روزنامه ایران با کیارش اسدیزاده کارگردان سریال «کرگدن» که در شبکه نمایش خانگی توزیع می شود مصاحبه کرده است.
بخشی از مصاحبه را می خوانید:
سریالهای شبکه نمایش خانگی غیرکمدی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دسته اول سریالهایی هستند که به مدل سریالهای ترکیهای نزدیکند و یکی دو نمونه مشابه آن در همین ایام در حال نمایش است. دسته دوم سریالهایی هستند شبیه به سریالهای روز امریکایی. سریال «کرگدن» بعد از«نهنگ آبی» فریدون جیرانی دومین تجربه از همین دسته دوم است. با توجه به شکست «نهنگ آبی» نگران نبودید که کار شما هم مخاطب نداشته باشد؟
اگر قرار بود «کرگدن» در این مدیوم تولید نشود اصلاً وارد حوزه سریالسازی در شبکه نمایش خانگی نمیشدم چون دسته اول سریالهایی که از آن نام بردید را نه من بلدم بسازم و نه به ساختشان علاقه دارم. جدا از این من فیلمساز رسالتم این است که سلیقه مخاطبم را رشد بدهم. خیلی کاری ندارم به اینکه مخاطب از سریالهای ترک خوشش میآید یا از سریالهایی با چنین استایلی خوشش نمیآید. وظیفه من رشد سطح سلیقه مخاطب است.
اگر قرار بود «کرگدن» در این مدیوم تولید نشود اصلاً وارد حوزه سریالسازی در شبکه نمایش خانگی نمیشدم چون دسته اول سریالهایی که از آن نام بردید را نه من بلدم بسازم و نه به ساختشان علاقه دارم. جدا از این من فیلمساز رسالتم این است که سلیقه مخاطبم را رشد بدهم. خیلی کاری ندارم به اینکه مخاطب از سریالهای ترک خوشش میآید یا از سریالهایی با چنین استایلی خوشش نمیآید. وظیفه من رشد سطح سلیقه مخاطب است.
وقتی تهیهکنندهای با ذهن من همسو میشود و او هم حاضر به چنین ریسکی است طبیعتاً تمام تلاشم را میکنم که این اتفاق بیفتد. فارغ از این با توجه بههمین ریسکی که آنچه تا امروز برای«کرگدن» اتفاق افتاده توفیق بیش از آن چیزی است که خودمان منتظرش بودیم. حداقل میتوان گفت نسبت به «نهنگ آبی» از این سریال استقبال بیشتری شده است.
پیشبینی میکنیم در آینده بیشتر هم شود. ضمن اینکه دایره مخاطب سریالهایی که به قول شما شبیه سریالهای ترک است با مخاطبان سریالهای مشابه «نهنگ آبی» یا «کرگدن» تفاوت دارد. مخاطبان دسته دوم اصولاً کسانی هستند که یا سریالهای ایرانی نمیبینند یا اینکه سریال خارجی میبینند. به نظرم اینکه بتوانیم این گروه از مخاطبان را جذب شبکه نمایش خانگی کنیم به خودی خود اتفاق خوبی است.
بههر حال شکل روایی پیچیده «کرگدن» با این اندازه استفاده از فلشبک و بازی زمانی ریسک بزرگی برای مخاطبان امروز شبکه نمایش خانگی است. چقدر اصرار داشتید که به مخاطب عام باج ندهید و کار خودتان را انجام دهید.
این گونه نبود که به مخاطب عام پشت کنم یا باج ندهم. حتی یک جاهایی از سریال را با این نگاه ساختم که بتوانیم این بخش از مخاطب را هم جذب کنیم. اگر این تأکید بر این رویه که سریال ترکیهای نمیسازم تعبیرش باج ندادن است بله نمیخواستم باج بدهم. اما همانطور که گفتم در ساختار سریال «کرگدن» هم اتفاقاً جاهایی تلاش کردم به سمت و سویی بروم که مخاطب عام به آن علاقهمند است. در واقع اینطور هم نبود که بگوییم ما کار خودمان را میکنیم هر کس دید، دید هر کس هم ندید، ندید.
به شکل عینی بازتاب بیرونی از مخاطب دارید؟ چه اندازه «کرگدن» در ارتباط با آنها موفق بوده؟
دلهره و ریسکپذیری که عنوان میکنید خود ما هم نگرانش بودیم ولی خوشبختانه با آن روبهرو نشدیم. ما هم نگران بودیم از اینکه مخاطب حتی مخاطب قدری روشنفکرتر که با سریالهای روز جهان آشناست هم با این روایت زمانی مشکل داشته باشد یا به تعبیر بهتر گیج شود. حتی از قبل به تمهیداتی هم فکر کرده بودیم مثلاً اینکه رنگ زمان گذشته را تغییر بدهیم اما با توجه به فیدبکهایی که از مخاطب میگیریم مردم مسألهشان خیلی جابهجایی زمان نیست. در یکی دو قسمت اول چرا ولی به هر حال این قرارداد را مخاطب درک کرده و با نوع روایت سریال مشکلی ندارد، زمان را پیدا میکند، شاید بعضاً احساس کند یک بخشهایی از سریال را باید دو بار ببیند که این هم در نوع خودش برای ما جذابتر است. طبیعتاً به این خاطر که ذهن مخاطب ایرانی کمتر عادت به دیدن چنین روایتی دارد، ریسک دارد و توده مردم را نمیشود با آن همراه کرد. حداقل در نمونههای اولیهاش یعنی «کرگدن» و «نهنگ آبی».
اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی شبیه سریالهای تلویزیونی هستند که با ندیدن چندین قسمت باز هم از ماجرای قصه عقب نمیمانید و در واقع چیزی را از دست ندادهاید.
بله، اما بواقع «کرگدن» این شکلی نیست. اگر یک سکانس را هم نبینید ممکن است بخشی جدی از قصه را از دست بدهید.
«کرگدن» با وجود اینکه سریال پرستارهای به نظر میرسد اما شما سراغ بازیگرهای تئاتر و نسبت به سریالهای عام خانگی چهرههای جدیتر بازیگری رفتهاید. از چرایی رسیدن به این ترکیب بگویید.
اگر مروری بر کارهای سینمایی من داشته باشید خواهید دید که همیشه دنبال بازی خوب بودهام. خیلی برایم فرق نمیکند که بازیگر سرشناس باشد یا نباشد. بهعنوان فیلمساز بازی خوب برایم مهم است، بازیگر خوب به درد کار من کارگردان میخورد؛ چه ستاره باشد و چه نباشد اما برای تهیهکننده حتماً ماجرا متفاوت است. با وجود این تهیهکننده «کرگدن» به اصرار من پای این ماجرا ایستاد و حاضر شد این ریسک را بکند. به هر حال هر کسی برای خودش خط قرمزی دارد. من با این روند کستینگی(انتخاب هنرپیشه) که در شبکه نمایش خانگی اتفاق میافتد مخالفم، انگار یک گروه مشخصی از بازیگران از این سریال به آن سریال جابهجا میشوند و احساس میشود عوامل فروش یک سریال در شبکه نمایش خانگی آنها هستند، با وجود اینکه با «نهنگ آبی» خلاف این قاعده اثبات شد. سریالی پر ستارهتر از «نهنگ آبی» که نداریم. وقتی نتوانی با نهاد قصه مخاطب را همراه کنی همه بازیگرهایت هم که ستاره باشند موفق نمیشوی. من معتقدم اگر کارمان را در کیفیت خیلی خوبی به مردم ارائه کنیم؛ متفاوت از آن چیزی که تا به حال دیدهاند، قصه پرکشش باشد و بازیهای خوبی داشته باشد دیگر فرقی نمیکند که این بازیگرها ستاره باشند یا نباشند. خیلی دوست داشتم این کار را بکنم و موفق شوم تا شاید این ماجرا تغییر کند و این مدل تقسیم بندیها تمام شود. تهیهکننده این ریسک را قبول کرد تا به این جای کار هم حداقل ناراحت نیست.
یکی از اتهامات سریالهای شبکه نمایش خانگی زندگی طبقهای است که اغلب مردم خیلی در زندگی روزمره آنها را نمیبینند. اگرچه در این سریال به درون این طبقه رفتهاید و از بیرون به آنها نپرداختهاید با این حال «کرگدن» هم پر از نمایش لاکچریسم و زندگی تجملاتی است. فکر نمیکنید این رویه در تماشاگر معمولی ایجاد حسرت کند یا به اختلاف طبقاتی دامن بزند؟
نمیدانم چرا چنین اتهامی به «کرگدن» میزنند. اتفاقاً این ماجرا خیلی دغدغه ذهنیام بود. من در این سریال ۵ قهرمان اصلی دارم. نوید که از طبقه اجتماعی است که اصلاً مرفه نیست. نمیدانم چرا طبقه زندگی «نوید» در این سریال دیده نمیشود یا کمی بالاتر طبقه متوسط رو به پایین در زندگی «رها» دیده نمیشود؟ بله «گیسو» و «دانیال» از طبقه مرفهی هستند و کاراکتری مثل «ونوشه» هم چون در رأس یک مافیا قرار دارد تکلیف طبقه اجتماعیاش مشخص است اما در عین حال ما «کاظی» را هم داریم که متعلق به طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا است. من نمیتوانم این اتهام را بپذیرم که صرفاً سمت نمایش طبقههای مرفه و زندگی لاکچری رفتهام. چرا طبقه اجتماعی رها و نوید و بعدش کاظی دیده نمیشود؟
بههر حال شکل روایی پیچیده «کرگدن» با این اندازه استفاده از فلشبک و بازی زمانی ریسک بزرگی برای مخاطبان امروز شبکه نمایش خانگی است. چقدر اصرار داشتید که به مخاطب عام باج ندهید و کار خودتان را انجام دهید.
این گونه نبود که به مخاطب عام پشت کنم یا باج ندهم. حتی یک جاهایی از سریال را با این نگاه ساختم که بتوانیم این بخش از مخاطب را هم جذب کنیم. اگر این تأکید بر این رویه که سریال ترکیهای نمیسازم تعبیرش باج ندادن است بله نمیخواستم باج بدهم. اما همانطور که گفتم در ساختار سریال «کرگدن» هم اتفاقاً جاهایی تلاش کردم به سمت و سویی بروم که مخاطب عام به آن علاقهمند است. در واقع اینطور هم نبود که بگوییم ما کار خودمان را میکنیم هر کس دید، دید هر کس هم ندید، ندید.
به شکل عینی بازتاب بیرونی از مخاطب دارید؟ چه اندازه «کرگدن» در ارتباط با آنها موفق بوده؟
دلهره و ریسکپذیری که عنوان میکنید خود ما هم نگرانش بودیم ولی خوشبختانه با آن روبهرو نشدیم. ما هم نگران بودیم از اینکه مخاطب حتی مخاطب قدری روشنفکرتر که با سریالهای روز جهان آشناست هم با این روایت زمانی مشکل داشته باشد یا به تعبیر بهتر گیج شود. حتی از قبل به تمهیداتی هم فکر کرده بودیم مثلاً اینکه رنگ زمان گذشته را تغییر بدهیم اما با توجه به فیدبکهایی که از مخاطب میگیریم مردم مسألهشان خیلی جابهجایی زمان نیست. در یکی دو قسمت اول چرا ولی به هر حال این قرارداد را مخاطب درک کرده و با نوع روایت سریال مشکلی ندارد، زمان را پیدا میکند، شاید بعضاً احساس کند یک بخشهایی از سریال را باید دو بار ببیند که این هم در نوع خودش برای ما جذابتر است. طبیعتاً به این خاطر که ذهن مخاطب ایرانی کمتر عادت به دیدن چنین روایتی دارد، ریسک دارد و توده مردم را نمیشود با آن همراه کرد. حداقل در نمونههای اولیهاش یعنی «کرگدن» و «نهنگ آبی».
اغلب سریالهای شبکه نمایش خانگی شبیه سریالهای تلویزیونی هستند که با ندیدن چندین قسمت باز هم از ماجرای قصه عقب نمیمانید و در واقع چیزی را از دست ندادهاید.
بله، اما بواقع «کرگدن» این شکلی نیست. اگر یک سکانس را هم نبینید ممکن است بخشی جدی از قصه را از دست بدهید.
«کرگدن» با وجود اینکه سریال پرستارهای به نظر میرسد اما شما سراغ بازیگرهای تئاتر و نسبت به سریالهای عام خانگی چهرههای جدیتر بازیگری رفتهاید. از چرایی رسیدن به این ترکیب بگویید.
اگر مروری بر کارهای سینمایی من داشته باشید خواهید دید که همیشه دنبال بازی خوب بودهام. خیلی برایم فرق نمیکند که بازیگر سرشناس باشد یا نباشد. بهعنوان فیلمساز بازی خوب برایم مهم است، بازیگر خوب به درد کار من کارگردان میخورد؛ چه ستاره باشد و چه نباشد اما برای تهیهکننده حتماً ماجرا متفاوت است. با وجود این تهیهکننده «کرگدن» به اصرار من پای این ماجرا ایستاد و حاضر شد این ریسک را بکند. به هر حال هر کسی برای خودش خط قرمزی دارد. من با این روند کستینگی(انتخاب هنرپیشه) که در شبکه نمایش خانگی اتفاق میافتد مخالفم، انگار یک گروه مشخصی از بازیگران از این سریال به آن سریال جابهجا میشوند و احساس میشود عوامل فروش یک سریال در شبکه نمایش خانگی آنها هستند، با وجود اینکه با «نهنگ آبی» خلاف این قاعده اثبات شد. سریالی پر ستارهتر از «نهنگ آبی» که نداریم. وقتی نتوانی با نهاد قصه مخاطب را همراه کنی همه بازیگرهایت هم که ستاره باشند موفق نمیشوی. من معتقدم اگر کارمان را در کیفیت خیلی خوبی به مردم ارائه کنیم؛ متفاوت از آن چیزی که تا به حال دیدهاند، قصه پرکشش باشد و بازیهای خوبی داشته باشد دیگر فرقی نمیکند که این بازیگرها ستاره باشند یا نباشند. خیلی دوست داشتم این کار را بکنم و موفق شوم تا شاید این ماجرا تغییر کند و این مدل تقسیم بندیها تمام شود. تهیهکننده این ریسک را قبول کرد تا به این جای کار هم حداقل ناراحت نیست.
یکی از اتهامات سریالهای شبکه نمایش خانگی زندگی طبقهای است که اغلب مردم خیلی در زندگی روزمره آنها را نمیبینند. اگرچه در این سریال به درون این طبقه رفتهاید و از بیرون به آنها نپرداختهاید با این حال «کرگدن» هم پر از نمایش لاکچریسم و زندگی تجملاتی است. فکر نمیکنید این رویه در تماشاگر معمولی ایجاد حسرت کند یا به اختلاف طبقاتی دامن بزند؟
نمیدانم چرا چنین اتهامی به «کرگدن» میزنند. اتفاقاً این ماجرا خیلی دغدغه ذهنیام بود. من در این سریال ۵ قهرمان اصلی دارم. نوید که از طبقه اجتماعی است که اصلاً مرفه نیست. نمیدانم چرا طبقه زندگی «نوید» در این سریال دیده نمیشود یا کمی بالاتر طبقه متوسط رو به پایین در زندگی «رها» دیده نمیشود؟ بله «گیسو» و «دانیال» از طبقه مرفهی هستند و کاراکتری مثل «ونوشه» هم چون در رأس یک مافیا قرار دارد تکلیف طبقه اجتماعیاش مشخص است اما در عین حال ما «کاظی» را هم داریم که متعلق به طبقه اجتماعی متوسط رو به بالا است. من نمیتوانم این اتهام را بپذیرم که صرفاً سمت نمایش طبقههای مرفه و زندگی لاکچری رفتهام. چرا طبقه اجتماعی رها و نوید و بعدش کاظی دیده نمیشود؟
منبع: خبرآنلاین
نظرات