نقد و بررسی فیلم کوتاه Retouch | طبل توخالی

26 January 2020 - 22:00

برنده بهترین فیلم کوتاه داستانی خانه سینما، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه از جشنواره فیلم فجر، برنده بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره فیلم ترایبکا، برنده بهترین فیلم کوتاه داستانی از جشنواره فیلم کراکوف، برنده بهترین فیلم کوتاه داستانی بالای ۱۵ دقیقه از جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه پالم اسپرینگز و چندین و چند جشنواره دیگر؛ لیست بلندبالای جوایز “روتوش” گویی تمامی ندارد. طبیعتاً مواجه‌شدن با اثری که به‌عنوان یکی از پرافتخارترین فیلم‌های کوتاه ایرانی شناخته می‌شود، توقع مخاطب را بالا می‌برد و انتظار تماشای چیز به‌خصوص و عجیب غریبی را دارد. اما پرسش مهمی که در برخورد با این‌گونه آثار باید مطرح کنیم این است که آیا تعداد جوایز یک اثر سینمایی لزوماً دلیلی بر ویژه بودن آن است؟ سؤالی که با توجه به جهت‌گیری‌های غیرهنری جشنواره‌های مختلف به‌سادگی قابل پاسخ دادن نیست و گاهی اوقات هر چه قدر تلاش می‌کنیم تا دلایل توجه به آثاری خاص را درک کنیم، راه به‌جایی نمی‌بریم؛ آثاری که نه تنها اعتباری از جشنواره به‌دست نمی‌آورند بلکه باعث تردید درباره کیفیت جشنواره و اعتبار هیئت‌داوران نیز می‌شوند. “روتوش” را می‌توان جزو این دسته آثار قلمداد کرد. فیلم کوتاهی که هرچقدر منتظر ماندم تا مرا شگفت‌زده کند، بیشتر ناامید شدم و در نهایت تیتراژ آن، آب پاکی را روی دستم ریخت. همراه سینما فارس باشید.

این متن از اینجا به بعد بخش‌هایی از داستان را اسپویل می‌کند.

مریم هنگام خفگی شوهرش، در یک آن تصمیم می‌گیرد تا به‌جای نجات دادن جان او، جان کندنش را تماشا کند؛ داستان روتوش در همین یک جمله خلاص می‌شود. حادثه‌ی محرکی که همان ابتدای فیلم واقع ‌شده‌است و به دلیل عدم زمینه‌چینی، کنشی گنگ از آب در می‌آید. مخاطب هیچ‌چیزی درباره شوهر مریم  و تصمیم آنی مریم مبنی بر قتل غیر عمد او نمی‌داند؛ هویت سمپاتیک/آنتی پاتیک مریم بر مبنای همین یک پرسش بنا می‌شود. اگر فیلم بتواند دلیل موجه – و نه لزوماً اخلاقی – برای کنش مریم بیاورد و مخاطب نیز این کنش را درک کند  – و لزوماً موافق آن نباشد – آن‌وقت می‌توان گفت فیلم‌ساز در روایت داستان خود موفق بوده است. اما پرسش‌های مخاطب هیچ‌گاه پاسخ داده نمی‌شود. شخصیت مریم در هاله‌ای از گردوغبار قرار می‌گیرد و کنش او نیز غیرقابل درک است؛ آیا مریم از دست شوهر خود ناراضی است؟ این تصمیم از کجا نشأت می‌گیرد؟ آیا وزنه زدن شوهر استعاره‌ای از قدرت مردانه اوست که برای آزار و اذیت مریم به کار می‌رود؟ هیچ‌کدام از این پرسش‌ها نه به این وضوح در فیلم مطرح می‌شوند و نه پاسخ داده می‌شوند. مخاطب نیز باید قطعات پراکنده‌ی پاسخ‌ها را در طول فیلم جمع کند و در نهایت پرسش‌های خود را با خلاقیت شخصی‌اش پاسخ دهد.

مشخصاً با توجه به مدت‌زمان بیست دقیقه‌ای “روتوش” نباید انتظار روایت داستانی با استانداردهای یک فیلم سینمایی را داشت؛ اما می‌توان انتظار داشت که فیلم، خودش را جمع‌وجور کند و همان‌قدر که تجربه‌ی کوتاهی است، همان‌قدر هم از عهده تعریف کردن داستان کوتاهش برآید. اینکه به بهانه‌ی مدت‌زمان، از کیفیت روایت داستان بزند اصلاً قابل‌قبول نیست؛ یا باید داستان را عوض کرد یا مدت‌زمان را افزایش داد. با توجه به اینکه فیلم کوتاه تا چهل دقیقه زمان می‌تواند داشته‌باشد، پس دست فیلم‌ساز در افزایش زمان فیلم باز بوده‌است. بحث دیگری که اینجا مطرح است، برداشت شخصی مخاطب است. بالاخره همه‌چیز را نباید ساندویچ‌شده در اختیار مخاطب قرار داد و مخاطب هم عنصری فعال است که می‌تواند اثر را بسته به برداشت خودش تجزیه و تحلیل کند و حتی برداشتی خلاف برداشت مؤلف داشته باشد. اما این موضوع نباید دستمایه‌ی اهمال‌کاری مؤلف شود و مسئولیت هنرمند به‌عنوان خالق اثر را نفی کند. چیزی که کاوه مظاهری، کارگردان “روتوش” در مصاحبه‌ی خود از آن با عنوان ریسک یاد می‌کند “مخاطب بر مبنای عادت‌های سینمایی که دارد، دوست دارد ما علت کشتن سیاوش و واکنش عجیب مریم را بگوییم؛ اما من می‌خواستم این ریسک را بکنم چون به نظرم هرکسی متناسب با تجربیات زیسته خودش می‌توانست دلیل خودش را در طول فیلم بسازد”. نتیجه‌ی کار اثری می‌شود که بیشتر از آنکه داستان خودش را بر مبنای منطق محکم و استخوان‌داری بنا کند، بر اساس پیش‌فرض‌های مخاطبان درباره موقعیت‌های مختلف جلو می‌رود. اساساً ایده‌ی داستان نیز بر مبنای همین فرضیه بنا شده است؛ اینکه مخاطب ایرانی اثر که در همین جامعه زندگی می‌کند، نیازی به توضیحی درباره کنش مریم ندارد و اوضاع‌واحوال جامعه بیانگر و مفسر خود اثر است. اما آیا تفکر جمیع مخاطبان همسو با تفکر مؤلف است؟ یا دسته‌ای از مخاطبان با تفکر مؤلف مخالف‌اند؟ در این صورت آیا تماشای “روتوش” برای این گروه تجربه‌ای گنگ و بی‌معنی نخواهد شد؟

اگر کنش مریم را نوعی شورش علیه مردسالاری سفت‌وسخت جامعه بدانیم، در این صورت جامعه‌ی “روتوش” نیز باید لقب مردسالار را یدک بکشد؛ جامعه‌ای که مردان را در رأس قدرت و حاکمان بی‌چون و چرایی نشان دهد که به زنان امرونهی می‌کنند. اما جامعه‌ی فیلم ابداً چنین چیزی در نمی‌آید؛ مردان و زنان هر دو در کنار هم کار می‌کنند، نه خبری از دیکتاتوری مردانه است و نه خبری از حقارت زنانه. فیلم‌ساز اما چندین جا روی موضوع بچه‌داری زنان تاکید می‌کند؛ مریم هرروز باید بچهاش را به مهدکودک ببرد، مربی مهدکودک نماینده‌ی قشر زنان بچه‌دار است و همکاران مریم نیز سرکار درباره‌ی سن مناسب بچه‌داری صحبت می‌کنند. اوضاع‌واحوال جامعه‌ی “روتوش” آن‌قدر هم وحشتناک و ماسکولیسم نیست که زنی بخواهد شوهرش را غیر عمد به قتل برساند و از این طریق اعتراض خود را بیان کند. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد “روتوش” با نادیده گرفتن گروهی از مخاطبان، مبنا را بر این گذاشته که مخاطب فیلم موافق است که جامعه‌ی ایران مردسالار است و بنابراین نیازی به منعکس کردن این موضوع در فیلم نیست؛ به‌قول‌معروف چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟ نتیجه‌ی کار،  جامعه‌ی “روتوش” با جامعه‌ای که داستان نیاز دارد و جامعه‌ای که منطقاً باید باشد، تفاوت‌های بزرگ و غیرقابل‌چشم‌پوشی دارد.

“روتوش” را تماشا کنید. نه به‌ این ‌علت که با اثری خاص و قابل‌توجه مواجه هستید؛ فرصت خوبی است تا به ارزش برداشت شخصی خودتان در مقام مخاطب در مقایسه با نظر هیئت‌داوران جشنواره‌های مختلف –  و حتی نویسنده این مقاله – پی ببرید. خوب یا بد، این مخاطب است که باید درباره هر اثر هنری تصمیم بگیرد و جوایز مختلف تغییری در ماهیت آن ایجاد نمی‌کند. حتی اگر این اثر هنری، “روتوش” باشد.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • kurosh ettehad says:

    تقلیدی کور و غیرحرفه ای و نامفهوم از آثار موج نوی سینمای ایران…

  • Poya says:

    طبل تو خالی 😂😂 جوک بی‌نظیری بود واقعاً خیلی کم پیش میاد من انقدر بخندم.
    فیلم شاهکاری ست به تمام معنا در طراحی صحنه، میزانسن و دکوپاژ غوغایی بر پا میکند قطعاً اگر بهترین نباشد یکی از بهترین فیلم کوتاه های تاریخ سینمای ایران است شک نکنید مظاهری کارگردانی ست با دانش و سینما بلد این را به خود او هم گفتم.