Vampire Hunter D انیمهای در ژانر علمیتخیلی است که در سال ۱۹۸۵ توسط تویو آشیدا کارگردانی شد و اقتباسی از مانگایی به همین اسم به نویسندگی هیدیوکی کیکوچی است.
شهر ترس
شروع انیمه توانایی به نمایش گذاشتن شکل اصلی داستان این انیمه را ندارد و در واقع پیش نمایش بسیار زیادی را از داستان اصلی آن به نمایش میگذارد، اما پس از اتمام پیش نمایش نخست فضای انیمه کاملا تغییر پیدا میکند و مخاطب خود را شگفتزده میکند. نکته عجیب صحنه آغازین روشی است که جو حاکم بر داستان به نمایش در میآورد و این جو در ابتدا فضای جنگی را برای مخاطب خود به نمایش میگذارد. با ورود شخصیت اصلی به داستان فضای انیمه کاملا متحول میشود و همه چیز رنگیتر و زیباتر به نظر میرسند، داستان در لحظهای که سعی به معرفی موضوع خود را دارد به خوبی حس ترسی که در دل خود پنهان کرده است را به نمایش میگذارد.
شکارچی مرموز
با ورود شخصیت دی به داستان فضای انیمه کاملا عوض میشود، دی با اینکه شخصیت کلیشهای دارد، اما کاملا مدال قهرمانی داستان برای شخصیت او عادلانه است. دی رهبری مسیر حرکت داستان را برعهده دارد و کاملا داستان به حرکات او بستگی دارد، داستان تا انتهای مسیر حرکت خود به شکل بسیار خوبی پنهان شده است و در پشت نقاب، این شخصیت را از مخاطب خود دور نگه میدارد که این موضوع به جذابیت این شخصیت کمک بزرگی کرده است. یکی از نکات عجیب دی تبلیغاتی است که توسط دیگر شخصیتها درمورد او انجام میشود که در داستان خیلی شاهد این تعریف و تمجید نیستیم، دی به آن شکلی که باید در مبارزات خوب عمل نمیکند و در بیشتر مواقع توسط قدرتها یا نقشههای دشمنان خود غافلگیر میشود که تکرار این موضوع در برخی از قسمتهای داستان کمی مخاطب را از این شخصیت ناامید میکند.با اینکه اشاره کوچکی به گذشته شخصیت دی میشود اما، این اطلاعات اندک برای شناخت کامل آن کافی نیست و به نوعی تنها او را نزد مخاطب یک شخصیت بسیار قدرتمند نشان میدهد. موضوعی که کمی عجیب به نظر میرسد قصد دی از شغلی است که برای خود انتخاب کرده، زیرا این عمل در ابتدای داستان عاقلانه به نظر میآید اما پس از پایان انیمه کمی عجیب به نظر میرسد.
انتظار برای زندگی و عشق
دوریس با اینکه مهمترین شخصیت این انیمه است، اما تنها در مواقعی خاص با او به آن شکلی که این شخصیت لیاقت دارد برخورد نمیشود، البته بیشتر زحمات داستان به گردن دو شخصیت دی و ری گینسی افتاده است. با اینکه دوریس نقش بسیار بزرگی در داستان دارد، اما حضور فعالی در آن ندارد و حتی آن شخصیتی که در ابتدای داستان از او شاهد بودیم را دیگر شاهد نیستیم و دوریس کاملا یک شخصیت بازنشسته به حساب میآید، تمامی خونریزیهای انیمه برای او است اما دوریس هیچ نقشی در این جنگ ایفا نمیکند. درگیر شدن دو شخصیت دی و دوریس میتوانست جذابتر از آن چیزی که به نمایش در آمد نشان داده میشد، اما داستان تنها در صحنهای کوتاه و همچنین بیاهمیت آن را به نمایش در میآورد. مهربانی و شجاعت این شخصیت عناصری بودند که داستان میتوانست معجون بهتری را با آن درست کند اما از همین شخصیت هم بهره کامل را نمیبرد.
پراهمیت و جذاب
درست است که دوریس شخصیت سادهای است، اما اهمیت زیادی را در داستان ایفا میکند تا وقتی که دو شخصیت ری و لامیکا وارد داستان میشوند. این انیمه به قدری بر روی این دو شخصیت مانور میدهد که کاملا شخصیت دوریس را فراموش میکند و توانایی وارد کردن شخصیتی دیگر به عرصه مبارزات داستان را ندارد و بدشانسی شخصیت دوریس این است که مسیر اصلی حرکت داستان در این جنگها خلاصه میشود. ری شخصیتی است با قدرت بسیار جالب که داستان هم به بهترین شکل از این قدرت و همچنین جاه طلبی این شخصیت استفاده کرده است، با اینکه شخصیت ری چندان جذابیت زیادی ندارد اما از شخصیت بسیار جالبی برخوردار است و کمک بسیار بزرگی به جذابیت داستان کرده است. لامیکا تاثیر چندان خاضی در مبارزات ندارد اما داستان به بهترین شکل ممکن از این شخصیت استفاده کرده است. درگیر کردن این شخصیت با دوریس حرکت بسیار هوشمندانهای بود که داستان برای برگرداندن شخصیت دوریس به داستان و همچنین اهمیت بخشیدن به لامیکا استفاده کرده است البته درگیری این دو شخصیت چندان هم جذاب نیست اما به مقداری است که مخاطب را برای ادامه داستان خود تشنه کند. تمام حس ترس داستان به لطف حضور کنت لی صورت گرفته است و نقش بسیار بزرگی در داستان را ایفا میکند اما این شخصیت نقش فعالی در داستان ندارد و تنها بخش اعظمی را به خود اختصاص داده و بدون حرکت در آن به انتظار رسیدن به پایان این مسیر نشسته است. این شخصیت دقیقا ویژگیهای یک خونآشام را دارد و درواقع حضور او نماد یک مبارزه جذاب است تا مخاطب را در داستان خود همراه کند.
فرعیهای کوچک و بزرگ
دن اولین شخصیت فرعی است که داستان آن را وارد دنیای خود میکند، اما از همان ابتدا مشخص بود که شخصیت دن توانایی کمک کردن به داستان را ندارد و داستان در بخشهای کوچک استفادههای خوبی از او کرده است. عجیبترین شخصیت این انیمه دکتر فرینگو است، این شخصیت نقش چندان خاصی را در داستان ایفا نمیکند تا وقتی که داستان طی یک اقدام عجیب نه تنها حضور این شخصیت را بی دلیل جلوه میدهد بلکه استفاده نه چندان جالبی هم از او میکند که کاملا این شخصیت را در ذهن مخاطب از بین ببرد. گریکو بسیار شخصیت جالبی دارد و داستان با هنرمندی بسیار زیاد از این شخصیت در داستان خود به بهترین شکل ممکن استفاده کرده است، گریکو شخصیتی بسیار شروری است که به دنبال منافع شخصی خود در این هرج و مرج بسیار بزرگ است و طمع این شخصیت باعث به نمایش در آمدن صحنههای بسیار جذابی در داستان این انیمه شده است.
داستان عشق و مرگ
داستان انیمه در ابتدای مسیر حرکت خود جذابیت زیادی دارد اما روند بسیار کند داستان آتش جذابیت آن را خاموش میکند، مسیر حرکت داستان بسیار کوتاه است به همین دلیل این انیمه مجبور به طی کردن متعدد این مسیر شده است. دی با اینکه شخصیت بسیار جالب و مرموز و بااعتماد به نفسی دارد اما چندان در مسیر حرکت خود با اعتماد به نفس نیست که این موضوع هم بر شخصیت او و هم بر مسیر حرکت داستان تاثیر زیادی گذاشته است. نکته عجیب دیگر این انیمه مبارزات بسیار کوتاه آن است که در کل در کمتر از بیست ثانیه خلاصه میشود و نمیتواند به خوبی در صحنههای اکشن مخاطب خود را راضی کند. داستان برای حرکت در مسیر حرکتی که مشخص کرده است دست به انجام هر کاری میزند حتی اگر اتفاق رخ داده غیر منطقی باشد و هم در ابتدا و هم اواسط این انیمه شاهد این موضوع خواهیم بود. داستان این انیمه پتانسیل بسیار زیادی دارد اما برخی از انتخابهای داستان که قبلا ذکر شد کمی از جذابیت آن را از بین بردند.
پایانی بر ماه خونین
با نزدیک شدن به پایان انیمه جذابیت آن بیشتر میشود، آشفتگی میان شخصیتها بسیار جالب است و صحنهها و دیالوگهای جذابی را به نمایش در آوردهاند اما باز هم مبارزه نه چندان جذاب این زیبایی را کمی از بین برد همچنین پایان این انیمه به شکلی صورت گرفته که باعث میشود ذهن مخاطب حساسیت بیشتری نسبت به شخصیت دی داشته باشد اما در کل پایان قابل قبولی را به نمایش درآورده است. جزئیات جالبی در انیمه گنجانده شدهاند که باعث جذابیت داستان آن شده است و همچنین شخصیتهای انیمه با وجود کم و کاستیهایی که در برخی از آنها شاهد بودیم اما تیم جذابی را برای داستان این انیمه بوجود آوردهاند.
نظرات
ومپایر داستان بیشتر به یه آدم عقده ای شباهت داشت تا یک خوناشام با قدرتهای بزرگ