سمفونی مردگان | یادداشتی بر انیمیشن Coco

11 August 2020 - 22:00

اگر دو انیمیشنی که درسال ۲۰۱۷ توسط استدیو خلاق پیکسار ساخته شده (ماشین ها ۳ و کوکو) را کنار بگذاریم و به آثار دیگر نگاه کنیم، تقریبا اثری وجود ندارد که بشود از آن به عنوان یک اثر درست‌وحسابی دفاع کرد. اما استدیو پیکسار که همچنان با تمام فراز و فرودهایش بهترین استدیو انیمیشن جهان است آبروی انیمیشن را در سالی که آثار کم‌فروغی وجود داشت حفظ کرد. اول با انیمیشن ماشین‌ها ۳ که اثری به‌اندازه و قابل دفاع بود و سپس با کوکو که اثر درخشانی است و مخاطب را کمی به یاد روزهایی می‌اندازد که در این استدیو تنها شاهکارهای تکرارنشدنی ساخته می‌شد. لی آنکریچ که سال‌هاست در استدیو پیکسار مشغول به فعالیت بوده و در بسیاری از آثار بزرگ پیکسار شرکت داشته و در اولین تجربه کارگردانی‌اش‌ هم داستان اسباب‌بازی‌ ۳ را ساخته، در کوکو معجونی از نور و رنگ را به مخاطب عرضه می‌کند که چنان حظ بصری بی‌نظیری به مخاطب می‌دهد که تا دقایق آخر مسحور تصاویر آن خواهیم ماند. آنکریچ این‌بار نه در دنیای اسباب‌بازی‌ها، بلکه در دنیای مردگان می‌درخشد.

 

داستان از یک روز خاص در فرهنگ مکزیکی آمده به نام روز مردگان، زمانی که پسری به نام میگوئل تصمیم میگیرد که در آن روز سنت‌شکنی کند و برخلاف میل خانواده‌اش به  دنبال علاقه‌اش به موسیقی برود که همین امر دلیلی برای ورود او به دنیای مردگان می‌شود و اینجاست که میگوئل نیاکان خود را ملاقات می‌کند و در ادامه سفرش در سرزمین مردگان می‌فهمد که چیزهایی وجود دارد که بیش از موسیقی مهم است.

همواره مانند بسیاری از آثار پیکسار خانواده از مهم‌ترین ارکان انیمیشن است که البته با پرداختی جدید و جذاب ارائه شده. و درواقع  باید به این نکته اشاره کرد که امروزه جنگ پرداخت ها در سینماست و هر پیامی که لازم بوده در سینما تا به امروز گفته شده و اینجاست که چه گفتن‌ها رنگ می‌بازد و چگونه گفتن است که مهم می‌شود. و درواقع سازندگان باید بتوانند همان مفاهیمی که بارها گفته شده را از نگاهی نو و با پرداختی جدید به مخاطب عرضه کنند، چیزی که استدیویی مانند پیکسار در آن استاد است. در مورد داستان و نمادپردازی‌های آن و مفاهیمی که در لایه‌های دیگر اثر وجود دارد می‌شود صحبت بسیار کرد، مثل روح‌های راهنما که حیواناتی هستند که از سنت‌های گذشته‌ی مایاها و قبیله‌های سرخپوستی آمده، مانند آن‌چه که در انیمیشن خرس برادر هم وجود داشت، مرگی که اسکلت‌ها بعد از آن‌که فراموش می‌شوند و به جهانی دیگر می‌روند و حتی تاثیری که اثر از کمدی الهی دانته گرفته، که می‌شود در مورد آن‌ها صفحه‌ها نوشت که جایش در این یادداشت کوتاه نیست. اما لازم بود اشاره‌ای کلی به آن کنم تا دقت نویسندگان در فیلمنامه اثر و نمادپردازی‌ها دیده شود و البته تحقیق گسترده‌ای که تیم نویسندگان پیکسار برای ریز جزئیات به خرج داده‌اند. اما در طراحی نیز کوکو بسیار درخشان عمل می‌کند، دنیای مردگان که ریشه‌های نیمه‌ویکتوریایی و نیمه‌مدرن در آن دیده می‌شود با جزئیات بسیاربالا به تصویر کشیده شده است. به گفته سازندگان ۷ میلیون لامپ برای این انیمیشن با برنامه‌نویسی خاص ساخته شده و نور پردازی‌ای که در این انیمیشن به وجود آمده تا پیش‌ازآن بی‌سابقه بوده و البته باید گفت طراحی اسکلت‌ها کار بسیار دشواری است و انیمیت‌های آن بسیار دشوارتر، چون معمولا ساخت نمونه‌های انسانی کار سختی است که در انیمیشن‌های کامپیوتری مشکل دو چندان‌هم می‌شود، هرچند نمونه‌ی درخشان این طراحی‌ها را استدیوی پیکسار در شگفت‌انگیزان انجام داده اما چالش در کوکو بسیار بیشتر هم بوده چون رفرنسی از حرکت اسکلت‌ها وجود ندارد که طراحان بر اساس آن‌ها مدل‌ها را انیمیت کنند و اینجاست که کار تیم انیماتورها بسیار سخت می‌شود، همان‌طور که دنیل آریاگا  طراح شخصیت‌های انیمیشن کوکو به این موضوع اشاره کرده که ساخت مدل و حرکت دادن این اسکلت‌ها کار بسیار دشواری بوده و یک چالش بزرگ برای استدیوی پیکسار.

اما نکته‌ی دیگر طراحی شاد و دوست‌داشتنی محیط و اسکلت‌ها بوده که مخاطب کم‌سن و سال را پس نمی‌زند و با اینکه اکثر انیمیشن در جهان مردگان و پر از اسکلت جریان دارد که این موارد می‌توانند خیلی راحت ترسناک جلوه کنند. اما سازندگان  قسمت سخت ماجرا را انتخاب کردند و به‌جای آن‌که مسیر راحت ترسناک و تاریک بودن که قطعا به از دست دادن مخاطبان کودک می‌انجامید را انتخاب کنند یک سمفونی از نور و رنگ به راه انداختند که هر مخاطبی را جذب خود می‌کند کاری که تیم برتون نیز در انیمیشن عروس مرده انجام داده، هرچند که برتون در یک پارادوکس جذاب دنیای مردگان را روشن‌تر و شادتر نشان می‌دهد؛ با این‌حال لی آنکریچ هردو دنیا را به موازات‌هم جذاب نشان می‌دهد. و نگاه خوشبینانه‌تری نسبت به برتون دارد و از طرفی شاداب ماندن همان مردگان نیز به میزانی است که زنده‌ها به فکر آن‌ها باشند و این مفهوم که نباید نیاکان خود را فراموش کرد به‌خودی‌خود جذاب است و یک ادای احترام درست و حسابی به درگذشتگان. با این‌حال جا دارد به موسیقی اثر هم اشاره کرد که از المان‌های اصلی داستان است، موسیقی که در واقع پلی به دنیای مردگان است، میگوئل که به دنبال هدفش (موسیقی) می‌رود و حتی بخاطر موسیقی رودرروی خانواده می‌ایستد با کشف نهایی‌اش متوجه این نکته می‌شود که اولویت در درجه‌ی اول خانواده و احترام به اجداد است که اصالت یک انسان به پشتوانه‌ی آن‌هاست. در نهایت چیزی که شخصیت هکتور را نجات می‌دهد خانواده‌ است اما نکته‌ی جالب آن‌که راه به یاد آوردن و گره‌گشایی نیز با همان موسیقی انجام می‌شود. میگوئل برای کوکو می‌نوازد تا پدر را به‌یاد آورد و اینگونه است که تمام جزئیات به هم وصل می‌شوند و با چنین اثر درخشانی مواجه می‌شویم. میگوئل می‌نوازد تا خانواده به‌هم نزدیک شوند و این هنر است که با قلمرو حس خود انسان را با احساسات گذشته و فراموش‌شده روبرو می‌کند. در اینجا به موازات ارزش خانواده و اولویت بندی، کارگردان ارزش هدف و هنر را نیز در نظر می‌گیرد تا در آخر سخت‌گیری خانواده در مورد موسیقی فروکش کند. جا دارد که اضافه کرد قطعه‌های موسیقی نیز بسیار روی اثر نشسته‌اند و موسیقی متن اثر توسط مایکل جیاکینو با ترکیب تصاویر و آن نورپردازی‌های درخشان تجربه‌ای رویاگونه از یک فانتزی موزیکال جذاب است.

در نهایت باید گفت کوکو یک اثر خوش‌ساخت و بزرگ است و بعد از انیمیشن درون و برون که بسیار قابل احترام و درخشان است جزو بهترین انیمیشن‌های چند سال اخیر به شمار می‌رود.

[poll id=”52″]

برچسب‌ها: ، ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

پاسخ به دیدگاه aref لغو

Your email address will not be published.

  • mehdi-nita says:

    کاملا با بی میلی و فقط جهت گذرای وقت نشستم پای این عنوان…. این انیمیشن مثل سی جی ۱۲۵ میمونه… هر چقدر جلو تر رفت جذاب تر شد… با یک پایان قابل قبول تمومش میکنه… خیلی داستان خاص و یونیکی نداره ولی در عین کلیشه ای بودن داستان جذاب جلو میره… کاراکتر های داستان میتونست پرداخته شده تر باشن… شاید بخاطر این که خواستن زمان انیمیشن خیلی زیاد نشه این کار رو نکردن… شخصیت اول داستان چون یه پسر بچه ست میتونست با نمک تر و دوس داشتنی تر باشه…. بهش نمره هشت رو از ده میدم… نویسنده عزیز خسته نباشین…. من هر چی گشتم نتونستم نقد فیلم Extraction رو توی سینما فارس پیدا کنم… خواستم ببینم چرا این عنوان رو نقد نکردین؟؟؟؟ چون بازیگر ایرانی تو این فیلم ایفای نقش میکنه؟؟؟ درکل دوس داشتم نقد این فیلم رو هم بخونم از سینما فارس… چون نقد ها ضد و نقیض بود و میخواستم ببینم نظر شما چیه؟؟؟ در کل مرسی بابت نقد…

    • محمد علی مترنم says:

      سلام
      در مورد طراحی شخصیت پسر قبول دارم چیزی نیست که خیلی دوست داشتنی باشه تا در ذهن ماندگار بشه و مثل شخصیت های انیمیشن شگفت انگیزان درخشان نیست و جای کار بیشتری داشت
      در مور فیلم Extraction خودم شخصا علاقه ای به اثر و نوشتن در موردش ندارم در مورد دیگر نویسندگان هم نمیدانم شاید در آینده نقدی در موردش منتشر بشه ولی قطعا دلیل نقد نشدنش ربطی به حضور بازیگر ایرانی ندارد
      ممنون از نظر

  • aref says:

    آقای مترنم عزیز سلام
    ممنون بابت نوشته خوبتون
    کوکو از محبوب‌ترین انیمیشن‌ها برای منه اما خالی از ایراد نیست …
    ایده خوب، داستان تقریبا جذاب، فضاسازی عالی، پیام مهم و بزرگ اما پرداخت نه‌چندان قوی، قصه‌ای که در بعضی بزنگاه‌ها تکراری و قابل پیش‌بینی میشه، جزئیاتی که در بعضی مواقع خوب پرداخت نشده و شخصیت پردازی نه چندان قوی برای کاراکتر اصلی و بقیه کاراکترها …
    در کل تاثیر لی‌آنکریچ در کارگردانی و فضاسازی و فرم کار کاملا مشهوده (درست مثل تاثیرش در داستان اسباب‌بازی ۳) اما تعلیق‌های بکار رفته و شخصیت‌پردازی انجام شده در فیلمنامه به اندازه کارگردانی و طراحی قوی عمل نشده به نظر من که اگر میشد کوکو به اثر بی‌نظیر و کاملی تبدیل میشد گرچه همین الانشم برای من اثر بسیار دوست داشتنی هستش اما اگه میتونست مثلا در حد راتاتویی شخصیت‌پردازی قوی داشته باشه یا در حد بهترین‌های پیکسار به جزئیات داستانی و پرداخت نوآورانشون، توجه کنه، حتما سطح بالاتری میداشت

    • محمد علی مترنم says:

      سلام عارف عزیز
      بنظر من کوکو حتی جزو ده انیمیشن برتر استدیو پیکسارهم قرار نمی گیره اما در وضعیت سینمای امروز که به حدی به مرگ گرفته شده‌ که به نیمچه تبی راضی شدیم! حرف‌هایی برای گفتن دارد، با اینحال کوکو اثری نیست که پس از پایانش حالمون بد بشه یا پشیمون از اینکه چرا نگاهش کردیم و با اینکه در مرکز کلیشه‌ است و پرداخت‌هم بی نقص نیست یک هارمونی کلی قابل قبولی ارائه میکند که جذاب است و چه بسیار استدیو‌های انیمیشن سازی که همین مقدار‌هم توان سرگرم کردن مخاطب را ندارند و صد البته با شاهکار راتاتویی فاصله بسیاری دارد
      و متاسفانه من اثر به تازگی نگاه نکردم و این یادداشت سه سال پیش وقتی که کوکو اکران شد نوشتم که یادداشت بدی‌هم هست و خودم شخصا دوستش ندارم اما شاید اگر الان دوباره اثر نگاه کنم کلا نگاه متفاوت باشه و نمره پایین‌تری‌هم بدم.
      درکل عارف جان ممنون از نظرت

      • aref says:

        استاد مترنم عزیز، نوشتتون اصلا بد نیست و خوب کاری کردید که بازنشرش کردید … میدونم که اگه دوباره و سرفرصت و حال بنویسید حتما کاملتر و بهتر میشه. با اینکه زمان گذشته از اکرانش اما در جهت معرفی و شناخت بهتر این انیمیشن متن قابل‌قبولیه …
        میدونم که کارهای دیگه پیکسار رو خیلی بیشتر دوست داری (حداقل در مورد وال-ای، در جستجوی نمو، راتاتویی، داستان اسباب‌بازی، کارخانه هیولاها، شگفت‌انگیزان و اینساید اوت، میدونم که بیشتر دوسشون داری و فقط نظرت در مورد up رو نمیدونم که خودم اندازه شاهکارهای دیگه پیکسار دوسش ندارم با اینکه خیلی خیلی محبوب و پرجایزست) و من هم قبول دارم که در خیلی زمینه‌ها حداقل ۸، ۱۰ تا کار پیکسار قوی‌تر از کوکو هستن اما برای من جزو ۵ کار محبوب پیکسار و کلا جزو ۵ انیمیشن محبوب هستش (در کنار راتاتویی، اینساید اوت و داستان اسباب‌بازی) و علی‌رغم نقدهایی که خودمم بهش وارد میدونم (که مهمترین کلیشه‌ای بودن برخی نقاط داستان و عدم پرداخت خلاقانه شخصیت‌هاست)، کاملا باهاتون موافقم که اگر نقدی هم بهش وارده در قیاس با کارهای دیگه پیکسار هست (که شدیدا سطح انتظار و سلیقه ما رو بالا برده) وگرنه در قیاس با کارهای شرکت‌های دیگه من انیمیشنی رو سراغ ندارم که در حد همین کوکو باشه (لااقل برای من) و حرفتون کاملا درسته که هارمونی کار بسیار خوب و جذاب و حال‌خوب‌کنه …
        و یک نکته دیگه اینکه برخلاف خیلی‌هد اصلا قبول ندارم که پیکسار در حال مرگه یا داره درجا میزنه و این حرفها… درسته دهه اول این قرن، اوج پیکسار بود اما شرکتی که ۲۰۱۵ اینساید اوت رو میسازه و ۲۰۱۷ کوکو و ۲۰۱۹ اسباب‌بازی۴ و بین اینها شگفت‌انگیزان۲ رو هم داره یعنی هر دو سال یک کار عالی، چطوری رو به مرگه من واقعا در عجبم …

        • محمد علی مترنم says:

          در مورد یادداشت لطف داری
          من انیمیشن up اثر درخشانی میدونم و بنظرم از کوکو خصوصا در شخصیت پردازی جلوتر هست هرچند طراحی محیط کوکو پیچیده تر و سخت‌تره
          در مورد پیکسارهم قبول ندارم که رو به مرگه اما کاملا افتی که در این دهه داشته نسبت به قبل حس میشه به عنوان مثال پیکسار از زمان اولین انیمیشن بلندی که در ۱۹۹۵ اکران کرده تا سال ۲۰۱۰ یازده انیمیشن بلند ساخته که تنها دو دنباله‌ بر انیمیشن داستان اسباب بازی بینشون هست و مابقی ایده‌های اورجینال اما این روند از سال ۲۰۱۰ تا به الان یکدفعه دچار تغییر چشمگیری میشه شاهد یازده اثر دیگر هستیم که شش انیمیشن آن دنباله بوده و در میان آثاری که دنباله نبودند به غیر از درون و برون که درخشان هست و کوکو که جذابه سه اثر دیگر یعنی به‌پیش، دایناسور خوب و دلیر آثار ضعیف و نهایتا متوسط هستند و این نشون میده پیکسار خلاقیت یا شهامت ساخت جهان‌ها و ایده‌های جدید آنچنان که باید نداشته و بیشتر به موفقیت آثار گذشته اکتفا کرده ضمن اینکه در میان دنباله‌ها ماشین‌های ۲ اثر ضعیفی هست دانشگاه هیولاها با اینکه خنده دارتر از قسمت اول است اما عمق قسمت اول را به هیچ‌وجه ندارد، شگفت انگیزان ۲ هم باز از قسمت اول عقب‌تر است با اینحال داستان اسباب بازی ۴ و خصوصا درجستجوی دوری که قدر ندیده مانده و شاید بعدا نقدی بر آن بنویسم آثار خوبی هست.
          و البته امیدوارم آخرین اثر پیت داکتر Soul که شدیدا منتظرش هستم اثر خوبی از آب دربیاد

          • aref says:

            در مورد up؛ بنظرم انیمیشن کم‌نقصیه و ایراد خاصی ندارم که ازش بگیرم اما در بین آثار کم‌نظیر یا بی‌نظیر پیکسار برای من جزو ده‌تای اول هم نیست چون داستانش و فضاسازیش و جزئیاتش برای من فاقد جذابیت کافی بود و تا حدی این انیمیشن رو بزرگسالانه میدونم که بیشتر برای بزرگترها ساخته شده (دقیقا مشکلی که با محبوبترین اثر پیکسار در بین منتقدین و سینمادوستان یعنی وال-ای هم دارم. وال-ای که بنظرم تقریبا در همه اجزا بی‌نظیر و تکرارنشدنیه و خیلی بالاتر از up هم هست اما برای من یکمی زیادی بزرگونست و هرچقدر با کودک درونم کار میکنم، نمیتونه خیلی درکش کنه و دوش داشته باشه و همش بهم میگه این کار برای تو ساخته شده نه من. دیگه انیمیشن هست و الویت با کودکان و چیزی هم نمیشه به کودک گفت 😉)

            در مورد پیکسار؛ باهاتون موافقم و خودم هم گفتم تو پیام قبلی که دهه دوم این قرن با دهه اولش قابل مقایسه نیست اما همچنان اعتقاد دارم پیکسار بهترین قسمت اسباب‌بازی‌ها و دو انیمیشن متفاوت اینسایداوت و کوکو، و دو دنباله قابل دفاع دوری و شگفت‌انگیزان رو در ۵ سال گذشته داره که بنظرم کم نیست … اما شما درست میگید دوز خلاقیت یکم پایین اومده که بازم طبیعیه …

            در مورد soul؛ هم که دقیقا مثل شما بیتابم چون هم بشدت طرفدار پیت داکترم و هم موضوع انیمیشن به شدت برای من جذابه و هم بعد ۳ کار بزرگ قبلی که پیت داکتر داشته، احساس میکنم سیر صعودیش ادامه پیدا میکنه و میتونه تو کار ۴ام نقص‌های ریز کارهای قبلی (بخصوص سنگینی کفه فکری-بزرگسالانه در up و تا حدی اینساید اوت) رو برطرف کنه و یک کار عمیق و خلاقانه (مثل اینساید اوت) و در عین حال جذاب و دوست‌داشتنی برای کودک و بعد بزرگسال (مثل کارخانه هیولاها) رو بسازه

            • محمد علی مترنم says:

              نکته‌ای که اشاره کردی که انیمیشن اول برای کودکان و بعد بزرگسالان است بشدت قبول دارم و اصلا خودم در موردش مقاله نوشتم اما در مورد وال.ای من فکر نمی‌کنم هیچ انیمیشن دیگری به اندازه وال.ای کودکی را به این زیبایی تعریف کرده باشه معصومیت وال.ای این ربات دوست داشتنی و نسبتش با جهان خشن و نابود شده بیرون دقیقا نسبت یک کودک به دنیای بزرگسالی و جهانی که در تضاد با معصومیت آن کودک است پرداخت شده که در طول قصه قراره این کودک تجربه کسب کنه و به درک طبیعت و عشق برسه. شخصا هیچ اثری دیگری را سراغ ندارم که بتواند با کمترین دیالوگ و به زبان سینما و کاملا تصویری قصه‌اش را اینگونه جلو ببرد انیمیشن وال.ای اوج طراحی در شخصیت و شناخت زبان بدن است که حتی در هیچ اثر دیگری از پیکسار نمی‌بینیم که اینگونه با شوخی‌های تصویری بدون وابستگی به دیالوگ قصه هرلحظه بسط پیدا کند و پیچش‌های عاطفی در دنیای آخرزمانی و خشکش تبدیل به عمیق‌ترین حس‌های ماشود. اندرو استنتون بزرگ که عکس پروفایل بنده‌هم به احترام این نابغه زنده سینما انتخاب شده دو ابر شاهکار به سینما هدیه کرده یکی همین انیمیشن وال.ای و درجستجوی نمو که آن‌هم به همان اندازه بی‌نظیر است، درجستجوی دوری که بسیاری آن را درجا زدن استنتون میدانند بنظرم اثر بزرگی هست و البته استانتون نویسنده ارشد استدیو پیکسار به شمار میره و خیلی وقت‌ها ایده‌های اصلی آثار و نویسنده بسیاری از انیمیشن‌های دیگر پیکسار مثل: داستان اسباب بازی، شرکت هیولاها و…. بوده
              در مورد اینکه وال.ای بیشتر بزرگسالانه است من قبول ندارم و بنظرم بیش از هر اثر دیگری این مرز میان کودک و بزرگسال را با توجه به سختی کارش و جهانی که می‌سازد رعایت کرده
              عارف عزیز من با شناختی که از سلیقه شما دارم فکر میکنم دلیل اینکه حسی که من به اثر دارم شما نداری بحث علاقه و سلیقه شما هست که نسبت به جهان‌های علمی و تخیلی و اینگونه فضاهای آخر زمانی وجود داره همانطور که مثلا من نمی‌تونم با جهان هذیانی شهر اشباح که میدونم خودت هم دوست نداری ارتباط بگیرم و هرچقدرهم که بگیم سینما را میشناسیم باز درون و زیست ما به مسئله‌ای نزدیک تر هست که از آن بیشتر لذت میبریم
              و در آخر امیدوارم در سال‌های بعد پروژه جدیدی از استنتون شاهد باشیم که خودش کارگردانی را بر عهده گرفته باشد

  • aref says:

    استاد مترنم عزیز مثل همیشه توضیحاتت روشنگرانست مرسی ازت …
    در مورد نابغه بزرگ دنیای انیمیشن و سینما یعنی اندرو استنتون، کاملا با شما هم عقیده هستم و حضورش و اثرگذاریش در آثار بزرگ این کمپانی کاملا مشهوده و من هم برای این بزرگ‌مرد دنیای سینما کلاه از سر برمیدارم چون از بزرگترین لذت‌های من از سینما، کارهای پیکساره و پیکسار بدون استنتون قطعا دیگه اینی نبود که الان هست (با کمال احترام و عشق نسبت به پیت داکتر و حتی جان لستر) …

    در مورد در جستجوی نمو و دوری حتما در یک زمان دیگه با شما حرف میزنم و تبادل نظر میکنم چون اصلا مشکلی که برای up و وال-ای گفتم برای اونها صادق نیست و اون دو کار کاملا مبرا از این مساله هستن …

    در مورد آرزوی بازگشت استنتون بصورت مستقیم و بعنوان کارگردان، کاملا با شما هم‌نظرم و آرزوی هر دوستدار پیکسار هم همینه چون ارزش کارگردانی استنتون اونقدر بالاست که براحتی میشه فرق کارهایی که کارگردانی کرده با اونهایی که فقط نویسنده بوده رو حس کرد …

    در مورد انیمیشن بی‌نظیر تاکید میکنم بی‌نظیر وال-ای باید بگم تک‌تک جملات و کلماتتون در وصف این انیمیشن رو قبول دارم و کاملا با همشون موافقم تاکید میکنم با همه جملاتتون موافقت ۱۰۰ درصدی دارم تنها نقطه اختلافم با شما اینه که همه محتوای فیلم “معصومیت کودکانه وای-ای و نسبتش با دنیای آخرالزمانی بیرون” و “تجربه درک طبیعت و عشق در طول قصه” هستش که بدرستی اشاره کردید و در فیلم، فوق‌العاده زیبا به نمایش در میاد، اما نکته اینه که این توصیف بجا و درست شما برای کودک نیست درباره کودکی و معصومیت و یادگیری عشق و طبیعته … من ۱۰ تا خواهرزاده و برادرزاده دارم (یک دنیای کودکانه شلوغ در اطرافم در جریانه) اصلا ندیدم که بچه‌ها بتونن با انیمیشن کامل و تا ته پیش برن تا چه برسه درک کنن که دنیای آخرالزمانی به تصویر کشیده شده (که عالی هم انجام شده) چجور دنیاییه و وای-ای داره چکار میکنه و حس مسئولیت‌پذیری و در ادامه عشق انسانی و پاکش (که واقعا خاص و لطیف و بی‌نظیر هست در عالم سینما نه فقط انیمیشن) چیه … بچه‌ها اصلا به نیمه انیمیشن که صحنه‌های فرار و نجات و همکاری آدمها شروع میشه نمیرسن که بخوان بخاطر جذابیت اولیه قصه رو ببینن تا بعدا بشه بهشون توضیحات رو اتچ کرد … بنظر من وال-ای برای کودکان انیمیشن سنگینیه و مفاهیم بزرگ داخلش و فضاسازیش، براشون ملموس و آشنا نیست …
    نکته‌ای که در مورد سلیقه شخصی و تجربه زیستی هر فرد و طبیعتا من، گفتید کاملا درسته و نشون میده کاملا سلیقه من رو میشناسید اما همه حرفم در مورد وال-ای و up فراتر از سلیقه بود چون تا حدی و با دوز کمتر این مشکل سنگینی و کمبود گیرایی و جذابیت برای کودکان، در انیمیشن محبوب من یعنی اینسایداوت هم هست، ولی به دلیل اون نکته‌ای که در مورد سلیقه شخصی گفتید، من اینساید اوت رو خیلی دوست دارم (در عین اینکه به مشکلش واقفم) ولی وال-ای و up رو به این اندازه نمیدوستم (بخاطر تفاوت سلیقه و عدم علاقه به فضای انیمیشن) اما مشکلاتی که گفتم فارغ از سلیقه سرجاش باقیه حالا هرچقدر هم فوق‌العاده باشن هر ۳ تاشون و هرچقدرم عمیقا و به زیبایی “درباره عمیق‌ترین احساسات و ادراکات کودکان” باشن (البته up این رو هم نداره بنظرم) اما وجه “برای کودکان” شون یکم کمتره

    • aref says:

      ببخشید که اینقدر طولانی شد حرفم …
      تو همین فاصله شک کردم که ممکنه حرفی که زدم خیلی شخصی بوده باشه و اطرافیانم مثل خود من بخاطر دوست نداشتن فضا و بحث سلیقه شخصی از وال.ای خوششون نیومده و این حرفم قابل تعمیم و کلی نباشه … بخاطر همین رفتم با نزدیکان دیگه که از طرفداران انیمیشن هستن و دیگه زیست شخصی و افکار کاملا متفاوت دارن حرف زدم که سنجشی باشه برای ادعایی که کردم (البته سنجش برای خودم نه برای اثبات به دیگران) و بطرز عجیبی به نتایج مشابه حرفی که زده بودم رسیدم یعنی افراد دیگه هم گویا اصلا انیمیشن رو در زمان خودش اصلا نتونستن ادامه بدن و نیمه کاره ول کردن و سالها بعد هم فقط بخاطر تعریف و تمجید زیاد (و نه گیرایی خود کار) تماشاش کردن و جزو انیمیشن‌های محبوبشون نشده و همچنان سخت پیش رفتن ولی بعضی‌هاشون در بزرگسالی که دیدن بهش علاقمند شدن … تاکیدشون هم روی همین بوده (و من هم موافقم کامل) که غریبگی فضا و عدم درک و لمس ربات و فضای عجیب اطرافش و عدم درک رابطه دوستانه وال.ای با سوسکه یا اون ربات جدیده براشون پس زننده بوده …
      همونطور که گفتم، بنظر من وال.ای انیمیشنی بسیار خوش‌ساخت و با جزئیات مثال زدنی و حرفهای به شدت مهم و عمیق و کاملا از جنس زبان سینما (یعنی تصویر)، درباره کودکی و معصومیت و عشق و هشدار برای مصرف‌گراییه ولی برای بزرگسالان نه برای کودکان (غیرقابل درک و حتی غیرقابل تحمل تا آخر برای کودکان) … این مشکل رو up هم داره که دقیقا ۱۰ دقیقه ابتدایی بی‌نظیر و کاملا سینمایی و زیبا و بیادماندنیش (مثل نیم ساعت اول وال.ای)، همونقدر که برای بزرگسالان همذات‌پندارانه و دوس داشتنی و ایجادکننده حسه کاملا برای بچه‌ها عکسش اتفاق می‌افته و کلا این پیرمرده و دنیاش رو درک نمیکنن و پس میزنن و تازه بعد اومدن اون بچه و داستان بادبادک‌ها و پریدنشون، قصه براشدن شروع میشه که اولا خیلی دیر شده و نمیتونه بشونتشون و دوما اصلا نمیفهمن که اینا چرا دارن این کارو میکنن و ی “خب که چی؟” کودکانه و ناخودآگاه باهاشون باقی میمونه …
      همونطور که گفتم به اعتقاد من وال.ای، آپ و اینساید اوت (که بنظرم مشکلش یکم کمتره و پیت داکتر بخاطر تجربه آپ، با قرار دادن المانهای کودکانه مثل بینگ بانگ و جنگل سیب زمینی و خانه ابری و … و فضاسازی جذاب و رنگی سعی کرده تعدیل کنه حرفش رو و نزدیکتر بشه به مرز تعادل) در بین کارهای پیکسار در سمت بزرگسالانه انیمیشن قرار میگیرن (قطعا منظورم از سمت بزرگسالانه شباهت به انیمیشن‌های بد و کاملا بزرگسالانه‌ای مثل مری و مکس و … نیست) و بعضی دیگه از کارهای پیکسار در سمت خیلی کودکانه محض و سطحی (که محل بحث ما نیستن و ایکاش در رزومه پیکسار نمیبودن) اما کارهای دیگه پیکسار مثل نمو، هیولاها، شگفت‌انگیزان، راتاتویی، کوکو و اسباب‌بازی‌ها در جای درست قرار گرفتن یعنی اول برای کودک و بعد چیزهایی برای بزرگسالان که در این بین حالا برحسب سلیقه شخصی و زیست فردی مثلا شما عاشق نمو هستید و من عاشق راتاتویی و خیلی‌ها عاشق اسباب‌بازی‌ها و خیلی از بچه‌های دور و بر من عاشق هیولاها و شگفت‌انگیزان …

    • محمد علی مترنم says:

      خب باز چندتا سوال و مسئله جدید مطرح میشه وقتی میگیم مخاطب کودک منظورمون چه سن و سالی هست؟ اگر کودک بین دو تا شش سال باشه طبیعتا درک صادقانه این کودک معطوف به نور رنگ و حرکات فیزیکی هست هرچه سن بره بالاتر مثلا بین هشت تا دوازده سال مسئله فرق میکنه، قطعا کودک زیر شش سال هیچ فرقی میان شرکت هیولاها که شاهکاره و انیمیشن بسیار بد مینیون‌ها از نظر عمق نمی‌بینه اما درکش از نور و رنگ که یک شادی بهشتی کودکانه است درسته ولی انسان به مرور تکامل پیدا میکنه و آثار بزرگ آن‌هایی هستند که با تکامل انسان پیش میرن و اتفاقا در تجربه‌های دوباره لذت بخش تر جلوه میکنند. کسی که در ده سالگی انیمیشن وال.ای و مینیون‌ها را دیده وقتی ده سال بعد دوباره این دو اثر میبینه اتفاقی که براش میفته این هست که ارزش مینیون بسیار افت کرده و برعکس ارزش وال.ای بیشتر شده و تازه مخاطب لذت فهمش که در لحظه کشف صورت گرفته با نوستالژی که در ناخوداگاه هست یکی میبینه و مابقی عمرش در نگاه دوباره بیشتر با اثر مانوس میشه و اصلا دیگه از اون اثری که حاصل یک نور و رنگ هیجانی بوده یاد نمیکنه یا اگر یاد کنه یک نوستالژی زودگذری بیش نیست.
      من با مخاطب کودک‌هم انیمیشن وال.ای دیدم و همه باهم لذت بردیم بنظرم شخصیت وال.ای با کارهای فیزیکی بدن و حرکاتی که انجام میده نبود شادی تصویری در پس زمینه را از بین میبره و اگر حتی نیمچه لذتی را کودک دریافت کنه همان‌هم تاثیر دیرپایی نسبت به آثار ضعیف میذاره که در بالا توضیح دادم در نگاه دوباره همه مجهولات برطرف شده و لذت گذشته با حال به یک کل واحد در میاد و قطعا آثار بزرگ به دلیل ظرافت‌هایشان در هر بار دیدار بیشتر خودشان را عیان می‌کنند.
      و البته کودک امروزی که با کلی بازی‌های کامپیوتری تخیلی و تکنولوژی که در اطرافش هست سر و کار داره دیگر فضای آخر زمانی برایش عجیب نیست و توضیحات خوبی‌هم در خود اثر قابل مشاهده است و تازه اگر اصلا موضوع نابودی را نفهمد دریافتش از همان شوخی‌های تصویری است که به یقین بیشترین تعداد شوخی در تمام انیمیشن‌های پیکسار در وال.ای وجود دارد ضمن اینکه من خودم هنوز دارم معنای جدیدی از وال.ای کشف میکنم بعد حداقل بیست بار دیدن طی سال‌های اخیر همانطور که در مورد شرکت هیولا‌ها و….. صدق میکنه و قطعا یک کودک همه داستان و معنا را درک نمی‌کنه و قرارهم نیست که درک کند

      در مورد up من اصلا درحد و اندازه وال.ای نمیبینم و شاید کمتر اثری به جایگاه وال.ای تونسته باشه دست پیدا کنه اما چون شان وال.ای خیلی بالا میدونم که خودت‌هم قبول داری به جز یک مورد که گفتی و آن مورد‌هم زمان حلش میکنه این ‌همه توضیح دادم و البته این نکته‌هم جا داره گفته بشه آثار استدیو پیکسار به دلیل اینکه به طیف گسترده مخاطب فکر میکنه در میان مخاطب و \کودک و بزرگسال در حرکته گاهی شاید بیشتر به یک سمتی متمایل بشه اما تجربه نشون داده وقتی نگاهش به جلوتر و کارکردن اثر در زمان باشه با چیزی مثل وال.ای و شگفت انگیزان طرف هستیم و وقتی خیلی به دنبال ارائه شاد لحظه‌ای کودکانه است و مخاطب بزرگسال را آنچنان نمی‌بیند چیزی شبیه دایناسور خوب و به‌پیش تحویل می‌دهد که در زمان جا خواهند ماند، یادمان باشد که این کودکان بزرگ میشوند و درد ورنج زندگی راهم خواهند چشید پس اگر صرف یک شادی هپروتی با نور و رنگ باشد بی فایده است و باید نگاه به جلو وجود داشته باشد و وال.ای این مرز را نگه داشته و البته که در یک انیمیشن هیچ راهی ندارید تا از یک تفریح کودکانه به آینده دست پیدا کنید و همانطور که باهم توافق داریم قطعا مخاطب اول انیمیشن کودکان هستند و ماهم به واسطه زیست خود در کودکی و فهم امروزمان از آن لذت می‌بریم.

      • aref says:

        پیام دومم رو قبل از دیدن این پیامتون، نوشتم و فرستادم و تازه پیامتون قابل رویت شد … اگر این پیامتون رو خونده بودم تو پیام دومم بعضی حرفهای تکراری رو نمیزدم و جالب اینکه هردومون در مورد یک چیز داشتیم توضیح میدادیم تقریبا …
        قطعا توضیحاتتون رو چندباره خواهم خوند و مثل همیشه استفاده میکنم ازشون و ممنونم که مثل همیشه وقت میزارید 🙏⚘
        خلاصه کلام اینکه برای من انیمیشن خیلی خیلی جدی و جذابه و اینکه برای من پیکسار یعنی تعریف انیمیشن خوب و حدود ۱۵ تا یادگار قابل دفاع داره پیکسار که حداقل ۱۰ تاش فوق‌العاده و کم‌نظیر و یا بی‌نظیرن حالا ممکنه تو برهه‌های زمانی مختلف بر حسب اقتضا سن و شرایط روحی و زیست فردی متفاوت، به چند کار علاقمند و دلبسته بشیم و با یک کاری فاصله داشته باشیم که ممکنه یک زمانی این فاصله کم بشه یا نه ولی در نهایت مهم اینه که وال.ای یا نمو (که محبوب شماست) و یا راتاتویی یا اینساید اوت (که محبوب منه) یا هیولاها و اسباب‌بازی‌ها همشون عالین و ارزش اینو دارن که به آثار محبوب هرکسی تبدیل بشه

  • الهام says:

    با سلام.مطالب خیلی مفید و جالبی نوشتید. کاش منبع رو هم می نوشتید