نقد و بررسی فیلم لاتاری | قیصر در امارات!

26 March 2018 - 12:55

قرار گرفتن فیلم (لاتاری) در بین فیلم های اکران نوروزی ۹۷، بهانه‌ای شد تا نگاهی بیندازیم به آخرین ساخته سینمایی محمد حسین مهدویان که جنجال های فراوانی نیز در جشنواره سی و ششم فیلم فجر پیرامون آن شکل گرفت. فیلمی که اگر چه موفق به کسب جایزه ای در شب اختتامیه جشنواره نشد اما حضورش در بین ۵ فیلم برتر از نگاه تماشاگران، بررسی آن را ضروری ساخته است. با سینماگیمفا همراه باشید.

هشدار: این متن ممکن است داستان فیلم را لو بدهد.

 

امیر علی (ساعد سهیلی) و نوشین (زیبا کرمعلی) عاشق یکدیگر هستند و در کنار رویای برنده شدن لاتاری و گرفتن گرین کارت آمریکا، برخلاف رضایت خانواده هایشان می خواهند با یکدیگر ازدواج کنند. پدر دختر ورشکست شده و برادر بزرگترش، نیما (جواد عزتی) به دلیل بدهی ۳۰۰ میلیونی در زندان به سر می برد. در چنین وضعیتی، نوشین با پیشنهاد شخصی به نام سامی و اصرار کم و بیش پدرش با فرستادن ویدیویی برای امیرعلی از او خداحافظی کرده و برای کار در شرکتی با درآمد بالا، عازم دبی می شود. امیر علی که به شخص سامی و شغل او بسیار مشکوک است، به تعقیب وی می پردازد و به سبب قرار ها و دیدارهای سامی با دخترهای متفاوت، نسبت به ماجرا بدگمان تر می شود. در این بین ناگهان خبر خودکشی نوشین (که تنها چند روز است به دبی سفر کرده است)، همگان را دچار بهت می کند. امیر علی دیوانه وار به دنبال کشف علت خودکشی نوشین برمی خیزد و پس از آنکه متوجه می شود سامی پا به فرار گذاشته و نیز به سبب قولی که به نیما داده که نگذارد خون خواهرش پایمال شود، درمانده و عاجز به حاج موسی (هادی حجازی فر) پناه می آورد. حاج موسی، رزمنده سال های دور و مربی امروز فوتبال، به او در یافتن حقیقت ماجرا کمک می کند. ایشان در ابتدا به سراغ حاج مرتضی (حمید فرخ نژاد) که از نیروهای امنیتی و هم رزم سال های جنگِ موسی است می روند و جز تاکید مرتضی بر وجود مسئله قاچاق دختران ایرانی به دبی و سوء استفاده از آنان، کمک دیگری از وی نصیبشان نمی شود. سرانجام امیرعلی به پیشنهاد (و بیشتر تحریک) حاج موسی، تصمیم می گیرد برای پیدا کردن سامی، شخصا به دبی برود و موسی نیز خواستار همراهی او در این سفر می شود. در دبی به کمک رفیق و هم رزم دیگر حاج موسی (نادر سلیمانی) که در آنجا اقامت دارد، سامی را پیدا کرده و متوجه می شوند در قضیه نوشین پای یکی از خلیفه زادگان دبی وسط است که نوشین را در یک مراسم مدلینگ دیده و تقاضای هم خوابگی با او را کرده است. امیرعلی و موسی به قصد انتقام به محل اقامت سامی می روند اما به دلیل دخالت حاج مرتضی نا کام می مانند. در پایان فیلم اما بار دیگر امیرعلی که به سراغ سامی رفته، به شدت با او درگیر و با دخالت حاج مرتضی سامی کشته می شود و حاج موسی نیز در حرکتی شگفتی آور هلال، آقا زاده عرب را در کافه ای در ملاعام با ضربات چاقو به قتل می رساند.

محمد حسین مهدویان در سومین تجربه سینمایی خود پس از فیلم های موفق (ایستاده در غبار) و (ماجرای نیمروز)، این بار به سراغ سوژه عالی و بکری رفته است که متاسفانه در ابتدای امر به واسطه سستی در پرداخت رویدادهای موجود در آن و در ادامه پایان بندی شدیدا رادیکال و بی منطقش، با سر به زمین می خورد! فیلم نامه (لاتاری) در نخستین گام خود، یعنی روایت عشق امیرعلی و نوشین، ضعیف عمل می کند و عشقی سطحی و کم مایه را میان آن دو به نمایش می گذارد؛ به طوری که مخاطب در مواجهه با سکانس واکنش امیرعلی به شنیدن خبر خودکشی نوشین (که نقطه اوج یک سوم ابتدایی است)، کاملا عادی برخورد می کند و آن چنان که باید با این حادثه هولناک همراه نمی شود. با این وجود یک سوم ابتدایی، در مقایسه با روندی که فیلم در ادامه طی می کند، نمره بسیار قابل قبول تری می گیرد.

لاتاری در میانه راه که با آغاز وارسی امیرعلی برای کشف چرایی خودکشی نوشین همراه است، تا آنجایی که او و موسی برای پیگیری ماجرا به سراغ حاج مرتضی می روند، کماکان فیلم قابل تحملی است (که سکانسی است کاملا شبیه به آژانس شیشه ای حاتمی کیا). اما مشکل اصلی لاتاری و سیر نزولی آن درست از جایی شروع می شود که موسی به امیرعلی پیشنهاد می دهد به دبی بروند و خودشان مستقیما واقعه را واکاوی کنند. پیشنهادی که حیرت و شگفتی مخاطبان را برمی انگیزد. به هر روی با سفر آنان به دبی و ورود فیلم به یک سوم انتهایی اش، اوج فاجعه در فیلم نامه لاتاری رقم می خورد؛ کینه جویی و کارد آجین کردن شهروند کشوری در موطن خودش در قرن بیست و یکم! راه حلی که به هیچ وجه شباهتی به الگوهای رفتاری جامعه ی مدرن امروزی ندارد و فیلم نامه وقتی باورناپذیرتر می شود که پای مرتضی نیز به نقشه انتقامجویی آنها باز می شود؛ او که عضو بلندپایه از یک ارگان امنیتی است، به صورت خودسرانه با آن دو همراه می شود و به آن شکل خنده دار سامی را به قتل می رساند بی آن که نظارتی بر کارش اعمال شود و کسی او را زیر نظر داشته باشد.

 به نظر نگارنده، مهدویان با سوء استفاده از احساسات نژادپرستانه ایرانیان نسبت به اعراب و نیز نفرت ایشان نسبت به آقا زادگان، خواسته یا ناخواسته تصویری تروریستی و خشونت طلب از ایران و ایرانی ترسیم نموده است؛ تصویری که در لفافه ای از غیرت و ناموس پرستی عرضه می شود. مبحثی که آن را واسطه اصلی حضور این فیلم در بین ۵ فیلم برتر از نگاه تماشاگران در جشنواره فیلم فجر و کف و سوت کشیدن آنها در سالن های سینما برای این فیلم می دانم. اگر قرار است هر کسی خودش برای پیاده کردن عدالت، چنین عملیات بزرگی در سطح جهان انجام دهد و خودش قضاوت کند، خودش مقصر را شناسایی کند و خودش عدالت را پیاده کند (آن هم عدالتی که خودش معیار آن باشد) که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و حاصلش فقط نمایش خشونت طلبی و زدن انگ تروریست به ایرانی‌ها خواهد بود. انگاره ای که هم اکنون نیز به دلایلی به زعم بنده نادرست و واهی، کمابیش در دنیا نسبت به ما وجود دارد و این فیلم به‌عنوان سندی برای اثبات حرف کشورهای دیگر درباره تروریست بودن ایرانیان است.

یکی دیگر از نکات قابل اشاره فیلم، نحوه فیلمبرداری آن است. استفاده از دوربین روی دست متحرک و پویای ماجرای نیمروز و ایستاده در غبار که اساسا ریشه در سینمای مستند داشتند، قرار نیست در فیلمی همچون لاتاری که کاملا داستانی است نیز جواب بدهد؛ این شیوه فیلمبرداری تنها می توانست در صحنه های تعقیب و گریز و اکشن کار موثر واقع شود. بازی بازیگران به خصوص جواد عزتی و هادی حجازی فر اما به حق از نقاط قوت فیلم لاتاری است.

درنهایت باید گفت محمدحسین مهدویان در تازه ترین اثرش، نتوانست انتظار بالایی را که به سبب دو فیلم موفق قبلی اش در مخاطبان ایجاده کرده بود، برآورده سازد. مهدویان اگر به واقع در این مورد خاص (قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیج فارس)، به دنبال یافتن حقیقت است، به او پیشنهاد می کنم به جای نسبت دادن معضلات اجتماعی به اتفاقات فرامرزی، دوربین خود را به داخل جامعه ایرانی برگردانده و ریشه های این رخداد (مثل وضعیت بد اقتصادی، تبعیض جنسیتی علیه دختران و…) را به تصویر بکشد.

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.