بهترین فیلم امسال در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، از نگاه تماشاگران، «متری شیش و نیم»، دومین اثر از سعید روستایی است که انصافا هم فیلم موفقی به شمار میرود. لطفا اگر فیلم را دیدهاید، در ادامه با سینما گیمفا همراه باشید.
از هر بعدی که به فیلم نگاه میکنیم، باید «متری شیش و نیم» را دنبالهای و یا شاید عاقبتی بر فیلم «ابد و یک روز» دانست. هم از حیث بازیگران، هم موضوع و هم به لحاظ تکرار کارگردانی البته موفق سعید روستایی. اگرچه باید گفت ابعاد فیلم اول که در سال ۹۴ اکران شد و جوایز زیادی هم برد، به هیچ وجه با فیلم سال ۹۷ قابل قیاس نیست. اکنون با فیلمی روبرو هستیم که علاوه بر زنندگی بالفطرهای که دارد، بیننده را به چالش میکشد. مخاطب در سالن سینما سکانسهایی را میبیند که در هیچ فیلم دیگری (دست کم در سینمای خودمان) نظیرش را مشاهده نکرده است و بالطبع، شوکه شدن از دیدن این فیلم جزء جدایی ناپذیر «متری شیش و نیم» است و این امر در سینمای امروز، یک فاکتور اساسی برای جذابیت یک فیلم محسوب میشود. اما اگر به «ابد و یک روز» برگردیم، نوید محمد زاده در نقش محسن، یک خرده فروش مواد مخدر بود که فیلم نیز حول مشکلات خانوادگی او پیش میرفت؛ در حالی که در فیلم دوم، ما زندگی یک پخش کنندهی بزرگ مواد مخدر را شاهد هستیم که البته جنبههای خاصی از شخصیت چنین آدمی نیز از جنبههای مورد بحث این فیلم است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
«متری شیش و نیم» آنقدر عمیق و به قولی زُمخت، چهرهی منحوس اعتیاد در شهر تهران را پیش روی مخاطب قرار میدهد، که به زعم بنده، این فیلم را محدود به ردهی سنی خاصی میکند، و آنقدر جدی و بیپروا از همه چیز میگوید که به این واسطه، فیلم رنگ بیشتری از حقیقت به خود بگیرد و نشان دهد که یک اثر معمولی در غوغای فروش کمدیهای بی سر و ته این روزهای سینما نیست. در حقیقت میتوان گفت «متری شیش و نیم» یک پیشرفت واضح نسبت به فیلم قبلی سعید روستایی بوده است و البته با توجه به اینکه «ابد و یک روز» به نوعی یک مبدأ برای این دست فیلمهای اجتماعی به حساب میآمد، چنین پیشرفتی بدیهی است. از سوی دیگر فیلمنامهی سعید روستایی هم قابل تقدیر بود. از این رو که موضوعات متعددی، در این فیلم نسبتا طولانی مطرح میشوند و ممکن است مخاطب انتظار یک پایان باز را داشته باشد که در واقع چنین نیست و تمامی ابعاد داستان به خوبی نتیجهگیری شده است.
یکی از عناصر مهم فیلم «متری شیش و نیم»، صمد بود با بازی پیمان معادی است که جدای از اینکه نقش اول این فیلم بود، به خوبی میشد رگههایی از خشونت و تحملزدگی را در رفتارهایش دید. صمد پابهپای شخصیت منفی داستان یعنی ناصر خاکباز، با یک بازی پخته، از نوید محمد زاده، جلو میرود و نهایتا او را گیر میاندازد؛ اما کاملا مشهود است که دغدغههای زندگیاش، روی ارتباط او با متهمان سایه انداخته است. یک صدای رسا، میمیکِ بینقص، دیالوگهای انصافا گیرا و چهرهای خسته و عصبی، مجموعه ویژگیهایی است که شخصیت صمد را بعنوان عنصر تصمیم گیرنده در فیلم، شکل میدهند و البته قدرت او، قدرت پلیس را به رخ میکشد. قدرتی که البته باید گفت خود پلیسها نیز بر سر آن کشمکش دارند و فضیلتهای اخلاقی مانند معرفت و رفاقت در برابر پول و مقام، رنگ میبازند. به عقیدهی بنده، یکی از بارزترین نکاتی که کارگردان سعی در بازتاب آن دارد، این است که صمد تلاش بر خوب بودن دارد، اما شرایط پیرامونش این اجازه را به او نمیدهد و به ناچار مجبور است خود را با این شرایط وقف دهد.
بیپروایی در به صحنه کشیدن زندگی ملالتبار معتادان و عاقبتی که در انتظار آنهاست، شاید از نکاتی بوده که کارگردان سعید روستایی در حین ساخت فیلم بارها با خود تکرار کرده است. اما چیزی که در این بین بیشتر به چشم میآید و احتمالا او سعی کرده است از طریق دیالوگها به مخاطب برساند، پاسخهایی است که نوید محمدزاده بعد از دستگیر شدن به بازپرس پروندهی خود میدهد. وی در بدترین شرایط هم به فکر خانوادهاش است و التماس میکند که خانهای که برای پدر و مادرش با پول خلاف خریده است را مصادره نکنند؛ در حالتی که برای کمتر شدن مجازات خودش تلاشی نشان نمیدهد و تنها هدفش موفقیت خانوادهاش است. این موضوع در آخرین ملاقات با آنها هم مشهود بود و انصافا در آن قسمت از فیلم، مخاطب سکانسهای بینظیری را با بار عاطفی بسیار بالا تجربه میکند. اما در وضعیتی که همه یقین دارند مجازات او مرگ است، شاید بیننده در سکانسهای زیادی از فیلم، ناصر خاکباز را تحسین کند یا برای او دلسوزی به خرج دهد. لذا این چنین دو پهلو نگاه کردن به هر مسئله، شاید جذابیت آنرا برای بیننده دو چندان کند و از سویی یک دوگانگی نیز ایجاد میگردد که مجددا جامعه باید بار این مسئولیت را نیز به دوش بکشد و انگشت اتهام به سمت جامعه نشانه میرود.
مورد دیگری که در مورد «متری شیش و نیم» حائز اهمیت است، توازن بین دیالوگ-محور بودن و صحنههای اکشن در آن است. شاید انتظار اکشن در حد و اندازههای فیلمهای تعقیب و گریز، از یک فیلم اجتماعی، نوعی پرتوقعی باشد، ولی بنظر بنده مخاطب هرگز از دیدن «متری شیش و نیم» خسته نمیشود. تهاجمهای پشت سرهم چه بصورت دیالوگی و چه فیزیکی، همینطور دیدن صحنههایی که کمتر توقع میرود در سینما ببینیم (مانند اعدامی که در انتهای فیلم مشاهده میشود) و زندگی عجیب اما پر زرق و برقی که از پول خلاف بدست آمده، بعلاوهی لوکیشنهای متعدد و غیر تکراری، باعث میگردند تا مخاطب میخکوب فیلم شود.
اگر بیشتر بخواهیم در مورد شخصیتهای فیلم صحبت کنیم، باید گفت پریناز ایزدیار با ایفای نقش کوتاه اما مفید شخصیت الهام، بعنوان نامزد ناصر خاکباز که او را رها کرده بود، به فیلم «متری شیش و نیم» عنصر احساسات را اضافه کرد تا هم به نوعی، مجددا به خانمانسوز بودن اعتیاد اشاره کند و هم باعث شد «متری شیش و نیم» از بدون روح بودن فاصله بگیرد. از سمتی دیگر، نکتهای که شاید در طول فیلم، اما مشخصا اوایل آن به چشم میآید، نوعی عدم اعتماد بین کاراکترها است که باز هم از معضلات اجتماعی به شمار میرود، که سعید روستایی آنرا به نمایش درآورد. ثبات در هیچ یک از شخصیتهای فیلم به چشم نمیخورد (شاید فرهاد اصلانی از این قاعده مستثتی باشد) و حرفهای ضد و نقیض در کمال ناباوری، رد و بدل میشود. این روند، شاید در بازجوییهایی که از خرده فروشان مواد مخدر به عمل میآمد، بیشتر پدیدار بود و تا هنگامی که به ناصر خاکزاد، مرکز اصلی این هرم رسید، ادامه داشت ولی رفته رفته کمرنگتر میشد.
اما در یک جمع بندی از «متری شیش و نیم» میتوان گفت فیلم دوم سعید روستایی توانست مخاطب را از او و این بازیگرانِ به واقع توانا، راضی نگه دارد و همچنین سینما و این ژانر را در مسیر جدیدی قرار دهد.
نظرات
روستایی واقعا کارگردان آیندهداریه. انشالله که فیلمای بیشتری از این دست رو در سینمای ایران ببینیم و سعید روستایی هم با قدرت به فعالیت ادامه بده.
مقالهی مفیدی بود، خسته نباشید :)
زنده باشید، واقعا هم امیدوارم سینمای ایران این سبک رو فراموش نکنه، ممنون از نظر خوبتون.