نگاهی بر قسمت ابتدایی فصل هفتم The Walking Dead: آیا ارزش این همه صبر را داشت؟

27 October 2016 - 15:49

وقتی The Walking Dead نزدیک هفت ماه پیش فصل ششم خود را به پایان رساند، یکی از بزرگ‌ترین و جنجالی‌ترین کلیف هنگرهای تاریخ پخش این سریال را به وجود آورد، جایی که کاراکتر نیگان با بازی جفری مورگان (Jeffrey Morgan) یکی از شخصیت‌های اصلی داستان را به قتل رساند. این سیاست به سرعت و پس از به اتمام رسیدن اپیزود پایانی، هم توسط منتقدان و هم توسط طرفداران به بدترین صورت ممکن نکوهش شد. با گذر فصل تابستان، انتظارات و در برخی موارد نا امیدی‌ها بر روی هم انباشه شد و باعث به وجود آمدن این احساس شد که با شروع پخش قسمت ابتدایی با عنوان «روزی خواهد آمد که تو نخواهی بود»، این سریال نخواهد توانست این کوه انتظارات را برآوره کند. با سینماگیمفا همراه باشید.

حال که روز موعود فرا رسیده‌است، این سوال در نهایت می‌تواند پاسخ خود را پیدا کند: آیا آن همه انتظار کشیدن ارزشش را داشت؟ پاسخ به این سوال به میزان زیاد بستگی به آستانه تحمل تک تک طرفداران و مخاطبان سریال دارد ولی شاید میانگین آنها را بتوان در قالب هشداری برای سازندگان سریال جای داد.

خب، حال می‌خواهیم بررسی کنیم که چه اتفاقی افتاد و اوضاع از چه قرار است.

بهایی که پرداخت شد

۱-walking-dead-negan-holding-lucille-season-six-cliffhanger-version-2

اگر مرگ ابتدایی شخصیت سرسخت آبراهام توسط اتفاقی تراژدیک دنبال نمی‌شد، نا امید می‌شدیم. البته نه اینکه بخواهیم بگوییم ارزش کاراکتر آبراهام کم است یا مهارت کوردیتز در بازیگری پایین است؛ آبراهام یکی از شخصیت‌های دوست داشتنی سریال بود، صحنه‌های اکشن به یاد ماندنی را به وجود آورد و دیالوگ‌های او جزو لذت بخش‌ترین دیالوگ‌ها در سریال بودند. حال نمی‌خواهیم نمک بر روی زخم طرفداران این کاراکتر بپاشیم، ولی روایت کلی داستان او در فصل ششم نیز آینده‌ای درخشان را برای او ترسیم می‌کرد، جایی که او علاقه خود را به شخصیت ساشا و تشکیل خانواده با او نشان داد و در نهایت مشکلات خود را با یوجین برطرف کرد.

حتی با وجود موارد بالا، کماکان این شخصیت در خط اصلی داستان سریال نقشی کم رنگ داشت و همیشه در زیر سایه عملکرد گاها انسانی و گاها وحشیانه ریک و رشد شخصیتی دریل در این دنیای آخرالزمانی قرار داشت. اگر بخواهیم رو راست باشیم، وقتی دریل پس از مرگ آبراهام به نیگان حمله کرد و این ذهنیت را به وجود آورد که او نفر بعدی است، ترس و وحشت به وجود آمده از این اتفاق احتمالی از نظر دراماتیک، تاثیر گذارتر از مرگ آبراهام بود. فقدان او به طور قطع برای طرفداران احساس خواهد شد و تا ابد در ذهن شخصیت‌های سریال مخصوصا یوجین باقی خواهد ماند. ولی این انتهای کار نبود، جایی که در ادامه شوک واقعی وارد شد، چرا که مخاطبان فکر کرده‌بودند تنش به پایان رسیده‌است.

abraham

کاراکتر گلن با بازی استیون یئون (Steven Yeun) یکی از سه نقش اصلی بود که از قسمت ابتدایی سریال باقی مانده‌بود. حضور همواره ثابت او در Walking Dead او را تبدیل به یکی از تکیه‌گاه‌های اصلی سریال کرده‌بود. همزمان شخصیت مظلوم او که باعث انجام دادن کارهای شجاعانه مانند پیوستن دواطلبانه به گروه‌های جستجوی آذوقه و رفتن به داخل چاه به عنوان طعمه می‌شد، باعث محبوبیت بسیار او در بین طرفداران شد. شاید یکی از احساسی ترین سکانس‌های این شخصیت در فصل ششم باشد، جایی که در یورش آنها به پایگاه نیگان، او مجبور می‌شود برای اولین بار و بعد از شش فصل، مرتکب قتل شود. درست مانند آبراهام، بسیاری از لحظات گلن در فصل ششم هدف را نزدیک شدن هرچه بیشتر او به قلب طرفداران قرار داده‌بود: ابتدا مرگ سوری او در قسمت‌های ابتدایی و بازگشت شکوهمندش و در ادامه خبر پدرش شدنش در آینده‌ای نزدیک. مرگ او با اختلاف، یکی از دردناک‌ترین و شوکه کننده‌ترین مرگ‌ها در بین شخصیت‌های اصلی سریال تا به این لحظه بوده‌است و شاید بتواند به نوعی کلیف هنگر انتهای فصل ششم را توجیه کند.

از منظر دیگری نیز می‌توان این اتفاق را بررسی کرد: از آنجایی که مرگ گلن دقیقا به همین صورت در منبع اقتباسی وجود داشت، خوانندگان کامیک خود را به نوعی برای آن آماده کرده‌بودند. با قرار دادن آبراهام در ابتدای لیست و اضافه کردن گلن به آن به عنوان عنصر غافل‌گیر کننده، سریال توانست تقریبا همه را تحت تاثیر قرار دهد، حتی اگر این قسمت در همین حد جلو می‌رفت. ولی می‌دانیم که نیگان بعد از اعدام آن دو نفر، هدف دیگری نیز داشت: «خرد کردن ریک». طرفداران کامیک می‌دانستند که ریک بازوی خود را در اتفاقات مربوط به فرماندار از دست داده‌بود، حال نویسندگان سریال با مانور دادن پیرامون این موضوع از همان لحظات ابتدایی این قسمت (اشاره نیگان به اهمیت داشتن دست راست)، تنش پیرامون آن را به اوج رساندند، جایی که کارل پسر ریک قرار بود قربانی بعدی نیگان باشد. اینجا بود که ریک خرد شد و نیگان به هدف خود رسید. از دیدگاه دراماتیک بودن و تاریکی، سریال به هیچ وجه نمی‌توانست بهتر از این عمل کند.

اجرا

negan-lucille-walking-dead-comics

ولی اتفاقات فردی تنها بخشی از داستان هستند؛ دیدگاه کلی و سلسله مراتب اتفاقات داستان نیز به همان اندازه اهمیت دارد. اینجا جایی است که شاید طرفداران احساس کنند که به آنها خیانت شده‌است.

انتظار کشیدن به مدت هفت ماه کافی نبود و سازنده سریال اسکات گیمپل و کارگردان قسمت اول نیکوترو، تا اواسط قسمت کماکان هویت قربانی داستان را فاش نکردند. در عوض این انتظار به بدترین فرم خود نیز تغییر شکل داد، جایی که فلش بک‌های مونتاژ شده از لحظات خوب تمام قربانیان احتمالی و در ادامه نیز رویای کشته شدنشان به دست نیگان به نمایش در آمد. سریال در این مورد به درجه استادی در شکنجه نائل آمد و تحمل را بیش از پیش سخت‌تر کرد. ولی به هر حال اگر گیمپل و همکارانش توانستند همه را در همین وضعیت به مدت هفت ماه رها کنند، چند دقیقه که ارزشی ندارد، دارد؟

تا اینکه بالاخره پرده از روی نام آبراهام برداشته‌شد. به جای ادامه دادن همان ورژن به نمایش درآمده در انتهای فصل ششم، عوامل Walking Dead تصمیم گرفتند توانایی‌های تکنیکی خود را به رخ بکشند، از جمله زاویه دوربین جدید و تکرار همان کلمات توسط نیگان و بعضی متلک‌های جدید. اینجا جایی است که دست نویسندگان برای ما رو می‌شود، سکانس به نمایش درآمده به عنوان نمایی جدید از داستان معرفی می‌شود نه به عنوان محتوایی صرفا تکراری که بشود پس از به نمایش در آمدن، آن را به راحتی زیر سوال برد و باطل کرد، ولی واقعیت این است این دو تفاوتی با یکدیگر ندارند. و تصمیم برای شروع این قسمت با نمایش احتمالات موجود به جای تمرکز بر روی روایت داستان، بر روی این موضوع صحه می‌گذارد که هدف این سکانس فقط و فقط نمایش پتانسیل تبلیغاتی سریال است.

walking-dead-noah-death-glenn

با توجه به موارد ذکر شده در بالا، حکم پایانی نه به طور کامل سیاه و نه به طور کامل سفید خواهد بود. آیا درام «روزی خواهد آمد که تو نخواهی بود» موثر بود؟ بله موثر بود؛ ترکیب مرگ آبراهام و گلن با بازی روانی بر روی ریک و کارل این موفقیت را تضمین کرد و خشم حاصل از صبر غیرقابل تحمل را تقریبا از بین برد. ولی آیا جزئیات روایت داستان این قسمت توانست به اصلی بودن داستان کلی وفادار باشد؟ نه، نتوانست. در عوض آنها بر روی پتانسیل تبلیغاتی این کلیف هنگر تمرکز کردند و حس خیانت بیشتری را به طرفداران و مخاطبان خود القا کردند.

اگرچه حس رضایت و نا امیدی (کم و بیش) در یک سطح قرار دارند ولی امتحان واقعی این موضوع خواهد بود که چگونه گروه نویسندگان سریال با این اتفاقات برخورد می‌کنند: آیا درس عبرت می‌گیرند یا توجه بیش از حد در فضایی مجازی آنها را جسورتر خواهد کرد؟ قسمت انتهایی میان فصل شاید جایی باشد که طرفداران پاسخ به این سوال را دریافت کنند.

منبع: ScreenRant

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • peen says:

    نقد منصفانه ای بود به نظر من سریال از فصل ششم یا حتی پنجم به دام کشش دادن های الکی و داستان ابکی افتاده و کم کم به روش های مختلف داره پتانسیل بالای سریال را از بین میبره

  • amin_akbari says:

    با تشکر از اقای قهرمانی بابت نقد منصفانه
    در ابتدا محتاطانه نوشتید اما بعدش کاملا بر خلاف نقد سایت زومجی بود که علاوه بر بنده همه ی کاربران این سایت مخالف نقدشون بودند
    فقط خواستم تشکر کنم از دید منطقیتون