پولاد کیمیایی در فاصله بین دو پست خبرساز اینستاگرامیاش مصاحبهای کرده و از دلایلی گفته که اینگونه باعث دلخوریاش شده است.
پولاد کیمیایی؛ او یکی از خبرسازهای دو سه روز اخیر سینمای ایران بوده است. وقتی موج انتقادها از فیلمش باعث شد تا در اینستاگرامش بنویسد که مهاجرت میکند، میشد فهمید که خیلی احساسی به انتقادها واکنش نشان داده است. او البته با گذشت یک روز از رفتن پشیمان شده اما در فاصله این دو پست حرفهایی برای خبرآنلاینزده که خواندن شان نشان میدهد چه اتفاقی او را به این نقطه رسانده است.
اینکه حس میکند برنامه حذف خاندان و طرز فکر کیمیایی در سینمای ایران وجود دارد و برای همین هر کاری از او را به قصد زدن از ریشه مورد هجوم قرار میدهند.
پستی در اینستاگرامتان منتشر کردید و گفتید قصد مهاجرت دارید. کمی شوکهکننده بود و بهنظر احساسی. انگار از سر این بود که دلخورید از انتقادهایی که به فیلمتان شده است.
اتفاقی است که ترجیح میدهم زیاد راجع به آن صحبت نکنم، چون با صحبت،قضیه بازتر و بدتر میشود. ولی فکر میکنم فضایی در حال به وجود آمدن است. این فضا ناخودآگاه سعی میکند من را به این سمت ببرد. چون به هر سمتی بروی، دلیلی برایت می تراشند.
اگر بعد از جشنواره این کار را میکردم، میگفتند چون فیلمش جایزه نگرفت، این کار را کرد و یا اگر انتقادی از فیلم میشد، میگفتند برای انتقاد به فیلم این کار را کردم. ترجیح میدهم این قضیه را باز نکنم.
این روزها از معکوس انتقادهای زیادی شده است. الان شاید خیلی ها میگویند پولاد کیمیایی جا زده است؟
نه مسئله جا زدن نیست. اگر قصد جا زدن داشتم این فیلم را نمیساختم و زودتر از این جا میزدم. بحث اینجاست که یک اتفاقی دارد میافتد و سیاستی است برای حذف من.
من با تمام سختیها میروم یک فردی را میآورم که در این سینما سرمایهگذاری میکند. فیلمی اجتماعی با لایههایی ازجذابیت میسازم که تا به حال کسی این کار را نکرده است. ولی طوری عنوان میشود که حتی سرمایهگذار فراری شود. یک طوری عنوان میشود که …
شما اگر نقد سازنده داشته باشی ، همه تحمل میکنند و استفاده. اگر نقد سازنده نباشد این اتفاق میافتد که پوراحمد یا سیروس الوند در جشنواره با نقدهایی این چنین مواجه میشوند؟ ببینید چه بلایی سر اینها آوردند. ببینید چه رفتاری با قدیمیهای این سینما میکنند. بعد یک سری آدم را دارند در برابر آن قدیمیها بولد میکنند که یعنی واقعا هیچ نقدی به فیلمهایشان نیست؟ آنها همه فیلمهای خیلی خوبی می سازند و ما فیلم بد می سازیم؟ پس آن مفهوم نقد کجاست؟ کجا به عدالت اشاره میکند؟ من فیلمساز اگر ببینم که مثلا در نقد میگویند اینجای فیلمم به این دلیل نوشتن بد است و اینجایش به این دلیل خوب است ، می فهمم با تفکری روبرو هستم که دارد من را کارشناسی میکند.
الان باور پولاد کیمیایی این است که این جریان میخواهد حذفتان کند؟
بله، وقتی میخواهند ما را حذف کنند، سعی میکنند با بدنامی ما را حذف کنند، که در حال انجام این کار هستند. میخواهند همینطوری خرد خرد ، خرد و ذره دره تحقیرت کنند ، اذیتت کنند ، در مقابلت بایستند و به تو فضا ندهند و میدان ندهند . الان ببین چند سال است که من دو تا ، سه تا فیلم پیشنهاد نداشتم. اصلا به من پیشنهادی نمیشود، کار خوب ! دلیلش این است که من در این گنگ نیستم. دلیلش این است که من ایستادم برای جنگندگی . ایستادن معنایش این نیست که من جار بزنم که بیایم در تیترهای خبری و بگویم من آدم فلانی هستم. واقعا ایستادم. من در تمام این سالها تلویزیون نرفتم. خندوانه یا آن یکی برنامه آقای مدیری ، چند تا سریال به من پیشنهاد شده نرفتم. دلیل دارد که نرفتم. از آن طرف دارند در سینما همین کار را با من میکنند. فیلمم را میخواهند بکوبند. بازی هایم را میکوبند. بعد نقدها همه نقدهای پر از کینه است.
یک جورهایی وقتی پولاد را میزنند به مسعود کیمیایی هم گره می خورد این نقدها. الان داری عقب میکشی که پدرت از زیر فشار خارج شود؟
ببین پدر را نمیتوانند حذف کنند یا خیلی انتقاد کنند و البته کم هم نکردند و در طول این سالها به فیلمش خندیدند. من خودم در سالن بودم و همان جا مجبور شدم به این تمسخر در سالن سینما واکنش نشان بدهم. این در واقع بازی شروع شده ای است . هدفشان حذف جریان تفکر کیمیایی است. کاری که در باره پدر به دلیل پیشینه اش نمی توانند انجامش دهند. در برابر این جریان دو حالت دارد. یا شما باید بایستی که دودش در چشم خیلیها می رود. حق من در این سینما بعد از بیست و پنج سال فعالیت، این نیست.حقم نیست که این قدر زیر فشار باشم. البته این شرایط فقط برای من نیست. مثلا شما ببین سیاوش اسعدی را می زنند چون میگوید دارد مکتب کیمیایی را میخواهد ادامه بدهد. چرا؟ چون می گوید من کیمیایی را دوست دارم و فیلمش را به پدرم تقدیم کرده است ، حالا فیلمش دو تا سکانس ضعیف دارد یا ریتمش کند است یا هر ایراد دیگری که میگویید ، این که دیگر از ریشه زدن ندارد . اصلا یک فیلم کلا بد است. قطعا هر فیلم سازی چه من باشد و کوچکترین اعضای فیلم سازی باشد یا کارگردانان بزرگ ، ماها همه عادت داریم به نقد و میدانیم که سینمای ایران آن نقطه تحملش کجاست و می پذیریم اما به شرطی که واقعا انتقاد باشد.
شما وقتی می حواهی بنویسی «شب… بارانی… مسابقه ماشین سواری در کارخانه» اجرای این در ایران ، همه فنیها میدانند یعنی چه. چه کار سختی است.من این را اجرا کردم در فیلمم. ولی هیچ کردیتی که نمیگیرم ، میگویند فیلمت بد است. ما بیاییم بنشینیم درباره فیلم حرف بزنیم و بگوییم کجای این فیلم بد است.
حالا من یک سری از نقدها درباره فیلمتان را خواندم که بیشتر گفته شده سکانسهای خوبی در فیلم داری مثل همان مسابقه ماشینسواری ولی کلیت فیلم و دیالوگها یک قصه روان نساخته و در نیامده است دیگر!
چرند میگویند. کجای دیالوگها بد است؟ خود آقای سعید قطبیزاده در برنامه هفت گفت که یک روند نگارش دارد این فیلم . فکر شده درباره گفتارش. چرا اینها دیده نمیشود؟ نه اینها دیده میشود ، نمیخواهند بگویند. میخواهند عکسش را بگویند. در طول این سالها مدام گفتند پدرش ، پدرش . من تئاتر کار کردم ، سریال کار کردم . با کارگردانهای دیگر کار کردم، حالا سه تا ،چهار تا فیلم هم با پدرم کار کردم . تمام این مشکل این است که من به عنوان فرزند یک سینماگر ، نجار نشدم آمدم سینما گر شدم؟ چرا چون پسر مسعود کیمیایی بودم و آمدم به سینما؟ بعد الان فقط منم؟ یعنی الان ساعد سهیلی نیست؟ سینا سهیلی نیست؟ ماهور الوند نیست؟ لیلا حاتمی نیست که دارند وارد سینما میشوند و شدند؟ فقط منم؟ فقط منم که دارم از رانت بابام استفاده میکنم؟ من که دارم از رانت بابام استفاده میکنم ، می روم فیلم میسازم ، سر صحنه ، تورج منصوری و همه عوامل ایستادند و بابای من میآید میگوید:« صدا ، دوربین ، حرکت» من هم ایستادم و میگویم میخواهم کارگردان شوم بابا.
این تصور را از من دارند میسازند برای مردم. یک تفکر به شدت کمیک. به شدت کمدی . یعنی جلوی دوربین میروی ، میآیند میگویند فلان. پشت دوربین میروی می گویند فلان. میروی میخوانی ، میگویند خب حالا که چی؟
با این تعریفی که گفتید در حقیقت خود را در نقطهای می بینید که هر کاری بکنید این انتقادها هست و چارهای غیر از عقبکشیدن ندارید؟
بله.
آن وقت اگر از ایران بروی باز پولاد کیمیایی قرار است در بیزنس سینما باقی بماند؟ اگر از ایرن بروی ، میخواهی سینمایت را ادامه بدهی؟
بله صد در صد. مطمئن باشید که روزی اسم پولاد کیمیایی در صدر اخبار جهانی سینما خواهد امد و آن روز مطمئن باشید از جای دیگری هستم و این باعث تاسف است.این باعث تاسف است که تو به عنوان یک جوان این قدر ته دلت را پر بکنند که اصلا بعضی وقتها بگویی که گلی به جمال خارجی. گلی به جمال کسی که به زبان خودت حرف نمیزند. کسی که با جوانش این کار را نمیکند. با آدمی که آرتیست است ، هنرمند است ذاتش ذات شکنندهای است ، حساس است. ماها که لات نیستیم که. مثلا چون من الان نقش آقا رضا سرچشمه را بازی کردم ، بیایم جلوی دوربین هم اخم کنم و فلان طور برخورد کنم؟
سینمای ما این را میخواهد. فقط ریا. بروم لباس ارتشی بپوشم و جلوی دوربینها بایستم و بگویم من این هستم؟ سینمای ما انگار این را میخواهد . هنوز که هنوز است اینجا کسی به ذات هنر فکر نمیکند. همه یا دنبال پول هستند. یا مطرح شدن هستند و یا زدن همدیگر و حسادت. اصلا کسی با سینما کاری ندارد تو این مملکت.
پدرتان موافق رفتنتان هستند یا فعلا رفتن در حد یک ایده است و به خاطر دلخوری از انتقادهایی که شنیدی؟
موافق که نه. راستش یک مقدار شوکه شده است. این قدر حالش بد است(آهی میکشد) اگر میخواهی این را چاپ کنی ، اینها را هم بنویس که من تا امروز نه پاسپورت خارجی داشتم ، نه دو ملیتی بودم. نه کارهایم را زیر زیرکی اینجا انجام ندادم و خانواده ام را برده باشم آمریکا. من تا الان شناسنامه و پاسپورتم ایرانی است و برای این مردم بودم و اینجایی هستم. با این که خارج از کشور هم زندگی کردم و برگشت ولی یک پاسپورت داشتم. الان که این پست را گذاشتم ، تازه میخواهم این کار را انجام بدهم. یعنی برنامه ای از قبل برای رفتن نداشتم که کارهایش را کرده باشم و الان آن را بگویم. من تازه از امروز به فکرش افتادم. از فردا باز نگویند فلانی رفته یک پاسپورت خارجی گرفته و راحت میخواهد برود فرودگاه و برود.
اگر واقعا بخواهی بروی مدیریت «مدرسه کارگاه آزاد فیلم» چه میشود؟
بابا خودشان ادامه میدهند. ولی خب یکی از مشکلات پدر من هم همین است. پدر من بعد از ۵۰ سال فیلم ساختن ، اصلا فیلم بد هم ساخته باشد ولی با شرافت که زندگی کرده است. اصلا نمیخواهم بگویم کی بوده و چی بوده اما نان زندگیاش را از هنر و شعر در آورده است و هیچ وقت برای هیچ ارگانی فیلم نساخته است! برای دل خودش کار کرده ، حالا بد یا خوب ولی یک مدرسه دارد دیگر ، حالا در همین شرایط سخت اقتصادی ، ۱۲ یا سیزده سال است که سعی کردیم چرخش را بگردانیم. الان ما آمدیم جای مان را عوض کردیم و باید مجوز اماکن را تمدید کنیم ، پیرمرد را هی میکشانند به این ادارات ، باید ده طبقه برود بالا ، از این اتاق به یک اتاق دیگر ، ته ماجرا هم مجوز را تمدید نمیکنند و مسئله درست میکنند. خب ما الان میخواهیم برویم ارشاد و مجوز مدرسه را تمدید کنیم ، میگویند مجوز اماکن را بیاور ، وقتی این مجوز را نمیدهند چه کار باید بکنیم.
حالا مسعود کیمیایی حتی اگر به قول خودت چند فیلم آخرش با انتقاد روبرو شود ، برای هنرجوها که استاد خوبی است. پس الان برای تداوم مدرسه مشکل دارید؟
اصلا فیلم بد ساختن که ایرادی ندارد. مگر الان در جهان همه فیلمها خوب است. بحث بیاحترامی و توهین به آدمها است. اصلا الان بحث نقد نداریم. من اصلا این کاره نبودم و فیلمساز نبودم اما اینکه در رسانه ملی بیایم برای یک جوان که فیلم خوب ساخته چند تا هم ایراد دارد ، بخواهم ریشه طرف را بزنیم که دیگر درست نیست ، انصاف نیست. ما که شرایط سینمای مان از شرایط ساخت معلوم است تا چه سطحی می تواند بیاید. وقتی یک فیلمی از جایی حمایت میشود طرف ۱۵ میلیارد پول دارد میتواند فیلم خوب بسازد اما فیلمی که با بودجه کم ساخته میشود ، خودمان می دانیم تا چه حدی میتواند پیش برود. الان همین سیاوش اسدی برای درخونگاه من میدانم با چه مشکلی این فیلم را ساخته. از شریک کردن هنرپیشه ها در سهم فروش تا من چاکرتم گفتن و کلی دشواری ، این شکل زدن این جریان فکری خیلی از حد انصاف گذشته و طوری روی یکی مثل من فشار آورده که ترجیح بدهم کات کنم و یک زندگی از سر نو را از جای دیگری شروع کنم که استعدادت را به خودت بدهد. نه اینکه از ریشه او را بزنند. ماجراهای پدرم را هم که گفتم
نظرات