یکی دیگر از فیلمهای ژانر “دفاع مقدس” که از یک جنبهی متفاوتتری به جنگ تحمیلی و تبعات آن نگاه میکند، همین فیلم «سرو زیر آب» است که برندهی سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه ملی هم شده است. “محمد علی باشه آهنگر”، کارگردان و نویسندهی فیلمی است که شاید کمتر بینندهای بتواند به سادگی از کنار آن بگذرد. اجازه بدهید در وهلهی اول بگویم «سرو زیر آب» یک “به هم ریختگیِ خوشآب و رنگ” بود. به هم ریختگی از آن جهت که نوعی شتابزدگی در هر سکانس آن به چشم میخورد و بعضا، نظامِ منطقی ساخت اینگونه فیلمهای حماسی، از تاریخ یک ملت را زیر علامت سوال میبرد. اما از آن طرف خوش آب و رنگی به این خاطر که جغرافیای زیبا و شاید کمتر دیدهی شدهی ایران را به مخاطب عرضه میدارد.
شاید مناسبترین واژه برای توصیف «سرو زیر آب»، “سردرگمی” باشد. چه در فیلمنامه، چه در موضوع اصلی فیلم و حتی در دیالوگها. داستان فیلم حول مشقتهایی میچرخد که سپردن پیکر شهدا به خانواده هایشان در بردارد. تصمیمگیری در سختترین شرایط، انتخاب بین بد و بدتر و نگاهی متفاوت به یک شهید گمنام، از پیامدهای «سرو زیر آب» است. این فیلم رفته است تا کمی از قالبهای تکراری فاصله بگیرد و البته باید گفت آنچنان ماهرانه هم این کار را نکرده است؛ اما میتواند مبدا خوبی باشد. اگر بهتر به فیلم نگاه کنیم، کاملا واضح است که در گذر یک فیلمبرداری پرعمق و خیرهکننده، فیلمنامه اما کم میآورد و علیرغم اینکه مخاطب تشنهی شوکه شدن از مواجهه با یک اتفاق یا سرانجام تحسینبرانگیز است، چیزی جز روتینهای دم دستی سینما جلوی دیدگانش نیست.
بنظر میرسد قویترین عنصر در فیلم «سرو زیر آب»، موسیقی متن آن باشد که بهزاد عبدی به زیبایی به آن پرداخته است. اگر در سینما حضور داشته باشید و حواستان هم به فیلم نباشد، شنیدن موسیقی متن آن، شما را میخکوب صحنه خواهد کرد. در سینمای امروز و به خصوص در ژانر پر پیچ و خمی مانند دفاع مقدس، تاثیر گذاری هرچه بیشتر روی مخاطب و درواقع برانگیختن حس تحسین و مهمتر از آن حس “غرور” در او، نیازمند یک موسیقی موثر است که تک تک سکانسها را جلا ببخشد و به نوعی مکمل کار باشد که در «سرو زیر آب» به خوبی این موضوع حس میشد.
اکنون که بحث از نقاط قوت فیلم شد، اجازه دهید از سبک فیلمبرداری «سرو زیر آب» هم صحبت کنیم. هنجارشکنی در بیشتر فیلم حس میشود اما در نوع فیلمبرداری این موضوع ملموستر است. «سرو زیر آب» از آن کلیشههای توپ و تانک در فیلمهای قبلی رها شده و با یک پرستیژ خاص، دوربین را به دل طبیعت لرستان و یزد برده و عنصر “طبیعت” را آنچنان با احساسات و “غیرت” یک مادر شهید درآمیخته است که گویی بهترین سکانس فیلم، همان لحظات شیون مهتاب نصیرپور در گرگ و میش هوا و التماس برای دیدن پیکر پسرش در زیر باران بیامان دهی در لرستان است. این سکانس هیچ بهانهای به بیننده برای گریه نکردن نمیدهد.
بابک حمیدیان، آنچنان پراحساس اما مردانه بازی میکند که ممکن است بنظر برسد هیچکسی جز او برای ایفای این نقش مناسب نیست. همچنین مینا ساداتی، همسر او که وقار خاصی به تک تک سکانسهایی که حضور دارد، میبخشد. شهرام حقیقت دوست هم که به عقیدهی بنده استاد فرو رفتن در نقشهای سخت و تاثیر برانگیز است، اگرچه کاراکتر مهمی در فیلم نداشت، اما عنصر هیجان را به کار اضافه کرد. اما وقتی از بازیگران «سرو زیر آب» میگوییم نباید مسعود رایگان را ذکر نکنیم. منش، ریش سفیدی و همچنین صدایی بم و دلنشین از ویژگیهای بارز او در این فیلم بود. تیم بازیگری و همچنین شخصیتپردازی، در کل نقصهایی داشت؛ مانند استفاده از هومن برق نورد در نقشی که مناسب او نبود و تنها انتظارات بیننده را بالا میبرد؛ اما این تیم بازیگری در مقام مقایسه با دیگر اجزای فیلم، موفقتر عمل کرد.
عنصر “فداکاری”، مقولهای است که اصلا باید در همهی فیلمهای این ژانر باشد. همگی ما، چه در فیلمهای حماسی هالیوودی و چه در دیگر آثار سینمای دفاع مقدس ایران، دیدهایم که فردی یا گروهی قربانی یک هدف بزرگتر میشوند و این موضوع، مخاطب را تحت تاثیر قرار داده و فیلم پرفروش میشود. «سرو زیر آب» هم از این قاعده مستثنی نیست. اما در این فیلم آنچنان متفاوت به موضوع فداکاری پرداخته شده بود که شاید برای عدهای قبول کردنی نباشد. بابک حمیدیان، بعنوان نقش اول فیلم، علیالقاعده این فداکاری را انجام میدهد اما نکتهی دیگر در مورد کاراکتر او این است که جهانبخش کرامت “بی نقص” نیست و بعضا در فیلم مرتکب اشتباه میشود. البته این خطاها جریانساز محوریت داستان هستند او بعنوان یک شخصیت جوان، جسور، جدی و بسیار با ملاحظه، کاملا منطقی عکسالعمل نشان میدهد که باز هم از نقاط قوت فیلم به حساب میآید.
در فیلم ملی «سرو زیر آب» به یک موضوع دیگر نیز اشاره شد: “زرتشتی بودن ربطی به آتشپرستی ندارد”. فیلم تماما بر روی ارزشهای ملی و میهنی ما تمرکز دارد، لذا وقتی برههای از تاریخ به نام جنگ و مصیبتهای آنرا برای بیننده به نمایش میگذارد، چقدر خوب است که صفحهای دیگر از تاریخِ دینی ایرانیان را هم باز بگذارد و بینندهی زرتشتی هم از اینکه در جنگ تحمیلی برای کشورش جوان داده است، به خود ببالد و در یک کلمه، “وحدت ملی”، فارغ از مجادلههای قومی، قوت بگیرد. به نظر بنده لهجهها و زبانهای لری و یزدی که در فیلم گنجانده شده است ، نه تنها بر جذابیت فیلم برای مخاطب ایرانی افزود، بلکه بینندهی خارجی هم به تعصب و عطوفت خانوادهی ایرانی در یافتن پیکر عزیرانش، آفرین خواهد گفت.
«سرو زیر آب» همانطور که باید باشد، دل بیننده را به درد آورده و او را برای ستمی که بر مردمش روا داشته شده، به فکر فرو میرود و بله! تاثیر گذار هم هست! اگر این گرههای کور فیلمنامه که مخاطب را در برزخ منطقی بودن یا نبودن فیلم قرار میدهد، نبودند، «سرو زیر آب» خیلی بهتر از اینها هم میشد. در مجموع باید گفت در این برهه از زمان که فیلمهای دفاع مقدس آنچنان قوی نیستند، فیلمی مانند «سرو زیر آب» گلیم خود را از آب بیرون میکشد و بیننده را از دیدن آن پشیمان نمیکند.
نظرات