سینما در گذر زمان، قسمت پنجم: کمدی کلاسیک

3 August 2018 - 13:20

یکی از نکاتی که عموم سینماگران جوان و اشخاص علاقه‌مند به هنر از آن غافل می‌شوند آشنایی با تاریخچه مدیوم مورد علاقه‌شان است. آفتی که در هنرمندان تازه‌کار بسیار شایع است و می‌تواند سبب بروز مشکلات بزرگ‌تری در آینده شود. چگونه یک فیلمساز جوان می‌تواند بدون دیدن هیچکاک، تعلیق را درک کرده و از آن در فیلم خود استفاده کند؟ چگونه یک سینماگر تازه‌کار بدون دیدن مورنائو و شوستروم می‌تواند فرم بفهمد و در نتیجه اثری بسازد که فرم داشته باشد؟ از سویی دیگر تفکری خطرناک از سوی بسیاری از هنرمندان -خصوصا دوستان آلترناتیو و آوانگارد- در حال تزریق به جامعه جوان هنر ایران و مسموم کردن آن است، مبنی بر اینکه چه کسی گفته ما نیاز به خواندن تئوری و دانستن تاریخ سینما داریم؟ قوانین را به دور بریزید و الله بختکی فیلم بسازید. نتیجه این تفکر هم می‌شود خروار خروار فیلم تجربی که با کج و راست کردن بی دلیل دوربین و ادا درآوردن با آن به دنبال پوشاندن ضعف خود در فهم و درک اصول اولیه سینما و تاریخ این مدیوم عظیم هستند و فیلمسازانی که هنوز دوربین ساده و مستحکم جان فورد را درک نکرده، می‌خواهند با تکان دادن بی‌خود دوربین روی دست صحنه دلهره‌آور خلق کنند. در سری مقالات تاریخ سینما سعی من بر این خواهد بود که نگاهی کلی و نسبتا مختصر به تاریخچه عظیم سینما داشته باشم تا خوانندگان و علاقه‌مندانی که زمان یا حوصله خواندن کتاب های قطور تاریخی مانند تاریخ سینمای دیوید بوردول و یا تاریخ سینمای کوک را ندارند با خواندن این مقالات آشنایی نسبی با تاریخ سینما پیدا کنند. امید است که شما خوانندگان عزیز با نظرات خود مرا هر چه بیشتر در نگارش این مقالات یاری فرمایید.

تصویری به قدمت تمام تاریخ!

در قسمت پیشین از سری مقالات سینما در گذر زمان سینمای کلاسیک شوروی را بررسی کردیم و مباحثی مانند نظریه مونتاژ شوروی، سینمای آیزنشتین، پودوفکین، لف کولشف، ژیگا ورتوف و الکساندر داوژنکو را از نظر گذراندیم. در این قسمت مقاله که پنجمین قسمت این سری مقالات می‌باشد، به سراغ بحث سینمای کمدی کلاسیک می رویم تا با دنیای کمدین هایی چون چارلی چاپلین، باستر کیتون و ماکس لیندر بیشتر آشنا شویم. همان طور که می دانید مهم ترین گونه کمدی در دوران صامت کمدی اسلپ استیک – بزن بزن – است. کمدی اسلپ استیک به زبان ساده نوعی کمدی است که بیشتر مبنای خود را بر شوخی‌ های فیزیکی و شلوغ بازی های بعضا مبالغه آمیز بنا می گذارد. اگر به خاطر داشته باشید در قسمت دوم مقاله، اولین کمدی اسلپ استیک تاریخ را فیلمی از برادران لومیر به نام باغبان آب پاشی می شود معرفی کردیم. اما بنیان گذار اصلی این نوع کمدی را مک سنت می دانند. در واقع با فیلم کوهن در جزیره کانی (۱۹۱۲) بود که کمدی اسلپ استیک به شکل جدی آغاز شد. مک سنت استودیو کی استون را بنا نهاد و در آن به تربیت کمدین های بسیار و ساخت فیلم های زیادی مشغول شد. او پیش از لف کولشف و ژیگا ورتوف به امکانات خلاقانه مونتاژ پی برد و نوعی کمدی مونتاژی را ارائه داد که کنش فیزیکی در آن اصل ماجرا بود. در آن زمان به مرور کمدی اسلپ استیک بین مردم همه گیر شد و تا جایی پیش رفت که بتوانیم آن را محبوب ترین ژانر بین دهه بیست تا سی و در دوران سینمای صامت بدانیم. مک سنت در این سال ها به بازی و ساخت آثار کمدی مشغول بود. در بسیاری از کارها به کارگردانی افرادی مانند دیوید وارک گریفیث و جرج نیکولز به ایفای نقش پرداخت. امروزه شاید اسم مک سنت به نسبت چاپلین – شاگردش – و یا کیتون کمتر شنیده شود اما خدمات او به حدی بود که منتقدی انگلیسی آثار اسلپ استیک او را سورئال بی اشک خواند.

مک سنت

در سال ۱۹۱۳ در استودیوی مک سنت، جوانی تازه وارد گوی سبقت را از همه ربود و به محبوب ترین شاگرد مک سنت تبدیل شد. این جوان کسی نبود جز سر چارلز اسپنسر چاپلین معروف به چارلی چاپلین. چاپلین به سرعت خود را به عنوان یک کمدین مستعد معرفی کرد و پله های ترقی را یکی یکی پیمود. نخستین فیلم او تلاش معاش (۱۹۱۴) نام داشت که با کمک های مک سنت ساخته شد. در همان سال بود که چاپلین برای نخستین بار در فیلم مسابقه های ماشین های کوچک در ونیز با هیبت و شمایل ولگرد یا آواره دیده شد. این شمایل بعدها به مهم ترین شمایل کمدی و شاید مهم ترین شمایل تاریخ سینما تبدیل شد. خود چارلی چاپلین در کتاب زندگی‌ نامه خود درباره لباسش اینگونه نقل می کند :‌

من هیچ ایده‌ای درباره چهره پردازی و لباسم نداشتم. لباسی را که در فیلم اول داشتم دوست نداشتم. در راه لباس‌خانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفش‌های بزرگ و کلاهی خاص. می‌خواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمی‌دانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؛ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که می‌خواست کمی بزرگتر از آن چه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمی‌دانستم چه شخصیتی باید داشته‌ باشم، اما زمانی که لباس‌ها را پوشیدم، خودِ لباس‌ها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم، آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه می‌رفتم، کاملاً متولد شده‌ بود.

به نظر می‌رسد ساختار آثار چارلی چاپلین از نظر نوع روایت بیشتر از آن که به کمدی نزدیک باشد به تراژدی پهلو می زند. او بر این باور بود که لانگ شات برای کمدی مناسب است و کلوزآپ برای تراژدی. در فیلم دوش فنگ (۱۹۱۸) برای نخستین بار به هجویه پرداخت و انگشت اتهام او به شکلی تند به سمت جنگ جهانی اول بود. در همان سال شرکت فیلمسازی خود یعنی فرست نشنال فیلم را تاسیس کرد. فیلم مهم بعدی چاپلین پسر بچه (۱۹۲۱) نام داشت. این فیلم اولین فیلم بلند و سینمایی چارلی چاپلین به حساب می‌آید و اطرافیانش می‌ گویند در زمان ساخت آن به شکلی پیوسته تولد یک ملت را تماشا می کرده و به شدت تحت تاثیر گریفیث بوده است. با ساخت فیلم بانویی از پاریس (۱۹۲۳) واقع گرایی او متولد می شود. بانویی از پاریس را نتیجه منطقی تکامل ادراک او از طرحی ساده به قصه، از اسطوره به روانشناسی و از بدیهه سازی به تراژدی کمیک می دانند. یکی از برجسته ترین آثار چاپلین جویندگان طلا (۱۹۲۵) است که منتقدان این فیلم را به همراه ژنرال اثر باستر کیتون دو حماسه بزرگ سینمای کمدی ارزیابی کردند. در این فیلم تراژدی کمدی چاپلین به اوج خود می رسد و صحنه سورئالیستی معروفی مثل پختن و خوردن کفش باعث می‌ شود تا در زمره مهم ترین آثار چاپلین قرار گیرد. چاپلین چندی بعد روشنایی های شهر (۱۹۳۱) را بر اساس نمایش نامه ارباب پونتین لا و نوکرش اثر برتولت برشت می سازد و ماجرای برخوردش با دختر نابینای گل فروشی را در بستری رمانتیک روایت می کند. فیلم مهم بعدی چاپلین عصر جدید (۱۹۳۷) بود. در این فیلم چاپلین برای نخستین بار به حرف در آمد و برای آخرین بار نیز در شمایل ولگرد ظاهر شد. این فیلم را گذار چاپلین از سینمای صامت به سینمای ناطق می دانند. به عبارتی دیگر چاپلین را می توان تنها هنرمندی دانست که در این گذار ضربه هنری ای ندید و آثار ناطق او نیز مانند آثار صامتش دیدنی هستند. نخستین فیلم سخن گوی چاپلین فیلم ضد نازی دیکتاتور بزرگ (۱۹۴۰) بود. اثری که شوخی و هجو هیتلر، موسولینی و نازی‌ ها تم اصلی آن است. در دیکتاتور بزرگ چاپلین در دو نقش ظاهر شد، هیتلر و آرایش گری یهودی. فیلم بعدی او موسیو وردو (۱۹۴۷) نام داشت که آن را بدبینانه ترین فیلم چاپلین می دانند. موسیو وردو اعلام مبارزه ای علیه ناملایمات جهان سرمایه داری است که جنگ ها و تضاد ها را نوعی کسب و کار می داند. پس از آن چاپلین لام لایت (۱۹۵۲) را جلوی دوربین می برد که در آن با باستر کیتون همبازی می‌ شود. آخرین فیلم مهم چاپلین کنتسی از هنگ کنگ (۱۹۶۷) نام دارد که مارلون براندو و سوفیا لورن در این فیلم به ایفای نقش می‌ پردازند. چاپلین را باید جزو ماندگارترین هنرمندان تاریخ به شما آوریم. هنرمند مولفی که از نویسندگی و کارگردانی گرفته تا بازی و حتی آهنگسازی اکثر آثار خود را خود انجام می داد.

چارلی چاپلین

قطب دیگر کمدی دوران صامت در کنار چاپلین باستر کیتون است. مرد صورت سنگی – که در آثارش هرگز نخندید – که باید اذعان داشت کارگردانی آثار او از چاپلین جلوتر است و او را استادی در کارگردانی میزانسن می دانند. اوج این استادی او در میزانسن در مهمان نوازی ما (۱۹۲۳) دیده می‌ شود. جایی که در تقریبا اولین اثر مهمش شوخی های بی نظیری را در عمق تصویر می سازد. این استفاده استادانه از عمق صحنه را در اکثر سکانس های فیلم می بینیم و کیتون با استفاده از عمق صحنه تعلیق هایی ساده اما بسیار خنده دار ایجاد می کند. پس از این فیلم کیتون شرلوک جونیور (۱۹۲۴) را می سازد که اظهار نظری در باب تدوین فیلم است و جنبه های سورئالیستی آن رنه کلر را شدیدا تحت تاثیر قرار داد و وودی آلن نیز تحت تاثیر آن رز ارغوانی قاهره را می سازد. یک سال بعد کیتون به سراغ ساخت فیلم هفت شانس (۱۹۲۶) می رود. در این فیلم کیتون در نقش اصلی تنها تا ساعت هفت شب زمان دارد ازدواج کند تا صاحب هفت میلیون دلار شود!‌ صحنه پایانی این فیلم الهام بخش استیون اسپیلبرگ در فیلم مهاجمان صندوقچه گمشده بوده است. اما ژنرال (۱۹۲۶) را شاهکار کیتون و مهم ترین اثر او می دانند. داستان فیلم در زمان جنگ داخلی آمریکا رخ می دهد و لوکوموتیوی به نام ژنرال محور اصلی داستان فیلم است. منتقدان سینمایی صحنه های جنگ داخلی این اثر را با تولد یک ملت گریفیث در یک سطح می دانند. آخرین اثر مهم کیتون فیلمبردار (۱۹۲۸) نام دارد که کیتون در این فیلم مانند شرلوک جونیور در نقش خود بازی می کند. باستر کیتون بر عکس چاپلین همیشه در اوج نبود. دوران دهه بیست فیلمسازی کیتون هرگز تکرار نشد و زندگی او آمیخته با فقر و غم بود. او پس از ساخت فیلمبردار، در چندین فیلم دیگر نقش‌های کوتاهی بر عهده گرفت از جمله لایم لایت اثر چاپلین و سانست بلوار اثر بیلی وایلدر اما دیگر هیچگاه نتوانست موفقیت های خود را تکرار کند. اما به هر روی کیتون به حدی هنرمند بزرگی بود که زندگی نامه نویسش در مورد او بنویسد : وی به همان راحتی که نفس می کشد قادر است معجزه بیافریند.

باستر کیتون

دهه بیست کمدین های دیگری به جز کیتون و چاپلین دارد. یکی از این افراد هارولد لوید است. او در اکثر فیلمهایش کارکتری ساده دل اما سمج داشت و اکثرا در شمایل دانشجویی عینکی، بی پول و شهرستانی ظاهر می‌شد. عمده آثار هارولد لوید صرفا برای خندیدن ساخته می شدند و دیدگاه منتقدانه یا طنز اجتماعی نداشتند. برادران مارکس نیز کمدین‌ های مهم این دوره بودند. این سه برادر را پلی بین سینمای کمدی صامت و ناطق می دانند که آثارشان هم شوخی های کلامی کمدی ناطق را دارا بود و هم کنش های فیزیکی کمدی های اسلپ استیک را. نخستین فیلم آن ها نارگیل ها (۱۹۲۹) بود و پس از آن آثار مهمی مثل سوپ اردک، شبی در اپرا و فروشگاه بزرگ را ساختند. هری لنگدون کمدین دیگری بود که ابتدا با مک سنت کار می کرد اما از جایی به بعد کارگردانی آثارش را به کارگردان بزرگ آمریکایی فرانک کاپرا سپرد. بیزاری از زن، کودکانه بودن قواعد بازی و وحشی گری همه و همه از نشانه های بارز قهرمان آثار لنگدون است که ژرژ سادول او را نماینده سنخ زندگی آمریکایی، یعنی مرد بکر می داند. لورل و هاردی نیز کمدین های مهم این دوره بودند که تصویری آمریکایی از دو شهروند خوب که در عین حال احمق و ابله هستند را ارائه می کنند. آن دو را کودکانی در شمایل بزرگسالان می دانند که به نوعی حماقت بورژوایی را به نمایش می گذارند. ماکس لیندر را اما می توان از همه اسامی بالا مهم تر دانست. او اشراف زاده ای بود که به نوعی استاد چاپلین به حساب می آمد و چاپلین قسمت اعظمی از تیپ خود را از او الهام گرفته بود. لیندر همواره تیپ یک کمدین اشراف زاده اهل فرانسه را بازی می کرد. آثار ماکس لندر – مانند زندگی خودش – طنز تلخی به همراه داشتند و همواره به شدت شبیه به رمان بودند. عده بسیاری ماکس لیندر را پدر سینمای کمدی و اولین ستاره سینما به معنای واقعی آن می دانند. فیلم هفت سال بد شانسی (۱۹۲۱) او را یکی از مهم ترین آثار تاریخ کمدی به شمار می آورند که در شکل گیری سینمای کمدی نقش عمده داشته است. ماکس لیندر در هفت سال بدشانسی پس از شکستن آینه اتاقش خود را با تصورات خرافی درگیر مسئله ای به نام هفت سال بدشانسی می بیند. لیندر برای بینندگان امروزی نام آشنا نیست و می توان دلیل آن را در تعداد نسبتا کم آثارش دید. او زندگی تلخی داشت و در نهایت در جوانی به همراه همسر بیست ساله اش خودکشی کردند.

ماکس لیندر

نوشتار فوق مختصری بود از تاریخ سینمای کمدی با تمرکز بر سینمای کمدی صامت. امیدوارم از این قسمت از سری مقالات سینما در گذر زمان لذت برده باشید.

نویسنده : دانیال هاشمی پور
منابع : تاریخ سینمای بوردول
تاریخ سینمای دیوید کوک
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف دکتر امیررضا نوری پرتو
بررسی و نقد آثار سینمایی تالیف عباس ملک محمدی

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.