یادداشتی بر فیلم The Other Side of the Wind؛ آوایی از گورستان

16 December 2018 - 13:00

«سوی دیگر باد» آخرین فیلم کارگردان نام‌دار هالیوود اورسون ولز است که امسال پس از ۴۸ سال به همت پیتر باگدانوویچ و گری گراور (فیلمبردار اثر) تدوین شد و توسط شبکه اینترنتی نتفلیکس پخش شد. فیلم در سال ۱۹۷۱ فیلمبرداری‌اش آغاز شد ولی به دلایلی که گفته خواهد شد تا به امروز کامل نشده بود و باز هم به قطعیت نمی‌توان گفت آنچه امروز می‌بینیم واقعا فیلمی از اورسون ولز است، چراکه او چندین دهه است که مرده و فیلم توسط باگدانوویچ و گراور با توجه به طرح‌ها کامل شده است. اورسون ولز برای اهالی سینما نامی بسیار آشنا است، چراکه برای پنج دهه فیلم «همشهری کین» توسط منتقدان به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما عنوان شده و در تمام کتاب‌های تاریخ سینما از این فیلم اورسون ولز نوشته‌اند و در دانشگاه‌ها این فیلم تدریس می‌شود، این اتفاق برای فیلم اول یک کارگردان بیست و پنج ساله اتفاق افتاد و ولز با اولین تجربه‌ی جسورانه‌ی خود در فیلمسازی به چیزی دست یافت که خیلی‌ها در فیلم دهم خود و بعد از دو دهه فیلمسازی به آن می‌رسند، این اتفاق هرچند که می‌تواند خوشایند بنماید ولی ممکن است عامل اصلی یک تخریب و ویرانی باشد.

اورسون ولز با همشهری کین به آن چیزی دست یافت که برای یک کارگردان بیست و پنج ساله‌ای که تازه اولین فیلم‌هایش را ساخته مانند یک بهشت بود، منتقدان آن را بهترین فیلم تاریخ سینما نامیدند و فیلم نمادی برای قیاس و ارزیابی آثار سینما شد. ولز در همشهری کین نمای لو انگل را آن‌طور که باید به کار برده شود، به کار برد و خلاقیت‌های روایی هم هم‌چنان حیرت‌انگیز و تازه است، فیلمی که خود ولز در آن بازی هم کرده و نقش اصلی را بازی می‌کند. حال خود ولز همین همشهری کین برایش حکم یک سرکوب‌گر و نفرینی خنثی نشدنی در زندگی حرفه‌ایش شد، چراکه در آثار بعدی هرچقدر هم که ولز جسورانه‌تر و تجربه گرایانه‌تر می‌شد ولی منتقدان با آوردن توصیفاتی چون «هنرمند تمام شده» یا «هنرمند روی به انحطاط» او را پریشان خاطر و آزار می‌دادند. رابطه‌ی هالیوود با اورسون ولز روز به روز بدتر می‌شد تا جایی که هالیوود با تدوین و حذف یک ساعت از فیلم «آمبرسون‌های باشکوه» ضربه‌ی آخر را بر ولز زد و وی را از هالیوود اخراج کرد. ولز تا دو دهه در اروپا زندگی کرد و احساس کرد که آن‌ها او را حذف کرده‌اند و به او خیانت شده است. در حالی‌که او روزی سوگلی آن‌ها شده بود. ولز در این زمان فیلم‌هایی ناتمام ساخت و از پول خود برای ساخت فیلم استفاده می‌کرد و مستندی بحث‌برانگیز و تجربی به نام «ت برای تقلب/ F for Fake» را می‌سازد که بر محوریت تناسخ و مرگ است، مستندی تجربی که بر مرز باریک فیکشن و نمایش حقیقت حرکت می‌کند و از آن جایی که ولز همه چیز را «جادو» می‌دانست، این مستند را هم با نیش‌خندی بر حقیقت و تکیه بر «جادو» ساخت.

هنگامی که ولز خواست ساخت فیلم «سوی دیگر باد» را آغاز کند، در برنامه‌ای تلویزیونی و در جواب مجری که گفته بود «آیا همشهری کین را بهترین فیلم‌ات می‌دانی یا نه؟» پاسخ داد «نه، این (سوی دیگر باد) بهترین فیلمم خواهد شد.» ولز می‌خواست در سوی دیگر باد به مرحله و دریچه‌ی جدیدی از فیلمسازی برسد، او می‌گفت می‌خواهد فیلمی بدون طرح، بدون فیلمنامه و بدون «کنترل» بسازد و بر بداهه‌پردازی تکیه کند و این همان است که می‌تواند هنر خالص باشد. حال اولین چیزی که جلوه می‌کند این است که این فیلم یک اتوبیوگرافی به نظر می‌رسد و شخصیت اصلی فیلم را ولز بر اساس خودش نوشته است، چون داستان فیلم در مورد کارگردان سرشناس آمریکایی است که دو دهه خارج از هالیوود و در اروپا زندگی کرده و حال قرار است با ساختن فیلمی اروتیک به نام «سوی دیگر باد» (که نام خود فیلم ولز هم هست») بازگشتی باشکوه به هالیوود داشته باشد، چیزی که خود ولز با ساختن فیلم در پی‌اش بود. خود ولز همیشه این مسئله که این یک فیلمی اتوبیوگرافی است را انکار می‌کرد چراکه نمی‌خواست مردم او را با فیلم‌هایش بشناسند و خیلی ساده فهمیده شود.

فیلم ولز در سال ۱۹۷۱ با بازی خود ولز و سه سال فیلمبرداری آغاز می‌شود تا اینکه ولز تصمیم گرفت تا نقش را به جان هیوستن (که خود هیوستن هم یکی از مهم‌ترین کارگردانان هالیوود قدیم است) بدهد و فیلم دوباره از ابتدا فیلمبرداری شد، ولی با یک اتفاق دیوانه‌کننده (بازیگر نقش مکمل مرد، آن هم وقتی که تنها یک شب تا پایان فیلمبرداری مانده بود فیلم را ترک می‌کند و فیلم ناقص می‌ماند و دیگر هم باز نمی‌گردد،) هنگامی که ولز در حال تدوین فیلم بود، به پیتر باگدانوویچ زنگ می‌زند و می‌گوید که آن بازیگر بسیار بد بازی کرده و اگر با بازی‌های او فیلم را تدوین کند، فیلم فاجعه خواهد شد، پس باگدانوویچ پیشنهاد می‌دهد که او نقش را بازی کند، ولی ولز می‌گوید که تو خودت در سکانسی در نقش یک بیوگرافی ‌ویس هستی که ولز تصمیم می‌گیرد آن صحنه‌ها را حذف و فیلم را از ابتدا با بازی پیتر باگدانوویچ فیلمبرداری کند، نکته‌ی حیرت‌انگیز این است که باگدانوویچ در سال ۱۹۷۱ در نقش یک بیوگرافی‌نویس بود (که اتفاقا در زندگی واقعی هم یک تاریخ‌دان سینما بود و در حال نوشتن کتابی در مورد اورسن ولز بود) و در ۱۹۷۴ در نقش یک فیلمساز جدید و موفق است که دوست نزدیک و دستیار یک کارگردان قدیمی و روی به انحاط است (در واقعیت هم همان سال باگدانوویچ فیلم «آخرین نمایش فیلم» را ساخته بود و به او لقب اورسن ولز جدید و مهم ترین کارگردان دهه ی هفتاد را دادند که همین باعث شد تا رابطه‌‌ی ولز و باگدانوویچ پیچیده شود که در فیلم هم کاملا رابطه‌ی دو شخصیت را ولز به شکل طعنه‌آمیزی به همان شکل طراحی کرده است).

مشکلات برای ساخت فیلم تمامی نداشت، پس از عوض کردن نقش اصلی و بعد هم نقش مکمل این بار مشکلی که باعث شد برای چند سال فیلمبرداری فیلم تعطیل شود انقلاب ایران بود، چراکه برادر زن شاه یکی از تهیه‌کنندگان اثر بود که پس از انقلاب نه تنها دیگر پولی به اورسن ولز برای ساخت فیلم داده نشد بلکه باید پولی که تا به امروز به او داده شده بود را پس می‌داد تا رضایت برای ادامه‌ی ساخت را به دست آورد، هرچه می‌گذشت امید برای تمام شدن فیلم کم رنگ‌تر می‌شد، ولز هرطور که بود فیلمبرداری را به پایان برد ولی از آن جایی که هیچ فیلمنامه‌ای وجود نداشت و همه چیز در ذهن خود ولز طراحی شده بود و چیزی نزدیک به صد ساعت راش وجود داشت، تدوین آن یک کار ناممکن شده بود، تا اینکه اورسون ولز می‌میرد و در آخر امسال گرای گواور فیلمبردار فیلم که ولز را یک‌جورایی پدر خود می‌دانست و تنها کسی بود که می‌دانست ولز چه چیزی می‌خواست، با کمک باگدانوویچ فیلم را تدوین کردند.

صحبت در مور‌د فیلم ولز کار سختی است چراکه باید پرسید آیا قطعی می‌توان گفت این فیلم ولز است یا تنها یک برشی از آن‌چه ولز می‌خواسته بسازد است. فیلم ولز با یک فرم «فیلم داخل فیلمی بزرگتر» دنبال می‌شود، فیلمی که کارگردان در حال ساخت است و دیگری فیلمی که در حال روایت پشت صحنه‌ی فیلم است که اکثر آن در داخل مهمانی تولد شخصیت کارگردان می‌گذرد، فیلمی که در حال ساخت است فیلمی است که تا به حال هیچ نشانی از آن در سینمای ولز ندیده بودیم و دلیل آن را می‌توان در بازیگر زن آن فیلم در حال ساخت که آن زمان معشوقه‌ی ولز هم بود جست. اُجا کدار، زنی که در مستند ولز هم بازی کرده بود و حالا در سوی دیگر باد تبدیل به نمادی از جذابیت می‌شود و وجه جدیدی از سینمای ولز را به واسطه ی فیزیک خود نمایان می‌کند. فیلمی که در حال ساخت است را خود اُجا کدار نوشته است و ولز به او می‌گوید این بخشی از وجود من است که توسط تو کشف شده، پس این داستان مال تو است. بازیگران فیلم سوی دیگر باد حتی درست نمی‌دانستند در حال بازی کردن چه فیلمی هستند، نمی‌دانستند به چه مسیری در حال حرکت هستند، هیچ مرزی میان کنش واقعی‌شان و کنش جلوی دوربین وجود نداشت و ولز همه را دچار فروپاشی روانی و جسمی کرده بود. ولی فیلم ولز بیش‌ از هرچیز در مورد دو چیز است: مرگ و خیانت دوست.

مرگ را می‌توان در جای جایِ فیلم که خود ولز حس می‌شود دید، ولز که می‌دانست این فیلم یک بازگشت به اوج نیست، بلکه پایان اوست، پایانی بر زندگی سخت حرفه‌ایش که باعث شد او در زندگی بدبین شود و بگوید ما در این دنیا تنها به دنیا می‌آییم و تنها هم می‌میریم، ولز مرگ را بیرون کادر نمایش می‌دهد، در قاب دوربین انعکاسی از بودن است، مانند تصویر اجا کدار در فیلم در حال ساخت که تصویر تنانگی است و آن سکانس‌ها همگی از زنده شدن تن در قاب می‌گویند. مرگی که می‌توان در «آدمک‌ها» یا dummies دید و یا خود کارگردانی که فیلم تصویری مستند از شب قبل از مرگاش است، مرگی بیرون کادر، مانند مرگ خود ولز که در بیرون کادر رخ می‌دهد. دوستی و خیانت به دوستی را می‌توان در رابطه‌ی دو کارگردان فیلم، جان هیوستن (در نقش ولز) و پیتر باگدانوویچ (در نقش خودش جستجو کرد). باگدانوویچ ولز را ارباب، منبع الهام و یک دوست و پدر می‌دانست و حتی کتابی در مورد ولز می‌نویسد ولی با ساختن فیلم «آخرین نمایش فیلم»، تبدیل شدن به سوگلی هالیوود و رابطه‌ی عاشقانه با بازیگر زن فیلم‌اش باعث شد تا ولز احساس خیانت بهش دست بدهد و بدتر خودش هم به باگدانوویچ خیانت کند.

سوی دیگر باد یکی از پرجزئیات‌ترین و سخت فهم‌ترین فیلمایی است که تا به حال ساخته شده است، چون به قول منتقدی اصلا یافتن فرم فیلم خود یک کشف بزرگ است، چه برسد به درک جزئیات آن. سوی دیگر باد داستان آخرین فیلم ناتمام کارگردان سرشناس آمریکایی جیک هنافورد است، ولز قبل از تمام کردن فیلم می‌میرد، پس به شکل غریبی فیلم کاملا یک اثر اتوبیوگرافی می‌شود، چراکه سوی دیگر باد آخرین فیلم ناتمام کارگردان سرشناس آمریکایی اورسون ولز است.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.