نقد و بررسی فیلم The Hunt | شکار ناموفق

14 June 2020 - 22:00

فیلمِ شکار (The Hunt)، کمدی-اکشنِ عجیب و غریبی است؛ مشکلاتِ فیلم بسیار زیاد هستند و اگر لیستشان کنیم و بشماریم، فکر نکنم به این زودی تمام شوند. تقریبا هرچیزی که فکرش را کنید در فیلم آورده شده و خیلی بد به فیلم ربطش داده‌اند. بله، این موارد نه جالب و نه قابل تحمل هستند؛ با این‌حال بخشِ کمدی و اکشن و خشونت مُهیج فیلم جالب است و حداقل قابل تحمل. بعضی نکات خیلی هم خنده دارد، که شاید طرفداران کمدی-اکشن حداقل بخواهند فیلم مذکور را تماشا کنند. درادامه با من و سینما-فارس همراه باشید.

همین ابتدا انگار با یک داستان خیلی کلیشه‌ای طرفیم. جدا چند بار همچین صحنه‌ای دیدید؟ خیلی زیاد نکاتِ بد وجود داره که اگر بخوایم در بررسی بگیم، منصفانه بگم شبیه به “ضِد نقد” میشه؛ پس سعی شده اندک نکات مثبت بررسی شوند مابقی ماجرا هم که کاملا تکلیفش مشخصه!

سعی می‌کنیم ایرادات زیادِ فیلم را کنار فعلا کنار بگذاریم (در انتها فقط به آن‌ها اشاره می‌کنیم چرا که بدیهی هستند) اول به سراغ اندک نکات مثبت خواهیم رفت، چرا که در غیر این صورت باید کُل مطلب را گلایه کنیم و ایراد بگیریم که ضِد نقد خواهد شد و اصلا جالب و خواندی نیست. کمدیِ خشونت آمیز نکته‌ی قابل تحمل “شکار” است. چند دقیقه‌ی اول فیلم با وضعیتِ اسف‌باری روبرو هستیم که گفتنی نیست و اینجا فیلم تغییر حالت می‌دهد و هر دقیقه‌ای که می‌گذرد، چاشنیِ طنز بیشتر به فیلم اضافه می‌شود. حداقل این موضوع از نکاتی است که تا آخر یکدست و تقریبا جذاب است. در داستانِ عجیب و روایت بدتر که معلوم نیست وضعیتش با خودش هم چند چند است، حداقل به نوعی همان کمدی اضافه شده که به هیچ عنوان بد نشده و اتفاقا بسیار روندِ اکشنِ فیلم و خشونت درون آن را زیادتر کرده. باور کنید همان فرمولِ همیشگی فیلم‌های هالیوودیِ بد پیاده شده (مثال زیادی وجود دارد؛ ولی منظور این نیست که همه بد هستند) ولی خب، به‌هرحال مقداری به آن آسان می‌گیریم چرا که ریتمِ کلی فیلم را بهبود بخشیده است.

اگر فکر کردید این دوتا قراره با هم دنیا رو نجات بدن (دقیقا مثل من!) باید بهتون بگم، خشونتِ موجود در فیلم این اجازه‌رو داده که خیلی سریع چیزی که مد نظرتونه تغییر کنه. ولی ای‌کاش تمام فیلم بدین صورت پیش می‌رفت نه فقط ۳۰ دقیقه‌ی اولش.

داستان درمورد افرادیست که از خواب بیدار می‌شوند و می‌بینند جایی گیر افتاده‌اند. (یک زمانی هر فیلمی داستان این‌چنین نداشت با تشکر ازعطش مبارزه! (The Hunger Games) همان‌طور که مشخص است این افراد باید برای زنده ماندن مبارزه کنند. ولی کمدی داستان به روایت این اجازه‌ را می‌دهد تا این افراد هر لحظه شِکار ‌شوند! از این نکته به‌خوبی استفاده شده و در بخش‌های خاصی خیلی خوب شده. در صحنه‌های اولیه‌ی فیلم دختر و پسری به شکلی کاملا تحمل ناپذیر رفتار می‌کنند که انگار قرار است با هم به انتهای راه برسند (یاد کتنیس افتادم و درهمین لحظه به شخصه تقریبا بی‌خیال ادامه‌ی فیلم شدم، نه اینکه هانگِر گیمز بد بود نه، دیگر این روند تکراری شده!) اما شلیکِ تیر اول خنده بر لبانمان می‌آورد؛ چرا که از این اجراهای مزخرف و تکراری خسته شده‌ایم و فیلم خشونت طنز خودش را به رُک‌ترین حالت اثبات می‌کند. باور کنید اگر همین نکته و خاصیت نبود، فیلم را غیرقابل تحمل خطاب می‌کردیم و امروز بررسی که چه عرض کنم، نوشته‌ای درموردِ آن هم نمی‌خواندید؛ اما خب این مسائله در خیلی از فیلم‌ها بد پیش رفته و از مُبتذل‌ترین نکاتِ فیلم‌های کمدی مختلف (مخاطب پسند) است.

بله! با وضعیت کنونی هرچقدر مسائلی درمورد مهاجران غیرقانونی و این نوع موضوعات (کلا ترامپ!) که داخلِ متن اشاره شده اضافه بشه، بیشتر مورد توجه عموم قرار می‌گیره. تازه از حقوق مِلت در برابر ظالمان هم که بیشتر از سازمان ملل دفاع شده!

خب نکات مثبت دیگر وجود ندارد؛ داستان از بی‌منطقی و بی‌ارزشی شدیدی رنج می‌برد و هر لحظه‌اش سعی دارد با مسائل تِرند همیشگی و بولد شده‌ی این روزها خودی نشان دهد. از نژاد پرستی گرفته تا حقوقِ زنان و خیلی مسائل این‌چنینی مُرتبط؛ نه خوب پیاده شده‌اند، نه اصلا لازم بوده و هستند. واقعا چرا باید این کار را کرد؟ باور کنید آن‌چنان توهینی به اصّل این موضوعات شده و خواهد شد در آینده که آدم خجالت زده می‌شود. با این‌کارها و حرف‌های قُلبمه سُلمبه نه کار به جایی می‌رسد و نه تاثیری مثبتی می‌گذارند؛ حتی دیگر این‌قدر شورش را درآورده‌اند که باعث ایجاد موج منفی و ارتباط برقرارکردن کاملا معکوس با این موضوعات شده‌اند. انگار هر سازنده‌ای این روزها از این مسائل در محصولش استفاده نکند چیزی از دست داده. بدی ماجرا هم این است که در آخر به نفع این محصولات تمام می‌شود (واقعا چرا؟) وقتی کمپانیِ بزرگی به فروش بالا برای محصولش برسد، همان فرمول را پیاده می‌کند و دست به تغییر نمی‌زند. تازه هر موضوع خوب و منطقی وجود دارد را هم به سُخره می‌گیرند و در آخر آن را هم نابود می‌کنند (دقیقا مردمی(پاپ) شدن هر موضوعی موجب شکستش می‌شود، همه مثالات زیادی سراغ داریم )

درمورد طنزِ خشونت بار صحبت کردیم؛ این تصویر، قشنگ گویای این ماجراست. در چنین وضعیتی هم، نارنجک دستی منفجر نمی‌شه و یکی دیگه پرت می‌کنن طرف رو به دیار باقی می‌فرستن!

گذشته از این  فیلم “شِکار” به یکی از کتاب‌های معروف و درست حسابی ارجای بی‌خودی داده و به خواننده‌ها و نوشته‌های کتاب هم بی احترامی می‌کند. به چه صورت؟ اگر با کتاب قلعه‌ی حیوانات آشنا باشید، متوجه اصل موضوع می‌شوید. دلیلی ندارد هرجایی الکی اسمی از آثار مختلف بیاوریم یعنی از آن الهام گرفته‌ایم و پیش‌زمینه‌ی داستانی از آن‌جا آمده. فیلم  شِکار و قلعه‌ی حیوانات هیچ ربطی به هم ندارند و مثل دیگر مسائل مذکور: ماست‌ را ریخته‌اند در قیمه! چه خوب چه بد این‌ها چیزی هستند که در “شکار” وجود دارند؛ باید با این وضعیت فیلم را با تماشا بنشینم، که ای کاش فیلم فقط به راه خودش میرفت تا موفق می‌شد.

اما بگذارید درمورد ریتم این فیلم توضیح دهیم؛ همان‌طور که گفتیم فیلم هیجانی زیادی دارد و کمتر لحظه‌ای از آن شاهد خون و خونریزی نخواهیم بود. خشونت بالا می‌توانست به ضرر فیلم تمام شود، ولی حداقل زمان فیلم کوتاه است! ولی با ریتم نامساوی و بالا پایینی پیش می‌رویم. اول با آرامی قصه جلو می‌رود ولی در کسری از ثانیه هیجانی شده و تند پیش می‌رود، موضوع اینجاست وقتی دوباره آرام می‌شود دیگر جمع کردنش دشوار شده. ولی خوشبختانه مجبور نیستم چند ساعتی بیشتر آن را تحمل کنیم، چرا که اشاره کردیم فیلم کِش نیاوده و نسبتا کوتاه است. کمدیِ موجود فقط یک‌باره است، حتی بسیاری از آن‌ها مثل دیگر آثار مشابه هستند. اما به‌هرحال اشاره کردیم بار کمدیِ این عنوان مثلا برروی جوک‌هایِ دیالوگ‌هایش که نیست. به نوعی کمدی با خشونت فیلم آمیخته است؛ یکی از نکاتی که خیلی خوب بود ولی افسوس فیلم آن را رعایت نکرد تا آخر.

درمود کاراکتر کریستال، می‌شه گفت بازیگری در حد قابل قبولیه و این شخصیت که به نوعی همون پروتاگونیست محسوب می‌شه، خیلی لحظات کمدی و خنده‌دار و خشنی رو در فیلم رقم می‌زنه (کلا انگار خیلی رزمی هم کار کرده و هرکسی هم جلوش باشه دهنش سرویسه!)

“شِکار” در لحظات اول به نوعی خودش را این طوری که هست، معرفی می‌کند. حتی نشان‌مان می‌دهند اینجا خبری از ماجرای همیشگی دوستی، چند نفره به پیش، ضِد گلوله بودن شخصیت‌ها و این‌جور مسائل نیست. هر لحظه ضعیف باشید یا قوی امکان دارد بمیرید. خب این نکته یعنی پشت کردن به تمامی کلیشه‌ها و حتی راه جدیدی در پیش گرفتن؛ ولی بعد از یک-سومِ زمانِ فیلم، زهی خیال باطل! تا قبل از این، شما هرلحظه مشکوک بودید که این کاراکتر زنده نمی‌ماند ولی در ادامه خیر. (مرگ دقیقا بیخ گوششان بود، درسته؟)

دخترِ میلیون دلاری رو یادتونه؟  کسانی که ساخته‌ی ایستوود (Million Dollar Baby) را ندیده‌اند، یکی از برترین نقش آفرینی‌های هیلاری آن سوانک را از دست داده‌اند. پایان فیلم شاهد مبارزه‌ی خیلی خوب و اکشن عالی هستیم.

تا به این‌جا که مساوی پیش رفت نکات منفی ومثبت؛ ولی باید اشاره کرد از اینجا به بعد فقط و فقط ایراد است که حتی از بازگویی آن‌ها خوداری می‌کنیم. ماشینِ کشتار که اصلا نیازی به پرداخت شدن ندارد، ولی ماهم انتظاری از او نداشتیم تا شخصیتی عمیق ببینم. همان بازیگر خوب باشد برایمان کافیست. فیلم‌برداری، موسیقی متن، شخصیت پردازی، بازیگران(نه همه)، در حد فیلم‌های رده بی هستند! که توضیح و علل آوردن برای مواردی که بدیهی است که افتضاح می‌باشند، لازم نیست. فیلم “شِکار” از آن موردهایست که اگر وقت اضافه و زیادی آورده‌اید و بخواهید اندکی بخندید و اکشن ببینید، آن‌موقع باید به سراغش بروید؛ درغیر این صورت نه لذت خواهید برد و نه حتی شاید تحمل تا انتها دیدن آن را داشته باشید، چرا که کاملا یک‌بار مصرف است.

برچسب‌ها: ، ، ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.