به نام زندگی – بررسی فیلم «اتاق»‌‌ (Room)

29 July 2016 - 01:52

فیلم سینمایی «اتاق»‌ داستان تقلای مادر و پسری را نشان می‌دهد که یکی مدت‌ها دنیای واقعی را ندیده و دیگری هرگز پای خود را در آن نگذاشته‌است. سخت است بخواهیم خیلی راحت و بدون یک بررسی لایه‌لایه در مورد «اتاق»‌ نظری قاطعانه دهیم و آن را قضاوت کنیم. آیا این فیلم یک شاهکار غیرمنتظره بود؟‌ به سادگی فیلمی تماشایی محسوب می‌شد؟ یا حتی در اجرای ایده‌هایش ضعیف عمل کرد؟ با ما در بررسی این فیلم همراه باشید.

«اتاق»‌ روح من را به درد آورد و آرامش افکارم را دزدید. فیلم هیچ توضیح و نوشته‌ای در ابتدا به شما نشان نمی‌دهد و هیچ روایت مشخصی راهنمای شما نیست. فقط یک مادر و فرزند را می‌بینید که روز خود را با یکدیگر سپری می‌کنند. مادر و فرزندی که در محدودیت رونمایی نشده دنیای خود، یکدیگر را دارند و شاید همین، تنها چیزی باشد که اهمیت دارد! بودن‌ها!

MV5BMTg5NTczMDg5MV5BMl5BanBnXkFtZTgwOTQ4NTUzNzE@._V1_CR0,292,5681,3196_AL_UX698_CR0,0,698,393_AL_

اتاق روایت داستان زنی به نام جوی نیوسام است که از روی محبت به هم نوع خود در تله مردی شیطان‌صفت افتاد؛ مردی که او را در یک آلونک به مدت ۷ سال محبوس نگه داشت و مورد آزار جنسی قرارداد. اما جوی در همان ۶ متری «اتاق» با به دنیا آمدن پسرش هدف و انگیزه‌ای برای زندگی و جنگیدن پیدا می‌کند. داستان فیلم با روز تولد پنج‌سالگی این پسر شروع می‌شود؛ جک کوچولو که هنوز دنیا را ندیده و تنها با مفهومی که مادر شجاعش از دنیا و «وجودیت» و «بودن» به او داده است به زندگی ادامه می‌دهد.

فلسفه «اتاق» هم همین است. جوی (که پسرش جک او را با لفظ «ما» مخفف مامان می‌شناسد) دنیا را در محدوده همان شش متری به فرزندش توضیح می‌دهد. جوی به جک می‌گوید که اول فقط «اتاق» است! اتاقی که در آن زندگی می‌کنند. پس از اتاق به کهکشان‌ها و ستاره‌ها می‌رسیم و بعدازآن ها هم «بهشت» وجود دارد. جوی به پسرش می‌گوید که آن دو تنها انسان‌های «اتاق» هستند. (توجه کنید که از نام «دنیا» هم استفاده نمی‌کنم، چون دنیا کلمه‌ای است که جک با آن آشنایی ندارد. دنیا معادل «اتاق» برای جک است؛ و این دنیا همان دنیایی است که ما می‌شناسیم! جرئت پیدا می‌کنم که بگویم: دنیا و کره خاکی‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و می‌شناسیم، حکم «اتاق» ما را دارد!)

اولین فلسفه فیلم «اتاق» این است که انسان دنیا را آن طوری که برایش تعریف می‌شود می‌پذیرد و هیچ‌وقت آن را زیر سؤال نمی‌برد. وقتی بعد از سی دقیقه اول، جوی تصمیم به فرار می‌گیرد، مجبور می‌شود فلسفه «دنیای بیرون» را به فرزندش جک توضیح دهد؛ همان جکی که فکر می‌کند موجودات داخل تلویزیون از سیاره‌ای دیگر هستند. جوی پس از اینکه برای اولین بار دنیای بیرون را برای جک توضیح می‌دهد و به او می‌گوید که «هر دیوار دو طرف دارد» و طرف دیگر این دیوارها هم دنیایی از درختان و جنگل‌ها و خیابان‌ها و خانه‌ها و آب‌ها و دریاها و زیبایی‌ها و زشتی‌هاست، با مقاومت او روبه‌رو می‌شود. به‌گونه‌ای، جک با این فلسفه جدید که با آن روبه‌رو شده می‌جنگد! و این دقیقاً مصداق همه انسان‌هاست که از عقاید و دنیایی که برایشان تعریف‌شده و به‌طورکلی با تمام فلسفه‌هایی که تاکنون با آن زندگی کرده‌اند دفاع می‌کنند و نسبت به آن تعصب‌دارند؛ حال چه این فلسفه‌ها و باورها غلط باشد چه درست، چه منطقی باشد چه مضحک، چه حقیقت باشد چه دروغ.

MV5BMTk3NDcwMDM1OF5BMl5BanBnXkFtZTgwNzQzMzU1NzE@._V1_SY1000_CR0,0,1332,1000_AL_

جک به‌هیچ‌وجه «اتاق» (دنیای!) خود را کوچک نمی‌بیند. او فکر می‌کند که «اتاق» تا بی‌کران ها ادامه دارد. او حتی خلوت زندگی خود را با جان دادن به اشیا داخل اتاق پر می‌کند. در کنار او مادری را می‌بینیم که حاضر است همه چیزش را برای امن نگه‌داشتن فرزند خود رها کند و این عشقی است که جک هم حضور آن را حس می‌کند اما هرگز درکی از آن ندارد.

رابطه غیرعادی اما بسیار شیرین و جذابی که از طریق یک فیلم‌نامه فوق‌العاده احساسی و عمیق و کارگردانی نامتعارف به ثمر می‌رسد، تنها چیزی است که از بار غم‌انگیز «اتاق» می‌کاهد. یعنی وقتی این فیلم با احساسات شما بازی می‌کند و یا حتی اعصابتان را به هم می‌ریزد، تنها دل‌خوشی مخاطبی که ما باشیم همان خنده‌های گذرا و کنار هم بودن‌هاست. در آخر این بخش باید بگویم که این جادوی منحصربه‌فرد و نوآورانه «اتاق» بود.

Room-cover

مفهوم دیگری که در این فیلم با آن روبه‌رو می‌شوید، بحث عادت کردن است. جوی پس از رها شدن از «اتاق» دیگر آن فرد سابق نیست. او حس تعلق داشتن و وجودیت خود را در همان اتاق پیدا می‌کند. جک هم که برای اولین بار به ترس و وحشت با دنیای بیرون آشنا می‌شود نمی‌تواند با آن کنار بیاید و از مادرش می‌خواهد که به «اتاق» برگردند. شاید حجم این‌همه شلوغی و درگیری وزندگی روزمره برای این پسر پنج‌ساله بیش از حد تحملش باشد؛ شاید او برای خوشحالی و راحتی، فقط مادرش را می‌خواهد.

وقتی این دو از «اتاق» نجات پیدا می‌کنند، با خود می‌گویید که فیلم کمی از آن لحن درام و غم‌انگیز خارج می‌شود و ما بالاخره می‌توانیم خوشحالی این مادر و فرزند را ببینیم اما متأسفانه چنین خبری نیست! حال که از آن زندان نمور فرار کرده‌اند، جوی و جک باید با انسان‌های دیگر بجنگند و برای خود مکانی در این دنیا پیدا کنند. چطور می‌شود دوباره به این دو انسان همان‌طور که هر روز به بقیه انسان‌ها نگاه می‌کنیم، نظر انداخت؟ آیا اصلاً بازگشت به زندگی سابق شدنی است؟ و آیا باید برای این کودک پنج‌ساله که حضور خود را با مفاهیم از پیش تعیین‌شده توجیه می‌کند، دنیا را شرح داد؟

این‌ها همه سؤالات و موضوعاتی هستند که با دیدن فیلم به آن فکر کردید. موضوعاتی که نمی‌توانستید به‌راحتی از ذهن خود خارج کنید. «اتاق» به دنبال ایجاد یک تجربه به‌یادماندنی نبود، بلکه فقط می‌خواست مفهوم مشخص را برساند! حال هر بیننده‌ای باید این مفهوم را در ذهن خود معنا کند و درنهایت می‌بینیم که هیچکس نمی‌تواند نظری مشخص در مورد ماجرای دو قربانیِ وجه تاریک انسان بدهد.

کارگردانی و سینماتوگرافی فیلم به‌رغم عدم وجود صحنه‌های به‌اصطلاح هیجانی و یا خاص، یک ترکیب نسبتاً ساده و بی‌آلایش است اما باید گفت که کارگردان فیلم، آقای لنی آبراهامسون (Lenny Abrahamson)، آن حس تراژدی و تاریک را در نورپردازی و صحنه برداری سکانس‌های مختلف به‌خوبی پیاده کرده است.

MV5BMTg4NTczOTM3MV5BMl5BanBnXkFtZTgwNDQzMzU1NzE@._V1_SY1000_CR0,0,1499,1000_AL_

فیلم‌نامه و اسکریپت فیلم در تلاش برای چپاندن یک سری مفاهیم پیچیده فلسفی نیست و خیلی ساده حرف خود را می‌زند؛ این به‌سادگی داستان غم‌انگیز مادر و فرزندی است که در شرایط و زمان و مکان نامناسب قرار گرفتند. اوج فیلم را می‌توان به سکانس مصاحبه جوی نسبت داد؛ آن زمان که مصاحبه‌گر به او می‌گوید که اگر جک را رها می‌کرد، شاید الان پسری عادی بود و زندگی خوبی داشت. این حقیقت چیزی نیست که تا قبل از این صحنه به ذهن مخاطب رسیده باشد! و همین حقیقت کوچک است که شمارا پشت صفحه نمایشگر یا جلوی پرده سینما میخکوب می‌کند؛ این حقیقت که جوی هم خودخواهانه رفتار کرده و «شاید» مادر خوبی نبوده است.

نمره‌ای که در ادامه برای این فیلم می‌بینید شاید برایتان عجیب باشد! مشکل اینجاست که «اتاق»‌ در اکثر زمینه‌ها کار خود را به خوبی هرچه تمام‌تر انجام داده است، اما در نهایت می‌بینیم که این خوبی هرچه تمام‌تر هم کافی نیست! در بسیاری از نقاط دیالوگ‌نویسی و فیلم‌نامه به صحنه‌هایی میرسیم که پتانسیل احساسی بالایی دارند، اما آن‌طوری که باید به ثمر نمی‌نشینند و این موضوع، حتی عیب کارگردان و یا «اجرای ایده»‌ نادرست نیست بلکه از فیلم‌نامه نه چندان تکامل یافته سرچشمه می‌گیرد. درکنار آن بخش موسیقی را داریم که حضور چشم‌گیری در فیلم ندارد و کارگردانی هم همان‌طور که قبلتر گفته شد، بی‌آلایش و بدون هیچ‌گونه پیچیدگی و نوآوری اظهار حضور می‌کند.

«اتاق» به‌هیچ‌وجه یک فیلم محافظه‌کار نیست و بدون هیچ پرده و پوشش و سانسوری حرف خود را می‌زند و همه‌چیز را به چالش می‌کشد. این فیلم از نظر احساسی مخاطب را به زمین می‌زند و بسیار بی‌رحمانه عواطف یا اعتقادات ساده شما را به زیر سوال می‌برد. درنهایت فقط می‌توان گفت که اگر حوصله تراژدی و یک درام بسیار عمیق و پیچیده را ندارید، سمت این فیلم نیایید!

مطالب مرتبط



مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.