اینگمار برگمان کارگردانی است که از لحاظ بصری و مضمونی بر اعمال بدن به منظور کشف کردن طبیعتِ شرایط جسم اصرار دارد. محوریت اصلی فیلمهای برگمان رنج کشیدن، تنهایی، غم، پوچی، افسردگی و اضطراب روح است. فیلمهای برگمان تصویر کردن دراماتیک نگاهها و زیبایی خالص است. “فریادها و نجواها” یک فیلم به غایت زیبا است که در احساسات و درد فیزیکی بازیگرانش عمیق میشود. با سینماگیمفا همراه باشید.
“فریادها و نجواها” در یک عمارت قدیمیِ انگلیسی و بر محور چهار زن پیش میرود. اگنس (هریت اندرسون)، ماریا (لیو آلمن)، کارین (اینگرید تالین) و آنا (کری سیلوان) فضایی مریض گونه و زخم خورده شکل میگیرد. اگنس ، صاحب عمارت ، زنی جوان و باکره است که مبتلا به سرطان رحم شده است. خواهران اگنس ، ماریا و کارین، ازدواج های ناموفقی دارند و برای کمک کردن به خواهرِ جوانِ در حال مرگشان به عمارت سفر کردهاند. آنا پرستار وفادار و قابل اعتماد اگنس ، کسی است که به درجات بالایی از فداکاری برای کمک به اگنس پیش میرود. فیلم دو روز آخر از زندگی وحشتناک و در بستر اگنس ، مرگ او و بعد از مرگ او را دنبال میکند. فریادها و نجواها نگاهی به درون زندگیهای این شخصیتها و تاثیرات وحشتناک احساسی و درد فیزیکی و روش های مختلفی که در حال رنج کشیدن از آنها هستند و چگونگی واکنش آنها به این رنجها را تصویر میکند.
برگمان در توصیف رنگهای فیلم میگوید: «به غیر از “فریادها و نجواها” همهی فیلمهای من میتوانند با یک فرم سیاه و سفید فکر شوند. در هنگام نگارش فیلمنامه، به رنگ قرمز به عنوان یک دریچه درونی از روح فکر کردهام. وقتی که کودک بودم، روح را به عنوان یک اژدهای سایهوار دیدم، آبی به مانند دود، شناور مانند یک حیوان بالدار بزرگ، نیمی پرنده، نیمی ماهی. ولی درون اژدها همه چیز قرمز بود.»
غیر قابل انکار است که فریادها و نجواها فیلمی در باب جهان زنان است و این مسئله در شرایط و سیاستهای جنسی که تصویر میکند مشخص است. شخصیت های مذکر ، دکتر و شخصیت چپلین ، کاملاً در آرام کردن اگنس بی فایده هستند. همچنین همسران ماریا و کارین ، کاملاً در فهم احساسات و نیازهای زنانشان شکست میخورند. زنان در یک برتری خیلی بارزی تصویر نشدهاند ، به جز آنا تمام زنها به شکل کنایه آمیزی تصویری از شیاطین و هیولا هستند. بیماری وحشتناک اگنس یک وحشت بیولوژیکی واضح که مربوط به آناتومی جنسیتی است در فیلم ایجاد کرده است. خیانت ماریا به همسرش باعث شد او دست به خودکشی بزند و در تاثیرگذار ترین صحنه ، کارین در یک صحنه مازوخیستی با زخمی کردن خود سعی میکند همسرش را دیوانه کند. از سوی دیگر آنا ژست مادرانه به خود میگیرد.
شخصیت و ویژگی های هر یک از این چهار زن در فیلم “فریادها و نجواها” به شکل منحصر به فردی، نه تنها به وسیله ی لباسها ، بلکه به وسیله شیوه ای که دوربینِ برگمان آن ها را تصویر میکند پرداخت میشوند ، برای مثال کلوزآپهایی که از بدن متلاشی شده اگنس تصویر میشود ، این تکنیک به عنوان استعارهای از مریضی وحشتناک اگنس که تمام جسم او را در بر گرفته ، است. این نکته قابل توجه است که “فریادها و نجواها” بر داستان غیر خطی ، سیال ، استعاری همراه با یک راوی وابسته استوار است و به وسیله رویاها و حرکات در خواب که داستان را جلو میبرند برگمان ما را هرچه بیشتر به شخصیتها نزدیک میکند. برای هر چهار شخصیت برگمان فلشبک های ذهنی ، برای اینکه مخاطب هر چه بهتر احساسات و انگیزههای شخصیتها را درک کند ، ایجاد کرده است. در سیر فیلم گاهی اوقات سخت است که مطمئن شد الان این واقعیت است یا تنها یک تصور از شخصیت در رویاها و فانتزیهایش است. در واقع به نظر میرسد که برگمان فانتزی ها و رویاها را به اندازهی درگیری های روانی و فیزیکی انسان به عنوان یک تجربه واقعی مهم میداند.
با اینکه شخصیتهای فریادها و نجواها ویژگی های شخصیتی کاملا متفاوتی دارند وی همگی از یک درد به شدت زیادی رنج میبرند. در واقع فریادها و نجواها فیلم در باب درد ، احساسات و بدن است. درد جسمی اگنس به عنوان هسته اصلی روایت فیلم و درد کشیدن آزار دهنده قبل از مرگش یکی از دراماتیک ترین و وحشتناک ترین تصاویر از درد در تاریخ سینما است. از طرفی دیگر ماریا و کارین متحمل یک زندگی خسته کننده و وحشتهای احساسی که در واقع مانند درد کشیدن اگنس از بیماری جسمی است ، هستند. برای مثال فلشبک به صحنه دیوانه وار مازوخیسم جنسی کارین برای جلوگیری از همآغوشی با همسرش که از او بسیار مسنتر است میتواند این مسئله را اثبات کند. “فریادها و نجواها” تصویر درد است و شخصیتها همگی در پیدا کردن آرامش از درد و یافتن یک پادزهر یا دین ناتوانند. انکار نشدنی است که شکست در دین یک عذاب روحی و یک تم همیشگی در فیلمهای برگمان است.
لازم به ذکر نیست که “فریادها و نجواها” ، روایتی نهان از لایه های دینی است. دین رسمی ، به عنوان شخصیتی که چپلین بر عهده دارد در واقع آخرین حرف ها را بعد از مرگ اگنس در باب او میزند. دعای نامعمول چپلین در فیلم بسیار مهم است ، به خاطر اینکه او کمبود ایمان را اعتراف میکند و در واقع کمبود ایمان خود را فریاد میزند.
هیچکدام از فیلم های برگمان به این تلخی و سیاهی نیست و این چنین مخاطب را آزرده نمیکند. تماشای لمس احساسات انسانی. این فیلم به شدت شخصی است، چنان لایهگذاری و رمزگونه که ما تنها میتوانیم نگاهی به این شخصیتها بیاندازیم و لمس تمام و کامل آنها کاری به شدت سخت است. برگمان به کلوزآپ چهره بیش از هر چیز علاقه دارد ، او میگوید : من یک چشمچران هستم. نگاه کردن به یک شخص، فهمیدن این که پوست چگونه تغییر میکند، چشمها، چگونه آن ماهیچهها همواره تغییر میکنند و لبها برای من همیشه یک درام است.
مانند همه فیلمهای برگمان این پایان نیست که مهم است بلکه سیر رسیدن به پایان است که مهم است.
نظرات
ببخشید من میخواستم رای ۱۰/۱۰ بدم که اشتباها ۱/۱۰ شد!!!!!
شرمنده
این نقد بسیار روان،ساده و برای ما بی سواد ها قابل فهم بود.
دم نویسنده نقد گرم و دست خوش
تا به اینجا نقد های زیادی درباره این فیلم شاهکار خوندم
این نقد هم جای تامل داره…
فیلم خیلی پیچیده بود که خوشبختانه این تحلیل خوب رمزگشایی کرد