در مرداد ماه ۱۴۰۰ بهسر میبریم؛ و در حالی که درگیرِ زنده ماندن و فرار از مهلکهی کروناایم، در دوران و سینمای پسا کرونا، قریب به ۱۰۰ روزیست اثری تازه با گارد جدی به نام «زخم کاری» مهمان شبکه پخش خانگی شده است. سریالی دغدغهمند و متفاوت [در سینمای ایران] که باکس باکس نوشابه برایش باز میکنند و اکثریت مخاطبان راضیاش از تماشای آن حظ میبرند. امروز در سینما فارس قرار است نگاهی به این مضحکهی جدید سینما و تلویزیون ایران بیندازیم.
مجموعه ۱۵ قسمتی «زخم کاری» اولین سریال محمد حسین مهدویان در شبکه نمایش خانگی است و توسط فیلیمو پخش میشود. این مجموعه، اقتباسی از رمان «بیست زخم کاری» اثر محمود حسینیزاد است که آن نیز خود اقتباسیست از نمایشنامه «مکبث» ویلیام شکسپیر. در واقع میتوان گفت این سریال خانوادگی و اجتماعی، نسخهی ایرانیزهشده نمایشنامه مکبث بوده که مورد استقبال بسیاری از مخاطبین و منتقدین قرار گرفته است.
* خطر اسپویل
در این سریال نوآر و ملتهب [به ادعای خودشان] داستان از این قرار است؛ هلدینگ ریزآبادی که توسط قوموخویش بازیهای خان عمو یا همان نعمت ریزآبادی (سیاوش طهمورث) تاسیس شده، آوازهای داخلی و بینالمللی در سرمایهگذاری، مالکیت و سهامداری دارد. مالک مالکی (با استادیِ جواد عزتی) در قامت شخصیتی خانمباز و مودب یکی از مدیران این هلدینگ موفق است. او پس از سالها کارفرمایی، خودآگاهیِ مارکسیستیاش جرقه میزند و با همکاری همسرش سمیرا (با درخششِ رعنا آزادیور) به دنبال این هستند که زیر و روی ریزآبادیها را بکشند و صاحب تمام اموال و داراییها شوند. این مهم اتفاق میافتد و این دو موفق میشوند رَب و رُب ریزآبادیها را جلوی چشمانشان بیاورند و به طبقهی چندم عرش عزیمت کنند. در عقبهی روابط فک و فامیلیِ برخی از این جماعت پولپرست، تمایلات و کششهای عاطفی نادرست و افکار بیحدشان، پس از سرکوب یا پرداخت، منجر به اختلالات روحی و فساد اخلاقی و کاری آنها میشود.
حتی عدهای نیز از درونِ اطلاعات جعبه سیاهِ یکدیگر باخبرند. در این قیل و قال، میوهها و محصولات این درخت فاسد –مائده ریزآبادی و میثم مالکی- نیز به دنبال ساخت و پرداخت دنیای خود هستند. چگونه؟ با اکتِ آنورِ آبیِ «ما کولیم!» در صدد شاخ و برگ دادن به رابطه و عشق ملودرام سطحیِ دبیرستانیشان هستند. کارگردان هم با فلشبکهای بیحاصل سعی بر پوشاندن حفرههای فیلمنامه و «چه»های داستانیاش را دارد. در چند قسمت ابتدایی، پیریزیهای داستانی صورت میگیرد اما هرچه میگذر، ناتوانی پلات و اجرای آن خود را نشان میدهد. به حدی که اثر رنگ میبازد و سریال تبدیل به دوئل بی در و پیکر دو گروه میشود که پول سجلشان است. تنفس جرم و آبشار خون. بهنظر میرسد نمایش این جنایات و اکشنهای خندهدار، تصمیمات فیلمنامه برای وصله پینه کردن شروع به پایان ماجراست؛ آن هم به هر قیمتی. به زعم بنده حتی احتمالِ برادری میثم با منصوره و ناصر نیز خیلی غافلگیری و پیشبردی در داستان نخواهد داشت. بهطور کلی قصهی سریال در چرخهی سینوسیِ ریزش، طلوع و سقوط خلاصه میشود. راستی یک سوال از کارگردان دغدغهمندمان: تکلیف انتلکتمآبی و وجه پستمدرن این جماعت قصه چه شد؟ جواب: بگذریم. این اثر، پرترهای از دوئل پول و قدرت است؛ روایتی از جنون، جاهطلبی و ذات قدرتطلب آدمی. در این چیرگی پلیدی بر زیبایی، شاهد شروع یک پایان از ابتدایِ آغاز و طلوع یک قدرت از پرواز تا سقوطش هستیم. همانند «قورباغه»، مغز قصه درباره وفاق قیچی قدرت و موی طمع و ولع میباشد.
صاحب دکانی یا ساندویچ فروش؟
پیش از انتشار سریال، جوّ سانسور و توقیف پیرامون آن وجود داشت؛ پس از پخش و زدن رکوردهای پلتفرم آنلاین، در حوالی پخش قسمت هفتم، ساترا (نهاد زیرمجموعه صدا و سیما) سریال را توقیف کرد. حمایت سینماگران از اعتراض کارگردان به این اقدام و جوّ سانسوری که بر سریال چیره شده بود، به نفع سریال تمام شد و یکی از دلایل سر زبان افتادن اثر به حساب آمد. محمدحسین مهدویان که آثارش در سینمای ایران با بودجه نهادهای دولتی ساخته شده و تحت حمایت تام نهادهای امنیتی هم درآمده، در اعتراض به اقدام ساترا و ممیزیها و سانسورهای صورت گرفته در سریال، بیانهای مثلا دلسوزانه و اعتراضی [اما طنز] صادر کرد. این فیلمساز وابسته در اظهارات تهدیدآمیز خود نه تنها به صدا و سیما و مدیران سینمایی ایران نقد وارد کرد، بلکه از وجود و امکان همکاری با «نتفلیکس و سایر پلتفرمهای آنلاین خارجی» گفت. جوک است که فیلمساز وابستهای چون مهدویان از لفظ «صدا و سیمایتان» استفاده کند؛ و حتی تهدید رفتن به «نتفلیکس». [که مشخص است برای این لفظ، از کسی کمک گرفته]! گویی کارگردان قصه خود را اصغر فرهادی فرض کرده است. ما که متوجه توهم حاصل از این ادعای کارگردان نشدیم؛ شما چطور؟ خیالتان راحت؛ باور بفرمایید «زخم کاری» بدون سانسور و ممیزی هم آش دهنسوزی نیست و ذرهای از اشکالات وارده به محتوا و فرم نداشته اثر و تکنیکنابلدی سازنده نمیکاهد.
درد و اشکال همیشگی و پابرجای سینمای ایران، محتوازدگی و نبود فرم است. کمی ریزتر شویم، به فیلمنامهنویسی میرسیم و این همان مشکلیست که در فیلم و سریالهای ایرانی مرسوم میباشد. سالهاست نقد فیلم با رویکرد توجه به منبع اقتباس در سینما جریان دارد و نادرست است اقتباسی را ضعیف بر شمریم به این دلیل که تطبیق جز به جز صورت نگرفته یا هرجا که باب میلش بوده اقتباس کرده است. پس نمیتوان به «زخم کاری» ایراد گرفت چرا از بزرگی «مکبث» ویلیام شکسپیر بهطور کامل استفاده نکرده است. با اثر باید به ما هو اثر مواجه شد. در اصل، یکی از اشکالات این سریال، فیلمنامهاش است؛ شتابزدگی و عدم پرداخت درست. بهجز ۳ شخصیت اصلی و بازی فوقالعاده و حسابشده سیاوش طهمورث، جواد عزتی و رعنا آزادیور، دیگر هیچ چیزی در این سریال نداریم. باقی آدمهای سریال حتی تیپ هم نیستند. شخصیتپردازیهای دیگر سریال نه تنها درنیامدهاند بلکه اجرا و بازیگرهایشان هم خام و ناپختهاند.
میدانیم شاکله سینمای پستمدرن، تکنیک است. محمدحسین مهدویان که با سبک و سینمای مستند وارد سینما شد، اینجا دچار تکینکزدگی شده و حد و اندازه ادویههایش را از یاد میبرد [عیبی نیست، دستش کم نمیآمده]. در این سریال شاهد همان سبک مستندگونهی همیشگیِ مهدویان با مشکلات متعدد هستیم. از ترفندهای موسیقیایی و فیلمبرداری که مناسباتی با موقعیتها ندارند بگویم. جامپکاتهای بیخود و بیجهت؛ از پارکینگ به حمام به بالکن! جایی، پای عوامل پشت صحنه را در قاب میبینیم، جایی دکتر بیمارستان در فضای پساخودکشی بیمار میگوید «سخت نگیرید بهشون!» و جایی موسیقی آلترنتیو راک را روی هلیشاتِ جاده شمال و ورود/خروج به هتل جاری میکند. یا استفراغهای نمادینِ مالک را نمایش میدهد یا دائم در حال کاتدادن از روشن/خاموش کردن سیگار شخصیتها به یکدیگر است. مگر با نمایش مارلبرو فیلترپلاس، مشروبات الکی، اکتهای پیاپی سیگاری، تصاویر هلیشات، اسلوموشن، موسیقیهای سنتی و راک و تدوین قرار است اثر سینمایی قابلقبول ساخت؟ آن هم نوآر؟ اصلا سنخیت این انسانهای بیهمهچیز و گنگستر اقتصادی با موسیقی راک و بابک جهانبخش و علیرضا قربانی و همایون شجریان چیست؟ [البته کارگردان تکامل درک موسیقیاییاش را قبلا هم نشانمان داده بود؛ در مضحکهی «لاتاری»، پینکفلوید بر روی سکانس عزاداری و قبرستان]
«زخم کاری» در ساختمان درامش میلنگد که هیچ، فرم هم ندارد و این تکنیک است که رخ مینماید. در این «مکبثِ» بومیسازی شده و ایرانی که مهدویان به تصویر کشیده، همگی بیشرافتاند، ۱۵سالهها بلوغ عقلی و سلامت عاطفی برای آیندهنگری و روابط رمانتیک را دارند، جامعه اربابرعیتیست، هیچچیز عشق اول نمیشود، همه قیمت دارند و خریدنی هستند، اکثریت دارای فساد اخلاقی و روابط نامتعارفاند و گویی عشرتکدهای برای جولان حیوانات انساننماست. دنبالکردن زندگی این چهار درصدیهای معروف، عبور از خطوط قرمز اجتماعی و دوئل پول و قدرت؛ عجیب نیست در مملکتی که در ۱سال گذشته میلیونرهایش ۲۱٪افزایش داشته و ۶۰٪جمعیتش در فقر رسمیاند، تماشای زخمکاری جذاب باشد. البته نمیتوان از تبلیغات درست و هوشمندانه سریال، ارتزاق از جوّ سانسور و توقیف در کنار استقبال و ستایشنامههای مخاطبان و منتقدین گذشت. باری به هرجهت، برخورداری از چنین عواملی، آن هم در سینمای پسا کرونایی، یک فرمولاسیون و نتیجهی موفق میدهد.
چند کلاس سینما
سینما که مولود مدرنیته بوده، قرائت ماتریالیستی زندگی انسان است. مدیومیست که هدف اول آن سرگرمی بوده و هنر در سینما آنجا نمود پیدا میکند که مولف/کارگردان دنیای خود را خلق کند؛ و این امر محقق نخواهد شد مگر با گذشتن از هدف اول (سرگرمی). میتوان گفت سینما در واقع هم هنر است هم سرگرمی. از دید مخاطب عام، روایت (قصه) در سینما اهمیت و اولویت اول را دارد؛ سپس عناصر تصویری (فرم بصری و روایی) در جایگاه بعدی قرار خواهند گرفت. بدین ترتیب به این گزاره و اصل خواهیم رسید که سینما مدیومیست نخست ابژکتیو و سپس سوبژکتیو. به بیانی سادهتر؛ این هنر باید عینیت داشته باشد و دیدنی تا به تامل برسیم. میبینیم که بعد تفکر کنیم. اگر خالق اثر که کارگردان آن باشد، در قدم اول بلنگد و نتواند روایت را بهدرستی به سرانجام برساند، نه تنها به ۱۰۰ نرسیده و ۹۰ را از دست داده که حتّا مخاطب عاماش را هم باخته است.
پستمدرنیسم یعنی فرهنگ عامهی جامعهی مصرفی. و در نقد جامعه پستمدرن و انکشاف طبقات اجتماعی میتوان گفت که افراد این اجتماع، ضد انقلاب هستند و موافق سرمایهداری متاخر. در فرهنگ این جامعه، کنایه و استهزا حرف اول را میزند. بدین صورت که به همه مسائل و موضوعات با نگاهی هجوآمیز برخورد میشود؛ حتی به خود. پیشتر اشاره کردیم که در سینمای پستمدرن «تکنیک» حرف اول را میزند. دیگر شاهد یک داستان مشخص نیستیم و طبعا شخصیتپردازیها و دیگر المانهای قصه را از دست میدهیم. و این برخلاف سینمای مدرنیست که شاهد پرداختی خطی و اپیزودیک و تمرکز بر کاراکترها بودیم. پس میشود به این مهم رسید در سینمای پستمدرن، مرز بین هنر فاخر و مبتذل مشخص نیست و بیشتر نیز به سمت ابتذال میل میکند.
رابطه جامعهشناسی و سینما به ما میآموزد که نخست، اثر چه نگاهی به طبقات اجتماعی دارد. دوم، اثر چه تاثیری بر مخاطب خود و مردم میگذارد. درست است در عصر حاضر، ساختار جهانی در حال فروپاشیست و انسان درحال غرقشدن در این جریان است و سینمای جهان هم بر روی این خط و موضع جلو میرود. درست است در روزگار فعلی، دنیای معانی و معناها فروریخته است و جایش را حسّیات گرفته است، آن هم با توسعه فردگرایی. از نگاه جامعهشناسی به سینما میتوان دریافت که مدیوم سینما، محصول و تاثیرگذار به زندگی اجتماعی بوده و از لحاظ ساختاری یک نهاد اجتماعیست. و خالق و سازنده اثر، محصول فردیت (موضوعات شخصی) و جمعیت (مسائل اجتماعی) خود میباشد. در دیدگاه نیمه جامعهشناسانه و تئوری ساختارگرایی، ضمن ردّ مولف و سازنده اثر، مخاطب جایگزینش میشود. به بیانی دیگر، این مخاطب است که تعیینکننده اصلی بوده و طی برخورد این مخاطب با اثر است که دوباره اثر ساخته میشود. سینما ابزاری برای تحلیل جامعهشناسی نیست اما نمیتوان منکر تاثیرش بر جامعه و تاثیرپذیریاش از جامعه شد.
درخت این قافله پیچک شد
خود ما بهتر از هر کسی از وضع فعلی و ایرانی که در آن زیست میکنیم مطلعایم. از مشکلات اقتصاد و سیاست و تاثیرشان بر زندگی یکایکمان هم باخبریم. در انتهای فقر، نان غروب میکند و بهقول کینز -اقتصاددان انگلیسی- تورمهای بالا به مرور زمان همه بنیانهای اخلاقی-اقتصادی یک ملت را نابود میکند. اما بهقول معروف در این حد هم انسانیت حاضر در جامعه بوی تعفن نگرفته است که محمدحسین مهدویان در «زخم کاری» نشان میدهد. از لحاظ سینما یا علوم انسانی، با هر متر و دیدی، «زخم کاری» ابدا اثر قابلقبولی نیست و در مواقعی به درجات ابتذال و سخافت هم میرسد.
ردپای ایدئولوژی کارگردان در اثر قابل مشاهده است. «زخم کاری» اثری اغراقآمیز و بادکرده، شتابزده و کمجان است که آدمهایش در سیاهوسفیدِ خدمتوخیانت دستوپا میزنند. و اگر از وجه انسانی نگایش کنیم، گویی با یک اثر مبتذل و سخیف طرفیم. گویی کارگردان این سریال، با آگاهی از ایدئولوژیک بودنِ ابزاریِ سینما، اثری را تولید کرده که هدفش آگاهی و هوشیاریِ بیشتر جامعه بوده است [که بعید میدانم]. محمدحسین مهدویان یکبار دیگر ناتوانیاش در سینما را در سطحی عمیق ارائه میدهد و مخاطبان عام، کفزنان سرگرم اثرش هستند؛ بیخبر از آنکه این ایدئولوژی کمارزش، خروجیاش شده اثری ضعیف اما سرگرمکننده که «سینما» را حذف کرده و مثلا دغدغه و دلواپسی مردم ایران را دارد. این دیگر نه درام است نه واقعیت.
نظرات
مگه اینکه با این نقد و تحلیل های چرت و پرتتون چند نفر به سینما گیمفا سر بزنند تو خونه نشستی بی هیچ هنری یه مشت مزخرفات به هم جسبوندی به عنوان نقد منتشر کردی
میشه سابقه هنریتون بفرمایید آقای منتقد؟!
خدا لعنت کنه این فراستی که این لغت سینمانابلدی به ما بچه مچه ها یاد داده😂😂
سلام
شما از کامنتت معلومه چی کارهای!
خوشم میاد این به اصطلاح منتقد حتی یکبار از منبع اقتباس کتاب یعنی کتاب بیست زخم کاری نام نبرده حتی .
سلام، خدا قوت!
فیلمنامه سریال خیلیخوبه، خیلی خیلی خوبه و اقتباس قابل قبولی ست.
منتها کاردانی از متوسط فراتر نمیرود، از نظر کلاس سینمایی کلاس جهانی، کلاس نتفلیکس آقای مهدویان! این کارگردانی قوی حساب نمیشه، حتی ضعیف حساب میشه.
منتها پیرنگ اصلی مکبث انقدر زیبا هست که یه اقتباس متوسط یا خوب از اون هم باز قابلقبول و جذاب درمیاد.
بیشتریها نگاه حزبی و ایدئولوژیک دارند برادر! کو نگاه انسانی! کو جان فورد! کمتر فیلمی در جهان پیدا میشه که قویا انسانی باشه.
منتها سینمای ایران، نه تنها انسانی نیست بلکه حتی ضدانسانی ست، این واقعا مشکله.
سلام
ایرادی که نویسنده میگیرن، نسبت فیلم با جامعه ست.
آقازاده و دلال و گنگستر که فیلم داره، به سبک ایرانیاش، چقدر خوب در میارن اینا رو! یعنی بگی خانواده ایرانی نشون بده نمیتونه ولی مفسد اقتصادی میتونه، دمت گرم!
چند تا آدم جامعه که در این اثر دیدم، یکی اون بزندررو هه، امیر بود فکر کنم، همون که کارهای مالکی رو ردیف میکنه.
یکی کیمیا، منشی مالکی.
همین، دیگه یادم نیست.
منتها این دو تا چه شکلی اند:
اولی که مرده، وحشییه و دیوونه، قسمت به قسمت هم چندشتر میشه.
هیچکی هم نمیخوادش.
دومی یه دختر جوونه، مثلا باهوش، بلندپرواز و پرآرزو.
اول که میخواد با مالکی باشه که این کار متأسفانه تو ایران دیدهمیشه تقصیر کیمیا هم نیست.
بعد هم که لیدی، زن مالک، میپره وسط و طرف رو نوکر خودش میکنه.
منتها تیتراژ سریال آینده این دختر رو لو میده! از ما گفتن بود!
دو تا ایرانیهای فیلم این دو نفر اند، مشکل نگاه فیلم است به جامعه و مردم.
یعنی صد سال هم جناب مهدویان یا هر کسی، فیلم بسازند؛ باز یه آدم ایرونی خوب تو فیلم پیدا نمیشه.
بخاطر همین عقبه اینجا هم میشه از طرف ایراد گرفت.
جامعه ما اون مرده رو داره، کیمیا هم داره ولی بقیه چی؟ دیگه آدم نداره؟
خدایی خود منتقد فکر نکنم یه فیلم کوتاه هم ساخته باشه یه جا بیخودی به جایگاه اجتماعی ریزابادی گیر میده یه جا به فیلم نامه یه جا موسیقی بجای اهنگ های فیلم چی میزاشت ایران سالار عقیلی اگه مهدویان ماجرای نیم روز ۳ رو میساخت حتما میشد تارنتینو ایران
جمع کنین بساط تملق رو
«خداوند همه شما رو آدم کند»
سلام
هیچکدوم از منتقدان بزرگ سینما، تا حالا یه فیلم کوتاه هم نساختند.
شما مگه خودت چیکارهای که کردار و گفتار ملت رو نقد میکنی؟ منتقدی؟ روانشناسی؟ نه آدم ید، همین کافیه.
منتقد هم لازم نیست فیلمساز باشه ابدا! اصلا ربطی نداره! این حرف رو از کجاتون درآوردید؟
مگه ملت دکترای علوم سیاسی دارن یا مثلا وزیر و وکیل اند که همش راجب سیاست حرف میزنند، نه خیر! اصلا ربطی ندارد! مگه باید باشند؟
واقعا حیف وقتی که برای خوندن نصف نقد کردم. یکی نیست به من بگه این همه سایت و پیج های بزرگ نقد فیلم و سریال هست تو اینجا چکار میکنی آخه ؟
متاسفم برای سینمایی که منتقد آن فقط ایراد و اشکال را میفهمد! متاسفم برای منتقدی که فقط اصطلاح را میفهمد و یاد گرفته که همچون دادائیست ها واژه شلغم را در کنار ماکیاولیسم بیاورد و بگوید به به عجب جمله قصاری گفتم و… متاسفم برای خودم که وقت گذاشتم و این به اصطلاح نقد را خواندم… البته که مهدویان برادر من نیست و دفاعی هم به نگرش وی ندارم. اما نقد شما دوست عزیز را به هیچ عنوان و بر طبق هیچ رویکردی، نقد نمیدانم!
سلام عزیز
بدت نیاد ولی منتقدها هیچوقت خوبی رو نمیبینند! فقط ایرادها رو میبینند.
اگه فیلمی زیاد ایراد نداشت بهش میگن بیعیبونقص و میشه شاخص.
کم پیدا میشه زمانی که تحت تأثیر ویژگی مثبت قرار بگیرند.
دوست عزیز من، متاسفانه یا خوشبختانه بنده در ایران و در دانشگاه ۱۰ واحد کلاس تجزیه و تحلیل آثار هنری گذراندم. شیوه و رویکردهای نقد را میشناسم. نقد دیدن بدی نیست. نقد موشکافی، ریشه یابی و تفسیر از فهم منتقد (که نسبت به دیگران در ضمینه مورد نظر فهم بیشتری دارد) از اثر هنری است. سپاس از توجه شما.
سلام، خوشبختانه، چقدر خوب!
درسته ولی آدمیزاد در دیدن بدیها بسیاربسیار بیشتر استعداد داره و این در نقد هم رسوخ کرده.
شما همیشه یک شاخصی رو میگیرید و نسبت به اون میسنجید، کم پیش میاد منتقد خودش رو در اثر غرق کنه و دنیا رو با چشم اثر ببینه.
تشکر!
توی نقدتون نتونستید عصبانیتتون رو پنهان کنید و بیشتر جبهه گیری و نقدتون شخصی بود تا فنی
سلام
آره، درسته.
بیشتر بجای ایدئولوژی فیلمساز و بحثهای فرامتنی، باید زوم میکردن رو خود متن و خود فیلم.
لازم نبود همهی اصول اولیه و مفاهیم رو توضیح بدن، همین که جزءجزء فیلم رو توضیح بدن خودش گویای همه چیز هست!
آخی 😂
چقدر حرص داری 😂
عصبانیت، حسادت و ناآگاهیت کل نقدت رو به لجن کشیده.
سلام
مثل شما؟
خودت را بشناس!
وقتی هر بچه ای با کوچکترین دانش و مطالعه میشه منتقد داستان نقد میشه همین البته تو کشور در پیتی منتقدش هم در پیت میشه البته این دوستمون خود منتقد پنداری داره منظورم منتقد واقعی بود که بار علمی داشته باشه
سلام
اگه بچه ست پس شما چرا انقدر ذهنت رو درگیر کردی؟
با سلام ، خسته نباشید بابت نقد دقیق و منصفانتون
من خودم کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه تهران دارم
سریال زخم کاری سریالی بسیار ضعیف ولی عامه پسنده ، نویسنده و کارگردان بیشتر دنبال شلوغ کاری غیر معقول و بزرگ نمایی یک شخصیت منفی رو داشته، شخصیتی که همه چی تمام و بی نقصه مثل یک پدرخوانده ی فوق بشری ، توی جامعه ای که همه ملت مثل نادان ها هیچ کاری ازشون برنمیاد و یک نفر هر بلایی سر هر کسی که میخواد میاره ، معمولا شخصیتهای منفی با یک شخصیت متضاد پر و بال می گیرن و بزرگ میشن ولی این سریال نقش مثبت نداره فقط منفی و خاکستری …
در ضعیف بودن و کارهای مهدویان شکی نداشتم ولی این کارش فاجعه ای بود که بخاطر بحث پول و قدرت که مورد علاقست تو ایران شده سریالی محبوب تو ایران، سریالی که یک شخصیت منفی رو بی رقیب و شکست ناپذیر جلوه داد که برای نوجوونامون همچین شخصیتی شده الگو و عکس پروفایلشون ، فقط مهدویان میتونست از یه شخصیت خیلی منفی قهرمان بسازه ، فقط یک کلمه در رسای این سریال برازندست: فاجعه
منتقد عزیز از مردمی که سرانه مطالعشون کمتر از سه دقیقست انتظار نداشته باش نقدت رو درک کنن و نپرن بهش، موفق باشی
دوست عزیز نقدی که شما نوشتید بیشتر حمله بود تا نقد، درضمن شما که به سجل میگید سجلد فکر نکنم صلاحیت ایرادگیری از سواد و مهارت دیگران رو داشته باشید
دیدگاهتونو اصلا قبول ندارم و اصلا تحلیلتوتو نمیپسندم . چرت و پرت نوشتی عزیز جان
برادر نقدت هر چی که باشه وقتی داری یه حرفی میزنی و نقد میکنی باید تحمل شنیدن نظر بقیه رو هم داشته باشی! نمیشه تو بگی فیلم بده و نظر بدی بعد همه بیان بگن دمت گرم باریکلا قبولت داریم! در هر صورت نظر من خو من هم اینه که این سریال هر چی که باشه به ا حال پر بیننده است و این یه اتفاق خوبه که مردم راضین حالا شما هم هر چه قدر بخای دلیل های جانبی بچسبونی روش بازم مطمئنا خود سریال یه چیزی داشته که مورد استقبال واقع شده.چون این چیزای جانبی برای بقیه هم بوده.
سلام
حرف حق جواب نداره، حق میفرمائید!
خداروشکر بالاخره یک نفر نقد درست حسابی برای این سریال نوشت.
سریال زخم کاری گرچه از لحاظ تهیه کنندگی و سرمایه گذاری در راستای انتخاب بازیگر ولوکیشن وهزینه جشن های انچنانی مناسب وتقریبا در حد وشان بیننده عمل کرده ودر مقابل هزینه ای که بیننده برای تماشای فیلم صرف خواهد کرد رعایت انصاف را نموده است ، ولی از لحاظ فیلم نامه در زخم کاری گویی شاهد عروسک هایی ادم نما هستیم ادمک هایی بی حس وبی شعور که فقط نفس میکشند وطبق خواست ونیاز نویسنده وسپس کارگردان به ایفای نقش خود می پردازند که هرگزنمی توان مشابه اینچنین شخصیت هایی در بیرون از این شکل وشمایل سریال در جامعه سراغ گرفت. تو گویی فیلم نامه تمام قواعد روانشناسی وشخصیت پردازی وجامعه شناسی را به یک حرکت قلم خط بطلان کشیده در هم پیچیده ودر ظرف زباله انداخته است وبی هیچ اعتنایی به تمام این قواعد انچه کرده که خود طلب می کرده . میثم گاهی به حدی باهوش وزیرک می شود که تمام رفتارهای پدر را زیر نظرونگاه تیزبین خود قرار می دهد وگاهی به حدی ساده که با جدی ترین اتفاقات مانند خوردن ماست وخیار تسلیم می شود وحتی در زمانی که پدرش در قسمت اخر سریال همچو یک ” رمال ” به او میگوید یا معامله میکند ویا بر نمیگردد میثم کاملا بی تفاوت پدرش را رها میکند تا پدرش برود وبمیرد بدون اینکه این بار او را تعقیب کند. گرچه بارها پدرش مالک به او نصیحت وهشدار داده بوده که از تعقیب او دست بردارد ولی شم پلیسی ودر واقع جاهلانه میثم این اجازه را به او نمیداد ولی چه شد حالا که نیاز به تعقیب وحمایت از پدر وجود داشت به راحتی تسلیم فرمان پدر شد؟ وباید پرسید کدام پسری در این شرایط بحرانی پدر را رها میکند . چرا میثم با این وسعت تیزبینی وهوش وعشق فرازمینی که با مائده از خود نشان میداد هرگز نسبت به عامل اصلی خودکشی مائده یعنی دروغ مادرش پیگیر نشد ؟
شخص مالک گاهی به حدی تیزبین وپر قدرت است که در یک صحنه دیدنی ان معامله عظیم کاملا خونسرد ومسلط وبسیار عالی رفتار میکند وگاهی فقط کتک می خورد وچون کودکی عقب مانده گریه میکند گاهی به حدی باور نکردنی رفتار واعمال دیگران را مدیریت میکند وپرونده سازی وتهدیدمیکند و حتی به راحتی روشن کردن سیگارش یک نفر را کشته وبه اتش میکشد وبدون هیچ بیمی از قانون در حضور دیگران به انجام این قتل به عنوان تهدید با افتخار وقدرت یاد میکند (گویی در یک مسابقه جهانی یک حریف قدرتمند را شکست داده است ) . وگاهی بی هیچ دلیلی بر سر قراربسیارخطرناک با دشمنان قسم خورده خود یعنی ناصربی هیچ محافظی با علم به اینکه شاید به قتل برسد حاضر می شود بدون اینکه حتی از کسی بخواهد تا به پلیس خبر بدهد (بدون در نظر گرفتن مسئولیت سنگینی که نسبت به همسر بیمارش وتنها پسرش دارد ). او که درکسب درامد به قولی خدای اقتصاد است ومفهوم پول را خوب میفهمد حتی به قیمت قتل ونابودی دیگران ، ولی با مرگ دخترش ودیدن وضع همسرش گویی افسون شده است وحالا به ناگاه در قبال زیاده خواهی ناصر سر تعظیم واطاعت فرو می اورد حتی در قبال برگرداندن اموالی که پدر ناصر به او داده یعنی ویلا وخانه نیز رضایت خود را اعلام میکند اموالی که اکثرا به نام زن وفرزندانش است واو برای باز گرداندن انها هیچ حقی ندارد . با نمک تر اینکه پس از ضربات چاقو توسط منصوره واحتمال نجات مالک ، ناصر هیچ اقدامی برای نجات او انجام نمی دهد علیرغم اینکه خوب میداند تنها کسی که میتواند این اموال را به او برگرداند جسم زنده مالک است ومرگ مالک همه را با یک مشکل بزرگتر روبرو خواهدکرد و دست انها را از تصرف مال کوتاه میکند ولی ناصر بی هیچ تلاشی ما را با تصویر جان کندن مالک در ساحل تنها میگذارد در حالی که او ومنصوره با رویای تصرف تمام اموال در داخل خودرودر حال حرکت هستند.
واما کیمیا این دانا وعقل کل که از همه در ردیابی اسناد مدارک حتی از پلیس دقیقتر است این همه دانش وعلم در ردیابی اسنادوفاکتورهارااز کجا به دست اورده است که دیگران از ان عاجزند؟ با این سن کم وبا تجربه بسیار اندک کار در شرکت در لحظات بحرانی چندین برابر یک وکیل ویا شخص مالک وچند نفر کلاهبردار می فهمد وبیشتر می داند وچرا باید افراد شرکت به او اعتماد داشته باشند؟ ظاهرا نویسنده با انتخاب نام “کیمیا” قصد خالی کردن شانه خوداز پاسخگویی به این سوالات را داشته و به جای پاسخ به این سوالات فقط یک نام را انتخاب کرده است “کیمیا”.
واینبار سریال زخم کاری بر خلاف بعضی سریال های تلویزیونی راه تفریط را پیموده وپلیس یا در تمام قتل وجنایات وفساد وجود ندارد ویا بسیار عقب است واطلاعات مهم خود را ازافرادی چون مالک( به کمک کیمیا ) می گیرد .چگونه است که افراد مظنون به قاچاق مواد مخدر که هنوز در مرحله بازجویی هستند (که شخص متهم در زمان بازجویی از هر نوع ملاقات ومکالمه ممنوع است ) وکیل ناصر ومنصوره آزادانه با او ملاقات کرده وبرای پذیرش اتهامات با او وارد معامله میشود ؟ دونفر همکاران مالک چرا باید در خارج کشورداخل هتلی که تمام راهروها مجهز به دوربین مداربسته است (با توجه به هزینه وریسک چند صد برابری نسبت به ایران) بدون اینکه آب از اب تکان بخورد به قتل برسند ؟
واما در نوشتن قرار دادها توسط یک شرکت معتبر وبا قیمت های کلان وبا افرادی توانمند و اکثرا غیر ایرانی چگونه است که می پذیرند پولی به حجم یک قرار داد کلان را به حساب یک کارمند ویا نماینده شرکت واریز کنند ؟ دیدن دو مقتول(مائده وحاج عمو) توسط سمیرا در حین رانندگی جاده شمال پذیرفتنی است ولی چرا این تصویر در حالی که سمیرا با صورتی خونی روی کیسه هوا افتاده است ادامه می یابد؟ اینبار چه کسی راه رفتن وحرکت مائده وحاج عمو به سمت عقب خودرو را میبیند در حالی که زاویه دید سمیرا به سمت راست خودرو ودختر مجروحش است ؟
واما در پایان متوجه میشویم که فیلم سعی در اثبات این مفهوم بیت شعرسعدی را دارد که که در حاشیه تصویر پایانی نوشته شده “چشم تنگ دنیا دوست را…” در حالی که به نظر می رسد همین بیت نوشته انهم به خط بسیارریز یک سرو گردن از تمام این سریال بالاتر قرار گرفته است .
گرچه خوشبختانه در پایان این فصل سریال تقریبا با داستانی نیمه تمام ویا گنگ وبه قول معروف اوپن روبرو نیستیم ولی به شدت اتفاقات وگره های ریز در دل داستان همچنان گنگ وبی پاسخ باقی می مانند برای نمونه موضوع قتل دو همکار مالک، موضوع صیغه بودن سمیرا و…
گرچه خلق دراماتیک وگره افکنی بعضی صحنه ها در ساختار داستان وسپس فیلم نامه برای جذب تماشاچی را نمیتوان نادیده گرفت واینکه داستان در جذب بیننده برای دنبال کردن قسمت های سریال نسبتا موفق عمل کرده ودر چیدن میزانسن ودکوپاژبعضی صحنه ها تا حدودی موفق بوده است برای مثال میتوان به صحنه رودرویی سمیرا ومنصوره برای فاش کردن صیغه بودن سمیرا وعمو بودن میثم اشاره کرد ولی این نمونه صحنه های مثال زدنی متاسفانه در این سریال نادر بودند . اگر فرصت ویا شوقی بود که دوباره این سریال را ببینم شاید نکات مثبت بیشتری ثبت میکردم .
عالی کاملا درسته