بُن‌بست خونین سرنوشت | نقد و بررسی فیلم Sorcerer

24 July 2018 - 21:00

جادوگر، همانند اسم بی‌قواره، نچسب و البته بی‌مفهوم و کسل‌کننده‌اش، فیلمی به‌غایت مهجور، ناشناخته و فراموش‌شده است. فیلم جادوگر، به‌مثابه‌ی کشتی بادبان شکسته و سرگردانی است که در اُقیانوس بی‌سروته و بی‌انتهای دنیای ازهم‌گسیخته‌ی هالیوود و در طول تاریخ پُرفرازونشیب هُنر سینما و در لابه‌لای خروارها نقد و بررسی بی‌ارزش، مقالات خسته‌کننده، هایپ‌های مُفت و کرکننده‌، آثار عامّه‌پسند یا تجاری سخیف و حتّی فیلم‌های خاص و به‌غایت معناگرا، به شکل غیرقابل‌ بخشش و تراژیکی، مدفون و از دیده‌ها پنهان‌شده و یا حتّی بدبینانه می‌توان ادّعا نمود که در سکوت سرد تاریخ، زنده‌ به‌ گور و یا به مرگ تدریجی دچار شده است. فیلم جادوگر، پیش از آن‌که در بدترین و مُبهم‌ترین وضعیت ممکن، به‌عُنوان یک درام خوش‌ ساخت و پرداخت‌ شده با روایتی پُخته و واقع‌گرایانه، مورد بحث و بررسی مُتفکّرانه قرار گیرد و یا در بهترین و واقع‌بینانه‌ترین حالت قابل‌ درک، به گمان خیلی از سینمادوستان و من‌جمله خودم، از آن به‌عنوان شاهکاری بی‌بدیل و اعجاب‌انگیز در بحث روایت ناتورالیستی ـ طبیعت‌گرایانه ـ یاد شود، بازهم در تعریف موشکافانه و تبیین ماهُوی دقیق هُویت و شخصیت زیرپوستی نهفته در بطن محتوایی ـ ساختاری آن، قاصر، ناتوان و ناموفق بوده‌ایم و به مسیر اشتباه و بی‌سرانجامی قدم گذاشته‌ایم و درواقع رُک و صریح‌تر بگویم که احمقانه و مذبوحانه شکست‌خورده‌ایم. باید به خاطر داشته باشیم که فیلم تحسین‌شده و شُکوهمند جادوگر، پیش از هر چیزی، یک مانیفیست یا بیانیه‌ی سیاسی ـ اجتماعی عُصیانگرانه و بی‌پروا است که نظام ویرانگر امپریالیسم و رنج‌ها، کشمکش‌ها و دردهای ناشی از دست‌اندازی‌ها و استعمارگری‌های این عُنصر سُلطه‌گر را در طبقات محروم و مصیبت‌زده‌ی جوامع بشری مورد انتقاد و نکوهش ضمنی و گاه صریح و بی‌پرده قرار می‌دهد و در این جاده‌ی سنگلاخی، فرساینده و پُر پیچ‌وخم، هیچ‌گونه ابا و هراسی هم ندارد که به شعارزدگی کلیشه‌ای و سانتی‌مانتالیسم هیجانی، مُتّهم شود و از این باب، مورد توبیخ و سرزنش ارکان مافیایی سینما قرار گیرد.

جادوگر، روایت تلخناک و گزنده‌ای از مشقّت‌ها، محنت‌ها و دشواری‌های مُضمحل‌کننده‌ی طبقه‌ی کارگر جامعه ـ پرولتاریا ـ است که تحت استثمار مُزوّرانه و بهره‌کشی بی‌رحمانه‌ی حاکمان مُستبد وابسته به قُدرت‌های بزرگ قرارگرفته‌اند اما همه‌ی این مؤلفه‌ها و مفاهیم، صرفاً در پس‌زمینه‌ و بافتار اندیشناک، روان‌نژند و افسرده‌وار داستان، به شکل کورسوی کم‌فروغ و پژمرده‌ای که البته ملموس و قابل‌فهم نیز است، مطرح می‌گردد و روایت اصلی و بی‌شیله‌وپیله‌ی فیلم، همان چیزی است که به‌طور آشکار و برجسته در طول داستان‌پردازی و در قالب روایتی حادثه‌ای و سرشار از تنش و تعلیق، بیان می‌شود و این مفهوم‌پردازی سیاسی ـ اجتماعی فیلم نیز به منبع مورد اقتباس آن یعنی کتاب Wages of Fear یا مُزد ترس برمی‌گردد که به‌عنوان نوشتاری فرهیخته و اُستادانه از ژرژ آرنود فرانسوی، یک اثر کاملاً ضد امپریالیستی و انتقادی به وضع جامعه‌ی کارگری و مُکافات فرساینده‌ی این قشر محروم و تباه‌شده است.

جادوگر، در زمان اکران در سال ۱۹۷۷ میلادی، در لابه‌لای هیاهوی رسانه‌ای گسترده‌ی نمایش فیلم بلاک‌باستری جنگ‌های ستاره‌ای: یک امید تازه، گُم‌وگور و بهتر بگویم ناجوانمردانه در نُطفه خفه شد و مُنتقدان و تماشاگران هم به هر دلیل، چندان روی خوش و مُحبّت‌آمیزی به آن نشان ندادند و درنتیجه به دلیل هزینه‌ی تولید بسیار بالای فیلم، جادوگر با یک شکست اقتصادی فاجعه‌بار و مُفتضحانه در گیشه‌ی سینماها مواجهه شد و با ناکامی و بُهت هولناک و کابوس‌واری سالن‌های خلوت و سوت‌وکور سینما را ترک نمود امّا اکنون باگذشت بیش از چهل سال از ساخت این فیلم، ما با اثری کلاسیک، فاخر و به‌غایت باشُکوه روبه‌رو هستیم که به‌عنوان یکی از آثار کالت ـ شاخص ـ تاریخ سینما، بدون تردید یک شاهکار تمام‌عیار ابدی است که از حیث شخصیت‌پردازی نظام‌مند، داستان‌پردازی طبیعت‌گرایانه‌ی به‌غایت تاریک و حتّی کادربندی و قاب‌بندی واقع‌گرایانه‌ی بصری، نه‌تنها دست‌کمی از برترین‌های تاریخ سینما ندارد بلکه بدون شک، از خیلی از آن‌ها نیز پیشگام‌تر و نوآورانه‌تر است و این اتفاق غریب، نمونه‌ای غم‌افزا و اندوهناک از بازی‌های سرگیجه‌آور و مُستهلک‌کننده‌ی روزگار است که چگونه یک اثر یا فیلم خوش‌ساخت و ساختارمند، پس از سال‌ها و شاید ده‌ها به آنچه ذاتاً و قلباً مُستحق و سزاوار آن است، هرچند بسیار با تأخیر و ناباورانه امّا پیروزمندانه می‌رسد و متأسفانه این رویداد خوش‌منظر، صرفاً بخش قابل‌قبول، دراماتیک و خوش‌بینانه‌ی ماجرا است و این نکته بماند که چه بسیار فیلم‌های شاهکاری که در تاریخ سینما بوده‌اند که هرگز به جایگاه واقعی و شایسته‌ی خود نرسیده‌اند و این موضوع، یک تراژدی مورمورکننده است که ژرفنای سایه‌وار و تاریکِ روان هر انسان اندیشمند و مُتفکّری را می‌آزارد.

داستان فیلم جادوگر، در ناکجاآبادی ازهم‌پاشیده، چرک‌آلود و به‌غایت مالیخولیایی و دل‌مُرده به وقوع می‌پیوندد؛ جایی که واژه‌ی به‌ظاهر خوشایند و مطبوع زندگی، معنا و مفهومی لذّت‌بخش، دل‌فریب و دل‌چسب ندارد و صرفاً همان زنده ماندن و نفس کشیدن و در بدبختی، نکبت، کثافت و نجاست همچون خوک دست‌وپا زدن، همان مفهوم کذایی زندگی را به بهترین وجه ممکن می‌رساند و روایت اصلی مضمون، درباره‌ی چند مرد مرموز با ملیّت‌های گوناگون است که از سراسر دنیا به‌نوعی در تبعید خودخواسته و اختیاری برای رهایی و فرار از مجازات و مُکافات اعمال شوم و هولناکشان، به این نقطه که حقیقتاً ته‌دنیا است، مُهاجرت کرده‌اند. یکی از آن‌ها، تروریست است، دیگری اختلاسگر و مُفسد اقتصادی است، آن‌یکی، کلاه‌بردار مُسلّح و درگیر باندهای مافیایی است و یکی هم به نظر می‌آید، قاتل حرفه‌ای یا نوعی قاتل اجیرشده است و همه‌ی آن‌ها، به‌نوعی برای فرار از چنگال عدالت، به این ناکجاآباد بی‌قانون و ازهم‌گسیخته آمده‌اند و جریان روایت داستان، آرام‌آرام، با طُمأنینه و گاهی اوقات کسالت‌بار و لنگان‌لنگان به‌پیش می‌رود تا این‌که وقوع انفجاری مرگبار در دکل نفتی این منطقه و بروز آتش‌سوزی گسترده و نیاز به استفاده از دینامیت یا نیتروگلیسیرین ـ برای کمک به خاموشی آسان‌تر حریق ـ ورقِ روبه‌زوال و کسل‌کننده‌ی فیلم را کاملاً یک‌باره برمی‌گرداند. مأمور اعزامی شرکت نفت باهدف ترغیب ساکنان محلی برای حمل محموله‌های خطرناک و انفجاری دینامیت و آوردن آن به بخش دکل نفتی سوزان، انعام و جوایز باارزشی را تعیین می‌کند و از میان تمامی ساکنان این منطقه‌ی داغان که بوی مُتعفن خاک مُرده‌ی آن، مفهوم زندگی را تباه کرده و فقر و فلاکت تا مغز استخوان نفوذ کرده است، همین مردان فراری از اجرای قانون و عدالت در رقابت انتخاب راننده پیروز شده و به‌عنوان رانندگان کامیون برای حمل محموله‌ها، کار دشوار و جان‌فرسای خود را آغاز می‌کنند و اینجا است که روایت پُرتنش، تراژیک و عجیب داستان، شروع می‌شود.

فیلم جادوگر، برداشت‌ها، معانی و مفاهیم ضمنی سیاسی ـ اجتماعی فراوانی در ژرفنای بطن غم‌افزای خود دارد و کنایه‌ها، طعنه‌ها و استعاره‌های بی‌شمار و گاه تُندوتیزی به نظام‌های توتالیتر و تمامیّت‌خواه و نظام سلطه‌ی غرب ـ امپریالیسم ـ می‌زند اما هدف این نوشتار، بررسی سیاسی ـ اجتماعی این فیلم نیست و هدف این است که بیشتر ازلحاظ زیبایی‌شناسی هُنری، محتوای روایتی و ساختاری‌های بصری مورد نقد و موشکافی قرار گیرد و برای همین قصد ندارم این نقد را آلوده به برداشت‌های سیاسی کنم اما در همین حد بدانید که در این فیلم، دینامیت یا نیتروگلیسیرین، مفهومی گسترده و ژرف‌تر از یک وسیله‌ی انفجاری به‌ظاهر ساده دارد؛ دینامیت نماد سُلطه، چیرگی و تفوق کارفرماها و اربابان قُدرت بر روح تحقیرشده، روان مُضمحل و جسم نحیف کارگر است، دینامیت ارزشی فراتر از جان و سرشت مادی کارگر دارد و کارگر بخت‌برگشته، هستی و سرنوشت آینده‌ی خود را در دینامیت می‌بیند؛ یک ماده‌ی خطرناک و انفجاری که ممکن است خوشبختی و کامیابی جاودانه‌ی او را رقم بزند و نوعی وابستگی عاطفی به آن پیدا می‌کند و تا آخرین لحظات و ثانیه‌های زندگی، برآورده شدن آرزوهای سرکوب‌شده و ارضای امیال درونی‌اش را در دینامیت‌ها می‌بیند و انفجار ناگهانی و فروپاشی ویرانگر دینامیت، نه‌تنها به مرگ و نیستی پوچ‌انگارانه‌ی کارگر می‌انجامد بلکه سرنوشت تراژیک او را در بُن‌بستی خونین به پایان می‌رساند و این چرخه‌ی شوم غم‌انگیز و باطلی است که هزاران سال است به شکل اعصاب‌خُردکن و بیمارگونه‌ای در حال تکرار است؛ بردگان ـ و شاید انسان‌هایی ـ که با تطمیع مالی و معنوی و ترسیم آینده‌ای زیبا و بهتر، پای در میدان خطرناک و جانکاه زندگی می‌گذارند اما سرانجامی جز مرگ و خاموشی ابدی ندارند و این داستان تلخ و ماتم‌زده، چقدر آشنا به نظر می‌رسد.

جادوگر، یک اثر بی‌نقص و به‌غایت قابل‌تحسین و شگفت‌انگیز است. ازلحاظ شخصیت‌پردازی و آرایه‌پردازی شالوده‌ی مفهومی کاراکترها، کم‌ترین کم و کاستی و ایراد، مشاهده نمی‌گردد و باوجود جنایتکار و سایکوپات بودن کاراکترها، چنان در جریان هدفمند روایت قصّه، حس مُبهم هم‌ذات‌پنداری و همدلی عاطفی میان کاراکترها و تماشاگر ایجاد می‌شود که به گمانم در میان فیلم‌هایی که تابه‌حال تماشا کرده‌ام، این امر بی‌سابقه و غریب بوده است و جریان خوش‌آهنگ روایت، هرچند در اوایل فیلم لنگان‌لنگان آغاز می‌گردد اما پس از روی ریل اُفتادن تا به انتهای فیلم، کاملاً سیال، قدرتمند و سرشار از تنش و تعلیق، به‌پیش می‌رود و نقطه‌ی بُنیادینی که همه‌ی ما خوش‌بینانه و البته ابلهانه فکر می‌کنیم همه‌چیز ختم به خیر شده است و اکنون وقت آرامش و سکون فرارسیده است، داستان ماسیده‌وار مُشت‌اش را برای تماشاگر باز می‌کند و این پیچش ناگهانی و تکان‌دهنده، همان‌طور که اعصاب خسته‌ی من را به شدّت به هم‌ریخت، اعصاب سایر تماشاگران ازهمه‌جابی‌خبر را هم به فنا خواهد داد. همیشه روایت قوی داستان جادوگر، غافلگیری‌ها و اصطلاحاً سورپرایزهایی برای تماشاگر به همراه دارد و این ویژگی بُهت‌آور و شوکه‌کننده، در مورد واپسین ثانیه‌های فیلم نیز صدق می‌کند که این رویداد، حقیقتاً ویرانگر روح و روان تماشاگر است. جلوه‌های ویژه‌ی فیلم جادوگر، کاملاً طبیعی، واقع‌گرایانه و بدون تدارکات کامپیوتری اضافی است و همین موضوع، سبب بالا رفتن هزینه‌های تولید فیلم شده بود و بخش‌های مربوط به انفجار مهیب دکل نفتی و یا عبور از پُل فرسوده‌ی رودخانه‌ی طوفانی، بدون اغراق چشم‌نواز و درعین‌حال خیره‌کننده و شاهکار ازکاردرآمده است و تماشای حریصانه‌ی آن، انسان را مغموم و افسرده می‌کند که CGI یا همان جلوه‌های ویژه‌ی کامپیوتری، حقیقتاً چه بر سر سینمای امروزی و ذات طبیعت‌گرایانه‌ی آن آورده است؟ سبک خوش‌فُرم فیلم‌برداری و کادربندی کلاسیک و شگرف بصری فیلم نیز بماند که چقدر چشم‌نواز، مُستأصل‌کننده و درعین‌حال هُولناک و مخوف، طبیعت خشمگین و دشواری‌های جانکاه و طاقت‌فرسای آن را به تصویر می‌کشد و در لحظات بُغرنج و سرنوشت‌ساز، لرزه و رعشه بر اندام سُست و ازپادرآمده‌ی تماشاگر می‌اندازد. ویلیام فریدکین ـ کارگردان جادوگر ـ که سابقه‌ی کارگردانی آثار شاخص و مشهوری نظیر جن‌گیر (۱۹۷۳) را بر عهده داشته است، بدون تردید یکی فاخرترین و بهترین فیلم‌های دوران کاری‌اش را ساخته‌وپرداخته است، هرچند که مُنتقدان بی‌رحم و تماشاگران بی‌خیال بسیار دیر مُتوجه‌ی این شاهکار بی‌مانند شدند و از طنزهای مسخره و مُزخرف روزگار این است که پس از گذشت حدود چهار دهه، منتقدان و تماشاگران از خواب خوش غفلت، مُسامحه و اهمال‌کاری بیرون آمدند و فریدکین در سال ۲۰۱۳ میلادی، هم‌زمان با اکران نسخه‌ی ریمستر فیلم جادوگر، نامزد بخش کلاسیک هفتادمین فستیوال سینمایی ونیز شد و جایزه‌ی یک‌عُمر دستاورد هُنری را دریافت کرد و در سال ۲۰۱۴ میلادی نیز برای بخش روایت بهترین داستان ـ برای فیلم جادوگر ـ نامزد مُنتخب مردم در فستیوال سینمایی ملبورن شد!

درنهایت این‌که فیلم جادوگر، شاهکاری فراموش‌شده و تأمُل‌برانگیز است. ماهیّت ناتورالیستی و طبیعت‌گرایانه‌ی فیلم که احتمالاً اندکی رو به سیاه‌نمایی و اغراق در بزرگنمایی زشتی‌ها، تباهی‌ها و نکبت‌ها میل می‌کند، ممکن است برای برخی آزاردهنده، دل‌افسرده و نفس‌گیر جلوه کند اما بازهم همچنان اثر شُسته‌ورُفته‌ و هُنرمندانه‌ای است که چشم‌ها را به خود خیره می‌سازد و ذهن‌ها را به شکل دل‌خراش و سوزناکی همچون سایش و کوبش تیشه بر سنگ، آرام‌آرام می‌فرساید و از درون می‌گسلد. جدال باستانی و نبرد کلاسیک انسان با سرنوشت مرگبار، تراژیک و مُهلکی که خود او عمیقاً آن را پذیرفته است و چالش‌ها و کشمکش‌های طاقت‌فرسایش با طبیعت وحشی و عُصیان‌زده، موضوع ژرف و بکری است که کمتر در آثار سینمایی آن را تماشا کرده‌ایم و فیلم جادوگر، همان گوهر گران‌بها، ارزشمند و نفیسی است که بعد از سال‌های دورودراز، از دل خروارها خاک و سنگ ریزودُرشت، از اعماق چسبناک و لزج زمین سنگلاخی و گل‌آلود به بیرون آمده و رُخ خاک‌گرفته‌ی خود را آشکار نموده است و تازه بعد چهل سال، این اثر کلاسیک در حال موشکافی، ادراک و شناخت دوباره است ولی برای شما، هنوز چندان دیر نشده است، بنابراین جادوگر را با دقّت، درایت و اندیشناکی ژرف تماشا کنید و اندکی روی این قضیه‌ی فلسفی و احتمالاً دل‌تنگ، درنگ و تأمّل نمایید که واقعاً چه بسیار فیلم‌های شاهکار و برجسته‌ای در تاریخ سینما هست که ما آن‌ها را تماشا نکرده و حتّی اسم‌هایشان را نشنیده، به کناری خواهیم گذاشت و به‌سادگی و در سکوت محض به زیرخاک خواهیم رفت… آیا اندوه، غم و غُصّه‌ای بالاتر از این درد ملال‌انگیز وجود دارد؟

برچسب‌ها: ،

مطالب مرتبط



مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.