چرا فیل؟ ابتدا قبل از شروع تحلیل فیلم بگذارید نگاهی به رابطهی اسم فیلم و ماهیت فیلم و چیستیاش بپردازیم. فیل در نگاه اول یک حیوان بزرگ جسهی خوشگل، دوست داشتنی و حتی بامزه است، دوست داریم در هنگام پخش مستند حیات وحش و حیوانات فیلها را نگاه کنیم و حرکات بدن و سرشان را تماشا کنم و از بامزگی این موجود با نگاه کردن به آن لذت ببریم، این میشود رابطهی فاصلهدار فیل و ما، حال وقتی که ما به فیل نزدیک شویم، به آن دست بزنیم و یا حتی به آن لگد بزنیم و حمله کنیم چه اتفاقی رخ میدهد؟ فیل واکنش نشان میدهد، خشمگین میشود و به خاطر جثهی بزرگ و عظیماش میتواند انسان متجاوز و شکنندهی حریم شخصی را از بین ببرد و آن را زیر پاهای بزرگاش له کند. حال نگاهی به شخصیت افسارگیسخته، خشن، عاشق هنر، مستاصل، تنها و دارای اندیشهی دیکتاتورگونه که من نامش را «هیتلریسم» میگذارم بیاندازیم. اولین چیزی که شخصیت دانشآموز فیلم که در پایان تمام آدمهای داخل مدرسه را ترور میکند میبینیم پرت شدن کاغذ به او، که در ته کلاس نشسته، است. در سکانس سلف غذا بعد از اینکه در غذایش بچه قلدرهای مدرسه آب دهان میریزند، میایستد، ظرف غذایش را به زمین میاندازد، دستهایش را بر سرش میگذارد و با نگاهی مستاصل به پایین خشم خود را ساکت میکند، همین سکانس و دو مثال را نگه دارید تا دوباره به آن برگردیم.
حال آنچه در پاراگراف بالا توضیح دادم چیزی نو، عجیب و یا خیلی قابل توجه نیست، توجه کنید این توضیحات بالا جدا از فرم بیانی و روایی اثر، به یک داستان در مورد بلوغ یک نوجوان آمریکایی و درگیریهای ذهنی و جسمی و تقابل وی با مثلا قلدرها تقلیل مییابد. گاس ون سنت که تا «فیل» فیلمهای روانکاوانه (گود ویل هانتیگ)، جنایی (کارآگاه خصوصی خود خودم) و در ستایش جوانی (کابوی دراگ استور) ساخته بود، با فیل که فیلم دوم از سه گانهی تجربی و آوانگارد او با نام «سه گانهی مرگ» است که فیلم اول «جری» و فیلم سوم «روزهای آخر» است دچار تحولی در کارنامهی فیلمسازیاش شد. فیل با فرم دایرهای دورانی و تکرار موقعیت از نقطه دیدهای متفاوت سعی در خلق پرسوناژ و تمرکز بر تمام شخصیتها و انفاقاتی که در یک مدرسه میافتد دارد، از بالا آوردنهای دختران بعد از خوردن سالاد برای اینکه اضافه وزن پیدا نکنند، پسری که موهای فرفری بلند دارد و رفتارش دخترانه است و مورد تمسخر واقع میشود، پسر مو بلوندی که تنها راه میرود و با پدرش حرف میزند، دخترانی که در مورد پسر معروف مدرسه تو گوش هم حرف میزنند تا پسری که بیتهوون میزند و در همان روز تمام مدرسه را ترور میکند.
حال بگذارید برگردیم به شخصیت اصلی فیلم و هیتلر جوانِ دانش آموزِ آمریکایی داستان که اول از هر چیز عاشق بیتهوون است، قطعهی fur elisa para elisa را در خانه تمرین میکند، اینجا گاس ون سنت همان فیلِ داستان و همان توضیح ابتدایی متن را معنی میکند. شخصیتی که صورتی کودکانه دارد، موسیقی دوست دارد، ساکت است و آزاری در حالت عادی به کسی نمیرساند ولی هر فیل/انسانی قدرت تحمل و سازشپذیری دارد ولی وقتی این لایهی دفاعی و دلیل برای بیآزار بودن از بین برود آنوقت واکنش و خشم نهفته بروز داده میشود. انسان در حالت عادی میل به زیبایی، شکوه، آرامش، عشق، دوستی و هنر دارد ولی انسان قبل از همهی اینها یک حیوان است، در ذات انسان خوی حیوانی و وحشیگری وجود دارد که هر انسانی با ورود به «تمدن» آن را به شکلهای متفاوت سرکوب میکند ولی وقتی که دیگران یک شخص را سرکوب، تحقیر و مورد آزار قرار دهند، آن شخص به علت داشتن خوی وحشی در درون خود به شکلهای متفاوت توانا به بروز واکنش است. حال چه چیز باعث میشود که شخصیت و به خصوص یک نوجوان بتواند به این راحتی سیلی از خون در مدرسه راه اندازد؟
در سکانسی که دو پسر جوان در حال بازی کردن هستند، دوربین در حالت زوماین بر صفحهی مانیتور است، بازی اول شخص است و بازیکن مدام به افرادی که جلویش ظاهر میشوند شلیک میکند و بیشتر هم هد شات میزند و به شکلی این خشونت عنان گسیخته در بازیهای ویدئویی که میل به کشتن را ایجاد میکنند را میبینیم و فرد از تجربه کشتن در بازی به تجربهی کشتن در واقعیت میرسد. گاس ون سنت سه چیز را نشانه میگیرد: تلویزیون، اینترنت و بازیهای ویدئویی. پخش شدن سخنرانیهای آدولف هیتلر در تلویزیون که اقتدار، قدرت و میل به تک بودن و ترور را نشان میدهد، قدرتی که با تماشایش در قاب تلویزیون در شخصیت همیشه تحتتاثیر نهادینه میشود به گونهای که این تکرو بودن باعث میشود که شخصیت در هنگام ترور همکارش/دوستش را بکشد. بازیهای اول شخص خشن که در نقش قاتل بودن و جذابیت اسلحه به دست بودن و پیروز شدن در نبرد را نشان میدهند و اینترنت که شخصیت به راحتی با هویت جعلی تعداد زیادی اسلحه میخرد و برایش پست میشود. اینترنتی که نه قانونی دارد و نه هویت آدمها در آن به شکل درست عیان است و هرکسی میتواند ادعای هرچیزی را بکند و آن چیزهای ممنوعه را بدست آورد. خشونت آمریکایی را در سکانس بعد میبینیم، جایی که دو پسر بعد از خرید اسلحه آنقدر هیجانزده میشوند که با هم به رابطه میپردازند. آیا این همه فرصت و انگیزهای که جامعه و رسانه به یک نوجوان مستاصل و روان پریش برای بروز خشونت میدهند عجیب نیست؟ فیلم فیل بر اساس یک جنایت واقعی به دست یک دانش آموز در اواخر دههی نود ساخته شده است ولی چیزی که غریب است و فیلم را به آن متهم میکنند، تاثیر نمایش این داستان بر جامعه است، به گونهای که دو سال بعد از پخش فیلم یک نوجوان آمریکایی پدربزرگش که یک پلیس بود را میکشد، اسلحهی او را بر میدارد، سوار ماشین پدربزرگاش میشود و تمام اعضای مدرسه را ترور میکند، بعد که پلیس میرسد به پلیس شلیک میکند و بعد با شلیک تیر به سر خودکشی میکند. حال باید این سوال را مطرح کرد که تاثیر خود سینما در چنین اتفاقاتی چقدر است؟ و چطور یک فیلم انتقادی در باب خشونت آمریکایی منجر به چنین جنایت و خشونتی میشود؟
فیلم فیل در سال ۲۰۰۳ نخل طلای کن را برد و تا به امروز در مورد فیلم صحبتهای فراوانی شده است و تاثیرگذاری آن در سینمای آمریکا و فیلمهای فستیوالی بلامنازع است. اگر فیلم «ماهی و گربه»ی شهرام مکری را دیده باشید میتوانید متوجه تاثیر این فیلم در فیلمسازان تجربی شوید و خود مکری هم این تاثیرپذیری مستقیم را بارها عنوان کرده است. فیلم فیل تمام نمیشود، سیر دیوانه شدن و کشتن و بروز خشونت در فرمی دورانی مدام تکرار میشود و هیچ چیز نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
نظرات