کابوس اشتباهی | نقد و بررسی فیلم Richard Jewell

23 April 2020 - 22:00

کلینت ایستوود همیشه در آثارش نشان داده که علاقه‌ی ویژه‌ای به شخصیت‌های حقیقی با داستان‌های واقعی دارد. «ریچارد جول» یکی دیگر از فیلم‌های اوست که جدیداً آن را در ۹۰ سالگی به روی پرده برده است. فیلمی پر تنش با داستانی کش و قوس‌دار درباره‌ی یک بی‌گناه که اشتباهی و با جوسازی رسانه‌ای یک شبه تبدیل به تروریست هولناک می‌گردد. ایستوود در این فیلم رسانه را همچون یک هیولایی نشانه می‌رود که می‌تواند با جو سازی‌هایش زندگی آرام و شرافت‌مندانه‌ی یک مرد بی‌آزار را تبدیل به کابوسی هراس‌انگیز کند.

ریچارد جول شخصیتی است که در سال ۱۹۹۷ در حین برگزاری المپیک، جان مردم را از انفجار یک بمب و حمله‌ی تروریستی نجات داد اما فقط سه روز عنوان قهرمانی را کسب کرد و سپس تبدیل به عامل و مضنون اصلی واقعه گشت. ایستوود مانند آثار موفقش در اینجا درام و کانسپت تنش‌آور و بدون رکودی را می‌سازد که از ابتدا مخاطب همراه کاراکتر ریچارد می‌گردد، بخصوص اینکه برای ایفای نقش این شخصیت از یک بازیگر گمنام استفاده شده که قطعاً پس از این فیلم دیگر گمنام نخواهد ماند چون بازی‌اش به شکل عالی‌ای اندازه و خوب است.

«ریچارد جول» مانند فیلم «رودخانه‌ی مرموز» اثر موفق ایستوود در باب اتهام به یک آدم بی‌گناه است. در آن فیلم مضنون قتل یک فرد میانسال ضعیف‌النفسی بود که به دلیل فشارهای روانی نمی‌توانست به درستی از حقوقش دفاع کند و در این فیلم با یک پیر-پسر ساده‌دل از جنس ولتری‌اش مواجهه‌ایم که فقط و فقط چشم و امیدش به وکیلش است. سم راکول بهترین گزینه برای ایفای نقش این وکیل بود، چون میزان تلرانس درام را مواج و متعادل می‌کند. هر آنچه که ریچارد آدم درونگرایی است، مکمل او (راکول) برونگرا و عصیانگر می‌باشد و ایفای این عصیانگری دقیقاً در قد و قواره‌ی راکول جای می‌گیرد. اما در بین این دو کاراکتر ممزوج، وجود مادری مهربان که تمام اکت‌هایش اندازه بوده و در بطن درام حس می‌آفریند، ساختار روایی اثر را متراکم می‌کند. ایستوود همیشه ثابت کرده که قصه‌گوی چنین داستان‌های پر تنشی است، بخصوص اگر در باب امنیت ملی باشد. شروع فیلم را بخاطر بیاورید؛ آمریکایی‌های خوشحال در حال خوش‌گذرانی هستند و از لذت آزادی و خوشی کیف می‌برند تا اینکه گروهی بنام مجاهدین بمبی در سنترال پارک منفجر می‌کنند. ایستوود باید در همینجا قطب ایدئولوژیک خود را بصورت زیر لایه‌ای هم شده در بطن فرم بکارد چون بلاخره او کارگردان «تک‌تیرانداز آمریکایی» است و یک جمهوری‌خواه وطن‌پرست. اما در ادامه دوربین بر روی ریچارد زوم گشته و میزانسن‌ها به داخل رفته و تیغ نقد فیلمساز بر رسانه مالیده می‌شود، البته در کنار رسانه بازوی دوم یعنی دولت و اف بی آی هم وارد کارزار شده تا این افتضاح را بیشتر دامن بزند. فیلم پیشبرد درامش خوب و منسجم جلو می‌رود اما در فصل پایانی متاسفانه تمام آن بار تنش‌زا گویی فدای محافظه‌کاری آقای فیلمساز می‌گردد و همه چیز اینگونه جلوه داده می‌شود که چند مامور نالایق اف بی آی بخاطر فرض اشتباهشان مقصرند با اینکه ما به عنوان مخاطب منتظر زیر سئوال بردن سیستم قانونی ایالات متحده بودیم یا از طرف دیگر عاقبت کار آن خبرنگار که تمام این جریانات از سمت او بود هم در پایان به هاله‌ای از ابهام سقوط می‌کند.

فیلم به خوبی از ابتدا پرسناژ ریچارد جول را برایمان دراماتیزه می‌کند و در حینش عاملان متزاحم را به تصویر می‌کشد ولی در پایان گویی فیلمساز نمی‌خواهد به روشنی میل آنتاگونیستی (ضدقهرمانی) را به دولت و پلیس فدرال نسبت دهد که همین امر باعث وا رفتن جمع‌بندی در «ریچارد جول» می‌شود. ما از یکسو یک پروتاگونیست سمپات و نیمه قدیس داریم اما از آنسو دقیقاً مشخص نیست توپ باید چگونه در زمین آنتاگونیست بچرخد، به بیانی بلاخره مسبب این داستان کیست؟!!! حتی در انتها منشی شدن ریچارد در اداره‌ی پلیس نکند ادای دین دولت بوده است؟!! این مواضع به درستی در انتهای فیلم حل و فصل نمی‌شود چون فیلمسازش در این موارد محافظه کار است، البته در یک مورد خوشبختانه ایستوود به سمت این موضوع نرفت تا آن گروه مجاهدِ قطعاً مسلمان را ببندد به ریش ریچارد جول که اگر اینطور می‌شد هم تعجبی نمی‌کردیم.

«ریچارد جول» فیلم نسبتاً سرپا و خوبی است با یک پایان وا رفته و محافظه‌کار که گویی فیلمساز هم در موضع آخر خودش را در نقش یک مامور امنیتی دانسته است، ماموری که باید نقد بکند اما نقد به سیستم نه، بلکه به سهل‌انگاری‌های فردی. داستان خراب شدن زندگی ریچارد جول‌ها در تاریخ قضایی آمریکا با افتضاحات فاجعه‌بار سرویس پلیسی و امنیتی‌اش بارها اتفاق افتاده است و در این فیلم با چنین بار تنش‌زایی مخاطب منتظر یک عدالت درست و درمان در انتهاست، اما عدالتی دیده نمی‌شود، به جز یک هَپی‌ اِند (پایان خوش) سانتی‌مانتال ملی – امنیتی از جنس شعارهای محافظه‌کاری سیاست‌مداران.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • mat says:

    با تشکر از جناب خلیلزاده بابت نقد خوبتون
    به نظرمن کلینت ایستوود دو ساله به معنای واقعی به دوران اوجش برگشته!!! امسال با ریچارد جول پارسال هم با mule.

  • aref says:

    جناب خلیل زاده ریویوی درستی داشتید خسته نباشید
    بنظر من هم از فیلمهای سرپا و خوب ۲۰۱۹ بود که حتما ارزش تماشا داشت بخصوص که این پیرمرد دوست داشتنی رو جاودانه تر و تمام نشدنی تر کرد
    نقطه قوت فیلم، رابطه ریچارد و مادرش هست که از ابتدا تا انتها عالی هستش بخصوص در اوایل فیلم و در کل شخصیت پردازی ریچارد و مادرش و تقریبا وکیلش خوب و جذاب بود و حتی کاراکتر خانم خبرنگار هم خوب در اومده بود …
    مشکل فیلم همونطوری که بدرستی اشاره کردید، پایان بندی محافظه کارانه و یکم شل و ول فیلم بود بخصوص صحنه گریه کردن خانم خبرنگار رو اصلا دوست نداشتم و کلا سیستم رسانه ای و امنیتی رو ولشون کرد به امان خدا …
    بازم درود فراوان به امثال ایستوود و کن لوچ که توی این سن و سال همچین فیلمهایی میسازن و از اینطرف فیلمسازهای ما به ۷۰ نرسیده دیگه شوخی میکنن با خودشون و ما

  • محسن میلادی says:

    کلینت ایستوود فیلمسازی فوق العاده با روحیه و انگیزه باور نکردنی در ۹۰ سالگی و ساختن چندین فیلم عالی و دیدنی ازجمله بچه اشتباهی ، نابخشوده ، دختر میلیون دلاری ریچارد جول وو