نقد و بررسی فیلم Ford v Ferrari | باز هم ابرقهرمان!

28 January 2020 - 22:00

“فورد علیه فراری”، تازه‌ترین اثر جیمز منگولد، ماجرایِ واقعی ساخت فورد GT40 و شرکت آن در مسابقات لمانز ۱۹۶۶ را روایت می‌کند؛ در سی و ششمین سال برگزاری مسابقات و در حالی که ۵۵ راننده از سراسر دنیا در قدیمی‌ترین مسابقه‌ی ماشین‌های اسپورت برای کسب عنوان قهرمانی رقابت می‌کنند، جنگی بین فورد و فراری در جریان است. جایی که هشت نماینده از فورد در برابر هفت نماینده از فراری صف‌آرایی می‌کنند. فورد در حالی برای قهرمانی مبارزه می‌کند که این مسابقه حکم بازی مرگ و زندگی را برای آنها دارد؛ بعد از خرج میلیون‌ها دلار برای طراحی ماشین، تشکیل تیمی بزرگ از بهترین مهندسان و طراحان و رانندگان و صرف ساعت‌ها زمان تنها چیزی که نصیب فورد شد، دو شکست پیاپی در سال‌های ۱۹۶۴ و ۱۹۶۵ بوده‌است. آیا فورد بالاخره موفق می‌شود تا قهرمانی مسابقات لمانز را از آن خود کند؟

جیمز منگولد را با شاهکار ابرقهرمانی‌اش “لوگان” – نقد این‌ فیلم را از این لینک مطالعه بکنید – به‌‎ یاد‌‌ می‌آوریم؛ فیلمی که به‌شدت مورد تحسین قرار گرفت و با فضاسازی به‌یادماندنی خود، تصورات کلیشه‌ای از یک دنیای ابرقهرمانی را تغییر داد. پس عجیب نبود که وقتی منگولد به‌عنوان کارگردان “فورد علیه فراری” معرفی شد، سطح انتظارات از فیلم بالا برود. موضوع وقتی جذاب‌تر شد که کریستین بیل و مت دیمون به‌عنوان بازیگران اصلی فیلم معرفی شدند. علاوه بر این‌ها ژانر “فورد علیه فراری” – ژانر ورزشی – با ژانر دو فیلم قبلی منگولد، “ولورین” و “لوگان”، متفاوت بود و این خود چالشی جدید برای منگولد به حساب می‌آمد. با همه‌ی این تفاسیر “فورد علیه فراری” فیلمی است که شاید بتواند علاقه‌مندان به دنیای ماشین‌های اسپورت را مجذوب خود کند، اما برای سایر تماشاگران در بهترین حالت فیلمی متوسط است و موفقیت فیلم گذشته منگولد را تکرار نمی‌کند. فیلمی که بیشتر از آنکه در ژانر ورزشی جای بگیرد، باز هم در قد و قامت یک فیلم ابرقهرمانی ظاهر می‌شود. با نقد این فیلم همراه با سینما فارس باشید.

فیلم با نریشن هایی از گزارشگر مسابقات ۲۴ ساعته لمانز آغاز می‌شود و سپس در یک نمای POV  از زاویه دید کارول شلبی – با بازی مت دیمون – پیست مسابقات را می‌بینیم. شروعی که در ابتدا این برداشت را به وجود می‌آورد که شلبی شخصیت اصلی داستان است. کمی بعد به یک مکانیک انگلیسی به نام کن مایلز – با بازی کریستین بیل – کات می‌خوریم. حالا شخصیت‌های اصلی داستان تبدیل به جفت شلبی و مایلز می‌شوند و کمی بعدتر بازهم به لی یاکوکا که یکی از کارمندان شرکت فورد است، کات می‌خوریم. شروعی نه چندان عاقلانه که همان ابتدای کار بدون مقدمه‌چینی سه شخصیت پررنگ داستان را مشخص می‌کند و نتیجتاً مخاطب در انتظار شیمی بین شخصیت‌ها می‌ماند. و این اولین نقطه‌ضعف فیلم است: شیمی.

“فورد علیه فراری” در حالی با قرار دادن بیل و دیمون روی پوستر خود، داستان خود را بر مبنای شیمی بین این دو کاراکتر قرار می‌دهد که در نمایش یک رابطه‌ی عمیق و جذاب بین این دو کاراکتر عاجز می‌ماند. رابطه‌ی جفت شلبی و مایلز از همان ابتدا چیزی بیشتر از رابطه رییس-کارمندی است و این دو بیشتر رفیق هم هستند تا همکار هم. اما چیزی که تماشاگر می‌بیند بیشتر ملاقات‌های کاری است؛ موقعیتی پیش می‌آید که شلبی به مایلز نیاز دارد، این دو با هم قرار ملاقات می‌گذارند، مایلز به او کمک می‌کند، از یکدیگر خداحافظی می‌کنند و این چرخه بارها تکرار می‌شود. مخاطب انتظار دارد تا صمیمیت این دو را ببیند و علت رفاقت آنها را بفهمد اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد. این در حالی است که فیلم به‌اجبار و در سکانس غیرضروری دعوای دوستانه سعی می‌کند ضعف خودش را لاپوشانی کند؛ مایلز درباره‌ی آخرین باری که باری که با هم دعوا کردند، می‌پرسد و شلبی اشاره می‌کند که مربوط به چند سال قبل است و مخاطب از خلال این گفت‌وگو باید برداشت کند که چقدر این دو رفقای صمیمی هستند!

ضلع دیگر مثلث شخصیت‌های فیلم یاکوکا است. فارغ از اینکه شیمی بین او و دیگران چگونه است، شخصیتی است که اصلاً وجود او به‌خودی‌خود ایراد دارد؛ سؤال همیشگی که درباره‌ی آثاری که بر مبنای یک ماجرای واقعی ساخته می‌شوند، وجود دارد این است که چقدر به اصل ماجرا وفادار هستند؟ فیلم در این زمینه از اصل ماجرا به‌عنوان قالب خود استفاده می‌کند و خود را موظف به رعایت موبه‌موی جزییات دقیق واقعه نمی‌داند و هر جا لازم باشد، نقش شخصیت‌هایش را پررنگ می‌کند تا به تأثیر دراماتیک آنها بیفزاید. موضوعی که ایراد به حساب نمی‌آید اما تا جایی که این آزادی عمل منجر به انحراف فیلم نشود؛ اتفاقی که در “فورد علیه فراری” می‌افتد. یاکوکا با وجود اینکه یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ شرکت فورد است، اما در ماجرای ساخت فورد GT40 دخالتی نداشته است و این خود شلبی بوده که به قصد همکاری با فورد به آنها مراجعه می‌کند. فارغ از اینکه وجود یاکوکا در داستان فیلم تأثیر گذار است یا خیر، شخصیت‌های دیگر هم می‌توانند جای او را پر کنند و لزومی برای نقش او در این داستان نیست. به همه‌ی این موارد شخصیت‌پردازی نصفه و نیمه او که چه عرض کنم، عدم شخصیت‌پردازی او را هم اضافه کنید.

در زمینه‌ی نقش‌آفرینی نیز با نوعی دوگانگی مواجه هستیم؛ از طرفی نقش‌آفرینی کریستین بیل را داریم که به‌جرئت می‌توان گفت با یکی از بهترین نقش‌آفرینی‌های کارنامه او مواجه هستیم؛ یک مکانیک انگلیسی شوخ‌طبع و بامزه که هیچ فرصتی برای تکه پراندن را از دست نمی‌دهد و در فیلم می‌درخشد. و از طرفی دیگر مت دیمون را داریم که اصلاً در حد و اندازه‌ی همیشگی خود ظاهر نمی‌شود و بازی سطحی و ساده‌ای دارد. البته نمی‌توان همه‌ی تقصیرها را به گردن خود دیمون انداخت و تفاوت شخصیت‌پردازی این دو – جذابیت شخصیت مایلز در برابر شخصیت سرد شلبی – در سناریو نیز در این میان بی‌تقصیر نیست.

پیش‌تر اشاره کردم که “فورد علیه فراری” در ژانر ابرقهرمانی جای می‌گیرد؛ اما چرا؟ اصولاً ابرقهرمان کسی است که دیگران همیشه به او نیاز دارند، در سخت‌ترین شرایط به خود نگرانی راه نمی‌دهد و به‌ندرت شکست می‌خورد. خصوصیاتی که به‌طور یکجا در مایلز وجود دارد؛ مایلزِ مکانیک مغز متفکر تیم طراحی ماشین‌های GT است و هر جا مشکلی وجود داشته باشد مایلز راه‌حلش را بلد است. به‌علاوه او راننده‌ی قابلی هم هست و رودست ندارد. با وجود اوضاع نابه‌سامان مالی همیشه خوشحال و شوخ‌طبع است و جالب‌تر از همه، مایلز هیچ‌گاه شکست نمی‌خورد! همه‌ی این‌ها به‌خودی‌خود ایراد ندارد چرا که انسان‌های همه‌فن‌حریف و مستعدی وجود دارند که از بقیه سر هستند و هیج کس حریفشان نمی‌شود؛ مشکل اما در نحوه‌ی بازنمایی شخصیت مایلز است. خیلی ساده، مایلز هیچ درگیر و کشمکشی ندارد؛ نه با خود، نه با دیگران و نه با محیط اطرافش. هیچ‌وقت به چالش کشیده نمی‌شود، هیچ‌وقت به خطر نمی‌افتد و همیشه در دایره‌ای ایمن وجود دارد. در خارج دایره همه اشتباه می‌کنند و این مایلز است که در مرکز دایره ایستاده و راه درست را می‌داند. این ضعف در فینال داستان خودنمایی می‌کند؛ به‌شخصه از پیش نتیجه‌ی مسابقات را می‌دانستم و هر اتفاقی که می‌افتاد، ته دلم قرص بود که مایلز برنده است. اما هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کردم دوز ابرقهرمانیِ فیلم قرار است از این هم بالاتر برود!

این متن از اینجا به بعد بخش‌هایی از داستان را اسپویل می‌کند.

در دور نهایی، مایلز از حق خودش می‌گذرد و سرعتش را کم می‌کند تا بقیه اعضای تیم هم در افتخار قهرمانی شریک شوند؛ ولی این فداکاری باعث می‌شود تا طبق قوانین او برنده مسابقات نشود. توئیستی که در صورت زمینه‌چینی مناسب در طول داستان می‌توانست نقطه‌ی قدرتمندی برای پایان داستان باشد اما کاملاً هدر می‌رود. مایلز از اینکه سر او کلاه می‌رود و قهرمانی او از دست می‌رود کمی ناراحت می‌شود اما نه خیلی؛ این اتفاق نه یک پایان تراژیک برای فیلم که سندی در راستای تأیید هویت ابرقهرمانی مایلز است. او کسی است که ماشین را طراحی می‌کند، تیم را برنده مسابقات می‌کند و در پایان از فداکاری او سوءاستفاده می‌کنند اما مایلز نه تنها برافروخته نمی‌شود، بلکه به خاطر داشتن فرصت رانندگی در لمانز خوشحال است و همچنان به بهبود و پیشرفت ماشین فکر می‌کند. اگر این‌ها ویژگی‌ها و خصایص یک ابرقهرمان ازخودگذشته نیست، پس چه‌ چیزهایی هستند؟

“فورد علیه فراری” از سکانس‌های بی‌معنی و بی‌ارتباط به خط داستانی رنج می‌برد و موضوعاتی را مطرح می‌کند که نه تاثیری در روند داستان دارند مانند مشاجره مایلز و همسرش در ماشین و نه در ادامه پیگیری می‌شوند مثل پلمپ شدن مغازه مایلز و بی‌پولی او. اما همه‌ی این سکانس‌ها در مقابل پایان‌بندی فیلم هیچ هستند؛ جایی که مایلز هنگام تست ماشین جدید فورد تصادف می‌کند و جان خود را از دست می‌دهد. اینجا دوباره مجبور به پیش کشیدن بحث وفاداری به اصل ماجرا هستیم؛ در اصل ماجرا نحوه‌ی درگذشت مایلز دقیقاً به همین صورت بوده است اما صرف وقوع یک حادثه در اصل ماجرا دلیل محکمی برای گنجاندن آن در فیلم هست و یا ارتباط آن پیرنگ فیلم نیز اهمیت دارد؟ جواب مشخص و واضحی که پایان‌بندی “فورد علیه فراری” را به سکانسی سنجاق‌شده برای پایان‌بندی اجباری آن تبدیل می‌کند؛ اجباری که ناخودآگاه مخاطب را یاد پایان‌بندی “لوگان” می‌اندازد. گویا یک ابرقهرمان خوب، یک ابرقهرمان مرده است.

در پایان باید گفت اگر به دنبال یک تجربه‌ی دو ساعته و نیمی بی‌خطر هستید که فارغ از داستان‌‌سرایی، از نظر بصری جذاب باشد و صحنه‌های رقابت ماشین‌های اسپورت را به ضمیمه‌ی صدای دلنشین موتورشان نمایش دهد، پس باید به تماشای “فورد علیه فراری” بنشینید. اما اگر داستان‌سرایی در درجه‌ی اول برای شما قرار دارد و مشتاق شنیدن داستانی بدیع هستید، انتظارات شما اصلاً برآورده نخواهد شد. اینطور به نظر می‌رسد که هر سال چندین “فورد علیه فراری” در ژانر‌های مختلف اکران می‌شود که همگی در یک ویژگی یکسان هستند؛ آثاری که کارگردانی بی‌نقص اما سناریوی پراشکالی را دارند.

نقد ویدئویی فیلم را از اینجا مشاهده کنید.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.