Asura انیمهای است در ژانر دارک درام که به کارگردانی کیچی ساتو در سال ۲۰۱۲ منتشر شده است. این انیمه اقتباسی از مانگایی به همین نام به نویسندگی جورج آکیاما است.
تولد رنج و خشم
انیمه از نقطه بسیار خوبی شروع به کار میکند، شروع داستان انیمه به تعریف تاریخ آن و در واقع جو حاکم بر فضای بوجود آمده در داستان میپردازد. داستان تعریف ناقصی از مبدا اتفاقات خود به مخاطب ارائه میکند، اما به مقداری این تعریفها با رنگ ولعاب زیادی انجام میشود که کاملا مخاطب را به درون داستان خود میکشد. توضیحات انیمه درمورد اتفاقات رخ داده و درواقع پیش زمینه داستان که توسط انیمه ارائه میشود کاملا با فضای داستان انیمه همخوانی دارد، اما توضیحات انیمه در نقطه آغازین با عجله زیادی انجام میشود و کمی برای شروع داستان انیمه کفایت نمیکند. شروع داستان میتوانست با قدرت بیشتری انجام شود، اما انیمه با سبک خاصی از ابتدا تا انتهای ماجراجویی خود را به اشتراک میگذارد.
قلبی سفید زیر سایه اهریمن
شخصیت اصلی انیمه از پیچیدگی بسیار خاصی تشکیل شده است و تقریبا تا اواسط داستان هیچ ارتباطی بین مخاطب و این شخصیت شکل نمیگیرد و درواقع آسورا شخصیتی زخم خورده و پر از غم است که در سایه تاریکی فضای انیمه به زندگی پر از خشم و درد خود ادامه میدهد. آسورا شخصیتی است که داستان آن را به نوعی مانند یک نماد قرار داده است و این نماد بوجود آمده را در مسیر حرکت داستان تا انتهای آن به تکامل نزدیک و نزدیکتر میکند البته گذشته این شخصیت نیز تاثیر زیادی در نوع نگرش مخاطب نسبت به این شخصیت میگذارد و دلیل این اتفاق این است که داستان تعریف مناسبی از گذشته و اتفاقات افتاده برای این شخصیت نمیدهد و حتی آن را کمی سردرگم به تصویر میکشد. تکامل آسورا در طول انیمه بسیار جذاب است و داستان استفاده خوبی از خشونت و جو تیره و تار دنیای خود برای به تصویر کشیدن این شخصیت کرده است، همچنین داستان با استفاده از شخصیتهای فرعی خود سعی دارد تا نیمهی دیگری از شخصیت آسورا را به نمایش بگذارد.
امیدی در پس ناامیدی
واکاسا مهمترین شخصیت فرعی داستان به شمار میآید، اما واکاسا شخصیتی نیست که قدرت لازم برای رهبری کردن شخصیت اصلی به سمت جلو رو ندارد و از شخصیت چندان قوی تشکیل نشده است، البته شخصیت واکاسا بیشتر برای درگیر شدن این شخصیت با آسورا وارد داستان شده است، اما پس از مدتی داستان با استفاده از همین شخصیت سعی به حرکت رو به جلو دارد. واکاسا شخصیتی است که روح تازهای به داستان انیمه وارد نیکند و به نوعی برای دقایقی داستان را به سمت فاز جدیدی هول میدهد ،اما داستان برای برگشت به همان فضای تیره و تار خود مجبور میشود تا واکاسا را کمی از شخصیت اصلی انیمه دور کند که البته چندان با مهارت هم این کار را انجام نمیدهد. هرچه به پایان انیمه نزدیکتر میشویم واکاسا دوباره به کانون توجهات انیمه باز میگردد و داستان با استفاده از رابطه بوجود آمده میان واکاسا و اسورا بخش نهایی انیمه را رهبری میکنند. داستان پیش زمینه خوبی را از شخصیت واکاسا بوجود آورده است، اما به هیچ وجه به سمت آنها حرکتی نمیکند این اتفاق درحالی رخ داده است که این پیش زمینه جذابیت بیشتری نسبت به موضوع اصلی که داستان به سمت آن حرکت میکند است.
شخصیتهای فرعی
داستان این انیمه از شخصیتهای فرعی خاصی تشکیل نشده است، اما همین تعداد محدود از شخصیتهایی که وارد داستان شدهاند داستان را کاملا به سمت جلو هدایت کردهاند. مهمترین شخصیت فرعی که درون داستان وجود دارد پیر مردی است که وظیفه روایت داستان را نیز برعهده دارد و درواقع در بیشتر صحنهها حضور او در انیمه ،نکات کلیدی داستان را برای مخاطب بازگو میکند و درواقع به نوعی جمع بندی خوبی را از اتفاقات افتاده در داستان بیان میکند، البته رابطه بوجود آمده میان او و آسورا نیز به نوعی جذابیت خاصی دارد. شیچیرو شخصیت دیگری است که تاثیرات کوچک و بزرگی را در داستان انیمه بوجود اورده است و همچنین مهمترین پیچش داستان در اواسط انیمه به رهبری این شخصیت صورت میگیرد. شیچیرو با اینکه شخصیت چندان جذابی ندارد ،اما میتوانست به شکل مهمتری در داستان انیمه ایفا نقش کند ولی داستان مهارتهای این شخصیت را تا حد بسیار زیادی محدود کرده است. جیتو کمترین حضور و بیشترین تاثیر را در بین تمامی شخصیتهای فرعی این انیمه دارد و داستان با بوجود آوردن پیش زمینهای بسیار اتفاقی سرنوشت این شخصیت و آسورا را به هم گره میزند، گرهای که با پاره شدن نخ یکی از دو شخصیت آسورا و جیتو باز میشود. جیتو با اینکه حضور بسیار کمی را در داستان دارد، اما همان تعداد اندک حضور او باعث خلق صحنههای اکشن بسیار خوبی در داستان شده است.
داستان فرار از خشم و رنج
داستان این انیمه از جنبههای بسیار مختلفی تشکیل شده است و درواقع این انیمه با به نمایش گذاشتن این داستان حرفهای زیادی برای گفتن دارد هرچند داستان این انیمه به قدری جذاب نیست که مخاطب برای دوباره دیدن آن مشتاق باشد اما منظور خود را به خوبی به گوش مخاطب میرساند. داستان انیمه از روند خوب، اما نه چندان منظمی برخوردار است و درواقع اتفاقات رخ داده در انیمه در برخی از اوقات بسیار آهسته و در برخی اوقات خیلی سریع به نمایش در آمده است. داستان این انیمه از موضوع بسیار جذابی تشکیل شده است اما توانایی لازم برای نشان دادن جدابیتهای آن را ندارد و همین موضوع باعث شده است که برخی از صحنههای انیمه کمی غیر منطقی به نظر برسند. در ابتدا به نظر میرسد داستان این انیمه درمورد تکامل یافتن و درک زندگی توسط شخصیت اصلی است، اما پس از گذشت دقایقی داستان پیچ و خمهای بسیار جذابی را وارد داستان میکند که باعث میشود مخاطب متوجه این موضوع شود که هدف از ارائه این داستان به نمایش در آوردن موضوعی خاص است که این انیمه با استفاده از شخصیتها و فضای حاکم بر داستان به عنوان نماد قصد ارائه آن را دارد هرچند چندان در این کار موفق نیست.
پایانی برای شروع ناامیدی دوباره
بخش پایانی این انیمه کمی عجیب است و بیشتر جنبه اکشن دارد هرچند این پایان بسیار جالب است، اما میتوانست به شکل بسیار بهتری به تصویر کشیده شود. پایان این انیمه غم و اندوه و فضای تیره و تار این انیمه را کامل به رخ مخاطب میکشد هرچند پس از به پایان رسیدن انیمه اتفاقات رخ داده کمی برای مخاطب گیج کننده به نظر میرسد. این انیمه با استفاده از شخصیتهای بزرگ و کوچک به خوبی توانسته است تا هدف خود را برای مخاطب در قالب یک داستان پر از خشم و درد به نمایش درآورد.
نظرات