نقد انیمیشن Missing Link | از لندن تا هیمالیا

5 September 2019 - 22:00

اولین کلمه‌ای که پس از واژه انیمیشن در ذهن به رقص در می‌آید، پیکسار است. زور کسی هم در این حوزه به این استودیو نمی‌رسد. ته زوری که یونیورسال و پارامونت و بقیه می‌توانند بزنند، زندگی خصوصی حیوانات خانگی و مینیون‌ها و من نفرت‌انگیز و امثالهم است. حتی دیزنی هم آن فروغ گذشته را ندارد. زمانی کل انیمیشن‌هایی که می‌دیدیم محدود به دیزنی بود. اما الان در بهترین حالت، هر چند سال یک بار می‌تواند تکانی به واژه انیمیشن بدهد و آن را بازتعریف کند. بهترین کارهایی که در دهه اخیر کرده فروزن و زوتوپیا بوده‌اند. اما پیکسار خنجر خود را با هر انیمیشن جدید تیز می‌کند تا با خلاقیت‌ها و نوآوری‌های مخصوص خود، قلب باکس آفیس را سوراخ سوراخ کند و تحسین عالم و آدم را به خود جلب کند. از اولین داستان اسباب بازی متولد شد و هنوزم رشد می‌کند و ادامه دارد. هر سال با یک یا دو انیمیشن خوب به رشد خود ادامه می‌دهد و از این رشد دست نمی‌کشد. اما یک جریان خوب موازی که با دار و دسته‌ی پیکسار راه افتاده، آثار کم هزینه‌تر و کم تبلیغات‌تری هستند که بهترین نمونه چند سال اخیر آن کوبو و دو رشته بود. انیمیشنی الهام گرفته از داستان‌های شرقی که با طراحی جهان خود و داستان منحصر به فرد، بهترین کاری بود که در کنار زوتوپیا آن سال آمد. همان‌طور که از تیتر مطلب برمی‌آید، پیوند گمشده (لینک گمشده) به خلاقانه‌ترین شکل ممکن توانسته مسیر کوبو را ادامه دهد و در فضایی کاملا متفاوت از زلم زیمبوهای حیرت‌انگیز پیکسار، عام و خاص را به پای خود بنشاند.

پخش‌کننده‌ی انیمیشن لینک گمشده، شرکت  Annapurna Picturesاست. شرکتی که با تولید و اکران آثاری نظیر Joy، Her و American Hustle شناخته می‌شود. در واقع با شرکتی نه خیلی معروف طرفیم که آثار بسیار خوب و تاحدی موفق در گیشه را ساخته (یا در ساخت آن‌ها مشارکت داشته) و اکران کرده، و بین بسیاری از کارهای خوب و بد، حالا باید با اثر جدیدشان، یعنی لینک گمشده سر و کله بزنیم. جالب است بدانید بخش سرگرمی‌های تعاملی این شرکت را با بازی‌های آرام‌بخش و منحصر به فردی می‌شناسیم که ساخت و پخش آن‌ها در صنعتی عظیم، جسارتی باورنکردنی می‌طلبد. اگر شما هم بازی‌های Journey یا Flower را بازی کرده باشید، می‌بینید به شکلی عجیب و غریب اما تحسین برانگیز، نه از داستان خاصی برخوردارند نه گیم‌پلی پیچیده‌ای دارند، نه اصلا رنگ و لعاب خفنی مثل بازی‌های AAA نظیر واچ داگز و اساسینز و غیره دارند. همانطورکه در ابتدای بند گرفتم، چیزی که آن‌ها می‌آفرینند، آرامش و آرامش است. بدون داستان، با گیم‌پلی کاملا ساده و بدون یک ذره پیچیدگی. زیرشاخه فیلم‌سازی این کمپانی موفقیت‌های قابل قبولی را در گذشته کسب کرده است و با انیمیشن جدید خود، به سیر این موفقیت‌ها ادامه می‌دهد.

داستان لینک گمشده، درباره‌ی مردی ماجراجو در انگلستان قدیم است که به دنبال کشف گونه‌ای از انسان‌های اولیه می‌رود که هنوز در قید حیات‌اند. در واقع الگو گرفتن از پیکسار و به همان اندازه خوب شدن، از همین لحظه آغار می‌شود. بهترین داستان‌ها برای انیمیشن‌ها (و البته انیمه‌ها) داستان‌های ماجراجویانه هستند. شما می‌توانید در این مدیوم هرچیزی خلق کنید و کسی هم یقه شما را از این خلقی که کردید نمی‌گیرد. شما می‌توانید ترشحات ذهن کثیف خود را روی تصویر بریزید و همه از آن لذت ببرند. در نتیجه وقتی قهرمان در انیمیشن به ماجراجویی می‌پردازد، هرچیزی ممکن است سر راه او قرار بگیرد. هر اتفاقی ممکن است در این ماجراجویی رخ دهد. (برای مثال) از اژدهایان بزرگ قرمز و سبز گرفته تا موش‌هایی که با سرعت نور می‌دوند. از دایناسورهایی که شب روی تخت می‌خوابند و قبل از خواب چراغ را خاموش می‌کنند، تا جوراب‌هایی که زنده‌اند و در کریسمس دنبال صاحب خود می‌گردند. اگر فیلم بود، همه این‌ها مسخره‌بازی بود. اما انیمیشن توانایی جا دادن هر جنس از تخیل را در خود دارد. ممکن است با تصاویر اودیسه فضایی‌گونه (فیلم کوبریک) مواجه شوید، یا با انسان‌هایی متمدن در سیاره‌ی اورانوس احوال‌پرسی کنید. اصلا چیزی که عجیب است، دیدن یک دنیای عادی در انیمیشن‌ها و تجربه‌ی زندگی خودمان در آن‌هاست. انیمیشن‌ها ساخته می‌شوند تا غیرعادی باشند. انیمیشن‌ها ساخته می‌شوند تا یک جورهایی مسخره باشند؛ اما همه آن را باور و حتی زندگی کنند. لینک گمشده از این قائله عقب نمی‌ماند و اتفاقا یکی از بهترین نمونه‌ها برای پیروی از این مطلب است.

انیمیشن حد و مرزی برای تخیل‌پردازی نمی‌شناسد و اصلا سکانس افتتاحیه با یک مار آبی بزرگ است که سر از آب بیرون می‌آورد و هنگامی که به اطراف سرک می‌کشد، ماجراجوی ما از او عکس می‌گیرد؛ اما به علت درگیری با این مار بزرگ، دوربین او می‌شکند و عکس به فنا می‌رود. این موجودات ناآشنا و این دنیاهای تازه، در سرتاسر انیمیشن خودنمایی می‌کنند. از فیل‌سواری در هند و طی کردن جنگل‌های هندوستان گرفته، تا برف‌پیمایی در هیمالیا و فتح کوه‌های پر از برف، آن هم زیر باد و کورانی که در آن برف با قدرت تمام می‌بارد و همه‌جا را سفید می‌کند. از انسان اولیه قهوه‌ای رنگی (که به قهرمان برای کشف سرزمینی جدید می‌پیوندد) گرفته تا همین انسان‌های اولیه، اما به رنگ سفید در نوک کوه‌های هیمالیا. از انگلستان سنتی با کالسکه و لوکوموتیوهای قدیمی گرفته تا دهکده‌هایی که در کوهپایه‌های هیمالیا قرار گرفته‌اند و مردم به خوبی و خوشی در آن‌ها زندگی می‌کنند. از کشتی‌های بزرگ میان آب اقیانوس‌ها گرفته، تا غارهایی که در دل جنگل‌های دور افتاده پر از کتاب و روزنامه و ورق و کاغذند. جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم یک بار از فیلتر لینک گمشده رد می‌شود، سپس با تنوع سرشاری که دارد به نمایش گذاشته می‌شود. تخیل این اثر از آن دسته موجودات خیالی و جهان‌های انیمه‌طور نیست. بلکه برداشتی مجدد است از دنیای خودمان در قرون گذشته و اشخاصی که آن دوره زندگی می‌کردند و به ماجراجویی می‌پرداختند. لینک گمشده قرار نیست جهانی کاملا جدید و کاملا اوریجینال بسازد تا ثابت کند چقدر در تخیل‌پردازی یکه و بی‌همتاست. بلکه قصد دارد همان چیزی که دنیا هست را از عینک جدید خود به نمایش بگذارد، تا نشان دهد همین دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم را زیبا و دوست‌داشتنی می‌بیند.

انیمیشن یک داستان استعاری است از انسان‌ها، شخصیت آن‌ها و از رویاها و جایی که به آن تعلق دارند. روایتی لایه لایه از افکاری است که انسان‌ها در رابطه با خود و دیگران در سر می‌پرورانند و خواسته‌هایی که برای رسیدن به آن‌ها تلاش می‌کنند. برخی انسان‌ها خودخواهند؛ کاری که انجام می‌دهند معامله کردن و طلب کردن چیزی در ازای چیزی دیگر است. صرفا اگر کاری انجام انجام می‌دهند، حق خود را می‌طلبند. حق هم دارند. مگر می‌شود حق نداشته باشند؟ اما برخی دیگر به فکر تصویری بزرگ‌تر هستند. کاری از سر دلسوزی و مهربانی انجام می‌دهند. نه که انسان‌هایی از خودگذشته یا فداکار و ایثارگر باشند. بلکه به تصویری بزرگ‌تر و جهانی بهتر فکر می‌کنند. لینک گمشده روایتی است از رویاهایی که شاید برای ما ساخته نشده‌اند. لزوما هرچیزی که می‌خواهیم و دوست داریم به جنس ما نمی‌خورد. لزوما اگر کار خاصی می‌کنیم یا با اشخاص خاصی دوست می‌شویم، آن کار یا اشخاص با ما چفت و بستی ندارند. اما قطعا و بدون شک، همیشه در این هستی بزرگ محلی وجود دارد که برای ما ساخته شده است. جایی که متعلق به آن هستیم و باید به آن برسیم. قرار نیست برای رسیدن به مبدا خود تلاش کنیم. قرار نیست عرق بریزیم تا هم‌نوعان خود را بیابیم. بلکه باید تلاش کنیم تا فقط آن‌ها را پیدا کنیم. آن زمان است که مبدا و ابتدای خود را یافته‌ایم و فقط کافی است اجازه دهیم تا همه چفت و بست‌ها به خوبی انجام شوند. انیمیشن در این باره صحبت نمی‌کند که برای رسیدن به رویا و خواسته باید تلاش کرد و عرق ریخت؛ حرف این است که باید رویا و خواسته را پیدا کرد، آن وقت برای رسیدن باید همت به خرج داد و کوشش کرد. شاید در این میان از خودمان شخصیت بزرگی بسازیم که در آن حد نیستیم. شاید مغرور شویم و فکر کنیم خیلی بزرگیم و کلا کس دیگری را در قاب نبینیم و آدم حساب نکنیم. پس بهتر است هرازگاهی خودمان را بشکنیم و دوباره از نو بسازیم، تا از تکه‌های اضافی نگه‌داری نکنیم و آن‌ها را دور بریزیم.

لینک گمشده از تمام ظرفیت‌های انیمیشنی و داستانی خود برای شوخی و ایجاد فضایی بانمک استفاده می‌کند. برای مثال در سکانس افتتاحیه، زمانی که لیونل فراست (قهرمان داستان) تصمیم می‌گیرد طناب به دور ماهی بیندازد، پیش از آن به دماغ ملازم خود تلنگر می‌زند و آن دماغ مثل فنر می‌لرزد و تکان می‌خورد. یا در همان سکانس، زمانی که ماهی بزرگ با دم خود به قایق لیونل و ملازم ضربه می‌زند، آن‌ها کل دریاها را می‌پیمایند و تا انگلستان هم روی خشکی می‌روند! در مثالی دیگر، وقتی ملازم لیونل از کار استعفا می‌دهد، لیونل روی مبل لم می‌دهد و ستون‌های بلندی از نامه‌ها که روی میز کنار مبل قرار داشتند، مثل آب روی سر و صورت او می‌ریزند. از این اتفاقات ریز و کوچک (که فقط هم در انیمیشن جواب می‌دهند) سرتاسر اثر وجود دارد. اما ممکن است شوخی از جنس تصویر نباشد. لینک کسی بود که سال‌ها به دور از تمدن و در تنهایی زندگی کرد. درنتیجه وقتی با لیونل و آدلینا همراه می‌شود تا به جستجو و مکاشفه بپردازند، اصطلاحات و جزئیات زبان را نمی‌شناسد. وقتی به او می‌گویند: «طناب را بینداز» کل طناب را برمی‌دارد و پرت می‌کند. وقتی به او می‌گویند: «بهت قول می‌دهم» منتظر می‌ایستد تا چیزی دریافت کند. مشکل دیگری که وجود دارد، درک نداشتن لینک از خشونت بشری است. درنتیجه وقت دعوا که می‌شود، لینک می‌ایستد و عین ابوالهول تماشا می‌کند. انیمیشن با این کار دنیای اطراف را به سخره می‎گیرد و با واقعیت‌های ریز و درشتی که اطراف ما وجود دارند، شوخی می‌کند.

وقتی ماجراجویی لیونل، لینک و آدلینا را تماشا می‌کنید، از لندن تا هیمالیا با آن‌ها همراه می‌شوید و سفرهای ریز و درشتی را با آن‌ها تجربه می‌کنید. بنابراین طراحی و رنگ از پتانسیل‌هایی است که انیمیشن به آن‌ها دقت داشته و در کشف و بهره‌برداری از آن موفق عمل کرده است. وقتی قرار است یک ماجراجویی طولانی داشته باشیم و به تماشای محیط‌های متنوع و گوناگون بنشینیم، پس با رنگ‌ها و نقش‌های متنوعی نیز قرار است روبه‌رو شویم. احساسات پی‌درپی و البته متفاوتی را قرار است در همین محدوده یک ساعت و نیمه تجربه کنیم. انگلستان سنتی پر از رنگ‌های روشن و کمی رسمی است تا آن حال و هوای شق و رق انگلیسی را بهتر منتقل کند. بالاخره همه با کت و شلوار راه می‌روند و در خانه‌های خود تابلو عکس‌های زیبا و چشم‌نواز قرار می‌دهند. از سویی دیگر وقتی محیط هندوستان را (هرچند کوتاه مدت) تجربه می‌کنیم، پر از رنگ‌های غلیظ و تند و البته شاد و شنگول است. رنگ سبز درختان پر انرژی است. رنگ ابزار و لوازم آن‌ها در هند پر انرژی است. حتی فیلی که روی آن سواری می‌کنند، همچین فیل خاکستری و بی‌رنگ و رویی نیست. بلکه کمی به بنفش می‌زند و حس و حال خود را دارد. طراحی منحصر به فرد انیمیشن که توسط استاپ موشن (ولی با فریم ریت بالا) خلق شده، به کمک این رنگ‌ها می‌آید تا هربار که فرصت این کار پیش می‌آید، انیمیشن قاب‌های خلاقانه و چشم‌نواز ببندد. یک جورایی برای چنین اثری بیش از حد خوب محسوب می‌شود. قاب‌ها بیش از آنکه فانتزی و خودمانی‌تر باشند، سینمایی می‌زنند و بسیاری نقاط بیشتر شبیه قاب برای عکاسی هستند تا قاب برای فیلم‌برداری. این روزها انیمیشن‌های سه‌بعدی آن تازگی و انرژی گذشته را ندارند. با دیدن طراحی‌های فک‌انداز و نورپردازی‌ها و بافت‌های خوف و خفن کسی همچین سازنده‌ها را تشویق نمی‌کند. اما لینک گمشده توانایی تحریک تحسین مخاطب را دارد و در قاب‌بندی‌ها، بافت‌ها، نورپردازی‌ها و البته رنگ و روی کار، بسیار درخشان و حتی تاثیرگذار و ماندگار عمل کرده است.

اگر فیلم‌های روز را دنبال می‌کنید، لینک گمشده را ببینید. اگر فیلم‌های روز را دنبال نمی‌کنید، باز هم این اثر را تماشا کنید. اگر انیمیشن‌باز هستید و با دوبله‌ها خاطره دارید و به اجراهای زنده می‌روید که اصلا واجب الامر است که این کار را تماشا کنید. لینک گمشده با تصاویر و قاب‌های خود خیرگی و شگفتی می‌آفریند و با شوخی‌های فانتزی خود، لبخند و درشتیِ چشم از تعجب به ارمغان می‌آورد. با رنگ‌های خود احساسات را به همان بکری و به همان درستی ارائه می‌کند و با حس ماجراجویانه‌اش، حس ماجراجویانه شما را قلقلک می‌دهد و کنجکاوی شما را برمی‌انگیزاند. در این روزها سخت انیمیشن که فقط پیکسار و اندکی دیزنی در هالیوود دوام آورده‌اند، لینک گمشده اندک مرهمی است برای التیام بخشیدن به زخم مدیومی که روز به روز کمرنگ‌تر از گذشته در صنعت بزرگ هالیوود می‌شود و خطرناک‌تر از آن، حتی در نمونه‌های پیکساری، به منجلاب تکراری شدن نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود.

برچسب‌ها: ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.