دههی نود را میشود پلی میان سینمای کلاسیک و مدرن دانست ورود انیمیشنهای کامپیوتری و پیشرفتهایی که در جلوههایویژهی دیجیتالی سینمایی پدید آمد تعاریف فرمی سینما را خصوصا در قرن حاضر دگرگون کرد. یکی از مهم ترین عوامل این دگرگونی استدیو جاه طلب و ساختار شکن پیکسار بود که تمام توان خود را تنها برای انیمیشنهای کاملا کامپیوتری صرف کرد و با ساخت اولین انیمیشن بلند تمام کامپیوتری تاریخ (داستان اسباب بازی) قدم بزرگی برای تعاریف جدیدی از صنعت انیمیشن برداشت و روند صعودی خود را در قرن حاضرهم ادامه داد اما نقطهی اوج کار استدیوی پیکسار درسال ۲۰۰۳ با اکران انیمیشن درجستجوی نمو رقم خورد. درجستجوی نمو به کارگردانی اندرو استنتون ساخته شد. این اثر همانقدر که پایبند روایتهای کلاسیک و استفاده از کهن الگو های سینمای هالیوود در دوران طلایی است به همان اندازه ساختار شدن، متفاوت و پیش رو است.
درجستجوی نمو با یک حرکت پن دوربین به سمت نمای لانگشات از صخرهای مرجانی که شقایق دریایی بر روی آن وجود دارد آغار میشود. طراحی دیجیتالی بینقص اثر که تصاویری بصری درخشانی را خلق کرده از همان ثانیههای اول خودنمایی میکند. دو دلقک ماهی کورال و مارلین در حال گفت و گو هستند و در مورد روز آشنایی و نام گذاری بچه هایشان که قرار است به زودی به دنیا بیایند صحبت میکنند مادر (کورال) به تخمهای ماهی نگاه میکند و میگوید من از اسم نمو خوشم میاید مارلین اما آنچنان از این اسم استقبال نمیکند کمی بعد درمیان بازیگوشی این دو شخصیت دوست داشتنی استنتون رودست اساسی به مخاطب میزند ماهی مهاجم آن ها را نگاه میکند مارلین اصرار میکند کورال به شقایق دریایی برگردد اما غریزهی مادری او را به طرف بچههایش هدایت میکند. مارلین با ضربهی ماهی مهاجم به درون شقایق دریایی میافتد و بیهوش میشود.
شب شده و رنگهای شاد که تا دقایقی پیش نشان از زندگی روشن این دوماهی خبر میداد از میان رفته و حالا این نور پردازی و رنگ از سیاه بختی مارلین حکایت میکند مخاطب به راحتی میفهمد که قرار نیست دوباره کورال دوست داشتنی را ببیند و فضا سازی قدرتمند استنتون این صحنهها را به غم انگیز ترین افتتاحیههای سینما تبدیل کرده خصوصا این نوع افتتاحیه که درانیمیشنها بیسابقه بوده اما در میان تمام این فضاسازیی نا امید کننده مارلین که بخاطر مرگ همسر و فرزندانش از درون نابود شده نگاهش به یک تخم ماهی میافتد به طرفش میرود و نامش را نمو میگذارد. دیزالو و تبدیل شدن تخم ماهی به ماه و تبدیل آن به خورشید و دوربین که به طرف عقب میرود تا به داخل شقایق دریایی برسد و گذر زمان را نشان دهد تا نمو وارد قاب شود درکنار موسیقی آرامش بخش توماس نیومن تماما فرم اثر را شکل داده به گونهای که اگرهر کدام از این المانها حذف شود ساختار و معنا دچار دگرگونی میشود با این حال استنتون که تکنیک را به درستی میشناسد فرمش راهم میسازد.
پس از آن افتتاحیه درخشان و غم انگیز دوباره نورها بر میگردند حالا شاهد پدری هستیم که آن اتفاق باعث شده ترسهای بسیاری در وجود او شکل بگیر مارلین همواره نگران پسر بازیگوش خود نمو است و او را شدیدا تحت کنترل قرار داده و حتی این ترس با مخاطب هم همراهی میکند با اطلاع از این موضوع که نقصی در نمو وجود دارد که یکی از بالههای او کوچک تر از دیگری است و نمی تواند خوب شنا کند و تعلیق تا زمانی که نمو قرار است وارد آبهای ازاد شود ادامه دارد. و این صحنه ورود درخشان است بحثی سخت بین مارلین و نمو شکل میگیرد و نمو به پدرش میگوید: از تو متنفر هستم. به چهره و طراحی میمیک صورت مارلین دقت کنید چه غمی را تحمل می کند. کمی بعد نمو به دام غواصان می افتد و سفر دیوانه وار مارلین نیز شروع میشود.
این نوع روایت کاملا کلاسیک است یعنی سفر قهرمان از نقطهی A به نقطهی B وتحول او هرچند نواوری نیز در روایت وجود دارد و کارگردان با یک تدوین موازی داستان نمو را در سیدنی و تحول او را نیز نشان میدهد و از طرف دیگر مارلین را با شخصیت بینظیر دوری همراه میکند تا در این سفر شخصیت دوست داشتنی و فراموش کار دوری را نیز متحول کند. دوری که تا پیش از آشنایی با مارلین چیزی را در ذهن فراموش کارش نگهداری نمیکرده حالا کسی است که آدرس رسیدن به نمو را که از پشت عینک غواصی خوانده در ذهنش نگه داشته و آنقدر از این بابت خوشحال است که پشت سرهم آن را تکرار میکند این نقص دوری و هر لحظه فراموش کردن این آدرس و بالهی کوچک نمو که بار تعلیقی دارد ریزه کاریهای درخشانی است که تیم نویسندگان و کارگردان با تیزهوشی به آن دقت کرده و هرجا که فکر میکنیم مشکلی بر طرف شده مشکلی دیگر رو میشود که تعلیق را به درستی شکل میدهد. به عنوان مثال چالش نمو تنها در فرار از آکواریومی نیست که ماهیهای قدیمی آن بارها سعی در فرارش داشتند و گیل که نماد یک ماهی ازادی خواه است مغز متفکر این نقشه ها بوده، بلکه او مجبور است تا زمانی که دارلا دختری که به ماهی کش معروف است از راه برسد تا هدیهی او شود این کار را انجام دهد درواقع نمو اصلا شخصیتی مفعول نمیماند تا تنها منتظر شود پدرش او را نجات دهد خصوصا بعد از وقتی که از زبان پلیکانی که یکی از شخصیت های فرعی درخشان است میفهمد پدرش بخاطر او تمام اقیانوس را زیر پا گذاشته، تحول بزرگ درهمین صحنه نشان داده میشود. دوربینی که آهسته به طرف صورت نمو میرود همراه با ترکیب موسیقی و ترکیب صحبت های پلیکان با آن، تاثیر را به خوبی نشان میدهد و بعد از آن نقشهی گیل هم براورده می شود.
درجستجوی نمو شاهکار فیلمنامه نویسی و شخصیت پردازیهایی است که میشود صفحهها در مورد آن نوشت در فیلمنامه نویسی روایت سه شکل اصلی دارد: شخصیت در برابر خود که این مورد بیش از همه به شخصیت دوری ربط پیدا میکند چالشی که او با فراموشی خود دارد و برای شناخت و زندگی بهتر خود تلاش میکند و دیالوگهایش در جایی که مارلین فکر میکند نمو مرده است و میخواهد دوری را ترک کند درخشان و نمونهی تایید این موضوع است. شخصیت در برابر طبیعت که چالش اساسی مارلین است کسی که از اقیانوس وحشت دارد اما با آن مقابله میکند و بخاطر پسرش دست به سفری میزند که حتی نمو وقتی برای اولین بار از پلیکان میشنود باور نمیکند. و اما سومین گونه، شخصیت در برابر دیگری یا انسان در برابر انسان که در اینجا یعنی همین ماهیها ، تقابل نمو با دارلا، مارلین با کوسهها و…. نمو نههای درخشان از این نوع است. هرکدام از این سه وضعیت میتواند داستان یک فیلم کامل شود که هرسه در، درجستجوی نمو وجود دارد.
و البته با وجود خورده پیرنگها و شخصیتهای متعدد، اثر راهش را گم نمیکند و همهی موارد و تحول این شخصیتها را به درستی و با ریتم درست حفظ میکند. درآخر مارلین از کنترلگری خود نسبت به پسرش کم میکند و درجایی که دوری در تور صیادان افتاده اجازه میدهد نمو به کمک او برود، دوری برای اولین بار چیزی به بخاطر میسپارد و دوستانی پیدا میکند و نمو دیگر آن شخصیت خودسر ابتدا نیست و رابطهاش با پدرش خوب میشود.
در آخر باید بگویم درجستجوی نمو تنها به دلیل صداپیشگان درجه یک یا جایزه اسکار و یا حتی فروش خیره کنندهاش اثر بزرگی نیست بلکه این اثر یک حدکمال در سینمای انیمیشن است. اثری درخشان در تکنیک و فرم با سمفونی تمام نشدنی از تصاویر حیرت انگیز که دوست داریم به تماشای ابدی آن بنشینیم هرچند این آرزو عملی نمیشود و پایان آن سیلی سنگینی است که به مخاطب میزند به طوری که گویی نفسمان تمام شده و حالا سرمان را از آب بیرون میآوریم، البته خیلی زود نفسی میگیرم تا دوباره به زیر آب برویم تا مسحور دنیای سحر انگیزش شویم.
نظرات