- نام فیلم به انگلیسی: Platoon
- نام فارسی فیلم: جوخه
- سال تولید: ۱۹۸۶ میلادی
- کارگردان: الیور استون
- بازیگران: ویلم دافو، تام برنگر، چارلی شین، جانی دپ
فرانسوا تروفا، کارگردان فرانسوی، گفته بود که ساختن فیلمی ضد جنگ عملا ممکن نیست چرا که فیلمهای جنگی با انرژی و حس ماجراجویی موجود در آنها، در نهایت نبرد را سرگرم کننده به تصویر میکشند. اگر تروفا زنده بود تا «جوخه»، یکی از بهترین فیلمهای دهه هشتاد هالیوود را ببیند، قطعا نظرش تغییر میکرد. «جوخه» فیلمی است که جنگ را خاکیتر و از دید سربازان درگیر آن به تصویر میکشد. دوربین استون بر خلاف اکثر فیلمهای جنگی، در میان سربازان حضور دارد. جالب است بدانید ۴۰ درصد تلفات آمریکا در جنگ ویتنام، ناشی از آتش خودی است. با دیدن «جوخه»، چرایی این اتفاق کاملا مشخص میشود. اگر فیلمهای خوب اما ناقصی مانند «اینک آخرالزمان» یا «شکارچی گوزن» مانند یک سیلی بودند، «جوخه» مانند مشتی محکم در شکم است.
بسیاری از دقایق «جوخه»، بر اساس تجربه واقعی کارگردانش در جنگ ویتنام است. الیور استون که در ویتنام به عنوان پیاده نظام خدمت کرده، بسیاری از خاطراتش را به فیلم منتقل کرده و بسیاری از شخصیتها هم بر اساس آدمهایی هستند که استون، در کنار آنها جنگیده است. «جوخه» به هیچ عنوان فیلم سیاسی نیست، سوال فیلم این نیست که حضور در ویتنام درست یا غلط است بلکه در مورد زنده ماندن و رسیدن به چکپوینت بعدی است. «جوخه»، یکی از نمونههای نادر بهترین فیلم سال است که موفق به بردن جایزه اسکار شده است. «جوخه» علاوه بر اسکار بهترین فیلم، اسکار بهترین کارگردانی را نیز برای الیور استون به همراه داشت.
- نام فیلم به انگلیسی: Inherent Vice
- نام فارسی فیلم: فساد ذاتی
- سال تولید: ۲۰۱۴ میلادی
- کارگردان: پل توماس اندرسون
- بازیگران: واکین فینیکس، جاش برولین، کترین واترسون، بنیسیو دل تورو
در نگاه اول، «فساد ذاتی» ممکن است یک فیلم کارآگاهی یا حتی ایده اندرسون از کمدی به نظر برسد. با این حال، اگر با دقت نگاه کنید متوجه میشوید فیلم یکی دیگر از نمونههای موشکافی شخصیتها به روش اندرسون است. در حالی که جمع کثیری از فیلمهای کارآگاهی، شخصیت اصلیشان را در میان جمعی پرونده که در ابتدا به نظر میرسد به هم ربطی ندارند و در انتها مشخص میشود همه جنایتها به هم مرتبط بوده میگذارند، ارتباط پروندههای موجود در «فساد ذاتی»، همه کاملا تصادفی و ناشی از خیالات داک، تحت تاثیر مصرف شدید ماریجوانا، است. لذت «فساد ذاتی» در همین است. چرا که بیننده، در ابتدا توجه زیادی به خیل عظیمی از نامها و سرنخهای جدید میکند اما، در نهایت متوجه میشود که اصل ماجرا، اصلا این نبوده است.
فیلم در لس آنجلس ۱۹۷۰ جریان دارد و حس و هوای دهه هفتاد، آنقدر در فیلم جاری است که تبدیل به یک شخصیت میشود. اندرسون که پیش از این در Boogie Nights دست به بازسازی دوره تاریخی دیگری زده بود، این بار به جای تمرکز روی موسیقی، به طراحی صحنه و لباس بهای زیادی داده و به صورت استادانهای، فضای هیپستری دهه هفتاد را به تصویر میکشد. اینکه فیلم دقیقا در ۱۹۷۰ هم جریان دارد بی دلیل نیست. دهه ۶۰ تمام شده و آمریکا به سمت و سوی جدیدی حرکت میکند. در حالی که داک در حال مبارزه با تغییرات است، در طی فیلم به آرامش درونی و قبول شرایط میرسد. یک قوس شخصیتی اندرسونی که به هیچ عنوان نباید از دست دهید.
نظرات