تفریح کودکانه | یادداشتی بر فیلم Monkey Business

4 May 2020 - 22:00

هنر بزرگ‌ترین بازی و عالی‌ترین تفریح است، چرا که شما در حین بازی متوجه آن می‌شوید. (پالین کیل)

شاید یک نگاه به کارنامه‌ی هوارد هاکس بزرگ، کمتر دیده شدن این فیلم را توجیه کند. کارگردانی که آثاری چون: ریو براوو، صورت زخمی، پرورش بیبی، فقط فرشته­‌ها بال دارند، هاتاری و…. درکارنامه خود دارد، عجیب نیست که از میمون بازی یا تجارت میمون کمتر صحبت می­‌شود؛ با اینحال آنچه که در کارنامه­‌ی او به مانند همین فیلم اثری معمولی و متوسط بنظر می‌­رسد در کارنامه­‌ی هر شخص دیگری می­‌توانست به راحتی اثر شاخصی محسوب شود.

میمون بازی فیلمی بسیارمفرح و جذاب در مورد یک پروفسور به نام بارنبی (کری گرانت) است که به دنبال کشف دارویی برای جوان سازی است. این دارو با دخالت اتفاقی یک میمون کشف می‌­شود و حاصلش، تمام شور وحال و دیوانگی دوست داشتنی فیلم است.

 

میمون بازی تمام ویژگی‌­های تماتیکی که در آثار مختلف هاکس دیده‌ایم را دارا است. سینمای هاکس سینمای شخصیت محوری است که در آن شخصیت­‌ها اهل وا دادن نیستند و هرکدام به گونه­‌ای رستگار می‌­شوند. رستگاری در میمون بازی در کشف دارو نیست بلکه در آرامشی است که زوج دوست داشتنی کری گرانت و جینجر راجرز به آن دست پیدا می‌­کنند یعنی همان مجلس رقصی که هر بار بخاطر مشکلات فکری پروفسور برای کشف دارو به تعویق می­‌افتد. رابطه­‌ی عاشقانه­‌ی بین پروفسور و همسرش به قدری دیوانه­‌وار است که خانوم راجرز به راحتی قید مهمانی را می‌­زند به این دلیل که دوست ندارد همسرش بخاطر دغدغه­‌ی فکری که او را تا سطح یک بیمار آلزایمری که نمی­‌تواند یک در را درست ببندد پایین می­‌آورد، نزد دیگران احمق جلوه کند. این عشق و اعتماد با مصرف داروی جوان سازی که توسط میمون داستان کشف شده و در رجوعی ناخوداگاه به گذشته و رو شدن کمی از حقایق، به مانند علاقه­‌ای که خانوم راجرز به یکی از دوستان گذشته­‌اش هنک (هوگو مارلو) داشته یا رفتارهای جوانانه مثل گذراندن یک روز پروفسور با منشی (مرلین مونرو) و…. قرار است کمی خدشه دارد شود، اما تمام این­ها که گویی شیطنتی کودکانه است هیچ‌کدام دلیل نفرت ما از شخصیت­‌ها نمی­‌شود. آن‌هاکودک هستند و کودک دوست دارد بازی کند! میمون بازی هیچ شخصیت منفی در خود ندارد و تعلیقش در رفت آمد شخصیت­‌هایش به گذشته یا کودک شدنشان به واسطه یا بهانه­‌ی یک داروی عجیب است. تعلیقی خاص که نه استرس‌زا بلکه دوست داشتنی و شیرین است و مخاطب در انتظار این مورد است تا هربار که شخصیت­‌ها این دارو که توسط میمون درون آب سردکن ریخته شده است را مصرف می‌­کنند به یک جهان دیوانه وار که برایشان خنده به ارمغان می­‌آورد وارد شوند. درواقع آب سردکن یک پراپ کلیدی در فیلم است که وجه تعلیق­‌زای فیلم راهم به دوش می‌­کشد. و اوج استفاده از این آب سردکن را در صحنه‌­های پایانی با دیوانه شدن کودکانه­‌ی تقریبا همه­‌ی شخصیت‌های فیلم می­بینیم. اما ظرافت و دقت فیلم در این جهان کودکانه پرشور که بن هکت بزرگ فیلمنامه­‌اش را نوشته و هاکس قدر این فیلمنامه را به درستی دانسته، در آن است که فیلم هرچه جلوتر می‌­رود و از این دارو بیشتر استفاده می‌­شود، ریتم فیلم­‌هم تندتر می‌­شود. گویی این جهان کودکانه در تضاد با زندگی بزرگسالی خیلی سریع­‌تر می­‌گذرد و پر از ماجراجوی است. با اینحال هاکس به هیچ وجه در تله نوستالژیک بازی و تصدیق گذشته نمی‌­ماند و در آخر شخصیت­‌ها با کشف این موضوع که بهترین لحظه­‌ی زندگی­‌شان همان لحظه‌­ی حاضر است به نقطه درست و رستگاری می‌­رسند و بالاخره می‌توانند با آرامش خیال به مهمانی‌‌­شان بروند.

 

 

میمون بازی به حدی هوشمندانه ساخته شده که وقتی به تک تک المان­ها و صحنه‌ها‌یش نگاه می‌کنیم نمی‌‌‌­توانیم به راحتی از کنارشان بگذریم. مثلا چطور می­‌توانیم بازی استادانه­‌ی کری گرانت و خصوصا جینجرراجرز که بنظرم یکی از بزرگ­ترین بازیگران زن تاریخ سینما است که قدرندیده مانده را نادیده بگیریم. وقتی به آن صحنه­‌ی فوق­العاده‌ای که این دو در یک جلسه‌ی رسمی و جدی برای بستن قرارداد وارد می‌شوند نگاه می‌کنیم، که چگونه هاکس یک بازی کودکانه به راه می‌اندازد، همچون مشورت گرفتن پروفسور با درگوشی صحبت کردن با میمون برای قیمت قرارداد! تا دعوا کردن معصومانه کری گرانت با جیجر راجرز و البته حسادت خانوم به منشی و…. تنها شگفتی است که باقی می‌ماند. یا صحنه‌ی درخشانی که میمون  دارو‌ها را باهم قاطی می‌­کند و داروی مورد نظر که پروفسور و تیمش سال‌ها عاجز از کشفش بودند توسط او کشف می‌شود! و یا رقص و پایکوبی راجرز پس از اولین مصرف دارو در آزمایشگاه، ماه عسلی که به شکل کودکانه دوباره تکرار می‌شود، انتقام گرفتن گرانت از معشوقه‌ی گذشته‌ی همسرش به روش سرخپوستی با تیم کودکانه‌اش که صحنه‌ای است به شکل خرافه پرستی و شیطنت‌های شخصیت‌های مارک توین و….. همه و همه به قدری دوست داشتنی است که انتخاب بهترین صحنه‌ی فیلم را برایمان دشوار می‌­کند.

در آخر باید گفت میمون بازی فیلمی کمتردیده شده از هواردهاکس بزرگ است، با اینحال این مهجور ماندنش دلیلی بر آن نیست که به مانند دیگر آثارش شگفت‌انگیز نباشد. میمون بازی طعم واقعی سینما و آنچه که سینما و هنر باید باشد را به خوبی نشانمان می‌دهد. اثری که قرار است از ابتدا تا انتهایش لذت ببریم و چه هنری والا­تر از این؟

برچسب‌ها: ، ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • حامد حمیدی says:

    ممنون برا پیشنهاد این فیلم. دقیقا جزو فیلماییه که ندیدم از هاکس. یه فیلم نسبتا مهجور دیگه هم داره به اسم ball of fire که بنظرم اتفاقا اونم کمدیِ سرپا و خوبیه.
    بازم ممنون محمد جان

    • محمد علی مترنم says:

      حامد جان ممنون از توجهت من فیلم Ball of Fire هنوز ندیدم و بنظرم کلا هاکس و آثارش کمی مهجور مانده حتی گاهی نزد منتقدان نمونش نظرسنجی سایت اند ساوند که در ۵۰ فیلم برتر تاریخ حتی یک فیلم از هاکس وجود نداره هرچند میتونیم بگیم منتقدان ایرانی در این مورد مترقی تر از غربی‌ها بودند و معمولا هاکس در بین انتخاب‌هاشون جایگاه بالایی داره و این نکته که بسیاری هاکس تنها با ریو براوو میشناسند و فکر میکنند تنها یک وسترن ساز هست درحالی که تقریبا در همه‌ی ژانرها فیلم‌های درخشانی ساخته و به راحتی میشه هوارد هاکس در کنار نام‌هایی چون هیچکاک، فورد، وایلدر، کاپرا و بزرگان دیگه قرار داد.