نقد فیلم «عصبانی نیستم» | نوید مرگ اخلاق

23 December 2020 - 22:00

رضا درمیشیان از جمله فیلم‌سازان جوان در سینمای ایران است که او را بیش از هر چیز به خاطر سرنوشت پر فراز و فرود فیلم دومش می‌شناسیم.

«عصبانی نیستم» از دو حیث قدرتمند است؛ اولا در به کار گرفتن تکنیک‌‌های سینمایی مخصوصا در تدوین، منحصر به فرد و مهندسی شده است و ثانیا فیلم‌نامه‌اش به دلیل یک روایت پر جان، در بین فیلم‌های دهه‌ی نود سینمای ایران جایگاه ممتاز دارد.

بر روی کاغذ ما با فیلم‌نامه‌ای رو به رو هستیم که همانند نامش، بسیار عصبی است. قصه و کاراکترهایی داریم که توسط یک نویسنده‌ی خشمگین و احساسی پردازش شده‌اند.

پلات «عصبانی نیستم» منسجم و درگیرکننده است زیرا در زمان مناسب اوج می‌گیرد، در زمان مناسب تلطیف می‌شود و در زمان مناسب اطلاعات می‌دهد. قصه‌گویی فیلم برپایه‌ی الگوهای کلاسیک می‌باشد و بنابراین درمیشیان نوآوری چندانی برای روایت کردن داستان نشان نداده‌ است.

در «عصبانی نیستم»، به جز نوید هیچ شخصیتی نداریم و بقیه تیپ هستند. تیپ بودن یا شخصیت بودن البته به خودی خود ضعف یا ارزش نیست بلکه باید دید در فیلم کارکرد درستی داشته است یا خیر.

نگاه درمیشیان به جامعه در زمان ساخت فیلم، قطبی و صفر و صدی است. احتمالا او به این دلیل به غیر از نوید شخصیتی خلق نکرده که بتواند راحت‌تر نگاه قطبی‌اش را ارائه دهد. طبیعتا اگر ما شناسنامه‌ی کامل‌تری از کاراکترها داشتیم و قصه، توجیه مناسبی برای عملکرد تک تک این افراد آماده می‌کرد، نظر بسیاری از مخاطبان بعد از دیدن این فیلم تا این حد احساسی نمی‌شد.

معتقدم افرادی که در فیلم می‌بینیم، ساده انگارانه به تصویر کشیده شده‌اند. اینکه تیپ‌هایی را براساس تجربه‌ی زیست شخصی خودمان برگزینیم و شمشیر تیز نقد را از نیام برکشیم و بدها را قصاص کنیم، از ارزش فیلم می‌کاهد. «عصبانی نیستم»، مجموعه‌ای از داستانک‌های پشت سر هم است که کلیتی منسجم را تشکیل می‌دهند اما به دلیل پرداخت سهل‌گیرانه‌ی درمیشیان به یک اثر آسیب‌شناسانه و محکم تبدیل نمی‌شود.

در «عصبانی نیستم» دو طیف از افراد را می‌توان دید: اول مظلومانی که لای منگنه‌ی بی‌رحم مشکلات اقتصادی، تبعیض، اختلاف طبقاتی و خفقان سیاسی زجر می‌کشند و نمی‌توانند به موفقیت دست پیدا کنند (خود نوید، ستاره، آقای جوادی، وحید تارانتینو، زن خریدار خانه، دوست محافظه‌کار نوید و…).

دوم ظالمانی که با سودجویی در این جامعه ارتزاق می‌کنند و مسبب این وضعیت هستند؛ البته برخی از آن‌ها در جبر شرایط قرار گرفته‌اند و برای بقا مجبور به ناجوانمردی شده‌اند (شهرام، دکتر دلال، سارق لوازم یدکی، سارق حیوانات خانگی، صاحب خانه‌ی مذهبی و…).

درمیشیان به گونه‌ای تیپ‌های فیلمش را پرورش داده که گویی در جامعه یا باید گرگ باشی و یا توسط گرگ خورده شوی. این ویژگی قصه سبب می‌شود که دریابیم «عصبانی نیستم» در زمان عصبیت فیلم‌ساز نوشته شده، به طوری که احتمالا او هرچه را حس کرده و تجربه‌ی زیست شخصی‌اش بوده بر روی کاغذ آورده و فیلمش بیش از آنکه آسیب‌شناسانه باشد، بیانگر دل‌مشغولی‌های یک فیلم‌ساز عاصی است.

البته عصبانی نیستم از حیث تاریخی شاید فیلم ماندگاری شود. فرض کنیم صد سال دیگر بخواهند شرایطی را که در دوره‌ی بعد از انتخابات ۸۸ و شرایط وخیم اقتصادی متأثر از تحریم‌ها بر ایران گذشت بررسی کنند، «عصبانی نیستم» به خوبی توانسته احساس بخش قابل توجهی از مردم را در مدیوم سینما ثبت کند و به همین دلیل برای بررسی‌های جامعه‌شناسانه یا سیاسی می‌تواند ماندگار باشد.


حتی می‌توان با این رویکرد «عصبانی نیستم» را بررسی کرد که چه طور در تاریخ معاصر ایران، از نهضت مشروطه و ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی رسیدیم به دوران پر زجر در این فیلم.

یک ضعف دیگر نیز در بسیاری از سکانس‌های «عصبانی نیستم» خودنمایی می‌کند؛ اینکه فیلم‌ساز رسالت سینما را در حد کلیپ تبلیغاتی نازل کرده است. بارزتر از هرجا در سکانس سانسور شده‌ای که نوید برای فروش کلیه‌اش به مرکز پزشکی می‌رود و همزمان صدای مصاحبه‌ی رئیس‌جمهور وقت را می‌شنویم که ادعا کرده بود در کشور هیچ کس به نان شب محتاج نیست!

بر این بیافزایید تصاویری را که از سعید مرتضوی نشان داده می‌شود، اشاره به هشت سال وضعیت سخت ممیزی برای موسیقی، تابلوی «یارانه‌ها واریز شد»، اشاره به مدرک‌های قلابی اساتید دانشگاه و دوستی ستاره با ندا آقاسلطان که این موارد دارای شعار زدگی هستند و در صورت حذف، لطمه‌ای به فیلم نمی‌خورد.

اما در حوزه‌ی تکنیک و فرم، «عصبانی نیستم» مولفه‌های متمایزی نسبت به آنچه پیش از این در بین فیلم‌های اجتماعی ایرانی دیده بودیم دارد.

اینکه تدوین‌گر چیره‌دست فیلم، هایده صفی‌یاری است، احتمالا روی قوت «عصبانی نیستم» در تکنیک اثرگذار بوده است اما با دیدن «لانتوری» مشخص می‌شود که خود فیلم‌ساز در فرم امضای شخصی دارد و می‌توان مشخصه‌های درمیشیان را در فیلم‌هایش تشخیص داد.

«عصبانی نیستم» از نظر فرم، به «مرثیه‌ای برای یک رویا» دارن آرونفسکی شباهت دارد. استیصال، افسردگی، غم، عصیان و خشم احساساتی هستند که در جای جای فیلم بسته به موقعیت داستان، با فرمی مستحکم به مخاطب منتقل می‌شود.

یکی از تمهیداتی که در «عصبانی نیستم» به کار گرفته شده، نمای معرف شخصیت‌ها در حالت فست‌موشن می‌باشد. احتمالا تاکنون تجربه کرده‌اید که وقتی عصبانی می‌شوید، در ذهنتان انتقام و خشونت علیه عامل عصبانیت‌تان را در دور تند می‌بینید و ناگهان به نقطه‌ی اوج عصبانیت می‌رسید و مانند تسبیحی که پاره شود، خون جلوی چشمتان را می گیرد. درمیشیان با زبان سینما چیزی را که وصف کردم در جای جای فیلمش قرار داده است. او عصبانیت را به حسی فراتر از لفظ بدل کرده است و می‌توان گفت فرم فیلم نیز عصبی است. صحنه‌های کتک‌کاری نوید که عموما در ذهن او هستند، از این قاعده پیروی می‌کنند. در زمان‌هایی نیز که نریشن نوید پخش می‌شود و طبیعتا باید در ناخودآگاه او باشیم، تصویر به شکل مجموعه‌ای از فریم‌ها در می‌آید که به تندی تغییر می‌کنند و از جلوی چشم مخاطب می‌گذرند. دقیقا فضای ناخودآگاه و ذهن نوید با این تمهید بازنمایی می‌شود.

وجود پیرنگ فرعی عشق نوید به ستاره، نه تنها در متن باعث غنای فیلم شده است، بلکه با فرم لطیف درمیشیان، به تمهیدی برای رهایی از فضای خفقان مطلق، بدل می‌شود.

زمانی که نقطه‌ی اوجی در داستان می‌گذرد و پس از فراز، به فرود می‌رسیم عموما حس نهفته در فیلم، افسردگی است. مثلا سکانس‌های گفت‌وگوی نوید با دکتر روانشناس که به تعبیر خودش، آویزان بودن او را بازتاب می‌دهند در قالبی افسرده تصویر می‌شود. لباس نوید در این قبیل سکانس‌ها به رنگ‌های سرد و افسرده‌ای مثل بنفش است و صدای دکتر نیز خفه و مبهم شنیده می‌شود. اگر به قصه نگاه کنیم، ریتمی سینوسی می‌بینیم که مدام بالا می‌رود و پایین می‌آید. در اوج این نمودار، تقطیع نماها سریع و خشن است و مخاطب تنش را تجربه می‌کند و میخکوب می‌شود؛ در قعر اما ضرباهنگ تدوین آرامش دارد و مخاطب احساس غم، افسردگی و تلخی می‌کند.

نوید محمد‌زاده سنگ بنای نقش‌آفرینی‌هایش را در «عصبانی نیستم» ساخته است؛ گاهی بازی بیرونی و پر از داد و بیداد از او می‌بینیم و در جای دیگر قطره اشکی در گوشه‌ی چشمش با صدای گرفته باعث تاثرمان می‌شود. یکی از جالب ترین نکات «عصبانی نیستم» برای من، شخصیت وحید تارانتینو است؛ او که از لحاظ چهره شباهت بسیار زیادی به کوئنتین تارانتینو دارد، از نظر روحیات و رفتار نیز به کارگردان معروف شبیه است. ساختارشکنی، دیوانگی دوست داشتنی، عصیان و جاه‌طلبی از ویژگی‌های این کاراکتر است و از لفظ کاراکتر استفاده می‌کنم چون معتقدم او از سطح تیپ بالاتر آمده است. احتمال می‌دهم که دیدن این کاراکتر برای علاقه‌مندان سینما عافلگیرکننده باشد.

در پایان باید بگویم که «عصبانی نیستم»، فیلم خوش ساختی است که اگر کاش در ورطه‌ی عصیان و عصبانیت فیلم‌ساز، شعاری نمی‌شد.

 

[poll id=”109″]

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.