سیدجواد هاشمی کارگردان فیلم سینمایی «تورنادو» ضمن ارائه توضیحات درباره دستاوردهای فنی این پروژه سینمای کودک، از شرایط ناعادلانه اکران و محرومیت این فیلم از حمایتهای دولتی گلایه کرد و با تأکید بر اینکه سینمای کودک نیاز به حمایت ویژه و بهتعبیری «پارتیبازی» دارد، تأکید کرد فیلم بعدی خود را بدون حضور بازیگران چهره خواهد ساخت.
سه گانه «پیشونی سفید» برای سیدجواد هاشمی علاوهبر استانداردهای قابل قبول سینمایی، توفیق در گیشه را هم به همراه داشت؛ به طوری که نوروز امسال «پیشونی سفید ۳» توانست چند فیلم جدی را کنار بزند و بالاتر از آنها در جدول فروش قرار بگیرد.
وجه بارز فیلمهای کودک سیدجواد هاشمی استفاده از تخیل، ویژوآل افکت سنگین و البته گریم متفاوت است. نکاتی که آثار او را با سایر فیلمهای کودک متمایز کرده است؛ او در همین حال و هوا این روزها فیلم سینمایی «تورنادو» را روی پرده دارد. فیلمی که دیده نشدنش آن اندازه که او انتظارش را داشت، غصه این روزهای جواد هاشمی شده است.
کارگردان «تورنادو» از شرایط اکران این فیلم بهشدت گله دارد؛ از اینکه فیلمش را «ضدارزش» خطاب کردهاند، از اینکه ۲ فیلم کودک دیگر را که همزمان با «تورنادو» اکران کردند، از اینکه «تورنادو» مشمول حمایت نشده است و…
او این گلایهها را همراه با بغض مطرح میکند اما همچنان امید به اصلاح شرایط دارد؛ گلایهها و امیدواریهایی که بخش عمدهای از گفتگوی ما با سیدجواد هاشمی را بهخود اختصاص داد.
محمد نجفی امامی که در پروژه «تورنادو» بهعنوان مسئول جلوههای ویژهرایانهای، حضوری تأثیرگذار داشته در این گفتگو سیدجواد هاشمی را همراهی کرد.
– آقای هاشمی «تورنادو» در ادامه فیلمهای شما، باز هم عنصر تخیل را دارد که اتفاقاً در فیلمهای کودک ما چندان به آن توجه نمیشود، فیلمی که داستان سفینهای را روایت میکند که با شیطنت چند کودک به فضا میرود. چرا به سمت ساخت فیلمهایی با این حجم از تخیل میروید؟
سیدجواد هاشمی: انتخاب سوژههای فانتزی و خیالانگیز برای بچهها جزو آرزوهای دیرینه من بوده است. من سالها در مدارس درس میدادم، با بچهها کار و احساس میکردم تنها چیزی که میتواند برای برقراری ارتباط با بچهها مناسب باشد عنصر فانتزی است. هیچ چیزی به اندازه فانتزی و عبور از مرزهای خیال نمیتواند بچهها را اقناع و هیجانزده کند و لبخندی روی لبهای آنها بنشاند. هیچ چیزی به اندازه خیالپردازی نمیتواند در عمق وجود بچهها نفوذ کند.
از آنجایی که من معلم بودم ابتدا کلاس درس من با قصه شروع میشد و در نهایت به نتایج علمی میرسید، همین موضوع هم کلاسهایم را با موفقیت عجیبی مواجه میکرد. من به بچهها اجتماعی، دینی، علوم و… درس میدادم. برای مثال علوم را با قصه شروع و با خیال بچهها را جذب میکردم. کلاس علوم حتی در دوره نوجوانی برای خودم هم جذابیتی نداشت، اما با این روش، بچهها درس را بسیار با شور و اشتیاق تحمل میکردند. این نشان میدهد که من از همان موقع تلاش میکردم که بتوانم برای برقراری ارتباط با بچهها وارد مرزهای خیال بشوم.
«تورنادو» جزو فیلمهایی است که به خاطر سفر به فضا، یک فضای کاملاً فانتزی و دور از دسترس دارد و همین دلیل دوست داشتم این فیلم را بسازم. ضمن اینکه من تقریبا ۱۵ سال پیش داستانی درباره سفر به فضا نوشتم که در ذهن خودم بچهها را با سفینهای به فضا میفرستادم، از همین رو همیشه دوست داشتم داستان این سفینه را هم بسازم.
– یکی از نکات بارز فیلمهای شما استفاده از جلوههای ویژه بصری زیاد است که اتفاقاً کودک با همانها ارتباط برقرار میکند اما این موضوع چندان در فیلمهای کودک ما رواج ندارد…
هاشمی: بله. جلوههای ویژه همان کلید ورود به مرزهای تخیل است و جذابیت دارد. در واقع در عین حال که کودک فکر میکند یک چیزی وجود خارجی دارد، وجود ندارد و برعکس. من در چند فیلم اخیرم با محمد نجفی امامی در حیطه ویژوآل افکت همکاری کردهام و کار او وجه خیالانگیزی به آثارم داده است. او توانسته است من را بهعنوان یک فیلمساز قانع کند که میشود کارهای بزرگی انجام داد که در سینمای ایران باعث تعجب خیلیها شود.
«تورنادو» جزو فیلمهایی است که تاکنون نظیرش در ایران ساخته نشده است، اما خیلی به آن ظلم میشود. حتی اگر تماشاگر نتواند آن را ببیند من مطمئنم یک روزی این فیلم دست کم به خاطر همین جلوههای ویژهاش دیده میشود، چراکه معتقدم گامهای اولیه فیلمسازی با این سطح از ویژوآل افکت توسط «پیشونی ۲و ۳» و «تورنادو» برداشته شده است. پس مطمئنم جزو اولینها حساب میشود. یعنی در ۱۰ سال آینده از این آثار به عنوان فیلمهای مولف در عرصه ویژوآل افکت یاد خواهد شد.
به نظر من محمد نجفی امامی در «تورنادو» کار بزرگی کرده است که نمیشود قدر کار او را امروز فهمید، چراکه ما در حال حاضر در مرکز این خورشید هستیم، بنابراین باید از این خورشید فاصله بگیریم، چند سالی بگذرد و بعد خواهیم دید که ۱۰ سال بعد درباره مولفان سینمای فانتزی در سینمای ایران بحث خواهد شد درباره نسخههای امروز «پیشونی سفید» هم صحبت میکنند.
محمد نجفیامامی: جلوههای ویژه، یک ابزار است و آنچه اهمیت دارد ایده اولیه است که توانایی و قابلیتهای این ابزار شناخته شود و ما بتوانیم از این ابزار در فیلمهایمان استفاده کنیم. اگر آقای هاشمی این شناخت و این اطلاعات را نداشت مطمئنا از این تکنولوژی و هنر استفاده نمیکردیم. در واقع ما با این تکنولوژی توانستیم تخیلاتی را که در ذهن آقای هاشمی بود، به تصویر بکشیم. پس درواقع ویژوآل افکت یک ابزار است که این روزها کمتر کارگردانی در فیلمهایش از این ابزار استفاده میکند، در صورتی که باعث میشود فیلمهای ما از نظر بصری قدرتمندتر دیده شود و بتوانیم قصههایمان را خیلی بیگ پروداکنش تر تعریف کنیم.
– آقای هاشمی هرچند ساخته قبلی شما با نام «پیشونی سفید ۳» در اکران همین امسال توانست فروش خوبی را تجربه کند، اما این بار فیلم شما از گردونه رقابت باز مانده و بهنظر میرسد از دو فیلم کودک و نوجوان دیگر که همزمان با «تورنادو» اکران شده، فروشی کمتر را تجربه کرده است. این یک ضرر آشکار است. این را میپذیرید؟
هاشمی: بله. چقدر حیف است که ما این همه تلاش کنیم و در مرحله تبلیغات نتوانیم فیلممان را طوری برجسته کنیم که مردم بدانند در حال حاضر فیلمی روی پرده سینماست. ندانند که این فیلم واقعاً سفینهای دارد، ما در این فیلم این همه هنرور، این همه بازیگر، این همه گریم درخشان و لوکیشن عجیب و غریب داریم، ولی چقدر بد است که در کشور ما به کار کودک بهایی داده نمیشود. در حالی که محمد نجفی و شصت، هفتاد نفر در این اثر زحمت کشیدند، ۲ سرمایهگذار پول و ثروت خود را گذاشتند، بعد بهراحتی آب خوردن مراکز دولتی، سازمانها و نهادها به ما میگویند فیلم شما زیادی شاد است و ما از فیلمهای ارزشی حمایت میکنیم!
این حرف خیلی خندهدار است. ما نمیگوییم فیلمهایی مثل «منطقه پرواز ممنوع» یا «بنیامین» نباید ساخته شود. میدانم «منطقه پرواز ممنوع» ارزشهای دفاعی ما را تبلیغ میکند. یعنی میگوید خوب است بچهها یاد بگیرند که مدافع ارزشها شوند؛ این حرف اصلا اشکالی ندارد، اتفاقاً خیلی هم خوب است، حتی من خودم هم این ژانر را حمایت میکنم، ولی چطور ممکن است تلویزیون بالای ۷۰۰ تیزر به «منطقه پرواز ممنوع» بدهد ولی برای فیلم من تنها ۴۰ تیزر در نظر بگیرد؟ این تفاوت از زمین تا آسمان است. حتی به «بنیامین» که مثل فیلم من در گروه آزاد اکران شده است، بالای ۷۰۰ تیزر دادهاند؟
اشکالی ندارد از این فیلمها حمایت شود ولی گناه من چیست که میخواهم بچهها شاد باشند؟ من هم یک وجه دیگر از سینما را دیدهام. جالب این است که سه فیلم را با هم به نمایش میگذارند، از دو فیلم حمایت میکنند ولی فیلم من را کنار میگذارند! مگر مملکت ما نیاز به شادی ندارد؟ من که نمیگویم از آن فیلمها حمایت نشود. اصلا خودم تاکنون ۲۹ بار در فیلمهای سینمای ایران شهید شدهام! من میگویم چگونه ممکن است که ما فکر کنیم فیلمی مثل «تورنادو» ارزشی نیست؟ مگر ما کار ضدارزشی میسازیم؟ مگر ترانه و موسیقی در فیلم ضدارزش است؟ آن هم در شرایطی که تلویزیون هم برای جذابیت از موسیقیهای ۶ و ۸ استفاده میکند!
– هرچند شما به نحوه اکران و حمایت نشدن از فیلم «تورنادو» انتقاد دارید اما فکر نمیکنید که بخشی از این موضوع ناشی از اکران همزمان سه فیلم کودک و نوجوان است؟ موضوعی که حتی سینماداران هم به آن انتقاد دارند.
سیدجواد هاشمی: وقتی مرزها شناخته نمیشود، اجحاف به وجود میآید به فیلم من هم اجحاف بدی شد. «تورنادو» پتانسیل فروش بسیار بالایی داشت چون هرکسی وارد سینما شده با حال خوب از آن خارج شده است. فیلم خوب به چنین فیلمی میگویند که تماشاگر را با حال خوب بیرون بفرستد. رسالت من همین است که تماشاگر را با حال خوب بدرقه کنم. من این کار را کردهام پس چرا حمایتم نمیکنند؟ چرا سئانس خوب به من نمیدهند؟
اصلاً اشکالی ندارد سه فیلم کودک با هم اکران شود، هرچند اشتباه است اما سه فیلم کمدی هم با هم اکران شده بود. ما نباید اینطور فکر کنیم، بلکه باید کاری کنیم که تماشاگر به ازای مبلغی که بابت بلیت خرج میکند، شاد باشد. نکته دیگری که وجود دارد این است که فیلم من باید در سینما دیده شود، چراکه عظمتی در آن است که فقط در سینما قابل تجربه است. تماشایش روی تلویزیون البته بد نیست، ولی در سینما دیدنیتر است. وقتی فیلم را از سینما بردارند، قاب کوچک تلویزیون جوابگوی آن عظمت نیست.
ما باید در سینما متولی داشته باشیم که با خودش بگوید این فیلم حیف است. بروید و ببینید، به بچهها بگویند شما نباید «مطرب» ببینید. اما جالب است که «مطرب» در همه ساعتها سانس دارد ولی سانسهای ما فقط مربوط به صبح و ظهر است که کسی در این زمانها سینما نمیرود!
باید بالاخره در جایی برای سینمای کودک پارتی بازی بشود. سینمای کودک نمیفروشد چون مردم عادت ندارند برای فیلم کودک به سینما بروند. اصلاً نمیدانند فیلم کودکی روی پرده است. میدانم فیلمهایی مانند «مطرب» هم باید ساخته شود چون سینما را با فروشش نجات میدهد و سینمادار هم به منفعت میرسد ولی خب باید به فیلم من هم آفر و سانس خوب بدهند.
گویا مسئولان متوجه نیستند که همه بیننده یک سبک خاص از فیلم نیستند. در ایران کسانی را داریم که در خانهشان اسم خدا، صداقت و… نمیآید اما من در فیلمم صداقت و راستگویی، امانتداری، دوری از خیانت و… را ترویج میکنم. آیا پرداختن به این مفاهیم ارزشی نیست؟ پس ارزش به چه میگویند؟
محمد نجفیامامی: نکتهای که در نگاه آقای هاشمی وجود داشت و من را جذب کرد این بود که به دنبال ریشه بود. یعنی میگفت بچه باید به صورت ریشهای با فرهنگ و اخلاقیات ما آشنا شود. آقای هاشمی اتفاقاً نگاه ارزشی دارد مثلاً همیشه میگوید یک گل زیبا از درون یک خاک رشد میکند بنابراین به جای اینکه ما به اینکه این گل چگونه رشد کرده است، اهمیت بدهیم فقط به زیبایی آن توجه میکنیم.
این نگاه آقای هاشمی ملکه ذهن من شده و در انیمیشنهایم از آن استفاده میکنم. چون به ما میگوید بگردیم ببینیم چه اتفاقی برای ریشه رخ داده است که گل زیبایی در آن پرورش پیدا میکند. من بارها با ایشان کار کردهام چون نگاه ریشهای دارد. اتفاقاً مفاهیم ارزشی هم در این فیلم وجود دارد. آیا دیگر کارگردانان به این ریشهها فکر میکنند؟ مطمئنم که نه. باید کودکان را خوب تربیت کرد که در آینده افراد خوبی برای جامعه باشند.
– نکتهای که همواره در فیلمهای شما وجود دارد عنصر خیالپردازی است؛ موضوعی که هرچند یکی از الزامات سینمای کودک است اما قاطبه آثار تولید شده در این حوزه از این لحاظ فقر دارند. مسالهای که پیش میآید این است که شما تلاشتان را کردهاید اما به نظرتان چرا استفاده از تخیل در فیلمهای کودک تبدیل به یک جریان نمیشود؟
هاشمی: هرچند جریانسازی روش میخواهد اما «پیشونی سفید» این جریان را ایجاد کرد. به گونهای که اگر از بچههای این سرزمین بپرسید، میبینید که تقریباً هشتاد درصد بچههای ما «پیشونی سفید» را میشناسند. هرچند ممکن است ۲ نمونه استثنایی یعنی «کلاه قرمزی» و «شهر موشها» را مثال بزنید و بگویید آنها در ذهنها بیشتر باقی ماندهاند، اما توجه داشته باشید که برای آنها در تلویزیون جریان سازی و تبلیغ شده است.
من احساس میکنم «پیشونی سفید» تا ۱۰، ۱۵ سال بعد همچنان برای بچهها محبوب است. یعنی بچههای آن زمان همچنان تبلیغش خواهند کرد با اینکه امکانات ما اندک بود. البته کشور ما مثل کشورهای دیگر نیست و جریان دیرتر در آن راه میافتد. من میگویم امروز باید فیلم بزرگی بسازیم که هم به جهت تکنیکی با شرایط روز تطابق داشته باشد و هم سلیقه کودکان را در همه دورانها تأمین کند. این روش هرچند دیر اما جریانسازی میکند. البته دلیلی که باعث میشود این فرآیند زمانبر شود، تبلیغات است. من پول تبلیغات ندارم، کسی هم کمکم نمیکند در حالی که شهرداری باید پای کار بیاید، رییس صداوسیما باید کمک کند و… اما موضوع برعکس شده است؛ یعنی ما مدام باید التماس میکنیم.
– آقای هاشمی «تورنادو» یک الگوی ثابت و تکراری دارد؛ یعنی مثل «پیشونی سفید ۳» آوازخوانیهای دسته جمعی دارد، آهنگهایی دارد که برای بزرگسالان نوستالوژیک است اما برای کودکان بهروز شدهاست و… چرا این الگو را دوباره تکرار کردید؟
هاشمی: زندگی یک تکرار مکرر است. به نظرم این تکرار عیب ندارد، مگر اینکه چندشآور شود! ما کمی سخت گرفتهایم. بگذارید مثالی بزنم؛ در «مرد عنکبوتی» مردی سادهلوح را میبینیم که وقتی لباس میپوشد تبدیل به مرد عنکبوتی میشود. «زورو» هم همین بود. اینها هم الگوهای ثابت دارند. چرا به اینها نمیگویید کار تکراری؟ میدانم که فقط قدری کارشان را مدرن کردهاند. ما هم در «تورنادو» و «پیشونی سفید» درباره مبارزه با ظلم صحبت میکنیم. هرچند شما میگویید «تورنادو» موسیقیهای شاد دارد ولی من میگویم اگر موسیقی بتواند خانواده را بخنداند، آنها دوباره به تماشای فیلم میآیند. از همین رو شبیه این مدل موسیقی را در «پیشونی سفید» هم استفاده کرده بودم. درست است اینها شباهتهایی دارد، اما موسیقی تکرار نشده و دو موسیقی متفاوت است. من نگاهم را تغییر دادهام.
– در پایان اگر نکتهای دارید، بفرمایید.
هاشمی: «تورنادو» برای من و محمد نجفیامامی یک دست گرمی بود. بدون تعارف باید بگویم در کارهای این چنین، ۲ نفره کارگردانی میکنیم. یعنی من کمی از قاب، موسیقی، نوشتن و بازیگری سر در میآورم، ولی اصلاً از ویژوآل افکت سر در نمیآورم. بنابراین در این بخش محمد برای من کارگردانی میکند. از همین رو من محمد نجفیامامی را یکی از کارگردانان این فیلم میدانم. در واقع در «تورنادو» میخواستم ببینم ویژوآل افکت چقدر میتواند منافذ فیلم را پر کند. از همین رو موسیقی را کم کردم. من از این جهت فکر میکنم «تورنادو» یک سر و گردن بالاتر از «پیشونی سفید» است با این وجود در «شهر گربهها» موسیقی و ویژوآل افکت را هم تراز کردم، اینها فقط برای این است که تجربهای کسب کنم تا بتوانم در آینده «امپراتوری میمونها» را بسازم.
به نظرم قصه، موسیقی و ویژوآل افکت صددرصد در ساخت یک فیلم مهم است و تنها چیزی که اهمیت ندارد، بازیگر است. من این اعتقاد را پیدا کردهام. هر چند برای بازیگران احترام قائلم ولی تصمیم گرفتم در «امپراتوری میمونها» از بازیگران چهره استفاده نکنم. من در حال کسب تجربه هستم.
نمیدانم چقدر عمر میکنم ولی میدانم هر فیلمم قرار است یک پله بالاتر از قبلی باشد و اگر نشود شکست خوردهام. اکثر فیلمسازان ما به جای سیر صعودی، تنزل میکنند به جز تعداد انگشتشمار که رشد داشتهاند اما تلاش کردهاند کمتر بسازند. من هم شاید کمتر بسازم ولی دوست دارم در همه چیز قدمی رو به جلو بردارم.
منبع: مهر
نظرات