نقد و بررسی فیلم Project Power | یک روند نزولی

29 August 2020 - 22:00

فیلمِ پروژه قدرت (Project Power) روندی به شدت نزولی دارد؛ آغاز کار عالی است و پایانش بسیار بد، اکشنش فوق‌العاده و شخصیت‌های متفاوتش خوب و بد و همینجوری خوب و بدها… در کُل این عنوان فرمول بسیار ساده‌ای برای روایتش انتخاب می‌کند و تمرکزش بیشتر روی همان بخش‌هایست که مخاطبینش انتظار دارند، “سرگم‌کنندگی” بیشتر؛ این فیلم برای یک جمعِ چند نفره یک گزینه‌ی بسیار مناسب است و هیجان خوبی منتقل می‌کند، البته که در کانسپتش ایرادات زیادی دارد! ولی با مشکلات زیاد اثر، انتظار بالاتری هم نمی‌شود داشت و مهم این است تجربه‌ی نهایی قابل قبول باشد. در ادامه با نقد و بررسی این عنوان، با من و سینما-فارس همراه باشید.

جیمی فاکسِ دوست‌داشتنی، درخشنده‌ترین نکته مثبتِ “پروژه قدرت” است؛ به خاطر ایفای نقش بی‌نظیر فاکس هم که شده باید این عنوان را تماشا کرد! (از آن جمله‌هایی که مجبوریم بگوییم!)

از شخصیت‌ها شروع می‌کنیم؛ بازیگران و کیفیت اجرایشان بسیار حائزاهمیت است، چرا که در فیلم علناً چنین وجهه‌ای و تأثیراتش به وضوح قابل درک هستند (همان اندازه که اجرای “کیانو ریوز”، در جان ویک اهمیت دارد!) میانگین بگیریم بازیگران خوب و بد دارند، ولی اصلی ترینشان خوشبختانه “جیمی فاکس” است که از همان اول هم مشخص بود با خیال راحت می‌توان از تماشای اجرا و اکشن‌هایش لذت برد؛ ضعفِ داستانی موجب بروز اختلالِ زیادی شده، شخصیت پردازی با اینکه در کل ضعیف است، امّا حداقل “آرتور” از بقیه وضعش بهتر است (انگیزه مهم‌ترین بُعدِ این شخصیت و البته دیدگاهی درست، هرچند به دور از ذات فیلم و فرامتنی به قدرت جز دیگرش است! خب، این دقیقاً یعنی عمقِ فاجعه برای دیگران…) از آن طرف “جوزف گوردن لویت” ایفای نقشش را عالی انجام می‌دهد، ولی بی‌نهایت چوبِ شخصیتِ بد و گنگش را می‌خورد.

پیرامون آخرین صحبتِ درمورد جوزف گوردن لویت؛ در واقع “فرانک” نه خط‌ داستانی‌اش یکریخت است و بدردبخور و نه بالاخره اهمیتش در داستان مشخص و سرنوش نهایی‌اش قابل فهم…!

“دومینیک فیشبک” و “رابین” امّا، هر دو سمتشان می‌لنگد؛ نه بازیگر با تجربه و نه شخصیت اندکی قابل لمس. یکی از ضعف‌های اصلی داستان، همین وجود “خام بودن” خاص در وجود این کاراکتر است که هر لحظه نفس این روند پرهیجان را با بدترین دخالت‌ها، قطع می‌کند. ریتم و توازن هر چند یکبارِ اکشن خالص، بسیار عالی است؛ خوشتبختانه، تمرکز بیشتری روی همین موضوع شده که جلوه‌های مختلفِ دیگر، مثل فیلم‌برداری، طراحی صحنه، جلوه‌های ویژه و البته ضربآهنگِ درگیری‌ها بهتر و بهتر شده است. چنین تمرکزی (دقیقاً مرکزیت اصلی برای چنین فیلمی) مخاطب را برای ادامه مشتاق نگه می‌دارد؛ چراکه در پس‌زمینه که جز از نقطه‌ی “A” به “B” رفتن و پخش بودن داستان در یک فضای بسیار باز، چیز دیگری دریافت نمی‌کنید! (حال دقت نکردن به تعریفات و جزئیات و تنزل به مرور، حکایت دیگریست) اصلاً همین ضعف‌ها هستند که به بُعدِ مهم ماجرا ضربه‌ی نهایی را می‌زنند؛ حال شاید جواب این سوال که «چرا رابطه‌ی بین آرتور و رابین شکل نمی‌گیرد و پذیرفته نیست؟» واضح باشد! می‌دانید واقعاً این فیلم می‌توانست با حذف برخی اضافات و در ادامه “ریز” شدن در جزئیات مهم‌تر کار به جایی برساند (مثلاً تریسی و داستانش اندکی تفاوت‌ لازم‌اند!)

بهترین سکانسِ اکشنِ فیلم؛ دقت وصف ناپذریری برای خلق چنین سکانسی شده و در تمامیِ وجهه‌هایش بی‌نظیر است و نمره‌ی ویژه‌ای در جمع بندی نهایی دارد! (همان معیارهای نمره دهی…!‌)

اندک کمدی اثر، راستش خوب است؛ کمدی هم برای چاشنی این اتفاقات و روندِ سرگم‌کننده تعبیه شده و هم به میزان لازم و کافی استفاده شده که توی ذوق نمی‌زند (باز هم اشاره کنم؟ البته که در ادامه روندش نزولی می‌شود!؛ می‌دانید که سخت نمی‌گیریم) به نظر جوِ بیرونی موجب چنین چاشنی شده (مثلاً اصرار بودجه‌دارانِ بالادست!‌) ولی در کل میزان کمِ کمدی، در جمع بندی نهایی نکته‌ی بدی از فیلم نشده! در مورد جلوه‌های ویژه، مثل دیگر بخش‌ها کاملاً مناسب چنین فیلمی هستند؛ فیلم‌برداری خصوصاً در سکانس جلسه‌ی محرمانه در اواسط فیلم درجه یک است و طراحی صحنه و دقت به جزئیات ریز در کلیتِ این فرم بسیار عالی و خوش‌ساخت است! وقتی تعریف از یک اکشن دلچسب است، چنین سکانسی می‌تواند یک تنه همه چیز را تغییر دهد (این تنزل به هیچ چیزی رحم نمی‌کند و همین اکشن هم اواخر تضغیف می‌شود) موسیقی‌ متن‌ها خیلی خوب نیستند و حتی سلیقه‌ای هستند، یعنی مخاطبی را که شاید سبک “رپ” دوست نداشته باشد، راضی نمی‌کند؛ همین موضوع اثرگذاری زیادی بر جذب یک سری افراد علاقه‌مند می‌شود، ولی کلیتش باید به مذاق همگان خوش بیاید که درواقع این زیاده‌روی، یک ضعف تمام عیار است. امّا اینجا دیگر آخر ماجراست؛ بیاید از انگیزه و فرمولِ بیانِ پیرامون قرص‌های قدرت و چند فَکت و مثلا مونولوگ‌های عمیق، واقعاً بگذریم…!

در ابتدا اشاره کردیم که یکی از ضعف‌های تمام عیار این فیلم، کاراکترِ رابین است؛ کاراکتری با تمامِ مشکلاتش، حتی بازیگرش هم واقعاً خوب نیست. این دغدغه‌های عجیب و غریب و خط داستانی واقعاً بی دلیل “تینیجری”، جایگاهی در فیلم ندارند و باعث افت دیگران هم می‌شوند!

کلیشه‌ای بودن چنین اید‌ه‌هایی خصوصاً آن صحبت‌های مربوط به سیستم، حداقل در این کانسپت تباه شده هستند و فقط بهانه‌ای برای پیش بردن و خلقِ یک اکشن  پر زرق و برق‌تر هستند! قبلاً اشاره کردیم، چرا روندِ رو به نزول بسیار ناامیدکننده است؛ اوایل تا نیمه‌ی این داستان همه چیزش خوب و سرگرم‌ کننده است، امّا رفته-رفته این خط داستانی‌ها و منقلب شدن‌های بسیار بی‌ربط و آبکی هستند که ماجرا را خراب می‌کنند، دقیقاً مثل یک بالارفتن و سقوط بدون بازگشت (تا موقعیتش را داریم بد نیست بپرسیم «پس پروتاگونیست جذاب قصه کجاست…؟») در واقع مشکل اصلیِ این تحولات و روند عجیب دخالت همانِ محتوای بد است! نیمه‌ی دوم فیلم مثل مخلوطِ بسیار بدی از هرچه مشکل تا به حال بوده است؛ مثلاً اثراتِ چنین محصولی و پخش شدنش در تمام جهان و البته استفاده‌ی بالادست‌هایی مثل دولت و این جور صحبت‌ها… باید یک مقاله برای همین مشکلات فیلم‌های جدید نوشت! جمع بندی و سُخن آخر؛ باید مشکلات زیاد را تحمل کنید، قید لحظه‌ای جدیت “تام” و حرف درست حسابی که از درون این فیلم بیرون بیاید را بزنید و با این دید اگر به دنبال یک اکشن خوش‌ساخت می‌گردید، از همراهی با جیمی فاکس و این نمایش اکشن پرجزئیات، لذت بسیاری می‌برید! البته انتظاری که شاید هرکسی سراغ این فیلم بیاید، همین است؛ شخصاً تصوری که از فیلم داشتم درست بود و سرگرم‌کننده واقع شد!

[poll id=”64″]

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.