رد میکنم!
سلام.من تا یک جایی با حرف های شما و انتقادات موافق بودم اما از جایی به بعد مطالب تنها ایرادگیری کورکورانه و بدون تدبیر بود که قصد دارم برای برخورد با آن مطالبی را روشن کنم.
من کسی هستم که ابتدا فیلم را دیدم و بعد نقد را خواندم.قسمتی که فرمودید شخصیت ها بسیار غیر قابل باور هستند من با شما موافق هستم.چون برای مثال شخصیت “هاردین” بسیار ناگهانی و بدون هیچ مقدمه ای عاشق “تسا” شد که از شخصیت مغرور او دور از انتظار بود.حتی “تسا” هم بدون هیچ مقاومتی در برابر پسری که روز اول مسخره اش کرد و باغرور صحبت کرد کم آورد.این ها همگی نقص های شخصیت ها هستند نه بازیگر ها…من نمیدانم مشکل شخصیت پردازی نویسنده کتاب “after” است یا از فیلم نامه نویس اما فقط میدانم تنها چیزی که باعث شد نقص های زیاد شخصیت ها تا حدودی پشت پرده باقی بماند بازی قوی بازیگران فیلم از جمله hero fiennes-tiffin و همینطور Josephine Langford است.خصوصا هیرو که بسیار خوب احساس را انتقال میداد و با وجود اینکه اولین بازی جدی اش بود بسیار خوب بازی میکرد.همینطور لانگرفورد که مانند خواهرش خیلی بااستعداد است.
سلام ممنون از اینکه مطالعه کردید و وقت گذاشتید برای توضیح نظرخودتون.
همونطور که خودتونم موافقید درهرصورت میشه ضربهای که به فیلم و شخصیت ها وارد شده رو ببینیم هردو بازیگر قطعا میتونن توی وضعیت های بهتر از این فیلم و در آینده خودشونو نشون بدن… کسایی که به سراغ این فیلم اومدن قطعا بخاطر ایراد گرفتن یا مخالفتشون نیست بلکه لذت بردن از اثر هدف اصلی مخاطب هستش و خوشحالم که شما تونستید با فیلم ارتباط برقرار کنید و نظرتونو به اشتراک گذاشتید ولی متاسفانه بعنوان یکی از همین مخاطبا، بشخصه نتونستم ارتباط چندانی برقرار کنم.
به نظر من بازی ها بی نظیر بود و فقط در چند سکانس کوتاه بازی جوزفین لانگفورد در حالت ایده آل نبود ولی در صورت کلی خوب بود فیلم باید زمانش طولانی تر می بود تا تسایی که در ابتدا از هاردین بدش می آمد منطقی تر عاشق او شود به نظر تسا بعد از شنا درکنار هاردین در اون دریاچه (جای محبوب هاردین) عاشق هاردین شد (کاملا ناگهانی) واین رفتار تا حدی معقول است بعضی می گویند یک دختر دانشگاهی به این راحتی دوست پسر قبلی خود را رها نمی کند و عاشق هاردین بشود…
نه باید دقیق تر به موضوع نگاه کرد تسا فقط با نواه رابطه داشته و این فرصت که خود را از او جدا کند از دست نمی دهد (این اتفاق برای دختر هایی که کم تجربه هستند در این زمینه زیاد می افتد) پس عشق اول فقط یک تجربه برای شروع عشق هست و بعد از آن می افتند در یک دور و هر که جذاب تر باشد را برای دوستی انتخاب می کنند و نفر قبلی را رها می کنند این بخش منطقی موضوع است اما اینکه تسا از هاردین بدش می آمد و ناگهان عاشقش شد تا حدی سخت قبول میشود کما اینکه این هم در بین دختران کم نیست که عاشق کسی بشوند که از او بدشان می آید و در زمینه عشق ما از فرهنگ آنها انتظار رفتار معقول نباید داشته باشیم پسر ها عاشق دختر های خوشتیپ تر و خوش اندام تر می شوند دختر ها هم دنبال پسر های جذابند پس تسا کار خیلی عجیبی هم نکرده.
در ادامه هم بگم به نظرم فیلم جذاب بود…
و حرف های درستی توش زده شد و یکی از اون حرف ها حرف هاردین بود که گفت چیزی به اسم عشق واقعی وجود ندارد تمام آن جذابیت ها است که می توانید بریزید بیرون و دکمه on عشق را بزنید یا نریزید و دکمه off عشق را بزنید…
در هیچ جای دنیا هیچ کس قرار نیست عاشق خود شما بشود او فقط عاشق جذابیت های ظاهری شما می شود…
و این اتفاق در عشق دختر پسری می افتد بله حتی ازدواج هم قرار نیست نتیجه عشق واقعی باشد و این پست ترین مرحله عشق است و اگر دنبال عشق واقعی هستید بین جنس مخالف دنبالش نگردید (آیا منظورم این بود که برید همجنسگرا بشید؟ اگر اینطوری فکر کردید خیلی بچه اید…)
هر جایی از فیلم و بازیگران و موزیک و … ووکه هر جایی از متن بالا که واجد شرایط باشند ، میتوانند خوب و درست باشند بخواست و تایید خدای بزرگ .
هنه چیز و همه کس رقیب (مراقب )دارند و او خداست .
البته که عشقهای دبستانی ، دبیرستانی و بیشتر ، همه که یکجور نیستند .
خاطر ، هم مذهبی دارد و لامذهب نیست ان شاءا…
عنوان ” ان شاءا…”در کارها باید گفته شود بخواست خدای متعال.
من درباره ی فیلم نظر نمیدم اما در مورد داستان اصلی ک توسط انا تود نوشته شد میگم…یکم در مورد فیلم پیش داوری شد…این داستان دارای سه فصله و علت رفتار ها ی متناقض هری که شما با اسم هاردین میشناسید کاملا مشخص میشود…هری یهو عاشق تسا نمیش و داستان طولانی پشتش هست =/ و درضمن شخصیت پردازی هری توی رمان اصلی واقعا خوب انجام شده….ذره ای کلیشه داشت و قبول دارم ولی ب نظرم رمان های تینیجری قطعااا یکم کلیشه دارن
سلام متشکر بابت اطلاعات.
فیلم به این مسائل نگاه کوتاهی داره، ولی به حدی مشکلات بزرگ یا حتی پیش پا افتاده ای داره که چنین دلایلی دیگه اصلا اهمیت ندارن… مطمئنا اگر ادامه ای ساخته شه (فک کنم بزودی) چون پایه خراب بوده، دیگه تاثیری در ادامه هم نمیذاره! همین که چند فصله داستان، نشون میده بهتر بود اقتباس در تلویزیون و کلا سریالش ساخته میشد. البته وقتی داستان و سریال عالی مثل ۱۳ دلیل برای اینکه، رفته رفته نابود شد توسط همین کلیشه ها و به دنبال دلایل بودن، دیگه وای به حال after!
سلام ، این رمانشو از کجا باید پیدا کنم؟؟
من موافقم که فیلم فیلمنامه و روند درست و حسابی و دلچسبی نداشت و کند پیش میرفت و میتونست خیلی جذاب باشه ولی راجب بازی شخصیت هاباید بگم که من از بازی شون لذت بردم فکر میکنم بازی بازیگر ها خوب بود و نقطه ضعفشون کاستی فیلمنامه بود
قبل از هرچیز ، سلام. حالتون خوبه؟
باید بگم با شما مخالفم. شاید یکم در داستان بی دقتی شده باشه( در قسمت عاشق شدن) ، اما من شخصیت هارو رو خیلی دوست داشتم. مخصوصا هیرو و جوزفین. جفتشون بی نظیر بازی کردند. خودِ فیلم هم واقعا عالی بود. من فیلم هایِ زیادی دیدم و این یکی ، از نظر درام ، خیلی جذاب بود.
نظر شما البته محترمه. صد در صد. اما خب ، دیدگاه شما با ما مثل اینکه فرق داره. چون من نظر هارو خوندم و دیدم که بیشترشون با شما مخالف بودن( درمورد شخصیت) ، اما باز هم من به نظر شما احترام میذارم.
من هم ۱ و هم ۲ ی این فیلم رو بارها دیدم. البته قبل از اینکه نقد شما رو بخونم. من..با شما مخالفم. در مورد انتخاب بازیگرها ، باید بگم من واقعا انتخابشون رو دوست داشتم. این هم از نظر من. لطفا اگر کسی با من موافق نیست ، بگه.
سلام. متشکر، امیدوارم حالتون خوب باشه و ممنون از اینکه مطالعه کردید و نظرتونو به اشتراک گذاشتید.
دلایل شبه تمایزِ این مجموعه به تعاریفیه که همیشه سعی کرده «بولد» شده نشونشون بده؛ اگر قرار باشه اثر صرفاً برای چند ساعت سرگرم کننده باشه، خب مثل اینهمه فیلم معمولی و رومانس امروزی و یا دیروزی، تکلیفش مشخصه… امّا اینکه سعی در تعریف عشق و یا رابطه و جوانبشو داره، خب قضیه فرق داره! یادمه شعار فیلم همیشه این اثرگذاری بوده و یه نگاه به حواشی این فیلم و یا مخاطبانش بندازیند اکثراً «تاثیری» که فیلم تونسته روشون داشته باشه رو بازگو میکنن، خب ارزش و یا اهمیت هر فیلم و یا اثر هنری به اون دگرگون کردن مخاطبشه! برای من شخصاً و یا شاید همه افراد، اون نگاهی که باید به فیلم داشته باشیم دستخوش تغییر میشه و باید معنی «درستی» رو بهمون برسونه… موضوع این نیست که ما چند فیلم بهتر سراغ داریم و یا چه تعریف و عقایدی داریم، چیزی که در فیلم «بعد از آن» ارائه شده اولویته. دقیقاً مفهومی که در این فیلم به شدت لنگ میزنه…! تشکر و با تمام این صحبتها، اگر نظر دیگهای هست خوشحال میشم ارائه کنید.
قبل از هرچیز اینکه شما گفتید شخصیتها «خوب» هستند و اینکه هر دو فیلم رو تماشا کردید، خب میتونه تفاوت ایجاد کنه. من تازه از کامنتِ شما متوجه شدم فیلم دوم انتشار پیدا کرده! و خب این قضیه که دو فیلم رو در نظر بگیریم شاید تفاوت ایجاد کنه، اما صرفاً در مورد فیلم اول هنوزم مطئناً ایرادات پابرجاست و اینجوری که مشخصه سخت بشه در ادامه(ها) تغییری ایجاد کرد… نه اینکه سعی کنم در مقابل «جوابی» به شما بدم، نظر شما و همه دوستان محترمه و منم سعی میکنم تویِ این گفتگوها شرکت کنم
خیلی خیلی ممنون. الان منظور شما رو بیشتر فهمیدم. واقعا موضوع فیلم جالب بود اما چیزی نرسوند. چیز «خاصی» نرسوند به ما. منظور شما این بود دیگه ، درسته؟
بله حق با شماست. من نباید این فیلم رو با فیلم هایِ دیگه مقایسه می کردم. اما من باز هم شخصیت هارو دوست دارم خخخ D:
این چیزِ «خاص» اصلاً چی هست مهمه؛ دو شخصیت اصلی این فیلم با دو دیدگاه مختلف، به چه صورت میتونن تحت تأثیر هم دیگه قرار بگیرن؟ این مجموعه و اقتباس، مثلاً قراره این تعاریف و تاثیرگذاری رو نمایش بده. همونطور که حدس میزنید این اثرگذاری دلیل درست میطلبه و مثلاً زیر همین پست دیدگاههای مختلفی هست، بنظر شما بدون اینکه «تعاریف» ما یکی باشن، کسی قبول میکنه این فیلم بد بوده؟ و یا بلعکس؟ در داستان اصلی اقتباس شده، این مخالفتها از بحث روی کتاب «غرور و تعصب» شروع میشن و میشه حدس زد با دو موضع مختلف سروکار داریم که هر کدوم ادعاهایی دارن… حالا بماند که این تحولات فاجعه هستن داخل فیلم، درکل خیلی ساده باید بگم اینکه این دو نفر باید بتونن به یک تعریف مشترک از «عشق» برسن. ولی گویا دوست عزیز نویسنده، عشق رو یک نیروی فرابشری میدونه که اراده و کلاً هوش و ذکر و همچیِ آدمو دگرگون میکنه… خلاصه بیشتر از اینا نمیارزه در مورد فیلم صحبت کرد، ولی آن کیست که از «لانگفورد»ها بدش بیاید؟
موفق باشید
به قول یه نفر ، که در اینستاگرام گفت : از دو چیز خیلی بترس.
اولی _ کور کورانه اعتماد کردن
دومی_ کسی که به فیلم after میگه بهترین
خدایی چقدر درست گفت. افرادی که بالا هستند و میگند که ^ هاردین عالی است^ ( که خودمم جزعشونم) ، باید بگم از قیافه ی هیرو خوششون میاد. خخ . همه رو یارو کراش دارن( بازم منم جزعشونم) حالا روش غیرتی میشن! ولی نه ، جدا از خوشتیپیِ یارو ، باید بگم تویِ این فیلم بازی کردنش چنگی به دل نزد. ممکن هم هست به خاطرِ مسخره بودن فیلم باشه. ولی خب بازم ..نمیدونم . خخخ
کلا به نظرم فیلم بی محتوایی هستش و واسه کسی بدرد میخوره که فیلم زیاده ندیده باشه و از دسته افرادی باشه که شاید سالی ۱ یا ۲ فیلم ببینن.اکثرا افراد جذب خوشگلی بازیگراش میشن وگرنه فیلمش بنظرم توهینی بیش نیست. با اومدن سری دومش هم بیشتر بهم ثابت شد این موضوع. اکثر کسایی ک میبینن بخاطر بازیگراش میبینن.و در مورد حرف هاتون نسبت به بازیگر نقش هاردین هم کاملا موافقم.بسیار مبتدی،حالات صورتش هیچ حسی، تاکید میکنم هیچ حسی! رو انتقال نمیده ب بیننده( غیر از این ک با خودمون بگیم چهره ی جذابی داره
) )، بازیش بسیار سرد هستش و حس میکنم با زور داره دیالوگا رو میگه. کلا اگه بخوام مقایسش کنم یه چیزی تو مایه های ساره بیاتِ خودمونه
)
خخخ ایول بابا عجب چیز قشنگی گفتی! XD راست میگیا خخ.
سلام. ممنون برای به اشتراک گذاشتن نظرتون دوست عزیز.
البته اینکه سلیقهای و محدود بشیم و فقط فیلمهای با برچسب تاپ رو ببینیم هم چندان جالب نیست، این گسترده بودن سینماست که ارزشمنده؛ شخصاً علایق و «تماشاگری» خیلی متفاوتی دارم، امّا صحبت در مورد هر فیلمی همیشه تا جایی سودآوره و «تفاوتها» بهتر مشخص میشن
قطعاً موضوعی که اشاره کردین نه تنها برای این فیلم و ژانر (که جای بحثی نداره) بلکه برای اکثر ساختههای مرتبط با گیشه و جذب مخاطب درسته، ولی مطمئناً کمارزش خواهد بود! در صورتی که کمی «حس» و اجرای خوب برای یکی از این نقشها، میتونه تا مدت زمان زیادی در یاد بمونه…
اگر صحبتی/نظر دیگهای هست خوشحال میشیم ارائه کنید. موفق باشید.
سلام خسته نباشید
هم داستانِ عاشقانه فیلم after و هم فیلم me befor you با خیانت شروع میشه ینی دختره به دوس پسر(یا نامزدش) بدون مشکل خاصی خیانت میکنه و اساس داستان عاشقانه شکل میگیره! عاشقانه؟ خیانت؟! وقتی تو رابطه هستن و یکی بهتر پیدا میکنن آیا حق دارن خیانت کنن؟ باز اگه کات میکردن با قبلی یه چیزی.. خیانت میکنن.. اگ اینجوری باشه کریس رونالدو باید ماهی با یه خانم باشه! از داستان فیلم خوشم نیومد
سلام شما این متن رو فقط از دید خودتون نوشتین و اصلا تحقیق نکردین هیرو فاینس بسیار نقش رو زیبا بازی کرد و احساساتش کاملا آشکار بود و به راحتی میشد باهاش ارتباط برقرار کرد بنظرم کسایی که عشق واقعی رو تجربه نکردن یا توی سن بالا عشق رو تجربه کردن نمیتونن با این فیلم ارتباط برقرار کنن وگرنه نزدیک ۹۰ درصد مخاطبان این فیلم رو تایید کردن شماهم بهتره اول تحقیق کنید بعد حرف بزنید
سلام و متشکر برای به اشتراک گذاشتن نظرتون دوست عزیز. بله، الان که کامنتتون رو دیدم تازه رفتم تحقیق کردم و متوجه شدم، هیرو فاینس-تیفین «خیلی» بازیگر بدیه
) جدای از شوخی، یک نکته رو لازم میدونم بگم؛ تجربه ثابت کرده این «۹۰ درصد مخاطبان فلان» حداقل امروزه ملاک بر خوب بودن نیست… اینکه شخص شما ارتباط برقرار کردین مهمه! موفق باشید.
اجازه؟ میشه بخندم؟
دوست عزیز. شماهم مثل من از چشم و ابرویِ یارو خوشت اومده. قبول کن که اصلا بازیش خوب نبود. حداقل تو فیلم هری پاتر بهتر بازی کرد. نه؟
؟
ببخشید باید به خانم elenaبگم اشتباه فکر کردن من مثل ایشون از ظاهر هیرو فاینس تیفن خوشم نیومده بنظرمم اونقدرا که میگن جذاب نیست من نوع بازی کردنشو دوست داشتم درضمن همونجوری که شما در ابتدا نظرتون مخالف اقای دارابی بود و ناگهانی تغییر کرد نظر تسا هم راجب هاردین عوض شد
ببخشید باید به خانم elenaبگم اشتباه فکر کردن من مثل ایشون از ظاهر هیرو فاینس تیفن خوشم نیومده بنظرمم اونقدرا که میگن جذاب نیست من نوع بازی کردنشو دوست داشتم درضمن همونجوری که شما در ابتدا نظرتون مخالف اقای دارابی بود و ناگهانی تغییر کرد نظر تسا هم راجب هاردین عوض شد
من موندم با چه دیدگاهی این نقد هارو مینویسی، یعنی این همه واسه فیلم خرج کردن نمیدونن ک باید واسه موسیقی و تدوین وقت بذارن؟ یجور نقد میکنی انگار فیلم های ایرانی توی همه ژانر ها سر تره و خودت هم یکی از منتقدان بزرگ سینمایی
در یک کلمه داستان این فیلم، روی هیچ منطقی استوار نبود. من متن اصلی داستان رو مطالعه نکردم، اما این فیلم نامه ارزش ساختن نداشت و پیامی برای گفتن نداشت. داستانی کاملا تکراری به طوری که میشد روند اون رو به راحتی حدس زد. افراد به ظاهر بالغی که هنوز در کودکی سیر میکردند، به سختی میشه نکته مثبتی در این فیلم پیدا کرد.
من فیلمو دیدم و الانم ادامه رمانشو میخونم. بله برای خیلی از ادمها این مدل شخصیت ها عجیبه ولی اگر اطرافیان ما اینطور نبودنو و ما ندیدیم دلیل نمیشه ک کلا هیچوقت اتفاق نمیفته. ما ادما کاری رو انجام میدیم ک قبلا بارها بهش فکر کردیم و ناخوداگاهمون اماده پذیرششه ولی بعزی وقتا از بیرون اینطور ب نظر میرسه انگار زود اتفاق افتاده یا عجیبه این تغییر!! بنظرم شخصیت هاردین واقعا اسیب دیده است و اشکاره ولی سخصیت تسا باوجود اسیب دیده بودنش خودش رو پنهان کرده و اون ناخوداگاه جذب ادمی شده ک مثل اونه بعضی جاها و اون ادم ویژگی های پنهان این دختر رو اشکار میکنه و اونو ب چالش میکشه. ک البته ازون طرف داستان هم صادقه درمورد هاردین. ممنون از پستی ک گذاشتید
راستش رو بخواید من به هیچ وجه فیلم عاشقانه نگاه نمیکنم ،ولی باید بدونید من با دیدن این فیلم ،عاشق فیلم هایی مثل افتر که همچین داستانی دارن شدم
به نظرم این اقا یا خانمی که این چیز ها رو در باره فیلم افتر نوشته یه جورایی اصلا تحقیق نکرده و نظر خودش رو گفته که کاملا غلط هست
در این فیلم هاردین خیلی خوب حس رو به طرف مقابلش وارد کرده و تسا هم همین طور و اصلا از ارزش این دو کم که نشده هیچ زیاد هم شده،. فک نکنم تا به حال فیلم عاشقانه به این زیبایی دیده باشم
نمیدونم کدوم شیر پاک خورده ای برای بار اول اینو باب کرده که نقد=حمله به فیلم! حالا منظورم این فیلم نیست چون ندیدم و کلی میگم.
ببخشید شما دید گاه بدی داشتید هاردین اسکات ویا هیرو فاینس تیفین بهترین بازیگر مرده شما چطور میگید بد بازی کرد اتفاقا خیلی هم با احساس بازی میکرد من با نظر شما مخالفم
به نظرم فیلم خوبی است البته برای تینیجر ها و درسته هیچ سر انجامی نداشت اما ما برای زندگی و خوشحال بودن حتما به سر انجامی نیاز نداریم و بهتره خوش باشیم و بازیگره خیلی حرفه ای بودن واقعا
واقعا من تاحالا دو بار ابن فیلمو نگاه کردم و دوبار نقد شماره خوندم و یه نقد کاملا غلط.اشتباه.کورکورانه و بچگانه کردید فک کنم یبار دیه بشینین فیلمو ببینید
وقت تلف کردن بود دیدن این فیلم. خیلی مسخره بود کلا داستان فیلم خیلی دم دستی بود . در کل اصن خوشم نیومد.
دقیقا خیلی چرت بود /=
بنده به شدت با انتقادات شما موافقم در این فیلم نا هنجاری ها به گونه ای مطلوب نمایش داده شده بودن که این افتضاحه
بنده به شدت با انتقادات شما موافق هستم من در حین تماشای این فیلم کاملا به این نتیجه رسیدم که وقتم تلف شده و به عقیده من در این فیلم نا هنجاری ها به گونه ای مطلوب نمایش داده شدند که این خیلی بده